تهیه‌کننده و کارگردان انیمیشن سینمایی «پسر دلفینی» به ارائه توضیحاتی درباره فرآیند اکران ویژه این محصول ایرانی در سینماهای روسیه و نیز تجربه طراحی و ساخت آن در ایران پرداختند.

پردیسان آنلاین- گروه هنر- زهرا منصوری: جریان انیمیشن‌سازی ایران آنقدر بی‌سروصدا و بی‌حاشیه مسیر پویایی خود را طی یک دهه گذشته پیموده است که وقتی هر از گاه خبر فتح قله‌ای از سوی فعالان این حوزه مخابره می‌شود، بسیاری انگشت حیرت به دهان می‌مانند که چه زمانی سختی‌های این مسیر هموار شد و چگونه توانستیم تا چنین قله‌ای صعود کنیم؟

ماجرای اکران انیمیشن سینمایی «پسر دلفینی» در کشور روسیه و مخابره اخبار مرتبط با قدرت‌نمایی این انیمیشن ایرانی در گیشه سینماهای این کشور هم یکی از همین نمونه‌ها بود. انیمیشنی که در بالغ بر ۲۷۰۰ سالن سینمایی کشور روسیه روی پرده رفت و با رقم زدن یک اتفاق ویژه توانست در همان دو هفته اول، تبدیل به پرفروش‌ترین انیمیشن و سومین فیلم پرفروش در اکران این کشور شود.

«پسر دلفینی» با همین پشتوانه وارد چرخه اکران سینماهای ایران شد و خیلی زود توانست اینجا هم عنوان «پدیده اکران تابستان» را از آن خود کند. این انیمیشن تا همین امروز و در کمتر از سه هفته مجموع فروش خود را از مرز ۴ میلیارد تومان گذرانده و تبدیل به یکی از فیلم‌های صدرنشین در جدول فروش هفتگی سینماهای کشور شده است.

همه این‌ها در کنار کیفیت بالای «پسر دلفینی» در قصه‌گویی و فضاسازی، بهانه‌ای شد تا همزمان با اکران عمومی این انیمیشن میزبان تهیه‌کننده و کارگردان آن در پردیسان آنلاین باشیم.

محمد خیراندیش نویسنده و کارگردان «پسر دلفینی» است که اولین انیمیشن سینمایی بلند خود را کارگردانی کرده است و محمدامین همدانی هم در مقام تهیه‌کننده این انیمیشن، پیش‌تر در مقام کارگردان انیمیشن سینمایی «فهرست مقدس» را به سرانجام رسانده بود.

تیزر انیمیشن سینمایی «پسر دلفینی»

آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفتگوی پردیسان آنلاین با محمدامین همدانی و محمد خیراندیش تهیه‌کننده و کارگردان «پسر دلفینی» است.

* «پسر دلفینی» از آثاری است که مشخص است پشتوانه‌ای قابل توجه از تجربه و تخصص را پشت سر خود دارد؛ بد نیست گفتگو را از همین پشتوانه آغاز کنیم که چطور به خلق چنین اثر منتهی شد؟

محمدامین همدانی: سابقه آشنایی و همکاری بنده با آقای خیراندیش به حوالی سال ۸۳ یا ۸۴ برمی‌گردد. بالغ بر ۱۵ سال است که با هم همکاری داریم. مجموعه «اسکای فریم» هم با عناوین مختلف چندین شعبه در کشورهای مختلف از ترکیه و روسیه گرفته تا آلمان دارد. دفاتری هم در برخی کشورهای شرق آسیا داشته‌ایم که در حال حاضر دیگر فعالیتی ندارند.

* چرا دیگر فعال نیستند؟

همدانی: به دلیل دوری مسیر. هماهنگی‌های زیادی که یک شعبه به آن نیاز دارد، به صورتی است که نباید برای شرکت در یک جلسه ضروری نیاز به طی مسافت زیاد باشد. در نتیجه در شرق آسیا دفاترمان دوام نیاوردند. از ۵ الی ۶ سال پیش از کشورهای عربی به حوزه «سی‌آی‌اس» کوچ کردیم، در منطقه آسیای میانه و روسیه، حضور خیلی جدی داشتیم. چندین سریال و حتی فیلم سینمایی را در قالب تولید مشترک به سرانجام رساندیم. عنوان «اسکای فریم» از این منظر در منطقه روسیه و آسیای میانه، عنوانی شناخته‌شده است.

همدانی: یکی از نکات جالب درباره فعالیت‌های ما در روسیه این است که روس‌ها معمولاً آدم‌هایی خیلی فنی هستند اما آرت و هنرشان مشخصاً از ما عقب‌تر است. به همین دلیل «پسر دلفینی» وقتی در میدان رقابت با چند انیمیشن دیگر روس که همزمان در حال اکران بودند قرار گرفت، برنده جایزه آرتک شد. جایزه‌ای که از سوی یک کمپ سه هزار و پانصد نفره از کودکان نخبه روسیه اهدا می‌شود

* خودتان جزو موسسان «اسکای فریم» بودید یا بعدها به این گروه پیوستید؟

همدانی: من موسس اسکای فریم هستم و این شرکت در ایران متولد شد. این شرکت عناوینی مختلفی تا به امروز داشته هویت «اسکای فریم» اما در تمام این موسسات رعایت شده است. اولین حضور جدی ما در حوزه کشورهای «سی‌آی‌اس» با یکی از سریال‌های معروف روس به نام «جینگلیکس» (jingliks) رقم خورد که در زمان خودش بعد از «ماشا و خرسه» معروف‌ترین سریال روسیه بود. همان سریال هم باعث شد که نام «اسکای فریم» در روسیه شناخته شود. بعد از آن چند سریال دیگر هم کار کردیم که برخی از آن‌ها به صورت دوبله شده در پلتفرم‌ها در حال عرضه است.

