رئیس کمیسیون تخصصی علوم پایه و فناوری های همگرا با آسیب شناسی دلایل افت رویکرد به علوم پایه در کشور، ایجاد نظام انگیزشی و نهاد متولی رصد را به عنوان راهکارهای اعتلای علوم پایه دانست.

پردیسان آنلاین – گروه دانش و فناوری؛ کمیسیون تخصصی علوم پایه در شورای عالی علوم تحقیقات و فناوری (عتف) فعالیت خود را از سال ۱۳۸۸ با انتخاب دبیر آغاز کرد. این کمیسیون ابتدا به انتخاب حوزه‌های راهبردی و استخراج طرح‌های کلان ملی و ساماندهی فرایند و ساختار نظارت بر هزینه کرد بودجه تحقیقاتی (نیم تا سه درصد) دستگاه‌های اجرایی پرداخت و از سال ۱۳۹۱ پس از تعریف و تصویب طرح‌های کلان ملی، تمرکز فعالیت‌های کمیسیون بر ساماندهی نظام راهبری و اجرای طرح ‌های کلان حوزه کمیسیون قرار گرفت.

در طول سال‌های اخیر، فعالیت‌های دیگری همچون بازنگری اولویت‌های پژوهش و فناوری و طرح‌های کلان ملی کمیسیون براساس سیاست‌های ابلاغی اقتصاد مقاومتی، تحلیل هزینه کرد بودجه تحقیقاتی دستگاه‌های اجرایی کشور در حوزه علوم پایه و استخراج چالش‌ها و ارائه راهکارهای اعتلای علوم پایه صورت پذیرفته است. در بیست و دومین جلسه شورای عالی عتف عنوان کمیسیون تخصصی علوم پایه به کمیسیون تخصصی علوم پایه و فناوری‌های همگرا تغییر کرد.

دکتر سعید سمنانیان استاد فیزیولوژی دانشگاه تربیت مدرس، عضو شاخه زیست شناسی فرهنگستان علوم و رئیس کمیسیون تخصصی علوم پایه و فناوری‌های همگرای دبیرخانه شورای عالی عتف در گفتگو با پردیسان آنلاین به تحلیل علل افت علوم پایه در کشور، آسیب شناسی کم توجهی به علوم پایه، ارتباط علوم پایه با حوزه‌های نوآوری و فناوری و راهکارهای عملی اعتلای علوم پایه در کشور پرداخت که متن این گفتگو در زیر آمده است:

* علوم پایه یکی از ارکان آموزش و تحقیقات است و یکی از راه‌های رسیدن به توسعه، تقویت علوم پایه در کشور است. چرا علوم پایه در پیشرفت یک کشور نقش مهمی ایفا می‌کند؟ و با وجود پیشرفت‌های علمی چرا چند سالی است که توجه به این حوزه علمی کاهش قابل توجهی داشته است؟

برای داشتن دید درستی از علوم پایه در کشور، چون علوم پایه جزئی از آموزش عالی در کشور است، طبیعتاً اگر مشکلاتی بر علوم پایه حادث و جاری است مقداری از آن در درون مشکلات کلان آموزش عالی واقع است. در مجموع کشور در برخی از حوزه‌ها بیشتر موفق بوده و در برخی از حوزه‌ها کمتر. به طور نمونه از نظر گسترش آب آشامیدنی سالم که یکی از شاخص‌های بسیار مهم توسعه است، کشور بسیار موفق بوده است، و یا در توسعه بهداشت، برق رسانی، جاده سازی، شبکه ارتباطات تلفن و اینترنت، سوادآموزی موفقیت‌های بسیار خوبی کسب کرده است.
در جامعه ما پیش از انقلاب اسلامی بیش از ۵۰ درصد مردم بی‌سواد کامل بودند و اکنون با دو برابر شدن جمعیت، میزان بی سوادی به کمتر از ۱۰ درصد رسیده است. ضمن اینکه در تربیت نیروی انسانی در مقاطع مختلف نیز کشور دستاوردهای بسیار بزرگی داشته است.

