یک زمانی، یک مادر و همسرش برای مشاوره آمده بودند و می گفتند ما یه پسر بچه‌ای پنج ساله داریم که می گفت اخیرا به من اصرار می کند که مرا با خودت به استخر ببر و من هم می‌گویم: مامان نمی شود؛ شما بزرگ شده‌اید و با بابا به استخر بروید. پسرم هم انکار می‌کند که نه هم شما بیایید و به خاله فلانی هم …

به گزارش پردیسان آنلاین، حجت‌الاسلام والمسلمین تراشیون در یک پرسش و پاسخ به راهکارهایی برای «توجیه کردن دختران به رعایت حجاب در برابر پسران ممیز» پرداخت که این پرسش و پاسخ تقدیم شما خواهد شد:

سؤال: پرسیدند برای توجیه کردن دختران به رعایت حجاب در برابر پسران مُمیز (بچه هایی که خوب و بد را تشخیص می دهند) چه کنیم؟

جواب: ببینید یکی از راه های مهمش این است که مسئله شرعی آن را برای دختر خانم‌ها بگوییم.

یعنی دلیل این مسئله را در مرحله اول به صورت یک دلیل شرعی برایشان بیان کنیم.

البته أدله دیگری هم می توانیم بیاوریم که چرا ما می گوییم نامحرم در برابر بچه های ممیز پوشش معقولی داشته باشند. این بچه ها دیگر خاطرسپاری می کنند، حافظه بلندمدت آنها فعال‌تر است. یعنی چه؟

یعنی ممکن است الان پسر بچه پنج ساله ممیز باشد و در جشن های عروسی صحنه هایی ازخانم‌ ها را مشاهده کند که در خاطر خود محفوظ می‌ماند. در ایام جوانی هم تصوراتش نسبت به آنها همان دوران کودکی بوده است و گاهی اوقات این موارد واقعا آسیب می‌رساند.

گاهی اوقات ممکن است یک ارتباط عاطفی شکل بگیرد که این ارتباط عاطفی نامطلوب با نامحرم تبعات بدی خواهد داشت.

یعنی دیگران و مادر خود را در آن پوشش و مدل رنگ تصور کند، خصوصا در ایامی که تخیلات جنسی خیلی بالاست.

من یک خاطره‌ای بگویم؛ یک زمانی، یک مادر و همسرش برای مشاوره آمده بودند و می گفتند ما یه پسر بچه‌ای پنج ساله داریم که می گفت اخیرا به من اصرار می کند که مرا با خودت به استخر ببر و من هم می‌گویم: مامان نمی شود؛ شما بزرگ شده‌اید و با بابا به استخر بروید.

پسرم هم انکار می‌کند که نه هم شما بیایید و به خاله فلانی هم بگویید که او هم بیاید.

یعنی دوست مادرشون رو می‌گفتند که بیاید.

می گفت به پسرم گفتم: مادرجان خاله فلانی چرا بیاد؟

پسرم هم گفت که می خواهم بدون لباسش ببینم که چه طوری هست. بعد من به مادرش گفتم در خانه وقتی خاله فلانی می‌آید، پوششان چطور هست؟ جواب داد: نه بالاخره ما دوست هستیم و با همدیگر رفت و آمد داریم و پوشش در خانه هم آنچنان لازم نیست چون بچه ها بزرگ نشده اند.

ببینید گاهی اوقات ما این بچه‌ها را دست کم می گیریم؛ همین اخیرا کلیپی را در یکی از برنامه های تلویزیونی دیدم که مجری از شاعری که مهمان برنامه بود، پرسید: اولین باری که عاشق شدی چه زمانی بود؟ مهمان برنامه گفت: در مهد کودک.
در آن زمان عاشق یک دختری در مهدکودک شدم که چون بچه بودم، نمی توانستم ابراز محبت کنم؛ ولی برای جلب توجه، یکی به او می زدم تا مرا دنبال کند.

یعنی فکر نکنید که چون بچه، ممیز است حالا دیگر چیزی نمی داند.

نه اینطور نیست. احساسات به جنس مخالف در وجودشان شکل می گیرد. ساده انگاری نکنیم که قد و قواره بچه ها به این حرفها نمی‌خورد؛ نه اینطور نیست، کاملا می‌فهمند.

برای دانلود صوت اینجا را کلیک کنید.