حرف نزنی با تهمت و تخریب بیچاره ات می‌کنند؛ تو که چیزی نگویی طرف مقابلت (که اتفاقا از تقوای کم نظیر تو خبر دارد) با وقاحت تمام به چشمان پاک و بی آلایشت نگاه می کند و تو را، خادم الرضا را، متهم می کند به استفاده سیاسی از نام مولا و مقتدایت؛ آخ که چه کشیدی آن روزها و به خاطر خدا و آرامش دل رهبر و اعتماد مردم دم نزدی.

پردیسان آنلاین | سلام بر تو ای ابراهیم … سلام بر تو بزرگ مرد معنویت و اقتدار و سیاست…

انقلاب ما انقلاب نور بود، انقلاب معنویت و اخلاق، انقلاب دین از سیاست جدا نیست، اصلا ما انقلاب کرده بودیم که سیاست‌ [مسئولین] مان عین دیانت‌مان باشد، قرارمان همین بود اما … یک جایی طیِ این مسیر انگار راه گم شد، یک جاهایی این دیانت و اخلاق بود که فدای سیاست شد، آن‌قدر که اگر کسی غیر از این هم بود برای مردم باورش سخت بود.

ما به چشم خودمان دیدیم یقه درانی‌هایی که نه برای خدمت و تکلیف بلکه برای میز و جایگاه دنیا بود،

بگم بگم هایی که به قیمت ریختن آبروی نظام تمام می‌شد،

یکی گفتن ها و صدتا شنیدن‌هایی که هیچ مرز اخلاقی را نمی شناخت ؛

بماند منافع ملی‌ و تمدنی ای که داشت با تحلیل‌های دهان پر کن و به نام دیپلماسی فدای منافع عده‌ای محدود و آقازاده های خارج نشین‌شان می‌شد

و این ادامه پیدا کرد و کرد تا به این روزها و این سال‌ها رسید…

اولین بار در انتخابات ۹۶ وقتی تو وارد عرصه انتخابات شدی، تعریف خوبی‌هایت را شنیده بودیم،

اما شاید باورمان نمی شد وقتی می گفتی کاستی‌ها را دیده ای و به اصرار دوستان دلسوز نظام پا به عرصه انتخابات گذاشته‌ای،

انتخابات به مناظرات رسید و روزهای سخت تخریب کردن های رقیب؛

تو پیش از آن دادستان بودی و ما انتظار داشتیم هر کس یکی بگوید به راحتی صدتا بخورد اما تو…. اینگونه نبودی؛

پاسخ تو سکوتی بود از جنس تقوا!

تا جایی که برخی طرفدارانت هم به تو خرده گرفتند؛ آخر مگر سیاست جای این جور سکوت‌هاست؟!

حرف نزنی با تهمت و تخریب بیچاره ات می‌کنند؛ تو که چیزی نگویی طرف مقابلت (که اتفاقا از تقوای کم نظیر تو خبر دارد) با وقاحت تمام به چشمان پاک و بی آلایشت نگاه می کند و تو را، خادم الرضا را، متهم می کند به استفاده سیاسی از نام مولا و مقتدایت؛ آخ که چه کشیدی آن روزها و به خاطر خدا و آرامش دل رهبر و اعتماد مردم دم نزدی.

آن روز متهم شدی به ندانستن و حرف بلد نبودن اما مردانه ایستادی و با وجود تمام تخریب ها و توهین‌هایی که تا به حال تاریخ جمهوری اسلامی به خود ندیده بود مردمی که صفای باطنت را درک کرده بودند، در دور بعد به تو رای اعتماد دادند،

به تویی که دلسوزی و عدالت و فساد ستیزی ات را در ریاست قوه قضائیه دیده بودند

و این حضور آغازی شد بر ظهور و بروز دوباره‌ی تقوا در عرصه‌ی سیاست،

همان تقوایی که در مرام و مسلک رجایی‌ها و باهنرها دیده بودیم و برایمان شکل داستان و خاطرات دور گرفته بود!!

تقوایی زینت یافته به ولایت مداری عمیق و بنیادین ؛ خودت را سرباز و شاگرد کوچک ولایت می‌دانستی و در مقابل مقام عظمای ولایت موجودیتی برای خودت قائل نبودی.

آری بی راه نیست اگر تو را احیاگر مکتب و سیاست الهی و ولایی دانست؛ و این همان عاملی است که شاید به گفته تحلیل گران سیاسی، برای اولین بار در دنیا، این چنین امتی را بی تاب رفتن یک مقام سیاسی و اجرایی کرده است و سیلی از عشق و محبت را در خیابان ها و شهرهای این مرز و بوم به راه انداخته است …

مصطفی محجوب