در برخی از حوزه‌ها آنگونه که باید و شاید دستاوردی نداشته‌ایم که به طور نمونه می‌توان به رفع محرومیت اشاره کرد. یا توزیع متوازن ثروت و یا بسط طبقه متوسط در جامعه از جمله مواردی است که در آن کمتر از انتظار موفق بوده‌ایم. گفته می‌شود حکومتی موفق است که طبقه متوسط بزرگ‌تری نسبت به انتهای طیف فقر مطلق و یا ثروت زیاد داشته باشد. ایجاد یک اقتصاد پویا و باثبات برای توسعه، سرمایه گذاری خارجی و داخلی، حفظ نیروی انسانی تربیت شده، جلوگیری از مهاجرت و برقراری مهاجرت معکوس از دیگر مواردی است که موفقیت چندانی در آن نداشته‌ایم.

اما اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم در چند دهه اخیر تربیت نیروی انسانی و کار دانشگاه‌های ما یکی از نقاط قوت کشور بوده است. در کشور ایران چه از نظر کمّی و چه کیفی، شرایط علمی و دانشگاهی اصلاً قابل مقایسه با گذشته نیست. در سال ۱۳۶۵ جمعیت دانشگاه دیده ایرانی ۱۸۰ هزار نفر بوده است اما این جمعیت اکنون از ۱۳ میلیون نفر عبور کرده است. تعداد جمعیت دانشجویی در سال‌هایی پس از انقلاب به ۵ میلیون نفر هم رسید و اکنون با توجه به تغییرات جمعیتی به حدود ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر رسیده است. در چهل سال پیش حدود ۶ تا ۷ هزار عضو هیأت علمی داشتیم که اکنون این تعداد به ۸۷ هزار استاد و عضو هیأت علمی رسیده است.

تا کنون گسترش‌های زیادی در وزارتین و دانشگاه‌ها رخ داده و در کنار آن دانشگاه‌های غیرانتفاعی، آزاد، پیام نور و علمی کاربردی، همه در بسط کمّی آموزش عالی مؤثر بوده‌اند. در کنار آن روند ارتقا کیفی آموزش عالی را نیز به همراه داشته‌ایم. اگر گفته می‌شود که در انرژی هسته‌ای قدم‌های بزرگی را برداشته‌ایم بدون شک ریشه در دانشگاه‌ها دارد. همچنین اگر می‌گوئیم که در صنایع دفاعی قدم‌های بلندی برداشته‌ایم بدون شک هر صاحب نظری که جامع و عمیق به قضیه نگاه کند می‌داند که این موفقیت‌ها ریشه در دانشگاه‌ها و بحث‌های علمی و تربیت نیروی انسانی در داخل کشور دارد. این موفقیت‌ها در حالی بدست آمده است که در اوایل انقلاب ما معطل سیلوسازی و پل سازی بودیم و جهاد سازندگی وقتی توانست سیلو بسازد دستاورد بزرگی محسوب می‌شد.

بدون اغراق در بحث علمی قدم‌های خوبی برداشته شده است اما این موفقیت‌ها به معنی بی ایراد بودن کار نیست. در این حوزه کارنامه مقبولی و قابل ارائه ای داریم و در منطقه و در جهان اسلام در بسیاری از رشته‌ها سرآمد هستیم. اما در بحث علوم پایه یک اتفاق خاصی رخ داده است. در گذشته رشته‌های ریاضی سرآمد سایر رشته‌ها بودند و متقاضیان زیادی برای ورود به این رشته‌ها در دبیرستان‌ها نسبت به علوم تجربی و علوم انسانی وجود داشت. اما از اواخر دهه ۸۰ شمسی می‌بینیم که در رویکرد به سمت رشته‌های علوم پایه علی الخصوص در مقاطع مختلف دانشگاهی سیر نزولی داشته‌ایم. در حال حاضر این موضوع بسیار نگران کننده است و باید در کشور چراغ خطر برای این موضوع در کشور روشن شود و خطرات عدم توجه به علوم پایه را بیش از پیش به تصمیم سازان منتقل کنیم تا تدبیری اندیشیده شود.

فقدان ارتباط «علوم پایه» با فناوری‌های روز/ علوم پایه متولی ندارد

* تبعات عدم توجه به اعتبارات در علوم پایه در آینده برای کشور چگونه خواهد بود؟ به نظر می‌رسد این آسیب‌ها در توسعه کمی و کیفی علوم پایه نیز مؤثر است، نظر شما در این باره چیست؟

هیچ کشوری در دنیا نیست که بدون توجه به علوم پایه، بتواند توسعه پیدا کند. در بحث اعتبارات پژوهشی معمولاً صنایع و شرکت‌های بزرگ کشور برای کار در علوم پایه هزینه نمی‌کنند و در دنیا معمول نیست که شرکت‌های بزرگ به علوم پایه پول بدهند و بیشتر اعتبارات تحقیق و توسعه در بخش‌های کاربردی هزینه می‌شوند. در مقابل، همواره این حکومت‌ها هستند که بیشتر به علوم پایه می‌پردازند.

