به گزارش خبرگزاری پردیسان آنلاین، دوازدهم آذر مصادف با سوم دسامبر به «روز جهانی معلولان» شناخته شده است؛ هدف از تعیین این روز ارتقای رشد اذهان عمومی و افزایش آگاهی درباره مسائل مربوط به معلولیتهای مختلف بوده است؛ جامعه معلولان همواره نشان دادهاند که هنرهای نهفتهای در وجودشان دارند که اگر شرایط برایشان فراهم باشد با توسل به جوهر وجودیشان موفقیتهای زیادی را میتوانند کسب کنند تا آنجا که گاهی از افرادی که معلولیتی ندارند نیز پیشی میگیرند و در صدر حوزه فعالیتی خود خواه ورزش و تحصیل باشد، خواه هنر و صنعت قرار میگیرند.
معلولان افرادی هستند که خلاف جهت آب شنا میکنند و هر روز فعل میتوانیم را برای دیگران معنا میکنند؛ سالها است که همه ما به توانمندی این گره از افراد جامعه ایمان آوردهایم و بارها شاهد ثبت موفقیت آنها در زمینههای مختلف علمی و ورزشی بودهایم، بین خیل همراهان توانخواهانی که پویایی و بالندگی را محور زندگی خود قرار دادند و سرزندگی و امید را نه تنها به زندگی خود بلکه به اطرافیان هدیه کردند، این بار با مادر مهدی اصلانی، نوجوان توانخواهی که با همراهی مادرش جریان کوشش و تلاش را در رگهای زندگی خود جاری و ساری ساخته است، به گفتوگو پرداختیم، چرا که همیشه حامی پرانگیزهای پشت میدان است تا مهدیها بتوانند در میدان قد علم کنند و پرچم موفقیت را بر فراز قلهها برافراشته نگه دارند، این بار هم مادر مهدی عهدهدار این مسئولیت است و فرزندش را در تمام لحظات همراهی کرده است که در ادامه قابی از قصه زندگی این نوجوان کوشا و مادرش را میبینید:
پاهای ضعیف اما گامهایی استوار / از مهارت تصویرسازی مهدی تا قهرمانی او در مسابقات بوچیا
مهدی اصلانی متولد ۷/۳/۱۳۸۳ ساکن شهرستان نجف آباد استان اصفهان است؛ او اکنون ۱۹ سال دارد و در مقطع دوازدهم مشغول به تحصیل است؛ مهدی در آغاز تولد دچار هیدروسفالی شد که در نتیجه معلولیت حرکتی برای او به همراه داشت؛ در ابتدای تولد مهدی پزشکان گفتند که ممکن است در آینده او دچار مشکلات بینایی، شنوایی، ذهنی شود، اما تاکنون او دچار چنین مشکلاتی نشده است و مانند سایر افراد جامعه میکوشد تا به اهداف خود در تحصیل، ورزش و هنر دست پیدا کند، مادر مهدی از تلاش و پشتکار فرزندش برای کسب موفقت به خبرنگار پردیسان آنلاین اظهار میکند: معلولیت حرکتی مهدی و استفاده او از ویلچر در طول این سالها منجر به چسبندگی ریه و مشکلات تنفسی برای او شد و ستون فقرات او را تحت تأثیر قرار داد و در نتیجه آسیب به ستون فقرات موجب تغییر مکان قلب به سمت راست و سایر اعضای بدن شده است.
وی با شوقی وصف ناپذیر از استعدادهای فرزندش در رشتههای مختلف ورزشی و هنری میگوید: مهدی به راحتی میتواند با دستهای خود کارهای مختلفی انجام دهد؛ او اکنون در کار تصویرسازی فعالیت داشته و استعداد زیادی در کارها و فعالیتهای مختلف از جمله موسیقی دارد و علاقهمند است به این فعالیت ادامه دهد؛ تنها مشکل او راه رفتن است؛ مهدی در زمینه ورزش فعالیت زیادی دارد؛ او عضو تیم ملی جوانان ورزش بوچیا بوده و در مسابقات بوچیا تاکنون ۱۱ حکم قهرمانی و مدال کسب کرده است.
