فضای پیرامونی منطقهای به نحوی است که چند کشور به صورت خاص (مصر، امارات و در درجه بعد اردن) امنیت داخلی شأن ایجاب میکند که به سمت اقدامات حساسیت زا علیه ایران نروند.
پردیسان آنلاین، گروه بینالملل: «جوبایدن» رئیسجمهور آمریکا بالاخره پس از چندین بار تعویق به منطقه به فلسطین اشغالی، «بیتلحم» و نهایتاً عربستان سفر کرد. این سفر از آنجا مهم بود که پیش از آغاز سفر، جنجالهای رسانهای زیادی به راه افتاده با این مضمون که بایدن در صدد ائتلافسازی یا تشکیل همان «ناتوی خاورمیانه» علیه ایران است. همچنین برخی این احتمال را میدادند که با سفر خاورمیانهای بایدن، عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با عربستان رسمی یا علنی شود؛ موضوعی که در نهایت میتوانست کمک شایانی از طرف جوبایدن و آمریکا به اسرائیل باشد.
در نهایت اما شاهد اعتراف رسانههای آمریکایی مبنی بر بازگشت بایدن از سفر خاورمیانهای با دستان خالی بودیم. این مسئله باعث شد که بسیاری از رسانهها در داخل خود آمریکا انتقادهایی به جو بایدن داشته باشند و حتی زمانی که از وزیر خارجه عربستان پرسیدند که «شما چه چیزی به بایدن دادید؟»، او با حالت تمسخر، عکس یادگاری بایدن با بن سلمان را یک دستاورد برای رئیس جمهور آمریکا دانست.
اهمیت این مسئله باعث شد که پردیسان آنلاین در پروندهای تحت عنوان «گامهای لرزان جو» ۲۱ مطلب منتشر کند؛ مطالبی که در آن ابعاد مختلف این سفر مورد واکاوی قرار گرفتهاست. همچنین در این راستا، نشستی با حضور دکتر «ابوالفضل بازرگان» پژوهشگر امنیت بینالملل، «علیرضا مجیدی» کارشناس مسائل جهان عرب و «محمد یزدان پناه» کارشناس مسائل اسرائیل برگزار شد تا لایههای پیدا و پنهان این سفر مورد بررسی قرار گیرد.
پیشتر بخش نخست نشست منتشر شد و اینک بخش دوم آن پیش روی شماست؛
* یکی از مباحثی که تا کنون مطرح شده به ائتلاف سازی کشورهای عربی علیه ایران و اینکه چرا این پروژه ناکام ماندهاست، ارتباط مییابد. از جمله این ائتلافها، «ناتوی عربی» است که در ابتدا مطرح و در ادامه هم به «ائتلاف استراتژی خاورمیانه» در دوره ترامپ تبدیل شد. اکنون بحث «ناتوی خاورمیانهای» مطرح شدهاست. پیش از سفر بایدن تبلیغات زیادی صورت گرفت که این ائتلاف نظامی علیه ایران قطعاً اعلام خواهد شد و اسرائیل هم عضوی از این ائتلاف خواهد بود. از صحبتهای وزیر خارجه اردن هم این گونه برداشت شد که این کشور هم ائتلاف مذکور را تأیید کرده است. در سفر اما اقدام عملی علیه ایران مطابق انتظار صهیونیستها صورت نگرفت. به نظر شما دلایل اینکه کشورهای عربی نمیخواهند وارد ائتلافهای نظامی علیه ایران بشوند را در چه میدانید؟
مجیدی: ضمن تأیید فرمایشات دکتر بازرگان در مورد گذار بین المللی و شرایط متفاوت امسال نسبت به سال ۲۰۱۷، یک نکته را اضافه میکنم که جای توجه دارد. دوره ترامپ، واشنگتن میگفت برای حفظ امنیت خودت نقطه تنش را در جای دیگر تحمیل کن که جنگ افروزی ها هم در آن دوره در لیبی و یمن زیاد شد. دموکراتها هم در دوره اوباما و هم در حال حاضر اما قائل به رئالیسم تدافعی هستند. یعنی شما نمیتوانید تنش را به رقیب در نقطهای که درگیر آن تنش است، تحمیل کنید بلکه باید برای مدیریت رفع تنش با هم کنار بیایید. این نکته مهمی است که در کنار مسائل به نظرم باید مورد توجه قرار گیرد. حداقل در حوزه خلیج فارس این موضوع مهم است.