ضمناً” اینکه این گونه نیست که رقمی که در پژوهش به طرف علوم پایه باید سوق بدهند رقم بالایی باشد. اگر ۱۵ تا ۲۰ درصد اعتبارات به علوم پایه اختصاص پیدا کند، این گروه علمی می‌تواند تولیدات علمی خوبی داشته باشد و علوم پایه آن کشور رشد مطلوبی را تجربه می‌کند.

* آیا آسیب شناسی در مورد افت علوم پایه از سوی نهادهای علمی صورت گرفته است؟ این آسیب‌ها بیشتر در چه بخش‌هایی قابل بازنمایی هستند؟

برای بررسی دلایل افت رویکرد به علوم پایه در کشور اول باید آسیب شناسی صورت گیرد. در این زمینه مقالات بسیاری نوشته شده و کار شده است. مرکز تحقیقات مجلس، سازمان برنامه و بودجه، دانشگاه‌ها، فرهنگستان علوم بر روی این مسئله کار کرده‌اند که چرا رویکرد به علوم پایه پایین است.

در برنامه ششم توسعه تنها حوزه‌ای که در بخش علم و فناوری، اعداد کمّی و مطالبات کمّی داشته است بحث علوم پایه بوده و باید بگویم که در این بازه زمانی ناموفق بوده‌ایم. در سال ۱۳۹۶ تنها ۷۶ درصد دانشجویان هدف گذاری شده علوم پایه محقق شده است. در سال ۱۳۹۷ این موضوع به مراتب بدتر شده و ۵۷ درصد دانشجویان هدف گذاری محقق شده است و آمار دانشجویان افت کرده است. به عبارت دیگر برنامه ششم توسعه رو به بالا طراحی شده بود ولی واقعیت جامعه افت داشته و رویکرد به علوم پایه روند کاهشی داشته است.

اینکه چرا جامعه، خانواده و جوانان به طرف علوم پایه نمی‌روند با مجموعه‌ای از دلایل قابل پاسخ است. یکی از دلایل خیلی مهم آن بحث‌های اقتصادی و بحث‌های اشتغال است. در واقع اشتغال در صدر فهرست دلایل عدم توجه به علوم پایه قرار دارد. در سال‌های ۹۲ و ۹۳ تحقیقی در وزارت علوم درباره میزان اشتغال دانش آموختگان علوم پایه انجام شد.

در مقطع کارشناسی ۵۱ درصد دانش آموختگان علوم پایه مشغول به کار شدند. در مقطع دکتری تخصصی این میزان به ۷۲ درصد رسیده بود. تصور کنید فردی با هزاران مشقت دکتری تخصصی دانشگاه تهران در رشته ریاضی محض، آمار، زیست شناسی، شیمی را بعد از چند سال گذراندن امتحانات سخت و تحصیل، نگارش مقالات بین المللی کسب می‌کند و ۳۰ درصد این افراد بیکار باشند! این موضوع یک فاجعه است در این دوره در مقطع کارشناسی ۵۱ درصد دانش آموختگان علوم پایه مشغول به کار شدند. در مقطع دکتری تخصصی این میزان به ۷۲ درصد رسیده بود. تصور کنید فردی با هزاران مشقت دکتری تخصصی دانشگاه تهران در رشته ریاضی محض، آمار، زیست شناسی، شیمی را بعد از چند سال گذراندن امتحانات سخت و تحصیل، نگارش مقالات بین المللی کسب می‌کند و ۳۰ درصد این افراد بیکار باشند!

این موضوع یک فاجعه است زیرا امکانات کشور برای فرد هزینه شده است و در نهایت بی فایده بوده و با ناامیدی و یاس آن جوان و خانواده او مواجه هستیم. این افراد به طور طبیعی مبلغ‌هایی خواهند بود که به همه اعلام می‌کنند که طرف علوم پایه نیایید! در این گروه شغلی نخواهد بود و علی رغم این همه سرمایه گذاری، تلاش اساتید و دانشجو و دانشگاه تبلیغ خواهد شد که به طرف علوم پایه نیایند.