مادری که از فرزند خود قهرمان ساخت / مهدی اعتماد به نفس خود را مدیون مادر است
مادر مهدی از اعتماد به نفس او در انجام کارها این گونه بیان میکند: مهدی بسیار خوش زبان و مهربان است و از اعتماد به نفس بالایی برخوردار است؛ او حرف خود را صریح و شیوا میگوید و من به او یاد دادم که در نهایت احترام با دیگران صحبت و رفتار کرده و از حقوق خود دفاع کند؛ او عاشق حضور در جمع است و دوست دارد با جمع غذا بخورد و در میان جمع هیچگونه احساس خجالت نمیکند و با کسی رودربایستی ندارد؛ من و اطرافیان بهگونهای با مهدی رفتار کردیم که او از اعتماد به نفس بالایی برخوردار است؛ مهدی در دوران کودکی با بچهها بازی میکرد و آنها مهدی را به عنوان معلم میدانستند.
وی با بیان اینکه پذیرش معلولیت برای مهدی کمی دشوار بود و از ویلچر استفاده نمیکرد، اما او را همراهی کردم تا بپذیرد که تنها ویژگیهای خاصی دارد که نباید او را محدود کند، بلکه باید به نقطه قوتش تبدیل شود، میافزاید: مهدی در ابتدای دوران تحصیلی در مدرسه قبول نمیکرد که از ویلچر استفاده کند، اما به تدریج پذیرفت که در مدرسه از ویلچر استفاده کند و مسابقات ویلچررانی اولین مسابقهای بود که مهدی در آن شرکت کرد و توانست مدال و حکم قهرمانی کسب کند و این گونه بود که ویلچری که از طرف مهدی پذیرفته نمیشد، اکنون زمینهساز موفقیت او شده بود و از قهرمانی او به گرمی در میان خانواده استقبال شد و این شروع موفقیتهای مهدی بود؛ اولین موفقیت مهدی برای او انگیزه شد که در سایر مسابقات شرکت کند و یکی پس از دیگری پلههای موفقیت را طی کند.
مادر مهدی از اهداف آینده فرزندش برای داشتن شغل و استقلال مالی میگوید: موتوری سواری و ماشین سواری از آرزوهای مهدی است؛ او به استقلال مالی و فردی خود فکر میکند و برای او برنامههای زیادی دارد؛ من سعی کردم مهدی را با افراد معلول موفق در زمینههای مختلف از جمله زمینههای شغلی آشنا کنم و او را تشویق میکنم که درباره زندگینامه افراد معلول موفق در جهان مطالعه کند و ببیند که آنها خواستند و توانستند.
وی ادامه میدهد: مهدی دوست دارد خودش بسیاری از کارها را انجام دهد و پیگیری بسیاری از امور را خودش بر عهده میگیرد و سعی میکند در کارهایش به استقلال برسد و کمتر به کسی وابسته باشد، در حالی که در ابتدا شرایط برایش سخت بود و حتی نمیخواست به مدرسه برود، اما حضور در جمع همسالان و شرکت در رشتههای ورزشی و هنری او را مستقلتر از قبل بار آورد، تلاش مهدی برای مستقل شدن در کارهایش به خاطر همراهی و انگیزهدادن به او بوده است، همیشه سعی داشتم او را به استقلال در انجام امور تشویق کنم و از او بخواهم که در کارهای مختلف با من همکاری کند، از این رو او در کارهای مختلف خانه و حتی در مهمانیها مشارکت و همکاری میکند.
مهدی با دیدن روحیه شاد مادر به نقاط قوت خود پی میبرد
مادر این نوجوان کوشا میگوید: دوست ندارم کسی نسبت به مهدی ترحم داشته باشد، بلکه از اطرافیان همیشه خواستهام که با مهدی به گونهای رفتار کنند که با بقیه بچهها رفتار میکنند و فرقی بین مهدی با بقیه نگذارند؛ به تدریج از مهدی خواستم که با همدیگر به خرید برویم و او خودش انتخاب کند و از مغازهدار قیمت بپرسد و خودش پول پرداخت کند؛ بنابراین معلولیت مهدی برای او مشکلی به وجود نیاورد، زیرا من سعی کردم در جمعها و در مقابل دیگران با مهدی به درستی رفتار کنم و او را به انجام کارهای مختلف، همکاری و مشارکت تشویق کنم و این منجر به این شد که دیگران او را بپذیرند و مهدی به هیچ وجه احساس تنهای نمیکند و من همیشه حامی مهدی هستم و خیلی از کارها را با هم انجام میدهیم و با یکدیگر درباره موضوعات مختلف تحقیق میکنیم.