در مورد بحث ائتلاف سازی ها، دو موضوع مطرح است: یکی اینکه اساساً ائتلاف عربی اگر بخواهد شکل بگیرد با حضور چه کشورهایی است؟ قطعاً یک رکن مهم و یکی از بزرگترین ارتش کشورهای عربی، مصر است. مصر هم برای تأمین امنیت خود باید نگاهی به تعاملات غزه داشته باشد. مصر به دلیل صحرای سینا برای تأمین امنیت خود احتیاج به سطحی از تعامل با غزه را دارد که این بخش مهم از طریق قطر محقق میشود که سفر اخیر شیخ تمیم به قاهره را میتوان در این راستا تحلیل کرد. ولی یک بخش دیگر ناظر به ایران است؛ خصوصاً در اقدامات سلبی احتمالی باید با ایران به یک سطحی از تعامل رسید. مشابه این را برای اردن شاهد هستیم. امنیت اردن عمیقاً به امنیت کرانه باختری از یک طرف و از طرف دیگر به جنوب سوریه گره خورده است. در سال ۲۰۱۷ ایران در جنوب سوریه نبود. جو کرانه باختری هم با شرایط کنونی قابل قیاس نیست. در دوره اخیر ایده اولیه از اردن صادر شد، اتفاقاً وزیر خارجه اردن کسی بود که خواست سطح تنش را پایین بیاورد. کسانی که فضای داخلی اردن را دنبال میکنند میدانند که وزیر خارجه دروزی مذهب است و در فضای داخلی اردن بیشترین رفاقت را با تل آویو و فاصله زیادی با مقاومت دارد اما اتفاقات ایده قدیمی است که الان اصلاً روی میز مطرح نیست و مسائل کلی مطرح میشود. یک عامل بازدارنده این دو کشور بودند که نیازشان به تأمین امنیت داخلی خودشان است.
عامل بازدارنده دوم که در صحبتهای آقای بازرگان هم اشاره شد به بحث موازنهای گره میخورد. امارات به اسرائیل نزدیک میشود و بیش از این هم خواهد شد. چرایی آن هم قابل توضیح است ولی به موازات آن سعی میکند روابط خود را با ایران هم طوری پیش ببرد که حساسیت تهران را موجب نشود. البته در مورد بحرین یک مقدار متفاوت است. در مورد استقرار سامانههای راداری اسرائیلی که بحث تهدید امنیت ملی ماست، این مسئله مطرح است اما قطعاً وقتی بخواهد سامانههای اسرائیلی در حوزه خلیج فارس مستقر شود، متقابلاً امارات بسته پیشنهادی ایجابی به ایران ارائه میدهد. مثل ساخت کریدوری که از بندرعباس تا مرز بازرگان برود. امارات یک بسته به این شکل ارائه میدهد تا ایران به اقدام ایذایی روی نیاورد.
واقعیت این است که صرف نظر از فضای داخلی ایران، فضای پیرامونی منطقهای به نحوی است که چند کشور به صورت خاص (مصر، امارات و در درجه بعد اردن) امنیت داخلی شأن ایجاب میکند که به سمت اقدامات حساسیت زا علیه ایران نروند و خواستار سطحی از تعامل مثبت با ایران باشند؛ یک بخش به اراده ایران پیوند میخورد و آن هم به حضور ما در جنوب سوریه مربوط میشود اما بخش دیگر ناظر به اراده ایران نیست.
* یکی از محورهای سفر بایدن به اسرائیل، ایران بود. صهیونیستها امیدوار بودند که به نوعی حمایتهای بیشتری از بایدن در قبال ایران دریافت کنند. آیا راهبرد صهیونیستها پس از سفر بایدن نسبت به ایران تغییر خاصی داشته است؟ آیا بایدن موفق شد که دیدگاه و رویکرد صهیونیستها به برجام را تغییر دهد؟
یزدان پناه: من معتقدم که پس از سفر اخیر بایدن، تغییری در راهبرد اسرائیل صورت نگرفت اما در این سفر به شدت شاهد اختلاف نظرهایی بین مقامات اسرائیلی و آمریکایی بودیم. در واقع اسرائیلیها همچنان معتقدند باید با برنامه هستهای ایران با اقدام نظامی مقابله و مواجهه شود و این موضوع در اظهار نظر رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم کاملاً آشکار بود. اقدام نظامی علیه ایران را امر واجب و ضروری برای خودشان میدانند. حتی از لا به لای صحبتهای مشاور امنیت ملی لاپید هم میتوان این را فهمید که اختلاف نظر وجود داشت و اسرائیلیها نتوانستند نظر بایدن را جلب کنند و علیه ایران بتوانند حمایتی به دست آورند تا آمریکا همسو با آنها به اقدام نظامی علیه ایران روی بیاورد.