داوطلبان کنکور ریاضی در سال ۱۳۸۹ تعداد ۳۲۰ هزار نفر بودند که این تعداد در سال ۱۳۹۸ به ۱۶۴ هزار نفر کاهش یافتند. یعنی به میزانی کمتر از نصف آمار سال ۱۳۸۹ رسیده است. این اتفاق مهمی است که باید به آن توجه داشته باشند.

از دیگر دلایل افت علوم پایه می‌توان به کمبود وسایل آزمایشگاه‌ها اشاره کرد. به طور نمونه یک دانشجوی شیمی وارد آزمایشگاه دانشگاه می‌شود و می‌بینید تجهیزاتی برای کار تحقیقاتی وی وجود ندارد. نمونه دیگر اینکه در یک رشته علوم پایه دانشجو در آزمایشگاه می بیند که علاوه بر اینکه تجهیزات کهنه و فرسوده هستند، مواد شیمیایی مورد نیاز برای آن کار تحقیقاتی قیمت‌های بالایی پیدا کرده و آنقدر گران شده است که استاد به سمت تحقیقات علوم پایه نمی‌رود زیرا پول آن را ندارند.

موضوع دیگر هزینه شرکت در کنگره‌ها و سمینار، دوره‌های بازآموزی، فرصت مطالعاتی‌های خارج از کشور و کسب تجربه تحقیق در خارج از کشور است که هیچ پولی برای آن وجود ندارد و دانشگاه و وزارت علوم اعتبارات مورد نیاز آن را ندارند. مجموعه‌ای از پارامترهای درون دانشگاهی و برون دانشگاهی وجود دارد که رویکرد به علوم پایه نسبت به گذشته افت کند.

نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که تحصیل در علوم پایه اصلاً کار ساده ای نیست. برای اینکه یک فرد دانش آموخته خوبی در کارشناسی ارشد یا دکتری رشته‌ای مانند ریاضی محض باشد باید بسیار دود چراغ بخورد و جوانی اش را صرف کند تا در رقابت علمی داخل و خارج از کشور موفق شود.

نکته دیگر این است که علوم پایه‌ای ها نسبت به سایر گروه‌های علمی بیشتر در معرض رقابت جهانی هستند. علوم پایه‌ای ها بیشتر به ارتباطات بین المللی نیاز دارند و بیشتر در معرض رقابت‌های بین المللی هستند. نمونه آن چاپ مقاله است. باید بدانیم که چاپ مقاله جزئی از دکتری تخصصی علوم پایه است و یک الزام است. اگر دانشجوی دکتری علوم پایه بلد نباشد که یک مقاله در یک مجله خوب بین المللی به چاپ برساند نشان می‌دهد که خوب آموزش ندیده و برای او تدریس ناقصی ارائه شده است.

دانشجوی دکتری علوم پایه که خوب آموزش دیده باشد باید بلد باشد که پاسخ داور بین المللی که مقاله وی را داوری می‌کند، بدهد. مقاله‌ها با دید انتقادی بررسی می‌شوند، ضمن اینکه وقتی نام ایران را پای مقاله می‌بینند دو برابر بیشتر از دیگران سخت گیری می‌کنند و سوالات جدی را مطرح می‌کنند. دانشجوی دکتری و استاد راهنمای وی باید توان پاسخگویی به داوری بین المللی را داشته باشند تا داور به سردبیر بنویسد که من قانع شده‌ام و این مقاله خوب است و در مجله چاپ شود و این مقاله موجب ارتقا علمی مجله می‌شود. این فرآیند اصلاً و ابداً کار ساده ای نیست و باید به کسانی که با پول‌های کم و اعتبارات ناچیز موفق می‌شوند که مقالات خوب بین المللی چاپ کنند آفرین گفت.

* از دیگر دلایل افت رشته‌های علوم پایه، تورم قوانین و اسناد بالادستی در این حوزه است، علاوه بر آن نهادهای متولی آموزش عالی در حوزه علوم پایه متفاوت عمل کرده‌اند و جایگاهی وجود ندارد که فارغ التحصیلان این حوزه را رصد کند، برای رفع این آسیب چه راهکارهایی وجود دارد؟

جایگاه‌ها و نهادهای مختلفی در آموزش عالی وجود دارند که درباره گروه‌های علمی تصمیم گیری می‌کنند. مجمع تشخیص مصحلت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی عتف، کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، مرکز پژوهش‌های مجلس، سازمان برنامه و بودجه، وزارت علوم و وزارت بهداشت تصمیم سازان مطرح حوزه آموزش عالی هستند.

