زورخانهها را ذکرخانه مینامند و محل تربیت جسم و جان است و زمانی که گود زورخانهای میان حسینیه برپا شود، بهطور قطع پسرانی از جنس ادب و مکتب پهلوانی حیدر تربیت میکند.
به گزارش پردیسان آنلاین، اولین تصویری که بعد از شنیدن نام ورزش پهلوانی و باستانی در ذهن نقش میبندد، گود زورخانه و ورزشکاران در حال چرخ زدن است. گروه سهنفره ما نیز پس از شنیدن و خواندن کلمه ورزش پهلوانی در در پی یافتن زورخانه بود، اما کنار حسینیه حضرت ابوالفضل (ع) هیچ نشانی از زورخانه نبود.
با شمارهای که برای هماهنگی برنامه داده بودند تماس گرفتم تا نشانی را دقیقتر بپرسم. پس از بوق سوم صدای سلام بفرمائید محکمی در گوشم پیچید، پس از اینکه مکانی که در آن قرار داشتیم را شرح دادم، شخص پشت خط گفت: «درست اومدید بفرمائید توی حسینیه». عجیبترین و جذابترین پاسخ بود آخر مگر میشود؟! حسینیه کجا و زورخانه و گودش کجا…
از پلهها بالا رفتیم، صدای یکی و دوتای کودکانه و گرم کردن مرشد جوان به گوش میرسید. با ورود به صحن حسینیه تعداد زیادی کودک و نوجوان با لباسهای یکسان و شلوارکهای باستانی در حال ورزش و تمرین نمایان شدند. چند ثانیهای نگاهم به کودکانی که با ذوق و قدرت در حال تمرین بودند، گره خورد که ناگهان متوجه دو پسر بچه حدود ۶ یا ۷ ساله که صندلی را میکشیدند، شدم.
با چشم امتداد مسیرشان را طی کردم و به خانمی رسیدم که به نظر میرسید مادر یکی از آنها است که فرزندش را برای تمرین آورده است.
با چند قدم بلند و سریع خود را به وی رساندم، همزمان کودکان صندلی به دست رسیدند و کودک قد بلندتر گفت: «مامان بفرما بشین.» مادر با خنده و ذوق گفت: «راحتم مامان جان شما به ورزش و تمرین توجه کن» که کودک دیگر پابرهنه دوید وسط حرفش و گفت: «تو مرام ما نیس مادرمون سرپا وایسه بفرمائید بشینید» مادر نشست و کودکان سریع به سمت من برگشتند پس از سلام پرسیدند اگر میمانم، برایم صندلی بیاورند، اما گفتم برای کار آمدهام و نمیتوانم بنشینم؛ دو پسربچه به سایرین پیوستند و ورزش را از سر گرفتند.
مادر بیمقدمه گفت: «میبینی چقدر مَردَند برای همین احترام، ذکر و تربیت محمدمهدی را برای تمرین ورزش زورخانهای میاورم و مشوقِش هستم.» با لبخندی از سر ذوق ادامه داد: «البته اینکه ورزش زورخانهای با صدای مرشد و ذکر برای خودم بسیار مهیج و جذاب است نیز بیتأثیر نیست.»
در همین حین مادر دیگری فرزند به بغل وارد شد و کنار ما آمد. بلافاصله یکی از آن دو پسرک رفت و با تمام تلاش صندلیای که دو برابر قدش بود را آورد و رو به مادرش گفت: «بفرمائید بنشینید من خیالم راحت شود»، مادر سر پسرک را بوسید و گفت: «فدای حیدرم بشم که مرد شده» با این جمله متوجه شدم پسرک چشمرنگی و زرنگ نامش حیدر است.
مربی آمد و همه به صف شدند تا پس از رخصت اجرای برنامه را آغاز کنند. برای گرفتن عکسهای بهتر از مادران دور شده بودم که حیدر و محمدمهدی پس از کسب اجازه از مربی به سمت مادرانشان رفتند تا رخصت بگیرند و وارد گودی که با صفحات فومی در میانه حسینیه ساخته شده بود، بروند.
مرشد شروع به خواندن کرد و همه به ترتیب سن و کسوت از بزرگ به کوچک وارد گود شدند و اجرا شروع شد. در حالی که محو صدای ضرب و ذکر مرشد و اجرای باستانیکاران بودم نگاهی سرشار از غرور مادرانه توجهم را جلب کرد و مجدد به سمت دو مادر رفتم، اما این مرتبه با انبوهی از سوال.
رو به مادر حیدر پرسیدم چه شد که حیدر را به ورزش زورخانهای آوردید؟ بیمکث و سریع گفت: «حیدر عاشق ورزش زورخانهای و مرام پهلوانی است. نخستین بار چند سال پیش به همراه پدرش برای گلریزان خرید جهیزیه به زورخانه رفته بود. جو زورخانه و مرام پهلوانی جذبش کرد. حیدر حتی در زمان گلریزان پول اندکی که در جیب داشت را کمک کرده بود و با غرور تعریف میکرد «من هم کمک کردم، دیگر بزرگ شدهام.» از آن روز حتی ثانیهای از صحبت و فکر درباره ورزش پهلوانی خارج نشد و از پدرش قول گرفت تا حتماً برای ورزش بیاید. از هفته بعد به اتفاق پدر و برادر بزرگترش برای تمرین آمدند. ذوق حیدر برای رسیدن به حسینیه و تمرین غیرقابل وصف است. حیدر از شب قبل لباسهایش را آماده میکند و صبح زودتر از همه بیدار میشود تا مبادا حتی یک دقیقه دیر به تمرین زورخانهای برسد.»