* در این سریال‌ها، در حوزه تولید هم نقش داشتید یا صرفاً در پخش همکاری می‌کردید؟

همدانی: هم در تولید و هم در عرضه سهم داشتیم. از آنجایی که ما شرکت تولید معظمی داریم و تولید همواره در ایران به‌صرفه است، بخشی از کار تولید را هم ما برعهده می‌گیریم. یکی از نکات جالب درباره فعالیت‌های ما در روسیه این است که روس‌ها معمولاً آدم‌هایی خیلی فنی هستند اما آرت و هنرشان مشخصاً از ما عقب‌تر است. به همین دلیل «پسر دلفینی» وقتی در میدان رقابت با چند انیمیشن دیگر روس که همزمان در حال اکران بودند قرار گرفت، برنده جایزه آرتک شد. جایزه‌ای که از سوی یک کمپ سه هزار و پانصدنفره از کودکان نخبه روسیه اهدا می‌شود. این گروه نخبه هر ساله درباره چند موضوع اعلام نظر می‌کنند که یکی از آن‌ها انتخاب بهترین انیمیشن اکران شده در روسیه است. «پسر دلفینی» در میان ۴ الی ۵ انیمیشن سینمایی که هر کدام متعلق به شرکت‌های بزرگ انیمیشن‌سازی روسیه بودند، برنده این جایزه شد. این نشان می‌دهد این فیلم مزایایی برای روس‌ها داشت.

برخی می‌پرسند چرا این انیمیشن ابتدا در روسیه اکران شد و نکند اصلاً یک فیلم روسی است که شما به اسم ایرانی می‌خواهید آن را معرفی کنید! واقعیت اما این است که شرایط اکران در ایران مساعد نبود. از طرف دیگر ما غالباً دوست داریم تحسین‌ها را از زبان خارجی‌ها بشنویم و این اتفاق می‌توانست به اکران فیلم ما در ایران هم کمک کند، کمااینکه الان کمک کرده است. ابتدا باید یک مخاطب بدون قضاوت، کار ما را می‌دید.

از طرف دیگر آوازه ما در روسیه پیچیده بود و به همین دلیل توانستیم با بهترین پخش‌کننده روس برای اکران آن قرارداد ببندیم. همین گونه هم شد که توانستیم در ۲۷۰۰ سالن، این فیلم را اکران کنیم. این تعداد در میان فیلم‌های روس هم معمول نیست. دلیل اینکه چنین ظرفیتی در اختیار «پسر دلفینی» قرار گرفت این بود که دو شرکت بزرگ پخش که بخش عمده‌ای از سینماهای روسیه را در اختیار دارند، پای کار این انیمیشن ایرانی آمدند. این‌ها دلایل ما برای اکران فیلم در روسیه به‌جای ایران بود. ما حتی یک بار دوبله روسی فیلم را به طور کامل دور ریختیم و از ابتدا کار را دوبله کردیم.

«پسر دلفینی» چگونه روسیه را فتح کرد؟/ «هنر» عرصه داد زدن نیست
محمدامین همدانی

* چرا دوباره دوبله کردید؟

همدانی: احساس کردیم آن دوبله اول، سطح استانداردی که ما برای اکران مدنظر داریم را خراب می‌کند. ما به بالاترین سطح فکر می‌کردیم و نسخه اول این انتظار را برآورده نمی‌کرد. برای نسخه دوم، یک نویسنده روس پیدا کردیم که متن را از فارسی بازنویسی کرد و حاصل کار یک دوبله بسیار خوب شد، در حدی که برخی معتقدند دوبله روسی فیلم از دوبله فارسی آن هم بهتر شده است. خواننده‌ای هم که به‌جای آقای طلیسچی در نسخه روسی خواند، یکی از ۵ خواننده معروف روسیه بود که حضورش خیلی به آوازه فیلم در روسیه کمک کرد.

* پس خیلی اکران هزینه‌بری در روسیه داشتید!

