به گزارش پردیسان آنلاین، تجاوز بیسابقه رژیم صهیونیستی به دوحه، تنها پایتختی که میزبان یکی از بزرگترین پایگاههای نظامی آمریکاست، جهان عرب را در شوکی بیسابقه فرو برد. اسرائیل حتی زحمت پنهانکاری هم به خود نداد و با بهانه حضور چهرههای مقاومت، نهتنها قطر بلکه دیگر کشورهای مسلمان را نیز به حملات مشابه تهدید کرد. آنچه سالها ایران درباره تهدید بالقوه صهیونیستها هشدار داده بود، اکنون عینیت یافته است؛ اسرائیل به یک تهدید بالفعل برای کل منطقه بدل شده است.
اجلاس دوحه؛ محک یا نقطه عطف؟
نخستین واکنش کشورهای عربی، اعلام برگزاری نشست اضطراری در دوحه بود. شهری که تازه از اصابت موشکهای اسرائیلی زخم برداشته، اکنون قرار است میزبان سران جهان عرب و اسلامی شود. اما پرسش اساسی اینجاست: آیا این نشست هم به سبک شورای امنیت، به میز «ابراز نگرانی و محکومیت زبانی» تقلیل خواهد یافت یا میتواند نقطه آغاز بازدارندگی باشد؟ واقعیت این است که اگر بازهم خروجی جلسه به چند بیانیه تشریفاتی محدود شود، اسرائیل تهدیداتش را بی هزینه تکرار خواهد کرد.
به گزارش والاستریت ژورنال، موشکهای اسرائیل پس از عبور از آسمان عربستان به قطر رسیدند. سکوت آمریکا در برابر این تجاوز، موجب شد تحلیلگران از تزلزل جایگاه واشنگتن در جهان عرب سخن بگویند. سفرهای فوری محمد بنزاید به ریاض، منامه و دوحه نیز نشانهای از هراس رهبران عربی از تغییر نظم منطقهای بود. با این حال بعید است که این شوک، رفتار این کشورها را بهطور ۱۸۰ درجهای تغییر دهد؛ چراکه امنیت آنان همواره بر دلارهای نفتی و چتر نظامی آمریکا بنا شده است.
ایران؛ فرصت ابتکار در قلب بحران
در چنین شرایطی، حضور ایران در اجلاس دوحه فرصتی بیبدیل است، ایران میتواند ابتکاری را مطرح کند که نهتنها بر حمایت از محور مقاومت متمرکز باشد، بلکه کشورهای مسلمان را متقاعد کند که اسرائیل تهدیدی جهانی است و به همه آنان نظر دارد. اگر چنین طرحی در دوحه کلید بخورد، این اجلاس میتواند به مبدأ تغییر نظم منطقهای بدل شود. نباید فراموش کرد که تجربه ایستادگی ایران با توان و تجهیزات نظامی بهطور کامل بومی در برابر رژیم صهیونیستی نیز میتواند به الگوی بسیار مناسبی برای تقابل با این رژیم تبدیل شود و حتی به همکاریهای دفاعی میان ایران و کشورهای مسلمان منجر شود.
شکست پروژه «انزوای ایران»
یکی از اهداف اصلی صهیونیستها پس از طوفانالاقصی، منزوی کردن ایران بود. برخی کشورهای عربی نیز با نگاه تهدیدمحور، بهصورت پنهانی با این پروژه همراه شدند. اما تجاوز به کشوری همچون قطر -با رویکردی صلحطلبانه – تمام معادلات را بر هم زد. اسرائیل نشان داد که برای او تنها ایران تهدید نیست، بلکه کل جهان عرب در تیررس است. این «گل به خودی» بزرگ، زمینهساز پذیرش بیشتر پیشنهادهای ایران خواهد شد.
تهدید اسرائیل بزرگ؛ توهم یا واقعیت؟
نتانیاهو ثابت کرد که طرح «اسرائیل بزرگ» تنها یک شعار تبلیغاتی نیست. حمله به متحد آمریکا و کشوری با پایگاه نظامی این کشور، نشان داد رژیم صهیونیستی آماده است حتی آسمان منطقه را به اتوبان جنگندههای خود بدل کند. ایران باید در اجلاس دوحه هشدار دهد که عادیسازی روابط با اسرائیل، تنها مجوزی برای ادامه تجاوزات خواهد بود.