ضمن اینکه این نهادها در این حوزه تعداد زیادی اسناد بالادستی را طراحی می‌کنند، به گونه‌ای که با ترافیک اسناد بالادستی مواجه ایم، تنوع این اسناد آنقدر زیاد است که بعضاً باهم تعارض و تداخل دارند. پس در این زمینه تصمیم ساز و قانون نویس کم نداریم. وقتی وارد بحث اجرا می‌شویم این اسناد باید از سوی بدنه علمی اجرا شوند. از گروه‌های علمی و استادان، دانشکده‌ها و دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی تا وزارتخانه‌ها مجری این اسناد هستند. اما در زمان اجرای اسناد و قوانین در حوزه علوم پایه می‌بینیم که اتفاق لازم رخ نمی‌دهد. در واقع همه قبول دارند که علوم پایه کشور بیمار است، همه قبول دارند که علوم پایه کشور احتیاج به رسیدگی فوری و جامع دارد ولی سال‌ها می‌گذرد و اتفاقی نمی‌افتد.

می‌بینیم که برنامه ششم توسعه تمام می‌شود و دو سال هم از پایان آن می‌گذرد ولی عدم موفقیت‌های برنامه ششم در حوزه علوم پایه استمرار دارد، پس مشکلی ساری و جاری یا یک کم و کاستی در این بخش وجود دارد.

به طور نمونه، تربیت تعداد دانشجویان تحصیلات تکمیلی در برخی از حوزه‌های علوم پایه بسیار بیشتر از مورد نیاز است. این موضوع بیشتر در دانشگاه‌های غیردولتی دیده می‌شود و گاهی به صورت افراطی در برخی رشته‌ها دانشجو پذیرش می‌شود در حالی که حتی استاد کافی برای آموزش این دانشجویان ندارند.

در این بخش وزارت بهداشت بهتر از وزارت علوم کار کرده است. دلیل آن این است که وزارت بهداشت هم تولید کننده و هم مصرف کننده یک دانش آموخته علوم پایه است. در حالی که شورای عالی انقلاب فرهنگی در زمینه تعداد دانشجویان پزشکی و دندانپزشکی وارد عمل می‌شود و عنوان می‌کند که باید این تعداد افزایش پیدا کند اما می‌بینیم که برای حوزه علوم پایه وارد ارقام و اعداد تعداد دانشجویان نمی‌شود. وزارت علوم باید سازوکارهایی را شکل دهد که از تعداد دانشجویان و دانش آموختگان و نیازهای نیروی انسانی علوم پایه مطلع باشد. به عبارت دیگر وزارت علوم باید سازوکاری داشته باشد که بداند جامعه به چه تعداد متخصص زیست شناسی، شیمی دان و ریاضی دان نیاز دارد.

اصل ۳۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می‌گوید که دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد، باید بدانیم که این اصل ابداً” عملیاتی نشده است و سازوکاری در وزارت علوم نداریم که در آن تعداد نیروی متخصص موجود و مورد نیاز مشخص باشد. در علوم پایه هم همین مشکل وجود دارد، همانطور که ما نمی‌دانیم که کشور به چه تعداد حقوقدان نیاز دارد که بیش از نیاز تربیت نشود، همچنین نمی‌دانیم که به چه تعداد ریاضی دان و زیست شناس و متخصص سایر رشته‌های علوم پایه نیاز داریم.