همدانی: اتفاقاً این سوال خیلی خوبی است. این کار اگر همین امروز بخواهد تولید شود، چیزی در حدود ۱۵ میلیارد تومان بودجه نیاز دارد، اما این رقم فقط مربوط به تولید است. هزینه‌ای که ما برای جهانی‌سازی این فیلم صرف کردیم، معادل بودجه تولید آن بود. برای ما مهم بود که برنامه‌ریزی‌ها برای اکران به بهترین شکل انجام شود. مذاکره با پخش‌کننده‌های قدر روس، هزینه‌هایی را به ما تحمیل کرد که حداقل به اندازه بودجه تولید فیلم بود. ما کارمان را در یک سطح بالا عرضه کردیم که توانستیم با بهترین پخش‌کننده‌ها برای پخش آن به نتیجه برسیم. فیلم وقتی با این عقبه به بازار ایران رسید، این خبر هم منتشر شد که ۱.۷ میلیون دلار در روسیه فروش داشته است. تأکید داشتم که اعلام شود این فروش فیلم در «گیشه» است. ما از فروش گیشه بیش از ۳۰ تا ۴۰ درصد عایدی نداریم. در عین اینکه هزینه تبلیغات هم از فروش فیلم کم می‌شود و جزو سود شما محسوب نمی‌شود.

* یعنی در سیستم پخش سینمای روسیه، هزینه تبلیغات برعهده پخش‌کننده نیست؟

همدانی: پخش‌کننده ما اعلام کرد به ارزش ۲۰ میلیون روبل هزینه تبلیغات می‌کنم و مازاد آن را شما باید تأمین کنید. ما حتی یک شرکت تبلیغاتی دیگر هم پیدا کردیم که اسپانسر ما شد و آن شرکت هم به ارزش ۲۰ میلیون روبل برای تبلیغات شهری فیلم ما هزینه کرد. همه این‌ها اما کافی نبود، چراکه رقبای ما ۸۰ تا حتی ۱۰۰ میلیون روبل داشتند صرف تبلیغات می‌کردند. به همین دلیل ما سراغ بسترهای دیگری مانند تبلیغات اینستاگرامی رفتیم که البته از بد حادثه، در همان مقطع اینستاگرام در روسیه فیلتر شد! در مجموع می‌خواهم بگویم وقتی از فروش ۱.۷ میلیون دلاری فیلم صحبت می‌کنیم، شاید در حدود ۲۰ درصد آن عاید ما می‌شود اما همین کار را به ارزش یک میلیون دلار به پلتفرم‌ها و تلویزیون‌ها فروختیم که درآمد اصلی ما هم همان بود.

* با این تفاسیر برای سوددهی خیلی چشم به گیشه فیلم در ایران ندارید و تا همین‌جا به سود رسیده‌اید!

همدانی: تا اینجا تقریباً هزینه‌های ما بازگشته است. برای اکران در ایران اما اینکه مردم خودمان فیلم را ببینند و به آن بازخورد نشان دهند، برای‌مان از همه چیز مهمتر است. بالاخره ما این فیلم را برای این مردم ساختیم. وقتی درباره درآمدها صحبت می‌کنیم هم این نکته را مدنظر داشته باشیم که درباره یک شرکت بزرگ صحبت می‌کنیم که فقط ۱۰۰ نفر نیروی مستقیم دارد. همه این پرسنل، قبل و بعد از تولید این فیلم هم در شرکت مستقر هستند. هزینه همه این‌ها باید تأمین شود. از این منظر نه آن فروش در روسیه برای‌مان آنچنان جذاب بود و نه اینکه اگر اینجا فروش کمی داشته باشیم برای‌مان نگران‌کننده است. ما بیشتر داریم به موفقیت محصول فکر می‌کنیم و در این مختصات باید به‌گونه دیگری به اعداد و ارقام فکر کرد. خیلی وقت‌ها ما در سریال‌هایی که کار می‌کنیم و تولید مشترک‌هایی که داریم به درآمدهایی می‌رسیم که همه این موارد باید در کنار هم دیده شود تا خرج و دخل مجموعه ما بتواند صورت منطقی پیدا کند.

* در حال حاضر تنها مالک و سرمایه‌گذار «پسر دلفینی» شرکت «اسکای فریم» است؟

همدانی: بله. صددرصد آن متعلق به خودمان است.

* آقای خیراندیش بد نیست همینجا شما هم روایت‌تان را از شکل‌گیری ایده «پسر دلفینی» و طرح موضوع ساخت آن با محمدامین همدانی بگویید.

محمد خیراندیش: شروع کار انیمیشن من شروعی خاص بود. در مقطعی که متأهل بودم، فرزند داشتم، تحصیلاتم در یک رشته غیرمرتبط یعنی کامپیوتر به سرانجام رسیده بود و شغل تدریس را هم داشتم، تازه شروع کردم به سوییچ به سمت انیمیشن‌سازی! به نوعی که بعدازظهرها شغلم انیمیشن‌سازی بود و صبح‌ها معلمی می‌کردم. از همان ابتدا هم به همسرم گفتم که من می‌خواهم برای بچه‌ها قصه بگویم و در انیمیشن‌سازی به‌دنبال این هدف بودم.

زمانی که وارد انیمیشن‌سازی شدم، ۲۸ سالم بود اما از همان ابتدا عجله داشتم به هدفم برسم. قبل از آن هیچ آموزشی هم ندیده بودم اما هرشب تمرین می‌کردم و اتود می‌زدم. این شرایط به سمتی رفت که من یک عالمه ایده برای سریال‌سازی و حتی کار سینمایی برای خودم یادداشت کردم. وقتی جلوتر رفتم احساس کردم یک سلیقه‌ای پیدا کرده‌ام. از یک طرف خیلی به‌دنبال فضای رئال و واقعی نبودم و از طرف دیگر در فضای فانتزی هم خیلی نمی‌خواستم همه چیز هجو شود. شکل کلاسیکی از روایت را دوست داشتم که بچه‌ها بتوانند با آن ارتباط بگیرند و تخیل‌شان هم با آن شکل بگیرد. این فضای فانتزی و خیال لوکیشن‌هایی را به ذهن من متبادر کرد که یکی از آن‌ها دریا بود. رابطه نوعی از موجودات دریایی با انسان‌ها هم برایم جالب بود که به نظرم مهمترین آن‌ها هم دلفین‌ها هستند.

