در بحبوحه انقلاب ۵۷ به دنیا آمده و زندگی در منطقه‌ای دورافتاده و محروم با انواع سختی‌ها و مرارت‌ها از او یک جوانمرد ساخته است. فرمان سفت و محکم تراکتوری که شاید هم‌سن و سال خودش است دستانش را قوی بار آورده، گیربکس دنده‌ای، صندلی داغ و کابین بدون کولر را زیر آفتاب سوزان جنوب […]

 در بحبوحه انقلاب ۵۷ به دنیا آمده و زندگی در منطقه‌ای دورافتاده و محروم با انواع سختی‌ها و مرارت‌ها از او یک جوانمرد ساخته است. فرمان سفت و محکم تراکتوری که شاید هم‌سن و سال خودش است دستانش را قوی بار آورده، گیربکس دنده‌ای، صندلی داغ و کابین بدون کولر را زیر آفتاب سوزان جنوب تنها با امید تحمل می‌کند.

رانندگی با تراکتور کار سختی است و این سختی در گرمای ۵۰ درجه جنوب کرمان دوچندان است، باید گرمای این منطقه را تجربه کنید، از جنوبی‌ها بپرسید، لَوار جنوب (باد داغ) چنان گونه‌هایتان را می‌سوزاند که انگار یک لایه از پوست صورتتان برداشته شده است، آنجا که سعدی از رنگ رُخسار و سِر ضمیر گفته، می‌تواند زبان حال خوبی برای اهالی قلعه‌گنج باشد. مردم این خطه زندگی را در سادگی معنا کرده‌اند و همواره دست‌هایشان در زمین و نگاهشان به آسمان است، از بی‌مهری‌ها گلایه‌ای ندارند و اگر هم داشته باشند حوصله‌ای برای ابرازش ندارند، اعتقادشان بر مشیت الهی و امیدشان به آینده، بسیار است. اگرچه دستان زِبر و زُمختی دارند اما زبانشان نرم و کلامشان همچون قند شیرین است. گرمای هوا رنگ و رویشان را اگر تغییر داده اما خوش‌طینتی در پسِ نگاهشان خوش می‌درخشد و گوهر وجودشان از طلاست.

هفت گنجی‌ها اگر چه در منطقه‌ای محروم و دور از امکانات روزگار می‌گذرانند اما هوای هم را خوب دارند، اهالی هفت شهرستان جنوبی کرمان را می‌گویم، هفت‌گنجی‌های مهربان و خونگرمِ دیار کریمان، همان‌ها که سالانه چهار و نیم میلیون تُن محصول کشاورزی تولید و روانه خانه‌های ما می‌کنند.

مطلب پیش روی شما، حکایت یکی از هفت‌گنجی‌ها است.

 سیروس بازگیر، یکی از هفت‌گنجی‌های ایران، او روحیه‌ای انقلابی دارد نه برای اینکه در هنگامه انقلاب به دنیا آمده، چون مرامش انقلابی و در لحظه‌شناسی، نمره‌اش ۲۰ است، وضعیت مالی آنچنانی ندارد و تنها دارایی‌اش همسر و سه فرزند و یک تراکتور جان‌سختِ زیرخاکی است، دیسک کمر دارد و سم‌پاشی‌ها و گرد و خاکِ مزارع به ریه‌اش آسیب زده اما همچنان کار می‌کند، کرونا با تمامی مصائبش باعث شد مردان شرافتمند و با غیرتی همچون او بهتر شناخته شوند.

همانطور که می‌دانیم تعطیلی رستوران‌ها، تالارها و تکایا در روزهای کرونایی کسادی بازار محصولات کشاورزی را هم رقم زد و قیمت برخی از این محصولات با کاهش قابل توجهی همراه شد به گونه‌ای که برخی از کشاورزان نمی‌توانستند از پسِ هزینه‌های برداشت محصول خود برآیند، در قلعه‌گنج هم اوضاع همینطور بود اما کشاورزانِ این دیار بارقه امیدی داشتند و آن، سیروس بود که همه می‌دانستند نسیه هم کار می‌کند. او هزینه‌های خانواده‌اش را با کار کردن روی تراکتور تامین می‌کند، ۱۰ سال قبل با وجود مشکلات مالی که داشت این تراکتور کارکرده را خرید تا به واسطه آن بشود دوست و رفیق کشاورزانِ قلعه‌گنج، اهالی چاه‌دادخدا و ریگ‌متین و چهل‌منی به خوبی او را می‌شناسند و می‌توان گفت همه کشاورزان این مناطق شماره تلفن سیروس را در حافظه و نامش را در قلب خود ذخیره کرده‌اند.