در زمان استراحت حیدر را صدا زدم تا باهم صحبت کنیم. حیدر هفتساله در پاسخ به این سوال که چرا ورزش زورخانهای را انتخاب کرده و به ورزشهای دیگری نپرداخته است، گفت: «ورزش زورخانهای ورزش ملی و مذهبی ماست و پدربزرگ همه ورزشها. فوتبال و بسکتبال مصدومیتهای سختی دارد که آسیب زیادی به بدن وارد میکند. من عاشق ورزش زورخانهای هستم و دوست دارم در آینده مثل آقا وهاب، استادم بتوانم میل را روی چانه بگذارم و بچهام را روی میل بنشانم. ورزش زورخانهای، مرام پهلوانی و ایثار، فداکاری، احترام و خویشتنداری را آموزش میدهد. اصلاً همین مرام و معرفت پهلوانی قشنگ است. دوست دارم بزرگ که شدم پهلوان باشم و به همه کمک کند. باید از حالا تمرین کنم تا یاد بگیرم. یک قلک دارم که همیشه پولهایم را جمع میکنم تا در گلریزان شرکت کنم. بزرگترین هدفم این است که خودم زورخانه بسازم. بعد از دیدن اجرای باستانیکاران در محضر رهبر دوست دارم به دیدار ایشان بروم و من هم اجرا داشته باشم، اما میدانم که باید خیلی تمرین کنم تا بتوانم مقابل آقا رو سفید شوم.»
زمانی که حیدر در وصف ورزش زورخانهای محکم، قاطع، بااراده و سنجیده سخن میگفت، حس یک پهلوان بزرگ و جا افتاده را منتقل میکرد نه پسرکی کلاس اولی.
یکی از مادران از رد نگاهم متوجه میشود غرق در افکارم هستم، استکانی دمنوش به سمتم گرفت و گفت: «بفرمائید دمنوش آویشن است». استکان را میگیرم و تشکر میکنم.
مادر ادامه میدهد: «مرام و احترام را میبینی اصلاً دلیل اصلی آوردن محمدمهدی همین احترام و معرف در کنار ذکر و تعالیم تربیتی است. مگر یک مادر جز فرزند صالح و با ایمان چه میخواهد؟ زورخانه و پهلوانها بهترین مکان و الگو برای تربیت و رشد دینی و در کنار تربیت ذهن و بدن هستند. پسرم علاقه عجیبی به مداحی دارد و تنها ورزشی که هم در آن ذکر و توصیف ائمه است، همین ورزش پهلوانی است. امیدوارم تکتک این کودکان و نوجوانان سربازان امام زمان باشند.»
مادر حیدر میگوید: «ورزش پهلوانی عجیب به روح و جان بچهها مینشیند و از همان کودکی راه و رسم زندگی را به آنان آموزش میدهد، از زمانی که حیدر ورزش را شروع کرده، نشده است ببینم با کسی دعوا کند یا بیاحترامی از وی سر بزند. همیشه با لحنی آرام صحبت میکند و در دعواهای بچگانه کوتاه میآید و میگوید من میبخشم و آدم باید دلش بزرگ باشه.»
با صدای زنگ مرشد همه به سرعت در جای خود میایستند. مرشد یا علیگویان شروع به گرفتن ضرب میکند، رفتهرفته ضرب تندتر میشود و در کنارش شعرهایی مزین به نام ائمه خوانده میشود…
حسین صادقی، مسئول مدرسه زورخانهای و پهلوانی ۱۱۰ که خود را شاگرد مکتب پهلوانی معرفی میکند، میگوید: فعالیت ورزش پهلوانی ما از سال ۷۹ آغاز شده است و در حال حاضر ۳۸ پایگاه ورزشی فعال در استان اصفهان داریم. در ورزش پهلوانی اصول دین به صورت بارز انجام میشود. ورزش پهلوانی با اقتدا به امام اولی شیعیان حیدر کرار و درس گرفتن از ایشان انجام میشود. برای برپایی این پایگاههای ورزشی با کمک بزرگان و فعالان مذهبی هر محله با تجهیز حسینیهها، ذکرخانههایی موقت برای تمرین ورزش ایجاد شد.
ضربآهنگ مرشد نوید از حرکات جدید و نمایشی میداد و همه به ترتیب از بزرگ به کوچک حیدرگویان رفتند میلها را برداشتند تا اجرا را آغاز کنند. شکوه و هماهنگی اجرا با همراهی ضرب و نوای مرشد، شوری وصفناشدنی را در فضا پراکنده میکند.
نوبت به حیدر میرسد تا برای چرخ به میانه میدان برود، حیدر با قامتی کوچک، اما با عیار بالای پهلوانی پس از گرفتن رخصت هماهنگ با ضرب شروع به چرخ زدن میکند…
گزارش از: فاطمه شهسواری، خبرنگار پردیسان آنلاین
Sunday, 24 November , 2024