در جایی هم مطلبی خوانده بودم که غواصی زخمی گرفتار کوسه‌ها شده بود و دلفین‌ها از او حمایت کرده‌اند. ترکیب این فانتزی‌ها همان چیزی بود که من دوست داشتم. داستان «پسر دلفینی» همین‌طور کم‌کم در ذهن من شکل گرفت و زمانی که تبدیل به یک مجموعه کامل از یک ایده شد، آن را با محمدامین همدانی مطرح کردم.

«پسر دلفینی» چگونه روسیه را فتح کرد؟/ «هنر» عرصه داد زدن نیست

* با توجه به سابقه‌ای که داشتید، شما را باید بابت «پسر دلفینی» فیلم‌اولی بدانیم؟

خیراندیش: از نظر سینمایی بله اما کارهای کوتاه و تیزرهای تبلیغاتی انیمیشنی بسیاری را قبل از این کار کرده بودم. در کارهای بلند سینمایی هم به‌عنوان طراح کاراکتر همکاری داشته‌ام. در «فهرست مقدس» که آقای همدانی کارگردانی می‌کرد به‌عنوان طراح کاراکتر حضور داشتم. در فیلم «رهایی از بهشت» علی نوری اسکویی هم قسمت‌هایی از کار انیمیشن سه‌بعدی داشت که طراحی کاراکتر آن را هم من انجام دادم. در فیلم انیمیشن «ببعی» هم بعد از این پروژه طراحی کاراکتر کردم. در مجموع به‌عنوان طراح کاراکتر انیمیشن، در سینمای ایران و اندکی هم در خارج از ایران، شناخته شده هستم.

* یکی از امتیازات «پسر دلفینی» برخلاف خیلی از آثار انیمیشنی که در سال‌های اخیر در سینمای ایران داشته‌ایم، این است که فقط «قصه» می‌گوید و هیچ اشاره مستقیمی به مضامین استراتژیک و یا مذهبی ندارد. این ویژگی ظرفیت بالایی برای ارتباط مخاطب جهانی با فیلم ایجاد کرده است. خودتان چقدر در این زمینه ملاحظه و محافظت داشتید؟

خیراندیش: اولاً بگویم که هیچ هنرمند و اساساً هیچ انسانی وجود ندارد که حرف برای زدن نداشته باشد ولی معتقدم دنیای «هنر» جای داد زدن نیست. در این دنیا باید با احساسات با مردم صحبت کنید. تفاوت فلسفه و علم با هنر، اساساً همین است. ما در عرصه هنر با مغز آدم‌ها کاری نداریم، بلکه با دل آن‌ها طرف هستیم. به همین دلیل هم معتقدم انیمیشن‌سازی مانند ساخت شکلات است. ما اگر شکلات خوشمزه‌ای را به مخاطب بدهیم، فقط کافی است سازنده آن من باشم و در کارم دروغ نگویم. البته درباره دیگران صحبت نمی‌کنم.

خیراندیش: هیچ هنرمند و اساساً هیچ انسانی وجود ندارد که حرف برای زدن نداشته باشد ولی معتقدم دنیای «هنر» جای داد زدن نیست. در این دنیا باید با احساسات با مردم صحبت کنید. تفاوت فلسفه و علم با هنر، اساساً همین است. ما در عرصه هنر با مغز آدم‌ها کاری نداریم، بلکه با دل آن‌ها طرف هستیم. به همین دلیل هم معتقدم انیمیشن‌سازی مانند ساخت شکلات است.

من اگر آشپزی باشم که به خودم دروغ نگویم، باید سعی کنم شکلاتم را به بهترین شکل و مبتنی‌بر عشق و گذشته‌ای که داشته‌ام و ریشه‌هایی که از آن‌ها تغذیه می‌کنم، بسازم. اگر اجازه دهم دلم حرف بزند، مطمئناً محصولی که به عنوان آشپز ارائه می‌کنم، حرف مرا هم در خود دارد. تأکید کردم که من دوست دارم برای بچه‌ها قصه بگویم. دوست داشتم بچه‌ای که به سالن سینما می‌آید، از داستانی که می‌شنود لذت ببرد. در «پسر دلفینی» برای رسیدن به داستان خوب، خیلی چیزهای دیگر را رها کردم. بخش بیشتر انرژی خود را صرف شکل‌گیری داستان و ریتم درست داستان کردم.