ما باید هر ساله به صورت مرتب جایگاهی را داشته باشیم که فارغ التحصیلان علوم پایه را رصد کند. این جایگاه باید آنها را رصد کند که ریاضی دانانی که با این همه خرج و زحمت تربیت شدند کجا هستند و سرنوشت شأن چه شده است. چقدر از آنها مشغول به کار شده‌اند، آیا در حوزه تحصیلی خود مشغول به کار شده‌اند یا کار غیر مرتبط پیدا کرده‌اند ما باید هر ساله به صورت مرتب جایگاهی را داشته باشیم که فارغ التحصیلان علوم پایه را رصد کند. این جایگاه باید آنها را رصد کند که ریاضی دانانی که با این همه خرج و زحمت تربیت شدند کجا هستند و سرنوشت شأن چه شده است. چقدر از آنها مشغول به کار شده‌اند، آیا در حوزه تحصیلی خود مشغول به کار شده‌اند یا کار غیر مرتبط پیدا کرده‌اند. بودجه و اعتبارات علوم پایه محدود است و باید توجه کنیم که در این زمینه اصراف نکنیم و این بودجه و اعتبارات محدود را صرفاً خرج تعداد مورد نیاز نیروی انسانی علوم پایه کنیم.

یک نمونه از توجه به تعداد مورد نیاز نیروی انسانی متخصص کشور سوئیس است. بر اساس قانون اساسی سوئیس هر دانش آموزی بخواهد وارد رشته پزشکی شود باید اجازه داشته باشد که وارد این رشته شود. اما از سوی دیگر کشور محاسبه و اعلام می‌کند که ما تنها به ۲۰۰ پزشک نیاز داریم و تربیت بیشتر از آن اتلاف منابع محسوب می‌شود و پزشک بیکار موجب درمان القایی می‌شود. برای اینکه درست عمل کند همه افرادی که علاقمند هستند وارد دانشگاه می‌شوند اما با جهت گیری و آموزش درست تنها ۲۰۰ پزشک فارغ التحصیل می‌شوند و باقی این افراد در رشته‌های دیگر ادامه تحصیل می‌دهند.

کشورها می‌توانند در حوزه تربیت نیروی انسانی یله و رها باشند و یا می‌توانند به آن سامان بدهند. کشور ما آنقدر ثروتمند نیست که تربیت نیروی انسانی را رها کنیم بلکه باید بدانیم چه تعداد متخصص باید تربیت کنیم و چه تعداد نیاز داریم. وزارت علوم می‌گوید اگر ما تعداد نیروی انسانی را محدود کنیم، دانشگاه آزاد محدود نمی‌کند و هر چه تعداد می‌خواهد نیروی انسانی، آن‌هم با کیفیت نازاتر در همه حوزه‌ها تربیت می‌کند.

فقدان ارتباط «علوم پایه» با فناوری‌های روز/ علوم پایه متولی ندارد

* تهیه اسناد برآورد نیروی انسانی در وزارت بهداشت تجربه شده است، این کار در حوزه وزارت علوم انجام نشده است. برای بهتر رصد کردن حوزه علوم پایه یک پیشنهاد این است که چنین اسنادی در وزارت علوم نیز ایجاد شود، چه سازوکاری برای اجرای آن وجود دارد؟

تهیه اسناد برآورد نیروی انسانی در حوزه‌های مختلف علوم از علوم پایه، فنی مهندسی، علوم انسانی و حتی هنر جز کم و کسری‌های نظام آموزش عالی است که باید انجام شود. این موضوع همیشه مطرح شده است اما وزارت علوم در هیچ دوره‌ای وارد این حیطه خطیر نشده است. این کار مشکلات خود را دارد اما علیرغم این مشکلات باید اجرا شود. این کار می‌تواند از سوی یک مرکز مطالعاتی صورت گیرد و شاید در ابتدای کار با مشکلات و انتقاداتی در خروجی‌ها مواجه شود اما به تدریج شکل بهتری می‌گیرد و جامع‌تر و مقبول‌تر می‌شود. این حیطه در کشور ما مغفول مانده است و باید مطالبه صورت گیرد که وزارت علوم آن را به انجام برساند.

اینجا می‌توان دانشگاه آزاد را محدود و مقید کرد که وقتی جوانی با سختی و پرداخت شهریه در یک رشته تحصیل می‌کند یک ارزش افزوده‌ای داشته باشد و این همه هزینه کند و در نهایت دکتری بگیرد و بعد در خانه بنشیند و بیکار باشد. همان طور که یک شرکت هواپیمایی و یک بیمارستان و یک هتل بر روی صندلی و تخت و ظرفیت خالی خود حساب می‌کنند، نظام آموزش عالی هم باید برای صندلی‌های خالی خود برنامه ریزی داشته باشد و ساماندهی داشته باشد. ساماندهی که اکنون در چارچوب آمایش آموزش عالی مطرح شده نیز از جمله مشکلاتی است که باید به آن رسیدگی شود.