آمریکا قابل اتکا نیست
کشورهای عربی باید دریابند که حتی با وجود پایگاههای آمریکا در خاکشان، واشنگتن حاضر به دفاع واقعی از آنان نیست. در بهترین حالت، آمریکا با یک شام رسمی و چند جمله حمایت لفظی، تجاوز صهیونیستها را توجیه میکند، این واقعیت بزرگترین فرصت برای ایران است تا یادآوری کند تکیه بر آمریکا نه امنیت، بلکه سراب است.
از اقتصاد بهعنوان سلاح استفاده کنید
کشورهای خلیج فارس اگرچه قدرت نظامی مستقل ندارند، اما اهرم فشار اقتصادی در دست دارند. حمله به دوحه بیدرنگ موجب افزایش قیمت جهانی سوخت شد، زنگ خطری که میتواند به تهدیدی علیه غرب تبدیل شود. قطع صادرات کالا و انرژی به اسرائیل و توقف تجارت چند میلیارد دلاری با تلآویو، میتواند هزینه تجاوزات بعدی را برای رژیم بهشدت بالا ببرد.
بیداری یا تکرار خوابزدگی؟
اسرائیل با تجاوز به قلب قطر نشان داد که دیگر خط قرمزی برای خود قائل نیست. حالا کشورهای عربی در دو راهی تاریخی قرار دارند: یا همچنان به محکومیتهای بیاثر بسنده کنند و شاهد تکرار تجاوزات باشند یا با پذیرش این واقعیت که اسرائیل تهدیدی وجودی برای همه آنهاست، به اتحاد واقعی علیه این رژیم روی آورند. انتخاب با جهان عرب است؛ اما تاریخ نشان داده فرصتها تکرار نمیشوند.
دوحه؛ فرصتی برای تعلیق پیمان ابراهیم و مهار صهیونیسم
علیرضا مجیدی کارشناس مسائل خاورمیانه در گفتوگو با خبرنگار پردیسان آنلاین اظهار کرد: حداقل انتظار از این اجلاس، ابراز انزجار و نگرانی همه کشورهای عربی نسبت به تجاوز اخیر رژیم است و در همین حد هم دستاورد آن این است که روندی که میخواست در منطقه تحمیل شود، حداقل کمی به تأخیر بیفتد. آن روند، منطقهای است که آمریکاییها مدنظر دارند و سه رکن دارد؛ رکن سوم برای اسرائیل حق عملیات پیشدستانه و دفاعی در کل منطقه را قائل است، اما دو رکن اول که هنوز عربها در آن اختیار و قدرت دارند، میتوانند آن روند را به تأخیر بیندازند، بنابراین حداقل دستاورد این نشست، همین است.
وی افزود: حداکثر دستاوردی که میتوان از این نشست انتظار داشت، توافقی است که بر اساس آن، کشورهای عربی و سایر کشورهایی که در این اجلاس حضور دارند، سفیر خود را از سرزمین اشغالی فرا بخوانند، نه اینکه از پیمان ابراهیم خارج شوند، بلکه روابطشان را در حال حاضر به حالت نیمهتعلیق درآورند. بهطور خاص کشورهایی همچون مصر، اردن، امارات، بحرین، مغرب و ترکیه میتوانند روابطشان را به حالت تعلیق اولیه درآورند. این راه میتواند برای فشار بر سایر کشورها، همچون آذربایجان، باز شود.
این کارشناس مسائل خاورمیانه ادامه داد: دستاورد این مرحله، همین است که روابط تحت فشار دچار تعلیق شود و روند پیشرفت پیمان ابراهیم متوقف شود. باید در نظر بگیریم که تا انتخابات پارلمانی تنها ۱۳ ماه باقی مانده و در شش تا هفت ماه پایانی، هیچیک از کشورهای اسلامی به نتانیاهو امتیاز ویژهای در برابر رقبای داخلیاش نمیدهند، بنابراین زمان طلایی پیشرفت پیمان ابراهیم تنها همین پنج تا شش ماه فعلی است. از یک سو نتانیاهو با پروندههای داخلی جدی روبهرو است و از سوی دیگر این جنگ، در عمق مانع تمایل برخی کشورهای عربی به همکاری با اسرائیل شده است، در ظاهر ممکن است همکاریهایی باشد، اما در عمق بهطور کامل بازدارنده است؛ یعنی تا زمانی که این جنگ ادامه دارد، هیچ کشور عربی حاضر نیست با اسرائیل عکس یادگاری ویژهای بگیرد.