* آقای همدانی شما هم در این ملاحظات با آقای خیراندیش هم عقیده بودید؟

همدانی: من رشته‌ام ارتباطات است و می‌دانم هیچ رسانه‌ای بدون پیام وجود ندارد. معتقدم یکی از ویژگی‌های خوب «پسر دلفینی» این است که لایه‌های مختلف داستانی را روایت می‌کند. شما در همان سکانس ورودیه فیلم متوجه می‌شوید که ما درباره جدال آبزی‌ها و هوازی‌ها داریم صحبت می‌کنیم. یکی از لایه‌های فلسفی داستان ما هم جدال حق و باطل بود که آن را به صورت نمادین به جای هوا و آب در نظر گرفتیم. آبزی‌هایی را تصویر کردیم که می‌توانند مسخ شوند و هوازی‌هایی را می‌بنیم که می‌توانند به‌صورت مستقل تصمیم بگیرند. این یکی از جهان‌ها فلسفی درون داستان فیلم است که طبیعتاً مخاطب بزرگ‌سال می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند و مخاطبان کودک ۶ تا ۱۲ اساساً درگیر این لایه از فیلم نمی‌شوند.

اما درباره همین لایه فیلم و این نظام معنایی بارها در فیلم حرف زده می‌شود. لایه‌های متعددی در فیلم داریم که هر کدام حرف‌هایی برای زدن دارند اما همه سختی کار این بود که همه این حرف‌ها را به گونه‌ای مطرح کیم که لطمه‌ای به داستان اصلی فیلم وارد نشود. یکی از نکات مهمی که در داستان این فیلم با آن درگیر بودیم و باعث شد نزدیک به دو سال و نیم فقط با داستان فیلم کلنجار برویم این بود که داستان‌هایی که دو دنیا را روایت می‌کنند، داستان‌هایی بسیار پیچیده به‌خصوص از منظر قواعد نویسندگی هستند. همه آثار در این سبک را رصد و آنالیز کردیم و به هر کدام هم نمراتی دادیم.

داستان‌هایی مانند «تارزان»، «موگلی پسر جنگل»، «کوکو» و غیره را که هر کدام در دو دنیا روایت می‌شوند را به‌صورت خیلی جدی آنالیز کردیم. تلاش کردیم در چاله‌هایی که برخی از آن‌ها در آن افتاده‌اند، نیفتیم. سرهم کردن چنین دنیای گسترده‌ای که هم از نظر دراماتیک پیچیده است و هم لایه‌های مختلف معنایی دارد، ویژگی اصلی این پروژه است. به همین دلیل در هر جای دنیا هم که اکران می‌شود، همه ازآن استقبال می‌کنند و می‌توانند درگیر داستان آن شوند. حدود ۳۰ سیناپس برای این فیلم نوشتیم و کنار گذاشتیم. تمرکزی که روی داستان داشتیم اصلی‌ترین ویژگی این فیلم بود که فکر می‌کنم تا حد قابل قبولی هم از پس آن برآمده‌ایم.

* اشاره کردید که قبل از نگارش داستان «پسر دلفینی»، مطالعه و آنالیزی روی نمونه‌های قبلی انیمیشن‌های سینمایی داشته‌اید. مشخصاً از نظر فضای بصری، تیزرهای فیلم برای مخاطبان خیلی یادآور انیمیشن «لوکا» بود. از آنجایی که پخش این دو اثر خیلی هم به هم نزدیک شد، چقدر نگران این شباهت بودید؟

همدانی: درباره جزییات، آقای خیراندیش می‌تواند مفصل توضیح دهد اما من چند جواب کوتاه به این ابهام دارم؛ اول اینکه تولید ما همزمان با «لوکا» بود و وقتی کار ما به پایان رسیده بود، تازه «لوکا» منتشر شد. نکته دیگر اینکه برخی به ما می‌گویند کار شما شبیه «لوکا»، «نمو» و «موآنا» است! این یعنی همه آن کارها هم شبیه هم بوده‌اند! مگر می‌شود گفت هر کاری که در فضای آب می‌گذرد، شبیه آن کار دیگر است؟ اگر مخاطبی «لوکا» را شبیه «نمو» می‌داند، ایرادی ندارد «پسر دلفینی» را هم شبیه آن دو بداند! نکته آخر اینکه واقعیت این است که وقتی «لوکا» منتشر شد، ما خیلی نگران شدیم که نکند این فیلم به کار ما آسیب بزند اما وقتی فیلم را دیدیم، یک نفس راحت کشیدیم. چرا که احساس کردیم در قبال «لوکا» ی ۱۲۰ میلیون دلاری، فیلم ما ارزش دیدن و مقایسه دارد…

* باز خوب است که قیمت تولید «لوکا» را می‌دانیم، اما قیمت تولید کار شما اعلام نشده است!

همدانی: در همین گفتگو اشاره کردم و ایرادی هم ندارد از زبان من اعلام کنید، فیلمی مشابه «پسر دلفینی» امروز نیاز به ۱۵ میلیارد تومان بودجه دارد.

* اینکه امروز چقدر هزینه‌اش می‌شود یک مسئله است، اینکه شما چقدر هزینه کرده‌اید مسئله دیگری است!

