در دهه کرامت پای صحبت یکی از خادمان حرم مطهر رضوی نشستهایم که از یکی دیگر از بخشهای حرم روایت کنیم. چایخانه حضرت که کمتر از چهارسال قدمت دارد ولی دل زائران را برده است.
پردیسان آنلاین؛ گروه مجله: خستگی از تنت در میآید اگر یک چای خودت را مهمان کنی. چای باید دمی باشد، اگر هل و گلاب و عطر و طعمش هم باب میل باشد که دیگر هیچ! اگر مهمان باشی که حتماً عزیزی ولی اگر مهمان آدم رئوف و رحیمی باشی وضع فرق میکند. تو این چای را مهمان بهترین بندگان خدایی.
همیشه یکی از رویاهایم این بود که با ورودم به حرم امام رضا (ع) یک خادم حضرت جلویم را بگیرد و از من برای یک وعده غذایی دعوت کند و با دادن ژتون غذای حضرتی مرا به این سفره مهمان کند. اما این اتفاق برای افراد زیادی نیفتاده است. نه برای اینکه ظرفیت پذیرش مهمانان حضرت کم است. نه! که اتفاقاً آستان قدس رضوی تعداد بسیار زیادی را در یک وعده مهمان خود میکند. اما با وجود این عظمت پذیرایی، این تعداد کفاف مهمانان هر روز این حرم مطهر را نمیدهد. وگرنه بیشک تمام این مراجعین از هر گونه پذیراییای استقبال میکنند.
مجید شهرکی که دو سال است در این مکان مشغول خدمت شده است به خبرنگار پردیسان آنلاین میگوید: «زمانی بود که کشور عراق و موکبهای اربعین را با چای عراقی میشناختیم. همین که اسم «شای عراقی» میآمد اشک چشمان و بغض گلوی کسانی که تجربه چشیدنش را داشتند، آنها را در بین جمعیت نمایان میکرد. ما هم توفیق داشتیم در بین این خادمان، موکب حضرت علی بن موسی الرضا (ع) را در نجف برگزار میکردیم. تا اینکه در زمان تولیت آقای حجتالاسلام رئیسی پیشنهادهایی برای برگزاری این چنین مواکبی در حرم امام رئوفمان داده شد و ایشان استقبال کردند و کار آغاز شد. من دو سال است به این جمع پیوستم اما خود بخش «چایخانه حضرت» حدود سه سال و نیم است که برقرار شده است.
جذابیت چایخانه حضرت برای ما در این بود که برای تأمین نیروی انسانی آن، بیشتر به هیئات مذهبی و پایگاههای مردمی مثل بسیج محلات و… فراخوان داده شد. آرزومندانی که آرزوی خدمت به حرم رضوی را سالها در دل نگه داشته و پرورش میدادند از این طریق جذب آستان شدند و در شیفتهای مختلف به خدمت به زائران امام رضا (ع) میپردازند. از طرفی مردم عزیزی که به زیارت امام آمدهاند هم پذیرایی میشوند. هر چند ساده و کوچک، اما تبرکی از حرم امام رضا قسمتشان میشود و حس نوشیدن چای آنهم در محضر امام هشتم، لذتی وصف ناشدنی را برایشان رقم میزند.
کجا را میبینی که از هر قشر و هر آدمی دعوت کنند؟ هر کسی خودش از کارهایش خبر دارد. منِ گناهکار هم از خودم خوب خبر دارم. همین که آقا همه ما را میپذیرد زیبا نیست؟ در بین خدام هم حتی ما از همه قشری داریم. پزشک داریم. رئیس بیمارستان داریم. مدیرعامل شرکتهای بزرگ را داریم. متأهل داریم. مجرد داریم. صافکار و نقاش و حجتالاسلام و… همه هستند. اما وقتی اینجاییم، همه خادم آقاییم در چایخانه! لباس متحد میپوشیم و هدف متحد داریم.»
از او پرسیدم: «آقای شهرکی شغل شما چیست؟» گفت: «من در شهربازی کار میکنم و کارم شاد کردن دل بچهها است. روزیام را از دست زائران آقا میگیرم.»