مجیدی اضافه کرد: در این شرایط، اگر روابط دچار تعلیق شود، همین بازه شش ماهه هم تأثیرگذار خواهد بود. اما بحثی که مطرح میشود و جداگانه باید بررسی شود، این است که ما اکنون در دوره گذار قرار داریم و نظم فعلی تغییر خواهد کرد. بحث بر سر چگونگی و جهتدهی آن کاری است که ایالات متحده، بهویژه در دوره ترامپ، در حال تحمیل آن به منطقه است. این طرح سه رکن دارد: رکن اول، پیوستن همه کشورهای عربی، حتی عراق، به پیمان ابراهیم است.
وی توضیح داد: رکن دوم، تطبیق اقتصادی و اجتماعی است؛ یعنی همه کشورهای عربی باید از لحاظ اجتماعی و فرهنگی پیوند نزدیکی با اسرائیل برقرار کنند، نهتنها از نظر سیاسی و حقوقی، همچنین اقتصاد آنها نیز باید در هم ادغام و به هم گره بخورد. رکن سوم نیز امنیتی است، بهگونهای که اسرائیل در رأس هرم قرار میگیرد و توان اجرای حق عملیات پیشدستانه و دفاعی در تمام این کشورها را دارد.
کارشناس مسائل خاورمیانه تصریح کرد: اگر کشورهای عربی رکن سوم را بهعنوان یک تهدید تلقی کنند، طبیعی است که به سمت سازوکارهایی بروند که این امکان را از اسرائیل بگیرند. اسرائیل میتواند هر نقطهای که احساس تهدید کند، بهطور مستقیم دست به عملیات بزند و خود اجرای حکم را انجام دهد. پیش از این، محور مقاومت و میزبان مقاومت وجود داشت که میتوانستند در سطح منطقهای مانع شوند، اما این رکن سوم میتواند تمام کشورهای عربی را تحت تأثیر قرار دهد.
مجیدی خاطرنشان کرد: اگر این ادراک تهدید جدی شود، بهصورت نظری امکان دارد که کشورها به سمت طرحهای بدیل بروند و در اصطلاح، تنوعسازی منابع تأمین امنیت را دنبال کنند. این اقدام نیازمند طرحهای عملی است، اما این اجلاس بهتنهایی چنین طرحهایی ایجاد نمیکند. در این اجلاس، باید ابتدا احساس تهدید مشترک شکل گیرد و سپس در مسائل دوجانبه و چندجانبه پیش برود تا به توافقات بزرگ منطقهای منجر شود.
دوحه؛ نقطه توقف پروژه اسرائیل بزرگ
اجلاس دوحه، آزمونی بزرگ برای جهان عرب است؛ آزمونی میان حداقل و حداکثر. حداقل دستاورد آن میتواند تنها ابراز انزجار و نگرانی جمعی باشد؛ اقدامی که شاید نتواند ماشین تجاوز صهیونیستها را متوقف کند، اما دستکم میتواند روند تحمیلی نظم مطلوب آمریکا را کند سازد و به رژیم بفهماند که برای اجرای نقشههایش راهی بی هزینه پیشرو ندارد.
اما حداکثر دستاورد، چیزی فراتر است: به تعلیق درآوردن روابط کشورهایی است که در سالهای اخیر بیسروصدا وارد پیمان ابراهیم شدند. اگر مصر، اردن، امارات، بحرین، مغرب و حتی ترکیه روابط خود را در سطحی ولو نمادین به حالت توقف درآورند، نهتنها هزینه سیاسی و روانی بزرگی بر تلآویو تحمیل میشود، بلکه مسیر فشار بر دیگر دولتها -حتی دولتهای تازهواردی همچون آذربایجان- هموار خواهد شد.
در نهایت، این نشست نمیتواند یکشبه معادلات را تغییر دهد، اما میتواند جرقه شکلگیری «احساس تهدید مشترک» در جهان عرب باشد. اگر چنین احساسی نهادینه شود، آنگاه امکان حرکت به سوی سازوکارهای بازدارنده و اتحادهای تازه پدید خواهد آمد. صهیونیستها میخواهند رکن سوم نظم مطلوبشان را تثبیت کنند؛ یعنی حق مطلق عملیات پیشدستانه در قلب همه کشورهای منطقه. تنها راه برای خنثی کردن این رکن، بیداری جمعی جهان اسلام است.
اجلاس دوحه شاید پایان یک بحران نباشد، اما میتواند آغاز یک مسیر باشد، مسیری که اگر بهدرستی هدایت شود، خواب اسرائیل بزرگ را به کابوس فروپاشی آن بدل خواهد کرد.