این گونه اختلاف نظرها نشان میدهد بایدن هنوز تمایل دارد راه حل دیپلماتیک را پی بگیرد و به دنبال راه حلهایی باشد که از طریق کانالهای دیپلماتیک حل میشود و نشان میدهد هنوز تمایل دارد به برجام بازگردد. بایدن به این اکتفا کرد که ما اجازه نمیدهیم ایران به سلاح هستهای دست پیدا کند. در صحبتهای قبلی اشاره کردیم که در بیانیه اورشلیم به این مسئله تأکید کردند که با برنامه هستهای ایران با یک موضع مشترک مقابله کنند اما این بیانیه اورشلیم یک مقدار حالت نمادین دارد.
مباحثی که اورشلیم در رسانهها مطرح کرد، میتواند به عنوان تاکتیکی از سوی اسرائیلیها برای خرید زمان قلمداد شود. آنها قصد مدیریت مذاکراتی را دارند که با آن مخالف هستند. همچنین در صددند مذاکرات را به سمت و سویی ببرند که ادامه پیدا نکند و به نوعی بخواهند آمریکاییها را به پا پس کشیدن از این مسیر متقاعد کنند.
در مجموع، راهبرد اسرائیلیها همچنان همانی است که بوده و با توجه به شرایطی که کابینه دارد، به نظر نمیآید تغییر موضعی صورت گرفته باشد. نکته مهمی که در دولت بنت هم شاهد آن بودیم این است که تاکید میکرد «ما باید به جای بازو، سر اختاپوس را هدف قرار دهیم» و این سیاست را کامل اجرا کرد. در آن دوره دیدیم که عملیات خرابکارانه ای از سوی اسرائیلیها انجام شد. این را کاملاً توانستیم مشاهده کنیم. در دوره لاپید به صراحت خطاب به گروههای فلسطینی و خطاب به ایران گفته که سیاستهای قبلی را پیش میگیریم و چیزی تغییر نکرده است.
* یکی از محورها و مسائلی که بایدن را به خاورمیانه کشاند، مسئله بحران انرژی بود. بعد از جنگ اوکراین کمبود انرژی در بازارهای جهانی به شدت احساس و باعث گران شدن بنزین در آمریکا شد؛ موضوعی که به ابزار فشاری علیه بایدن و طیف دموکراتها تبدیل شد. با توجه به اینکه انتخابات میان دورهای کنگره هم نزدیک است. بایدن در سفر به عربستان اعلام کرد تا چند هفته دیگر تأثیرات توافقات نفتی که با کشورهای عربی داشته در بازارهای جهانی مشخص میشود. با توجه به صحبتهای قبلی شما مبنی بر اینکه کشورهای عربی به راهبرد موازنه سازی و تنوع سازی در روابط خارجی روی آورده اند، آیا بایدن قادر خواهد بود که بحران انرژی را با کمک کشورهای عربی حل وفصل کند؟
بازرگان: اشارهای به سوالات قبل میکنم که به سوال شما ارتباط داشته باشد. نکته این است که اهمیت سفر بایدن به عربستان سعودی بزرگنمایی شد که ارتباط مستقیم به ایران دارد. در صورتی که در واقع این گونه نبود. یک مقاله «واشنگتن پست» چند روز قبل از سفر بایدن به عربستان منتشر کرد که کاملاً برای اقناع افکار عمومی بود زیرا که منتقدان بایدن در مباحث حقوق بشری مخالف سفر وی به عربستان سعودی بودند. اگر آن را مطالعه میکردید دلایل متعددی برای این سفر آورده بود؛ اولین آن مبحث انرژی و مبحث دوم چین بود. نقش چین در آن مقاله پررنگ بود و این نزدیکی بسیار زیادی که عربستان به چین دارد واقعاً مطلوب ایالات متحده آمریکا نیست. حتی جمله بایدن زمانی که در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس صحبت میکرد، سرتیتر خبرگزاریها قرار گرفت اما کامل نبود که گفته بود «آمریکا منطقه را ترک نخواهد کرد». این جمله ادامه داشت که «آمریکا منطقه را ترک نخواهد کرد تا جای خالی آن را روسیه، چین و ایران پر کند.» این نشان میدهد مسئله نظم منطقه خاورمیانه در مبحث گذار طوری چرخیده که ایالات متحده را به گونهای وادار کرده که به منطقه سفر کند. سپس طبیعتاً مبحث مهار ایران نیز از جمله اهداف این سفر به شمار میرفت.