همدانی: تفاوت چندانی ندارد چرا که با همین قیمت دلار ما کار را پیش بردیم. برای تولید همین حدود بود و برای بازاریابی هم به همین اندازه تولید، هزینه کردیم. درباره مشابهت با «لوکا» اما علاوه‌بر اینکه احساس کردیم فیلم ما در برابر آن قابل دیدن و مقایسه است، این نکته وجود داشت که دیدم داستان ما خیلی بزرگ‌تر است. وقتی «لوکا» را ببینید و بعد «پسر دلفینی» را، متوجه خواهید شد که جسارت در داستان ما خیلی بیشتر است. «لوکا» داستانی خطی‌تر و کم‌ریسک‌تر دارد.

خیراندیش: خواست قهرمان خیلی مهم است. در «لوکا» خطری که قهرمان را تهدید می‌کند خیلی کوچک‌تر است چرا که نهایت قرار است یک تابستان پیش عمویش در اعماق دریا زندگی کند! البته تأکید می‌کنم که من «لوکا» را خیلی دوست دارم. اصلاً موضعم این نیست که کار بی‌ارزشی است اما مطمئناً ارتباطی به کار ما ندارد. ما چند سیناپس و خط داستانی را دنبال می‌کردیم که یکی از آن‌ها وجه تشابهاتی با «لوکا» داشت و خوشحالیم که آن را ادامه ندادیم. بعدها که «لوکا» را دیدم، خوشحال شدیم که داستان «عدنان» را کنار گذاشتیم. در آن نسخه، دوستی پسر دلفینی، به جای ناخدا، با شاگرد مغازه ناخدا بود که یک نوجوان بود. اگر این نسخه را دنبال می‌کردیم، شباهت داستان ما با لوکا بیشتر می‌شد.

«پسر دلفینی» چگونه روسیه را فتح کرد؟/ «هنر» عرصه داد زدن نیست
محمد خیراندیش

* در داستان فعلی هم هر دو داستان در آب آغاز می‌شود، بعد قهرمان از دریا به خشکی می‌آید و به‌دنبال هویت خودش می‌گردد. معادل همان مسابقه و رقابتی که در لوکا وجود دارد، اینجا هم به شکل دیگری برگزاری می‌شود. در هر دو رقابت هم قهرمان داستان در تیم ضعیف‌تر قرار دارد. به‌واسطه این شباهت‌ها خواه‌ناخواه حین تماشای «پسر دلفینی» ذهن به سمت «لوکا» هم می‌رود.

همدانی: به نظرتان این ابهام درباره شباهت دو فیلم، برای کسی که هر دو فیلم را کامل دیده باشد، همچنان وجود دارد؟

* قطعاً جهان دو فیلم با هم متفاوت است، اما بالاخره شباهت‌هایی وجود دارد.

خیراندیش: بالاخره مخاطب آزاد است که چنین سوالی برایش به‌وجود بیاید. اما کاراکتر اصلی ما اساساً تبدیل‌شونده نیست و از ابتدا یک انسان است.

همدانی: ما هیچ عنصر مجیک و جادویی در روایت نداریم.

همدانی: یکی از نکات دردآور برای ما این است که واقعاً اعتماد به نفس کمی نسبت به تولیداتی از این جنس داریم. همیشه مخاطب فکر می‌کند، لابد کار ما کپی است! دوست داریم این اعتماد به نفس را در مخاطب ایرانی ایجاد کنیم که ما هم می‌توانیم کاری در سطح بین‌المللی تولید کنیم که فروش خوبی هم داشته باشد خیراندیش: آن سطح از فانتزی اساساً در کار ما وجود دارد. حتی وقتی صحبت از افسانه می‌شود هم شبیه دیزنی سراغ آن نمی‌رویم. اتفاقات را خیلی رئال و واقعی در داستان داریم می‌بینیم. فانتزی ما صرفاً در آغاز داستان اتفاق می‌افتد که کودکی به دست دلفین‌ها می‌افتد و این یک اتفاق خیالی است که در ذهن یک کودک می‌تواند رخ دهد. «لوکا» سطح فانتزی‌اش خیلی بیشتر است. مسئله اصلی اما برای من درام است. داستان «لوکا» گویی در حیاط خلوت خانه‌ای اتفاق می‌افتد اما در «پسر دلفینی» یک سفر قهرمان کامل داریم. نکته دیگر هم درباره مسابقه است که به آن اشاره کردید. در جهان داستان‌های کلاسیک، معمولاً بعد از ورود به جهان دوم، یعنی بعد از نقطه عطف اول، معمولاً یک مسابقه داریم. برای اثبات قهرمان در دنیای جدید، این مسابقه در همه قصه‌ها وجود دارد.

همدانی: یکی از نکات دردآور برای ما این است که واقعاً اعتماد به نفس کمی نسبت به تولیداتی از این جنس داریم. همیشه مخاطب فکر می‌کند، لابد کار ما کپی است! دوست داریم این اعتماد به نفس را در مخاطب ایرانی ایجاد کنیم که ما هم می‌توانیم کاری در سطح بین‌المللی تولید کنیم که فروش خوبی هم داشته باشد.

خیراندیش: سوای از همه این بحث‌ها اینکه کار ما دارد با یک انیمیشن ۱۲۰ میلیون دلاری که اعتبار یک کمپانی مانند دیزنی پشت آن است، اتفاق خوبی است. اگر ما برای کارمان زحمت نکشیده بودیم، جای خوشحالی هم داشت که داریم با انیمیشنی مانند «لوکا» مقایسه می‌شویم! انگار که مورچه را با فیل مقایسه کنند.