وی اضافه میکند: روحیه شاد مادر تأثیر مستقیم در روحیه فرزند میگذارد و روحیه مادر نقش مهمی برای نابغه شدن فرزندش دارد؛ یک مادر نباید مشکلات فرزندش را بزرگ جلوه دهد، بلکه تنها اوست که میتواند به فرزند خود یاد دهد که «نتوانستن» معنایی ندارد؛ یک مادر باید نقاط قوت فرزندش را تقویت کند تا نقاط منفی فرزندش به چشم نیاید؛ اگر مادری بخواهد فرزند خود را به خاطر داشتن نقاط منفی از دیگران پنهان کند، فرزندش اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و منزوی میشود و نمیتواند به نقاط قوت خود پی ببرد، سعی کردم برای مهدی مادری شاد و خوشحال باشم و به مهدی یاد دهم که هر کاری را بخواهد میتواند انجام دهد و هیچ محدودیتی برای او وجود ندارد و در نهایت مهدی آموخت که برای او هیچ محدودیتی وجود نخواهد نداشت؛ حتی انگیزه و تلاش مهدی زمینهساز پویایی من هم شد و سعی کردم به کلاسهای هنری و آشپزی بروم و مهارتهای خود را افزایش دهم.
مادری که نیمه پر لیوان را دید / معلولان توجه میخواهند نه ترحم
مادر مهدی با اشاره به اینکه انجام زیرسازیهای مناسب شهری برای معلولان و خانوادههای آنها مهمترین دغدغه است، توصیههایی دارد و میگوید: مردم باید به این فرهنگ برسند که نباید به هیچ دلیلی جلوی پلها و معبرها ماشین پارک کنند، زیرا این موضوع برای معلولان و خانواده آنها بسیار مشکلساز است؛ من اگر ببینم ماشینی جلوی پلها پارک کرده است با گذاشتن یادداشت برای آنها تذکر میدهم که از تکرار این کار خودداری کنند؛ همچنین نادیده گرفتن ارائه خدمات همیاری برای معلولان در زندگی فردی آنها از دیگر دغدغههای خانوادههای معلولان است.
وی توصیه میکند: مردم باید بینش خود را نسبت به معلولان تغییر دهند و به دید ترحم به آنها نگاه نکنند؛ نگاه ترحمآمیز به معلولان مانع رشد آنها شده و بیشتر موجب انزوای آنها و از دست دادن اعتماد به نفسشان میشود، بنابراین باید به افراد معلول همچون افراد عادی نگاه کرد و از لحاظ رفتاری و گفتاری نباید میان آنها تفاوتی قائل شد.
مادر مهدی ادامه میدهد: آن چیزی که معلولان نیاز دارند «دیده شدن» است؛ آنها میخواهند که در تمام عرصهها دیده شوند و بدرخشند و نقاط قوت آنها بیشتر دیده شود، بنابراین خانوادههای معلولان باید به «نیمه پر لیوان» توجه کنند و نیمه خالی لیوان را بزرگ جلوه ندهند؛ خانوادههایی که فرزند معلول دارند باید شاد باشند و روحیه خود را بالا ببرند و همیشه به استعدادهای فرزند خود فکر کنند، زیرا تنها با دیدن پر لیوان میتوانند بچه خود را رشد دهند و فقط خانواده میتواند بهترین حامی برای فرزند معلول خود باشد و زمینه موفقیت فرزندش را فراهم کند.
لازم است بدانیم؛ معلولیت با محدودیت مساوی نیست و چه بسیار معلولهایی که از مرزهای محدودیت فراتر رفته و «نتوانستن» برای آنها معنا و مفهومی نداشت و این موضوع فقط و فقط به خانواده و والدین فرزندان معلول بستگی دارد؛ اگر آنها فرزندان خود را تشویق کنند، خواهند دید که چه بسا فرزند معلول آنها از یک فرزند عادی بسیار موفقتر عمل خواهد کرد، همانطور که توانخواهان بسیاری در حوزههای مختلف آنچنان فعل توانستن را صرف میکنند که انگشت حیرت بر دهان دیگران میماند، لذا میطلبد اطرافیان همراه توانخواهان باشند و با ایجاد انگیزه مانع از منزوی شدن آنها شوند، چرا که آنها نیز مانند سایر افراد جامعه تواناییهای ویژهای دارند و اگر استعدادشان در مسیر درستی برای پیشرفت قرار گیرد، به طور قطع تلاششان به ثمر خواهد نشست و قلههای موفقیت را بدون توجه به اینکه معلولیت و محدودیتی دارند، فتح خواهند کرد.
حرف آخر…
اگرچه معلولم ولی اندیشه ام معلول نیست
هیچ مَجهولی برای فکر من مجهول نیست
اهل فِکر و هِمت و شور و شعور و کوششم
داوریهایِ نادرست درباره ام مَقبول نیست
عِزت نَفسَم مرا نزد همه مُمتاز کرد
با تَرحُم گر نگاهم میکنی مَعقول نیست…