چی میگی حاجی؟
ورود ما به حرم برای خودش ماجرایی داشت. موکبی داریم که در شب شهادت حضرت علی اصغر در ایام محرم به راه بود و مشغول عزاداری بودیم. همین که نگاهم به گلدستههای حرم افتاد دلم شکست. گفتم: «آقا جانم! امام رضا جان! منو بخر! من سالهاست میخواهم خادمت باشم. به من این توفیق را بده. بگذار من هم نوکرت باشم آقا.» یکی از دوستانم که مرا دیده بود در همین حال به من گفت: «چرا حالت عوض شد؟ از خدا چه خواستی؟» گفتم: «من فقط نوکریاش را میخواهم.» بیمقدمه گفت: «فردا برو فلان جا خودت را برای خدمت به آقا معرفی کن.» شوک وارده به من حس را از پاهایم ربود. توان ایستادن نداشتم. همانجا کف موکب نشستم و با تعجب گفتم: «چی میگی حاجی؟!» گفت: «چی کار داری تو؟ برو این جایی که گفتم خودت را معرفی کن. فراخوان زدند برای همین شرایط.» فردای آن روز در یک شرایط عادی و با نهایت آرامش رفتم و نامنویسی کردم و الحمدلله جز خدام چایخانه شدم. الان برای هر شیفتم لحظه شماری میکنم که نوبتم برسد و لحظه لحظه زندگیام را به انتظار حضور در این لباس سپری میکنم. همسرم هم همیشه همراه من است. هر بار لباسهایم را میشوید و اتو میکند و میگوید در حد توانم در این خدمت میخواهم همراهت باشم.
شیرینی چای
ما در چایخانه حضرت چای دم میکنیم. چای تعارف میکنیم. اما این نیست که فقط چای داشته باشیم. چای چایخانه بنای اصلی آن است اما شاید بشود گفت که چایخانه حضرت بهانه و مدخلی است برای نذورات مردمی. چای، دمنوش، قند، شکر، نبات و یا هر نذر دیگری که مردم داشته باشند را ما در چایخانه میتوانیم ارائه کنیم که البته همه از سمت دفتر مرکزی مدیریت و ساماندهی میشود و به دست ما میرسد. تنها درگاه نذوراتی که در چایخانه وجود دارد دستگاههای پوز است که برای راحتی کار در اینجا قرار گرفته است.
همین حالا هم که قالب پذیرایی ما چای شیرین است، اگر کسی از ما درخواست کند چای تلخ هم داریم. آب جوش خالی هم داریم. حتی بعضاً به ما تقاضاهایی برای گرفتن چای خشک برای تبرک هم میشود که به دلیل اینکهپروتکلهای بهداشتی به ما اجازه نمیدهد، شرمنده زائران هستیم. آن هم به دلیل حفظ کرامت زائر است. خدای نکرده بی احترامی به ایشان نشود.
کار چایخانه
ما هفتهای یک بار قسمتمان میشود که در چایخانه خدمت کنیم به زوار امام رضا (ع). وقتی میخواهیم کار را شروع کنیم با ذکر صلوات خاصه آقا آغاز میکنیم. اینجا دیگر فرقی ندارد که تو که هستی و چه شغلی داری و تحصیلاتت چیست؟ اینجا مهم است که حضور داری که در خدمت زائرین امام باشی. یکی چای میریزد. یکی طی میکشد و یکی ظرف میشورد. یکی هم مثل من ذکر نوکری زمزمه میکند و حال مردم را امام رضایی میکند. یکی هم با چوب پَر برای راهنمایی و نظم دهی بین مردم میایستد. در کل همه اینجا یک هدف دارند، آن هم خدمت به زائر است.