* فکر نمی‌کنید «پسر دلفینی» محتوایی غم‌بار برای یک کودک ۶ تا ۱۲ سال که گروه هدف شماست، دارد؟ روی ماجرای «فقدان» در فیلم بیش از اندازه تأکید می‌شود و حتی در پایان داستان روی رسیدن پسر دلفینی به مادرش هم تأکید چندانی نمی‌شود…

همدانی: در آخرین نمای فیلم دارد دست مادرش را می‌گیرد.

* آن هم بیشتر شبیه روح است و انگار در واقعیت به مادرش نمی‌رسد.

خیراندیش: اتفاقاً یک نفر درباره این مسئله از من سوال کرد و شاید برخی تأویل‌های اشتباه از روایت چنین احساسی را به‌وجود آورده است اما واقعیت این است که بچه‌ها در پایان فیلم خوشحال هستند. بیش از این نمی‌توانستم در نمای پایانی به بچه‌ها خوشحالی تزریق کنم. بچه دلفینی که زنده ماند، به مادرش هم رسید.

همدانی: شما در انیمیشن‌های روز دنیا هم نگاه کنید، در سال‌های اخیر روی مسئله «مرگ» خیلی تأکید می‌شود. در «پاندا کنگ‌فوکار» استاد می‌میرد، در «آپ» همسر مرده است، در «کوکو» پدر فوت کرده است و کلاً داستان در جهان مرگ می‌گذرد، به نوعی دارند تلاش می‌کنند مفهوم مرگ را برای نوجوان تبیین کنند. کلاً فیلم سینمایی انیمیشن برای مخاطب خردسال تولید نمی‌شود چرا که در سنین کمتر از ۶ یا ۷ سال، بچه‌ها نمی‌توانند در زمان طولانی داستان را دنبال کنند.

* البته قطعاتی که علیرضا طلیسچی برای فیلم خوانده است هم به فضا غم‌بار فیلم ضریب داده است!

همدانی: از آنجایی که موضوع ما «مادر» است، به خصوص در قطعه اول علیرضا طلیسچی این فضای احساسی وجود دارد.

خیراندیش: البته همین قطعه احساسی را در نماهای شاد گذاشته‌ایم. حواس‌مان بود که موزیک ویدئوی بازی کردن بچه‌ها را روی این موزیک داشته باشیم تا فضا متعادل شود.

* یک خط داستانی در فیلم وجود دارد که گویی پسر دلفینی، قهرمان بودن را از پدر و مادرش به ارث می‌برد. روی این مسئله در فیلم تأکید هم می‌شود که او خون پدر و مادر را در رگ‌های خود دارد و می‌تواند در برابر تهاجم دشمن مصون باشد. کمی درباره این ایده صحبت کنید.

خیراندیش: ما نمی‌خواستیم ژانر کارمان علمی و تخیلی شود. اما مخاطب کودک متوجه این مسئله می‌شود که مادر که در فرآیند آن آزمایش‌ها فعال بوده است، در بدنش پادتن دارد و این نکته توسط بی‌بی‌زار در فیلم گفته می‌َشود. نمی‌خواستیم ژانر علمی-تخیلی، یا حتی ابرقهرمانی شود. با مفهوم مریضی، سم سیاه و پادتن اما به‌خصوص بعد از ماجراهای کرونا، همه ما آشنایی داریم. این ماجرا را هم در داستان تبدیل به مجیک و جادو نکردیم. این یک عطیه‌ای است که از طرف مادرش به او رسیده است. در فیلم مطرح می‌شود که مادر می‌خواسته دریا سیاه نشود و برای این هدف از خودش گذشته است، حالا نوبت به «پسر» رسیده است…

خیراندیش: هر داستانی باید پایش روی زمین باشد. هر داستانی از «دیزنی» را هم اشاره کنید، قطعاً به لوکیشن خاصی اشاره دارد. «شجاع» مربوط به انگلستان است، «هرکول» متعلق به یونان است، «مولان» به چین مربوط است، «لوکا» در ایتالیاست. بالاخره قصه باید پایش روی زمین باشد. خیلی‌ها فکر می‌کنند اگر به دنبال مخاطب جهانی هستید، حتماً باید همه چیز را رها کنید * این اتفاقاً همان مفهوم ایدئولوژیکی است که خیلی تروتمیز در فیلم قرار گرفته و بیرون نمی‌زند.

خیراندیش: دقیقاً. در داستان‌گویی پیکسار این مسئله را مطرح می‌کنند که اگر شما بتوانید «خواست» کاراکتر را به‌صورت خیلی ظریف به «نیاز» او تبدیل کنید، بازی را برده‌اید. خیلی از داستان‌های ما اما فقط «خواست» را مطرح می‌کنند. نماد «ازخودگذشتگی» در فیلم «مادر» است. حتی در خرده داستان دیگر شخصیت‌های فیلم هم این منحنی شخصیت وجود دارد. مثل ناخدایی که برای به‌دست آورد لنج جدید با پسر همراه می‌شود اما از جایی به بعد، او هم به دیگر خواهی می‌رسد. یا دلفین سفید که در قصه مدام می‌گوید «فقط هوای خودت را داشته باش» اما در عمل می‌بینیم که برای پسر، دست به از خودگذشتگی می‌زند. کلمه کلیدی ما در داستان همین «ازخودگذشتگی» است که باعث می‌شود پسر دلفینی جنگ پایانی را برنده شود.