* در اهمیت علوم پایه می‌توان به این نکته اشاره کرد که پایه بسیاری از فناوری‌های پیشرفته در دنیا، علوم پایه است. اما چرا در کشور ما دو حوزه فناوری‌های جدید و علوم پایه ارتباط مناسبی با هم ندارند؟ آسیب این موضوع را در چه نقطه‌ای می‌دانید؟

موضوع ارتباط علوم پایه با نوآوری و فناوری‌های روز در کشور ما به هیچ وجه هدایت شده نیست. به این معنی که بر اساس گرایش‌های علمی استادان دانشگاه‌ها و پایان نامه‌ها و رساله‌هایی که اساتید مطرح می‌کنند و علایقی که دانشجویان دارند، افراد در حوزه‌های مختلف فعالیت می‌کنند ولی این فعالیت‌های علمی فارغ از نیازهای کشور است، این دو با همدیگر ارتباط ندارند و در واقع یکی از آسیب‌های حوزه علوم پایه محسوب می‌شوند. به عبارت دیگر فعالیت‌های علمی در حوزه علوم پایه و ارتباط ساماندهی شده و نظام مندی با نیازهای کشور در حوزه فناوری ندارد و عدم این ارتباط منجر به آشفتگی در این حوزه شده است.

* در میان آسیب شناسی دلایل افت علوم پایه در کشور، بحث دانش آموختگان برتر این رشته‌ها و بکارگیری آنها در امر آموزش یکی از دغدغه‌های صاحبنظران علوم پایه است، در این زمینه چه راهکاری پیشنهاد می‌کنید؟

یکی دیگر از مشکلات جدی در حوزه علوم پایه که هر وقت از آن صحبت می‌شود خود را نمایان کند موضوع دانشگاه فرهنگیان است. دانشگاه فرهنگیان یکی از دانشگاه‌های رده اول کشور نیست و به عنوان دانشگاهی سرآمد محسوب نمی‌شود و با وجود این شرایط می‌گوئیم که تمامی معلمان کشور باید از این دانشگاه فارغ التحصیل شوند. ضمن اینکه در اساسنامه دانشگاه فرهنگیان به این پیش بینی انجام شده که دانشگاه فرهنگیان می‌تواند از دانشگاه‌های خوب کشور نیرو بگیرد. به طور نمونه می‌تواند فارغ التحصیلان ریاضی دانشگاه صنعتی شریف را جذب کند و یکسال آنها را آموزش معلمی دهد و دروسی که برای تبدیل افراد به معلم نیاز است به آنها آموزش دهد و بعد آموزش و پرورش که در حال حاضر به دلیل بازنشستگی معلمان با کمبود جدی معلم مواجه است، این افراد برجسته را جذب کند.

اما در حال حاضر این اتفاق رخ نمی‌دهد و افرادی که رتبه‌های بالای کنکور را در رشته‌های علوم پایه و بهترین دانشگاه‌های کشور را داشته‌اند را کنار می‌گذاریم و می‌گوئیم اینها نباید معلم باشند و معلمان صرفاً باید از پذیرفته شدگان دانشگاه فرهنگیان در استان‌های مختلف باشند. این موضوع یک بی تدبیری است که شاید ملاحظات عقیدتی در آن دخیل باشد اما عوارض آن بر نسل و نسل‌های بعدی خواهد گذاشت.

این موضوع که فکر کنیم فارغ التحصیل دانشگاه تهران، یا دانشگاه شیراز یا دانشگاه تبریز از نظر اعتقادات مذهبی ضعیف‌تر از فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان هستند، یکی از باورهای غلطی است که موجب می‌شود استعدادهای برتر حوزه علوم پایه از حوزه معلمی دور شوند و نسل‌های آینده در خطر قرار می‌گیرند. از سوی دیگر اگر فارغ التحصیلان علوم پایه دانشگاه‌های برتر شغل معلمی پیشه کنند رویکرد به علوم پایه بیش از قبل می‌شود و این افراد تبلیغ بیشتری برای علوم پایه خواهند داشت.