در مورد مبحث انرژی باید خدمتتان عرض کنم که بله، تا حدودی بزرگترین دستاوردی که میتواند داشته باشد از سفری که به منطقه داشته، همین است. من نه به عنوان کارشناس حوزه انرژی بلکه به عنوان کسی که در این زمینه مطالعه کردهام، معتقدم عربستان سعودی آنقدر توانایی ندارد. حتی اگر هم توانایی داشته باشد، جایگزین کردن انرژی روسیه در دنیا ممکن نیست و با هرچه بیشتر نزدیک تر شدن به زمستان، واقعاً بحران بسیار شدیدی اروپا را تهدید میکند و به نظر نمیرسد که این توافق جدید که با عربستان صورت گرفته، بتواند واقعاً این خلأ را جبران کند. به علاوه اینکه خود کشورهای عرب منطقه هم مایل نیستند با این کار رو در روی روسیه قرار بگیرند، چرا که میدانند که روسیه بازیگر مهمی در منطقه است و منافع خودشان را در این نمیبینند که رو در روی روسیه قرار بگیرن به ویژه وقتی که آمریکا در حال خروج از منطقه است.
به نظر من، بایدن شاید بتواند نهایتاً یک دستاورد نسبی به دست بیاورد، نه آنچنان که بتواند تعیین کننده باشد. یک نکته را هم من اینجا اشاره کنم، بسیار عنوان میشود که بایدن برای کنترل قیمت انرژی به نفت ایران هم نیاز دارد، به همین دلیل به برجام هم شدیداً نیاز دارد، بنده باور دارم بایدن به برجام نیاز دارد اما نه به خاطر نفت ایران و اگر شما به رفتار بایدن در قبال ایران در همین چند ماه اخیر نگاه کرده باشید، زمانی که با ایران گفت وگو میکرد، هیچ گفتمانی از مذاکرات با تهران برای نفت ایران صورت نگرفت و تازه تحریمهای نفتی ایران را به مراتب بیشتر کرد، در همین چند ماه گذشته چندین تحریم جدید بر روی نفت ایران گذاشت، دلیلش چیست؟
دلیلش این است به خاطر رقابت با جمهوری اسلامی ایران و اختلافی که بر سر برجام وجود دارد، این مسائل به مراتب برای ایالات متحده آمریکا مهمتر از قیمت نفت است. ایالات متحده آمریکا به دنبال مهار ایران است و برای اینکه به این هدف برسد، از ابزار تحریم نفت استفاده میکند. پس تا به آن هدف نهایی اش نرسد، این ابزار تحریم نفت و فشار را از روی ما برنمیدارد. همچنین در نظر داشته باشید که اینک روسیه چگونه از این ابزار نفتی و انرژی خود برای فشار به نظام بین الملل استفاده میکند. چطور ایالت متحده آمریکا این ابزار را از روسیه گرفته، مسکو را تحریم و این ابزار را دست ایران خواهد داد؟
رقابت بین ایران و آمریکا هنوز حل نشده است، پس یک مقدار در این تحلیلهایی که تاکید میکنند آمریکا و دنیا به نفت ایران نیاز دارد، تردید کنید چون واقعاً اینگونه نیست. حداقل توقیف نفتکشهای ایرانی از سوی آمریکا نشان میدهد که این دست از تحلیلها منطقی نیستند. اروپا به نفت نیاز دارد، دنیا به نفت ایران شاید نیاز داشته باشد، ولی باور ندارم ایالت متحده آمریکا حاضر باشد این ابزار و امتیاز را به ایران بدهد، حداقل تا زمانی که آن خواستههای امنیتی را که در برجام از ایران میخواهد، به دست بیاورد.
