به گزارش پردیسان آنلاین، از آسمان آتش میبارد و از زمین غوغا. امروز عمود خیمه عباس(ع) بعد از خم شدن کمر حسین(ع) میشکند؛ امروز کودکان از رهایی از دست اهریمنان ناامید میشوند و زینب(س) توسل به صبر فاطمه(س) میکند برای اسیری و طلب شجاعت از علی(ع).
امروز کسی خانه نمیماند تا در تنهایی اشک بریزد، امروز باید به خیابان آمد تا چادر زینب(س) را از خاک تکاند و فریاد زد امان از دل زینب، امان از دل زینب، امان از دل زینب.
امروز باید در قم پای پیاده قدم زد و اشک ریخت؛ شهری که کوچههایش را به نام شهدا سند زده و به عشق حسین(ع) زنده است و نفس میکشد و به نیابت از عباس(ع) پاسداری حرم عشق میکند. امروز باید در شهر قم قدم زد و به نیت کربلا نفس کشید و پای پیاده عرض سلام کرد به منتقم خون علیاصغر و علیاکبر و برات اربعین گرفت.
امروز همه به خیابان آمدهاند و شهر یکپارچه سیاهپوش شده است و هر کس بهگونهای خدمت میکند و اشک میریزد، امروز ۶ ماهها تشنهتر هستند و نیت روزه کردهاند برای علیاصغر، نوجوانان ترها سقا میشوند به نیت علیاکبر و جوانان به نیت عباس(ع) علمداری میکنند و پرچم حسین(ع) را بر آسمان میچرخانند و پیرمردها کنار خیابان تسلیت گوی زینب و چادر خاکی زنان عزادار کاروان حسین(ع) هستند.
از غم امروز باید به حرم خواهر پناه برد امروز تنها جایی که باید رفت حرم عمه ولیالله(س) است تا طاقت این غم را بیاوریم و نمیریم از اینهمه مصیبت که تاریخ را شرمنده کرده است.
از هر خیابان که رد میشوم صدای گریه میآید و هر چه به حرم نزدیکتر میشوم صدای گریه و نوحه بلندتر میشود انگار زخم و شرم که به همآمیخته میشود درد بیشتر میشود و فریادها بلندتر و طاقتها کمتر.
اما عزاداری بعضیها مظلومانهتر است، در گوشهای بیصدا اشک میریزند و چون لباس سیاهشان زیر لباس خدمتشان پیدا نیستانگار کسی یادش نیست اینها هم عزادار حسین(ع) هستند و گه گاهی اشکهایشان را پاک میکنند و زیر لب میخوانند ” خداحافظ ای امام غریب، خداحافظ ای نگار و حبیبم، خداحافظ غمگسار و طبیبم”
پاکبانان را که نگاه میکنم انگار دردم بیشتر میشود و کمر خمشدهشان آشنا است، هر لیوانی که از روی زمینبر میدارند میشود یا حسین(ع) را زیر لبشان شنید و میتوان دید چطور زیر پای زائران را جارو میزنند و اشک خداحافظی میخوانند برای عباس(ع) و قاسم و با حسین(ع) وداع میکنند و تا شب به نیت سلام به حسین(ع) و عباس(ع) خم میشوند و تعظیم میکنند.
و در گوشهای دیگر از خیابان نیروهای آتشنشان در لباسهای چندلایه آتشنشانی در خودروها آماده نشستهاند و زیر لب روضه خیمههای سوخته میخوانند و یا زینب(س) میگویند و آرزو میکنند کاش آنجا بودند و دستخالی آتش خیمههای حسین(ع) را خاموش میکردند و نشسته و ایستاده حسرت میخورند.
گوشهای خیابان آستانه مینشینم و عبور عزاداران را نگاه میکنم، از عوامل ستادی تا اجرایی شهرداری قم در کنار دیگر اقشار، همه عزادار هستند اما
عزاداری بعضیها مظلومانهتر است و انگار کسی نمیبیند چطور دلشان و کمرشان از مصیبت حسین میسوزد و خم میشود و باید به آنها بیشتر تسلیت بگوییم و بنشینیم و وداع دلشان را با صدای دل بشنویم و همنوا شیم با نیتهای خالصانهشان و با دلشان بخوانیم” خداحافظ ای نگار و حبیبم، خداحافظ غمگسار و طبیبم، خداحافظ ای قرار و شکیب، خداحافظ از امام غریب”
امروز باید رو به گنبد طلایی صاحبعزای شهر به نیت کمر خمشدهها و دلسوختههای شهر بگوییم: السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّهَ وَلِیِّ اللّٰهِ.
انتهای پیام/****ن