چای اینجا الهام گرفته از چای اربعین و عراق است. به همین دلیل شیرین است. در ایام اربعین چایهای عراق به «ابوسجاد» و «ابوعلی» معروف بودند. همانهایی که بعد از چند سال بخشی از جای خود را به چای ایرانی دادند و از شکر زیاد و رنگ غلیظش کاسته میشد. ما در این چایخانه، چایها را به چای «ابو جواد» خطاب میکنیم. اگر گفتید چرا؟ چای عراق، چای امام حسین (ابوالسجاد) و امام علی است و چای ایرانجا چای امام رضا (ابوالجواد)
البته کار بچههای چایخانه فقط به چایخانه محدود نیست. برخی ایام خاص از طرف آستان قدس، بستههای پذیرایی تهیه دیده میشده که ما سر صفهای نماز به زائرین میدادیم و… اما تمرکزمان روی چایخانه است و خدمات آن. خیلی مواقع زائران از ما میخواهند بیایند داخل و ظرف بشورند. ما اجازه نداریم که به این درخواستشان پاسخ مثبت بدهیم. اما خب میگوئیم ما به جای شما ظرف میشوییم و چای میریزیم و…
دیگر اینکه چای دم کردن در چایخانه به دست بزرگترها و تجربهدارها انجام میشود. ابتدای ورود ما به مجموعه خدام حرم آموزشهایی به ما دادند. از نظر نوع رفت و آمد، نوع پوشش، نوع زمان شناسی (سر ساعت بیاییم و سر ساعت باشیم) و مهمترین کاری که برای مجموعه آستان مهم است و به ما آموزش دادند، اکرام زائرین است. خط قرمز آستان مقدس رضوی اکرام مهمانان آقاست. در طریقه ایستادن، طریقه صحبت کردن و همه آداب ارتباط با زائر برای ما آموزش گذاشتند.
البته چایخانه برخی اوقات صبحها هم در دست هیئات شهرستانهاست. گروههای مردمی که درخواست میدهند برای خدمت در چایخانه که مشهد نیستند، برای خدمت در چایخانه برخی اوقات میآیند و صبحها در اینجا از زوار پذیرایی میکنند.
ناگفته نماند که تاکنون سه چایخانه در صحن کوثر، صحن غدیر و باغ رضوان بنا شده و فعال است که چهارمی هم بهزودی افتتاح میشود.
هر هفته اربعین
از طرف خود بچههای چایخانه یک پویش راه افتاده است به منظور حسینی شدن خانهها با مضمون انتظار برای اربعین. پویش «هر هفته اربعین» کاری است که متناسب با هر جامعه که در آن حضور پیدا میکنیم میشود اجرا کرد. با هر وسعی که داریم میتوانیم در خانه، محل کار، یا حتی کوچه و محله هم این کار را بکنیم و از مردم پذیرایی کنیم. ما در روزهای آخر هفته در محل خودمان یک موکب داریم که بچهها و بزرگها میآیند و برای این پویش نذریهایشان را میآورند. یکی چای میآورد، یکی قند و یکی شکر و حتی یک دوست دیگر توانسته و خوراکی دیگری. اما چیزی که مهم است یادآوری ایام است. به اربعین نزدیک میشویم. لحظه شماری میکنیم تا رسیدن ایام اربعین.
زیبایی این پویش در چند چیز است. اول یاد امام حسین (ع) در زندگیهایمان جاری و ساری است و بعد آنکه در این موکبها همه افراد خانوادگی حضور دارند. ما در چایخانه حضرت متأسفانه نمیتوانیم از حضور بانوان بهره ببریم. گرمای شدید در فصل گرما و سرمای طاقت فرسا در فصل سرما و محدودیتهایی که در حفظ حجاب برای خواهران پیش میآید باعث شده که در چایخانه تنها و تنها از آقایان حضور بهرهمند شویم.
آستان قدس در ایام اربعین در نجف و کربلا و مسیر بین این دو شهر موکبهایی دارد. بچههای چایخانه موکب داخل شهر نجف را میچرخانند و از زائران حضرت علی (ع) در نجف پذیرایی میکنند. از ۲۰ روز قبل از اربعین تا ۵ روز بعد از آن در موکبها مستقر هستیم.