به عنوان رئیس کمیسیون تخصصی علوم پایه و فناوری‌های همگرا دبیرخانه شورای عالی علوم تحقیقات و فناوری، چه راهکارهایی برای اعتلای علوم پایه در کشور پیشنهاد می‌کنید؟

در وزارت بهداشت یک دبیرخانه برای علوم پایه پزشکی وجود دارد و به تعبیری این حوزه صاحبی دارد که دلسوز و غصه خور روندهای آن است اما در وزارت علوم هیچ جایگاه، سازمان و دبیرخانه‌ای برای علوم پایه وجود ندارد. علی الخصوص که اکنون وزیر علوم متخصص رشته شیمی بوده و علوم پایه‌ای محسوب می‌شود، فرصت طلایی است که این نقیصه در وزارت علوم برطرف شود و وزارت علوم هم یک ساختاری برای علوم پایه داشته باشد که مدافع اصلی این گروه باشد. پیگیری و دغدغه اصلی حوزه علوم پایه را عهده دار باشد و اعداد و ارقام را به سمع و نظر مسئولان و تصمیم سازان برساند.

اکنون وزیر علوم متخصص رشته شیمی است و علوم پایه‌ای محسوب می‌شود، فرصت طلایی است که این نقیصه در وزارت علوم برطرف شود و وزارت علوم هم یک ساختاری برای علوم پایه داشته باشد که مدافع اصلی این گروه باشد. پیگیری و دغدغه اصلی حوزه علوم پایه را عهده دار باشد و اعداد و ارقام را به سمع و نظر مسئولان و تصمیم سازان برساند. کارهای بسیار متعددی برای اعتلای علوم پایه می‌توان انجام داد که یکی از آنها این است که می‌توان برای دانشجویان علوم پایه که در دکتری تخصصی تحصیل می‌کنند سهمیه فرصت مطالعاتی تخصیص داد. از مشوق‌های دیگر می‌توان به این موضوع اشاره کرد که اگر از میان هزار نفر اول کنکور سراسری داوطلبی رشته‌های علوم پایه را انتخاب کند مشوق‌ها و جوایز خوبی برای تحصیل فرد در نظر بگیریم.

می‌توان سالانه ۲۰ نفر بورسیه دکتری تخصصی علوم پایه به ۱۰ دانشگاه اول جهان اعزام کرد. می‌توان به رتبه‌های زیر ۲۰۰ کنکور در صورت انتخاب رشته‌های علوم پایه بورسیه دهیم، برای آنها حقوق ماهانه درنظر بگیریم. می‌توان وام تحصیلی ویژه دانشجویان دکتری علوم پایه را ۵۰ درصد افزایش داد. می‌توان از بودجه ارزی که برای تأمین تجهیزات دانشگاه‌ها در نظر گرفته می‌شود ۳۰ درصد را فقط به علوم پایه اختصاص داد.

فهرستی از مشوق‌ها و نظام‌های انگیزشی وجود دارد که می‌توان آن را برای اعتلای علوم پایه به کار برد و درباره آن صحبت شود تا انگیزه ایجاد شود و بهترین‌های دانشجویان ما به سمت علوم پایه بروند. ضمن اینکه این مشوق‌ها در کل نظام آموزش عالی بسیار ناچیز است اما این نظام انگیزشی که می‌توان برای گروه علوم پایه در نظر گرفت، بسیار تأثیر گذار است.
تعبیری که مقام معظم رهبری درباره پایه و مبنا بودن علوم پایه دارند تعبیر کم نظیری است، به عبارت دیگر همه مسئولان توجه دارند که علوم پایه آینده ساز است ولی در مقام اجرا مشکل داریم.

و کلام آخر…

جمع بندی این موضوع نشان می‌دهد که علوم پایه در برنامه‌های کلان کشور مورد توجه است، مجمع تشخیص مصلحت نظام به آن توجه کرده، شورای عالی انقلاب فرهنگی و اسناد نقشه جامع علمی کشور آن را تأیید کرده‌اند، برنامه‌های پنج ساله سازمان برنامه آن را تأیید کرده است. مشکلی در زمینه اسناد بالادستی مورد نیاز نداریم بلکه مشکل اصلی جایی است که هیچ مجری متولی علوم پایه نیست و آن متولی با برنامه و بودجه خاص به اعتلای علوم پایه بپردازد. در این زمینه به یک مجری و متولی مشخص، اعتبارات مشخص و برنامه مدون نیاز داریم که بتوانیم علوم پایه را اعتلا ببخشیم. نظارت لازم و پشتیبانی بودجه‌ای لازم می‌تواند این برنامه را حمایت کند.