 کشاورزان از هر نقطه این شهرستان که زنگ بزنند، سیروس خودش را می‌رساند، تنها ادواتی که تراکتور او دارد یک خرمن‌کوب و کاه‌کوب و یک تانکر سم‌پاش است که به عقب تراکتور وصل کرده، کار و بارش در بهار و تابستان رونق بیشتری دارد. از خرد کردن علوفه دام تا کوبیدن گندم و سایر غلات را انجام می‌دهد. همه فن حریفی است برای کشاورزان، برای انجام کارهای سخت هم بهانه نمی‌آورد و هرطور شده کار کشاورز را انجام می‌دهد. نقد و نسیه هم ندارد، کارش را تمام می‌کند و به خانه می‌رود و کشاورز هم هروقت پولی به دستش رسید یک چای میهمان سیروس می‌شود تا هم تشکری کرده باشد و هم قرضش را ادا کند.

این روزها هر صنفی بسته به نوع فعالیتش یک شعار تبلیغاتی برای خود انتخاب کرده و ما در فضای حقیقی و مجازی از این شعارها زیاد می‌بینیم اما سیروس هم یک شعار دارد «نسیه کار می‌کنم حتی برای شما دوست عزیز»این روزها هر صنفی بسته به نوع فعالیتش یک شعار تبلیغاتی برای خود انتخاب کرده و ما در فضای حقیقی و مجازی از این شعارها زیاد می‌بینیم اما سیروس هم یک شعار دارد «نسیه کار می‌کنم حتی برای شما»

در روزگاری که بیشتر افراد برای پول درآوردن بیشتر باهم رقابت می‌کنند، شعار کاریِ سیروس، پُر از معنی است و برای همین یک جمله می‌توان صدها مطلب نوشت، درواقع او با این جمله تمامی معادلات کسب درآمد را بهم ریخته و شاید می‌خواهد بگوید نخستین موئلفه کسب روزی، انسانیت و معرفت است، او برای مردمش خوب معرفت خرج می‌کند، با همین تراکتور کهنه‌ای که دارد مرزهای شعور و فضیلت را جابه‌جا کرده است.

بی شک کسی که در عرصه مردانگی، همه دارایی‌اش را وسط بگذارد، پیروز میدان است و امروز که زارعان قلعه‌گنجی زخم‌خورده ویروس کرونا هستند، او با همه ثروتش که یک تراکتور مستهلک است به یاری‌شان آمده تا بگوید همشهری عزیزم نکند زانوی غم بغل بگیری، نکند بچه‌ها اشک‌هایت را ببینند، خودم با همین آهن‌پاره‌ها تمامی محصولت را برایت برداشت می‌کنم، همه خرمن‌هایت را می‌کوبم، تمامی جوها و گندم‌هایت را از کاه‌ها جدا می‌کنم، بعد به خانه برمی‌گردم.

این گزارش فقط برای سیروس است، برای مردی که در اوج محرومیت، داشته‌های زیادی دارد.

درک کردن یک کشاورز، شعور بالا می‌خواهد نه مدرک بالا، سیروسِ ما با آن صورت آفتاب سوخته‌ و آن تراکتورِ هر روز خرابش اما از شعور بسیار بالایی برخوردار است، او در این دنیا هیچ منسب و عنوانی ندارد اما برای مردم منطقه‌اش یک جوانمردِ قابل احترام است.

با او گفت و گویی داشتم ولی زیاد اهل سخن گفتن و مصاحبه نبود، با اطلاعات اندکی که از مردم منطقه در مورد او جمع‌آوری کرده بودم توانستم سر صحبت را باز کنم.

 در این گفت و گوی صمیمانه در خصوص میزان درآمدش سوال کردم، اینگونه پاسخ داد: تاکنون در هیچ فصلی بیکار نبوده‌ام و خداراشکر مشتری هم دارم و هر روز ساعت ۶ صبح از خانه بیرون می‌زنم و بعد از ۱۴ ساعت به خانه برمی‌گردم.

سیروس ادامه داد: شغل من سختی‌های خاص خودش را دارد اما همین که نان حلالی به خانه می‌برم راضی‌ام. سختی کار روی تراکتور این است که تابستان‌ها مجبوری زیر آفتاب سوزان کار کنی از طرفی نشستن طولانی مدت روی صندلی این کِشنده پُر سر و صدا عوارضی همچون دیسک کمر و گردن هم به دنبال دارد. به دلیل شخم زدن زمین‌ها و بلند شدن گرد و خاک، ریه‌ام آسیب دیده و چشم‌هایم بر اثر سم‌پاشی مزارع، خیلی حساس شده است.
وی از مستهلک شدن تراکتورش هم گفت و تصریح کرد: این تراکتور قدیمی و مستهلک شده و همین ۶ ماه قبل ۱۰ میلیون تومان برای تعمیر موتورش هزینه کردم و فعلا سرپا است.
از تاثیر کرونا بر درآمدش هم سوال کردم و او بیان داشت: این روزها بسیاری از کشاورزان خصوصا در روستاها برای برداشت محصول پولی ندارند که به من بدهند، برای آن‌ها به صورت نسیه کار می‌کنم و پس از فروش محصول پولم را می‌دهند، خدا کریم است.