* یکی از مباحث مهم دیگر در سفر بایدن بحث عادی سازی روابط اسرائیل با عربستان بود. عربستان شاید بیش از یک دهه است که روابط غیر علنی خودش را به روشهای مختلف با اسرائیل شروع کرده که در چند سال اخیر هم شدت گرفته است اما امید صهیونیستها این بود که بایدن کمک زیادی به علنی کردن این روابط کند. هرچند خود پرواز مستقیم از اسرائیل به عربستان، یک گام برای عادی سازی روابط بود. تحلیل شما از تأثیر سفر بایدن بر عادی سازی روابط اسرائیل با عربستان چیست؟
مجیدی: تصور بر این بود که آل سعود امتیازات بزرگتری در مسائل داخلی ریاض از بایدن طلب کرده باشد که چنین امتیازاتی در آن سطح دریافت نشد. در پیوند با پرواز مستقیم اسرائیل و عربستان، این موضوع تقاضای امارات هم بود چون یکی از رئوس سیاست خارجی امارات در سطح راهبردی این است که جغرافیای این کشور از جهات تجاری، مالی، ترانزیتی و حمل و نقلی، پل ارتباطی در منطقه شودکه اگر هواپیماها میخواستند از سرزمین اشغالی به امارات بیایند، باید از آسمان عربستان عبور کنند و دور زدن این حریم هوایی، بر هزینهها میافزاید.
امتیازات در آن سطح بودند اما «تطبیع» (عادیسازی) روابط عربستان و اسرائیل را میتوان در سطح اجتماعی نیز مورد بررسی قرار داد. مثلاً یک خبرنگار اسرائیلی توانسته وارد مکه شود و تا نزدیکی مسجد الحرام هم پیش رفته است. او در غار حرا به داخل کوه جبل النور وارد شده و عکس انداخته است. رفتار او پالسی مبنی بر عادی سازی روابط در سطح اجتماعی است.
در عربستان ترددها سه سطح دارد؛ یک سطح در آرامکو و شهرکهای که این شرکت نفتی است. سطح دیگر، تردد در خیابانهای عادی شهر است که شهروندان معمولی هم هستند یعنی یک عده نیروی کار خارجی وجود دارند که دورههایی را طی نکردند که آن میراث تا دوره ملک فهد بود. از ملک فهد به بعد خیلی سخت گیرانه است مثلاً مهندس ژاپنی میآمد، حتی در خیابان عادی نمیتوانست راحت تردد کند. بالاترین سطح تردد مربوط به مکه و مدینه است که غیر مسلمان اجازه ورود نداشت، یعنی اینها طبق فقهی که دارند اصلاً و مطلقاً به غیر مسلمان اجازه ورود به مکه و مدینه را نمیدادند.
بجز بحث حجاح در قالب دیگری مثلاً اگر ریاض رفته باشید، سپس بخواهید به مکه بروید، باید مجوز بگیرید، دوباره پاسپورتتان چک میشود تا مسجل شود که مسلمان هستید و اجازه ورود به مکه را به شما بدهند. حالا یک یهودی به تمامی اماکن مقدس مسلمانان وارد شده و عکس انداخته است. درست است که عربستان مسیر عادی سازی را پیش میرود، ولی بن سلمان به خوبی میداند که اگر ریاض تطبیع رو علنی کند، دیگر معدود کشور عربی همانند الجزایر میماند که سوار این قطار نشده باشد. بن سلمان میداند که این امتیاز را نباید راحت اعطا کند، همزمان با کلید خوردن روابط اجتماعی با رژیم صهیونیستی اما روابط امنیتی در دوره بن سلمان تشدید شده است. عربستان در فاز سیاسی این را یک برگ برندهای میداند که به این راحتی خرج نمیکند. موضوع دیگر به معادلات داخلی عربستان مرتبط است که نمیخواهم وارد این مبحث شوم ولی بن سلمان تا زمانی که روی تختی پادشاهی ننشیند، به راحتی این امتیاز را به طرفهای غربی و اسرائیلی نخواهد داد.
* یعنی مدارای بن سلمان تا قبل از رسیدن به تخت پادشاهی است؟
مجیدی: به این صراحت نمی گویم. بن سلمان امتیازات بزرگی میخواهد در معادلات داخلی عربستان.