* فیلم خیلی هم لازمان و لامکان نیست و شاهد نشانه‌هایی مانند لهجه جنوبی و یا دمام‌نوازی در فیلم هستیم؛ در این نشانه‌گذاری‌ها تعمدی داشتید؟

خیراندیش: هر داستانی باید پایش روی زمین باشد. هر داستانی از «دیزنی» را هم اشاره کنید، قطعاً به لوکیشن خاصی اشاره دارد. «شجاع» مربوط به انگلستان است، «هرکول» متعلق به یونان است، «مولان» به چین مربوط است، «لوکا» در ایتالیاست. بالاخره قصه باید پایش روی زمین باشد. خیلی‌ها فکر می‌کنند اگر به دنبال مخاطب جهانی هستید، حتماً باید همه چیز را رها کنید. اگر این اتفاق بیفتد، تاروپود طراحی داستان و طراحی فضا از هم می‌پاشد. ما با تحقیق به این جزییات رسیدیم. لهجه آبادانی را هم برای شیرینی‌اش به کار بردیم. موسیقی کار را از بوشهر گرفتیم که بسیار غنی هستند. در طراحی لباس سراغ بندرعباس و چابهار رفتیم.

* برای عرضه جهانی «پسر دلفینی» پس از اکران در ایران چه برنامه‌ای دارید؟

همدانی: در حال حاضر فیلم در برخی کشورها در حال آماده‌سازی برای توزیع است. مثل کره جنوبی، اسپانیا، تایوان، مغولستان و اندونزی که قراردادهای آن امضا شده و در حال طی مقدمات هستیم. اکران‌های بزرگ‌تر اما مربوط به کشورهایی می‌شود که کارمان را در آن‌ها بومی‌سازی می‌کنیم و فیلم را با یک همذات‌پنداری در آن کشورها روی پرده می‌فرستیم. اتفاقی که در روسیه رخ داد و در ترکیه هم قرار است همین اتفاق رخ دهد.

بزرگ‌ترین توزیع‌کننده ترک پای کار آمده‌اند. قرارداد خیلی خوبی برای دوبله آن بستیم و برای خوانندگی هم با خانم عایشه گل به توافق رسیدیم. از حدود یک ماه و نیم دیگر اکران فیلم در ترکیه را آغاز می‌کنیم. در زمینه نسخه عربی هم مذاکرات گسترده‌ای داشتیم و برای دوبله با برخی بازیگران خوب لبنانی صحبت کرده‌ایم. برای شرکت پخش آن هم در حال مذاکره با یک شرکت پخش بزرگ هستیم که چون قراردادش را امضا نکرده‌ایم فعلاً درباره آن اطلاع‌رسانی نمی‌کنیم. برای نسخه عربی هم هزینه بالایی صرف می‌کنیم و یکی از مطرح‌ترین خوانندگان عرب هم قرار است روی فیلم بخواند که برای مخاطبان عرب‌زبان جذاب خواهد بود. امیدواریم فیلم در کشورهای عربی هم پرفروش شود.

* با این برنامه‌ریزی گسترده برای عرضه، چقدر می‌توان امید به دیده شدن «پسر دلفینی» در رویدادهای بین‌المللی و به‌خصوص جشن اسکار داشت. مانند انیمیشن «آخرین داستان» که پیش از این به فهرست انیمیشن‌های مورد تأیید اسکار راه پیدا کرده بود.

همدانی: واقعیت این است که جشنواره‌های سطح یک همواره روی مسئله اکران حساس هستند و به‌واسطه اکران عمومی فیلم، شانس حضور در خیلی از این رویدادها را از دست دادیم. نکته دوم درباره «پسر دلفینی» اما اکران آن در روسیه است که برخی رویدادها مشخصاً به این دلیل فیلم ما را رد کرده‌اند. برای ونیز فرم درخواست پر کرده بودیم که در پاسخ گفتند، از آنجایی که فیلم شما در روسیه اکران شده است، آن را نمی‌پذیریم.

این مسائل قطعاً برای اسکار هم موردتوجه است. حتی جشنواره انسی هم بدون آنکه دلیلی اعلام کند، فیلم ما را رد کرد. اساساً هم وقتی پای انیمیشن سینمایی در میان است، یعنی باید با فیلم‌های چند صد میلیون دلاری کمپانی‌های بزرگی مانند دیزنی و پیکسار رقابت کنیم که اصلاً کار ساده‌ای نیست. فیلم شما یاد باید درباره یک گروه اقلیت باشد و یا قالبی به شدت هنری داشته باشد که بتواند در این شرایط دیده شود. وقتی یک کار گیشه‌ای با مخاطب عام می‌سازید، عموماً کار جذابی برای جشنواره‌ها نیست. به این دلایل شخصاً خیلی مسیر را برای جشنواره‌ای شدن «پسر دلفینی» هموار نمی‌دانم.