سیروس به ادوات مورد نیازش هم اشاره‌ای کرد و گفت: بسیاری از اداوات تراکتور را ندارم و چند سال قبل برای خرید این ادوات به پول نیاز داشتم پس برای دریافت وام به بنیاد مستضعفان مراجعه و درخواست تسهیلات دادم، گفتند باید حتما عضو صندوق‌های توان‌افزایی روستایی می‌شدی تا بتوانی از تسهیلات استفاده کنی اما من که ساکن محله‌های شهری بودم و هنوز آن صندوق‌ها در محله‌های شهری راه‌اندازی نشده بود.

«در دولت تدبیر و امید برای توانمندسازی روستاییان قلعه‌گنج، صندوق‌های خردی راه‌اندازی شد و مردم یارانه‌های خود را به این صندوق‌ها واریز کردند و بنیاد مستضعفان هم سه برابر آورده مردم، پول به آن صندوق‌ها واریز کرد تا اهالی روستا بتوانند از تسهیلات بدون سود و بدون ضامن بهره‌مند شود»

او اضافه کرد: از آنجا که برای خرید ادوات تراکتور به ۵۰ میلیون تومان نیاز داشتم حتی صندوق‌های خرد روستایی هم قادر به پرداخت چنین مبلغی نبودند. به ادواتی همچون سیب‌کار و پیازکار و دستگاه تسطیح زمین نیاز دارم اما چون پول و هزینه‌اش را ندارم نمی‌توانم خریداری کنم.

در این گپ و گفت دوستانه، این جوانمرد جنوبی به مشکلات دیگری همچون کمبود سوخت هم اشاره کرد و گفت:  مشکل تامین سوخت دارم، روزانه ۲۰ لیتر سوخت سهمیه‌ام است درحالی که تراکتور من از صبح تا شب ۵۰ لیتر گازوئیل نیاز دارد و هر سه ماه یک مرتبه هزار و ۸۰۰ لیتر به من سوخت می‌دهند و می‌گویند، تراکتور شما چهار سیلندر است و بیش از این، سهمیه‌ات نمی‌شود اما اگر روزانه ۳۰ لیتر هم گازوئیل داشته باشم می‌توانم کارهای مردم را انجام دهم.

او دانشگاه نرفته اما یک استاد معرفت است چون نمی‌گوید اگر ۳۰ لیتر گازوئیل داشته باشم پول بیشتری درمی‌آورم بلکه می‌گوید می‌توانم کارهای مردم را انجام دهم. خودش ده‌ها مشکل ریز و درشت دارد اما تا می‌تواند دردی از دل مردم برمی‌دارد، می‌گوید وقتی لبخند رضایت را بر لب‌های کشاورز می‌بینم احساس رضایت می‌کنم.

سیروس را قبل از کرونا هم می‌شناختم، برایش تفاوتی ندارد در چه دورانی زندگی می‌کند، مرام و سبکِ کارش همین است که خواندید.
وقتی به زندگی این مرد قلعه‌گنجی فکر می‌کنم ناخودآگاه شعر مصطفی اعتمادزاده بر زبانم جاری می‌شود، آنجا که گفت «از خود گذشته‌ای که علی‌رغم دردِ خویش، انسان پُر غمی به شعف آشنا کند»

هفت‌گنجی‌ها سیروس‌های زیادی دارند، شنیده‌ام بیش از ۵۰۰ نفرشان در گلزار شهدای جیرفت آرمیده‌اند، همان خط‌شکنان لشکر ۴۱ ثارالله که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی سال‌ها برای فرزندانشان پدری کرد.

جنوب کرمان با یک میلیون نفر جمعیت از هفت شهرستان جیرفت، عنبرآباد، کهنوج، قلعه‌گنج، منوجان، فاریاب و رودبار جنوب تشکیل شده است.

دو ماه و نیم است که از آغاز شیوع بیماری کووید ۱۹ در ایران می‌گذرد، این ویروس همه‌گیر بیش از سه ونیم میلیون نفر را در اقصی نقاط جهان درگیر کرده ، ویروسی که موثرترین روش برای در اماندن از ابتلا به آن حفظ فاصله‌ فیزیکی و رعایت بهداشت فردی است.

تاکنون ۹۸ هزار و ۶۴۷ نفر در کشور به طور قطعی به ویروس کرونا مبتلا شده و با فوت ۷۴ نفر در ۲۴ ساعت گذشته، تعداد جان باختگان کرونا در کشور به ۶۲۷۷ نفر رسید.