* در جریان سفر بایدن قطعاً در دیدار با لاپید و محمود عباس در مورد مسئله فلسطین هم بحثهایی صورت گرفت. آیا خروجی قابل ملاحظهای از دیدار محمود عباس با بایدن داشتیم؟
یزدانپناه: کمی به عقب برگردیم، از زمانی که بایدن روی کار آمد، یک فضایی ایجاد شد مبنی بر اینکه رئیس جمهوری آمریکا میخواهد از فلسطینیها حمایت کند و او مثل ترامپ نیست و میخواهد آن جو مناظره بین فلسطین و اسرائیل را تغییر دهد. یکی از وعدههای مهمی که بایدن به فلسطینیها داد، اینبود که کنسولگری که در زمان ترامپ برای فلسطینیها در قدس بسته شده بود را بازگشایی کند. قبل از سفرش هم به کرانه باختری، کلاً قبل از اینکه تور منطقهای خود را آغاز کند، محمود عباس یک انتظاراتی را از سفر بایدن به کرانه باختری داشت که از مهمترین آنها بازگشایی کنسولگری بود. بایدن زمانی که خواست وارد کرانه باختری شود، پرچم اسرائیل را از روی خودروی خودش برداشت که مورد استقبال هم قرار گرفت و یک سری نشانههای دیگر اما هیچ اقدام عملی از بایدن ندیدیم، به غیر از صرف نظر از کمکهای مالی ای که میرسد به یکسری مراکزی مانند بیمارستانها… که فکر میکنم در حد چندین میلیون دلار بود.
* به چند صد میلیون دلار میرسید.
یزدانپناه: بله، چند صد میلیون دلار بود، ما چیز دیگری ندیدیم. موضع حمایت از فلسطین، بیشتر به یک نظریه در ذهن دموکراتها میماند تا اینکه آنها واقعاً به سمت حل این قضیه قدم بردارند. حداقل من میتوانم بگویم در دولت بایدن اقدامات جدی را ندیدیم و شما میدانید زمانی که کنسولگری بازگشایی شود یعنی اینکه همچنان باز باشد، این نشان میدهد که آمریکا معتقد است به اینکه قسمت شرقی قدس، پایتخت فلسطین بماند. حداقل میتواند این برداشت از آن شود که بایدن معتقد به این قضیه است اما به نظر من هرچه که دیدیم تماماً ژست و حرکات نمادین بود و به نظرم هیچ نشانهای از اینکه بخواهد حمایتی از فلسطینیها کند، نداشت و این هم خیلی جالب توجه بود. در جریان آن سفر تقریباً ۵۰ ساعته ای که در کل فلسطین داشت، فقط ۳ ساعت در کرانه باختری بود و ایننشان میدهد که قضیه فلسطین شاید اهمیت آنچنانی برای او نداشته باشد و خیلی نمیخواهد روی آن تمرکز کند. بحث خود دولت اسرائیل را هم در صورتی که کابینه در یک برهه خیلی حساس یعنی دوره انتقالی رژیمصهیونیستی هست، این سفر خیلی از لحاظ سیاسی برای لاپید و آینده سیاسی وی مهم بود.
*؟ آیا میتوان نتیجه گرفت که لاپید تنها برنده این سفر هم بود؟
یزدانپناه: بله، درست است. چون نظرسنجیها را که نگاه میکنیم میبینیم آن تعداد کرسیهایی که قبل از سفر بایدن یا حالا شاید یک ماهه گذشته به عدد ۲۱ میرسید به حدود ۲۵ مورد رسیده است و این نشان میدهد که یک پیشرفت قابل توجه و یک امتیاز خیلی مثبتی را برای لاپید در بر داشته است. شاید این سفر در انتخابات آینده بتواند خیلی به او کمک کند. البته تا انتخابات فاصله خیلی زیادی هست، تحولات خیلی زیادی میتواند رخ بدهد اما لاپید میتواند از این مسئله بهره برداری زیادی کند و در راستای اینکه بتواند اپوزیسیون را شرکت دهد، شاید امر مهمی باشد.
* در این نشست در خدمت سه تن از کارشناسان برجسته حوزه بین الملل جناب آقای دکتر بازرگان، جناب آقای مجیدی و جناب آقای یزدانپناه بودیم. چند نما از سفر بایدن به خاورمیانه را بررسی کردیم. در این نشست به این نتیجه رسیدیم که واقعاً سفر بایدن به منطقه به نوعی یک جلوهای از شرایط کنونی آمریکا در جهان هم بود؛ آمریکایی که در نظم در حال تغییر جهانی به نوعی سردرگم شده، در صدد حفظ قدرتی است که از دهه ۹۰ به آن متکی است. در سفر بایدن هم همین اتفاق افتاد، به نوعی بایدن در تلاش بود که متحدان منطقهای خود را همچنان حفظ کند و برای گذار از بحران انرژی از کشور هایعربی کمک بخواهد که نتوانست به آن اهدافش دست یابد و طبقگزارش خود رسانههای آمریکایی، بایدن با دستان خالی از منطقه به آمریکا بازگشت.
Wednesday, 27 November , 2024