صدای نعلبکی
از زمانیکه چایخانه راه اندازی شده تابه حال همیشه سعی بر آن بوده که بهترین شیوه پذیرایی را از مهمانان داشته باشیم. ابتدای امر برای نوشیدن چای از استکان و نعلبکی استفاده میکردیم. صدای استفاده از این ظروف خیلی زیباست. مخصوصاً برای ما که احترام و اکرام به مهمانان حضرت مهم است. اما با آمدن کرونا مدتی ساعات کاری چایخانه محدود شد و بعد از شروع مجدد هم دیگر از استکانهای پیرکس و نعلبکیهای چینی استفاده نمیکردیم. این ظروف جای خود را به لیوانهای کاغذی داده بودند و البته آن هم زیبایی خاص خودش را داشت. لیوانهای کاغذی با طراحی زیبایی که روی آن نوشته شده بود «چایخانه حرم رضوی» وسیله پذیرایی ما شد و ما هر روز به مهمانان حضرت در این لیوان چای سرو میکردیم. الان که مدتیاست تب و تاب کرونا دوباره خوابیده، ما هم الحمدلله دوباره از لیوانهای پیرکس استفاده میکنیم و پذیرای عزیزان هستیم. صدای شسته شدن ظروف، صدای جمع کردن لیوانها، صدای چای ریختن داخل لیوانها در چایخانه صدای زندگی است. دوست داریم با ظروف رسمی و شکیل از مهمانان پذیرایی کنیم.
ما در ایام عادی در هر روز حدود ۳۰ تا ۴۰ هزار چای به مردم میدهیم. از ۵ بعد از ظهر تا ۱۰ شب. اما در ایام دهه کرامت و میلاد حضرت معصومه (س) تا میلاد امام رضا (ع) از بس شلوغ است که ما هم ساعت کاریمان بیشتر شده و هم تعداد مهمانها. تقریباً به طور میانگین در روز داریم ۱۱۰ هزار تا چای خدمت مهمانان حضرت تقدیم میکنیم. تا ساعت ۱۲ و ۱ شب هم چایخانه باز است.
چرا چای حضرتی؟
ما از کودکی حب و محبت اهل بیت را با شیر مادر نوش جان کردیم. در ایامی که همیشه با نام اهل بیت تغذیه میکردیم و سرمست نامشان بودیم با نام و یاد آقاجانم حسین (ع) بزرگ شدیم و وجودمان را رشد دادیم. این چای حضرت هم همان است. ما نمک آل الله را خوردهایم و وجودمان به آن احتیاج دارد. چای حضرت را مینوشیم که شفا عنایت کند. این چای، چای شفاست. مینشیند بر جانمان. خیلیها با خودشان میگویند که ما قسمتمان نشد مهمان غذای حضرت باشیم، ولی چای حضرت قسمتمان شد. الحمدلله.
اشکهایی که به آسمان رفت
یکی از همکارانمان برادرش پارکبان است. ماشین به او میزند و سرش به جدول میخورد و به کما میرود. به خاطر دارم ساعت حدود ۲:۳۰ نیمه شب بود که به من خبر داد و با ناراحتی التماس دعا داشت. گفت فلانی تو رو خدا التماس دعای من را به دوستان بگو. بگو برای برادرم دعا کنند. من هم که همیشه ذکر را خواندهام باز به دوستان میگفتم: «به همه گفتهام این شاه که در این حرم است / بیشتر از پسرش غصه ما را خورده» بعد از چند شب دعا و توسل و نذر خانم رقیه، خداوند او را به خانوادهاش برگرداند. از دعای بچهها و مردمی که در همین چایخانه هستند. الحمدلله.
یکی دیگر از دوستانی که در چایخانه با هم هستیم با چشمان گریان اول وقت آمد. گفتم: «چه شده؟» بغض ترکید و گفت: «یک پسر ۷ ساله. براش دعا کن رفته تو کما!» گفتم من که باشم؟ گفت به بچههای چایخانه بگو. برایش دعا کردیم و ذکر گفتیم و نذر و صلوات و… چه اشکها که با شنیدن این خبر از چایخانه به آسمان نرفت. خلاصهاش کنم. هفته بعد ما با حضور این کودک داشتیم شیرینی به زائران میدادیم.
Friday, 29 November , 2024