پردیسان نوین، گروه بینالملل -رضا عمویی: طی حداقل چهار سال گذشته تا همین دو ماه پیش، ملی گرایان راست گرا در غرب به عنوان مهمترین رقیب جریانهای لیبرال در حال عرض اندام و پیشروی بودند.
پس از روی کارآمدن «دونالد ترامپ» در آمریکا، «بوریس جانسون» در انگلیس در پرتو شعارهای عوام پسند و ملی گرا توانست برگزیت را تا جدایی کامل انگلیس از اتحادیه اروپا به پیش ببرد و «ژائیر بولسونارو»، دوست نزدیک ترامپ در آمریکا جنوبی که سکان ریاست جمهوری برزیل را در دست دارد، خیلی واضح گرمایش زمین و نگرانیهای محیط زیستی را زیر سوال برد. حاکمیت راست گرایان در ایتالیا و حضور ضعیف ماکرون در فرانسه حتی باعث شد تا جریان لیبرال در برابر ملی گرایان بنیادگرا بیش از هر زمان دیگری تضعیف شود و در مقابل جریان ترامپیسم که با شعارهای عوا گرا به دنبال نفی قاعده مندی جامعه جهانی و ائتلافهای غیرسیاسی دولتها بود، روند پرقدرتتری را در پیش گیرد.
جریان روبه رشد ترامپیها اما این روزها یک رقیب قدرتمند دارد که تنها در حد و قواره یک ویروس میکروسکوپی است، اما توانسته توان اقتصادی و سیاسی دولتها بویژه در غرب را به چالش بکشد. رقیبی به نام کرونا که نه تنها کار ترامپ برای عبور از انتخابات ریاست جمهوری آتی آمریکا را بسیار دشوار کرده، بلکه شیوع گسترده آن باعث شده تا انگشت اتهامات به سوی تندرویهای بنیادگرایان غربی اشاره شود.
راست افراطی غرب، متهم شیوع کرونا
در حال حاضر دو کشور غربی که کانون اصلی کرونا شدهاند، یعنی ایتالیا و آمریکا هر دو کشورهایی هستند که طی چند سال گذشته با حاکمیت محافظهکاران و راست افراطی تغییرات قابل توجهی را در صحنه اجتماعی و سیاسی خود تجربه کردند.
حاکمیت جریان راست در ایتالیا و آمریکا منجر به تغییرات نظام بهداشتی این کشورها، کاهش تعهدات بیمههای پزشکی و به تبع آن کاهش سیاستهای پیشگیری از بیماریها، تعدیل نیروهای درمانی و پرستاران در بیمارستانها و کاهش سرمایهگذاری در زیرساختهای بهداشتی این کشورها شد.
کارشناسان معتقدند یکی از دلایل آمار بالای تلفات در ایتالیا وجود بیماریهای زمینهای در بسیاری از شهروندان این کشور در مقایسه با دیگر کشورهای غربی است. بیماریهایی که شاید در یک سیستم کارآمد پزشکی و بهداشتی کمتر شایع بود. همین شرایط با شدت و حدت بیشتری نیز در آمریکای دوران ترامپ هم وجود دارد و پس از روی کار آمدن ترامپ، طرح بیمه همگانی شهروندان آمریکایی لغو و بسیاری از خدمات بهداشتی به بخش خصوصی واگذار شد. در حال حاضر آمار تصاعدی مبتلایان به کرونا در آمریکا نشان میدهد که نظام بهداشتی این کشور زیرساخت و آمادگی لازم برای مقابله با یک بیماری همه گیر مانند کرونا را نداشته و همین شرایط به بدتر شدن اوضاع در آمریکا منجر شده است و این کشور را به تهدیدی علیه شیوع جهانی کرونا تبدیل کرده است.
یکه تازی کرونا در برابر ترامپ
تا پیش از شیوع کرونا، نگاه ترامپ به نتایج انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا با نوعی اطمینان خاطر از پیروزی قطعی خود و حتی پیشنهاد حضورش در کاخ سفید برای بیش از دو دوره متوالی بود. ترامپ مناظرههای انتخاباتی را چندان جدی نمیگرفت و پشت گرم به آماری که از نظر کاهش نرخ بیکاری و افزایش رشد اقتصادی آمریکا ارائه میداد، پیروزیاش را حتمی میدانست.
در حال حاضر اما شرایط بسیار متفاوت است. آمریکا کشور نخست مبتلایان به کرونا در جهان شده و هیلاری کلینتون، رقیب ترامپ در انتخابات گذشته آمریکا با کنایه به رشد صعودی آمار مبتلایان به کرونا در این کشور اعلام کرده که «آمریکا اول» شعار همیشگی ترامپ بوده است.
آمار صعودی کرونا در آمریکا تنها طی یک ماه گذشته صورت گرفته است و آنچه پیداست تنها نوک قله کوه یخ است. کاخ سفید بودجهای اضطراری را برای حمایت از مشاغل و جلوگیری از ورشکسته شدن بنگاههای اقتصادی در شرایط رکود بازار و تعطیلی اجباری اختصاص داده است، اما این تزریق این بودجهها در بلند مدت ممکن نیست.
وال استریت ژرونال پیش بینی کرده پرداخت کمک هزینه حقوق به برخی نهادهای اقتصادی و بنگاههای خدماتی حداکثر تا شش ماه در توان دولت فدرال خواهد بود و پس از آن روند ورشکستگی این شرکتها سرعت خواهد گرفت و بعد از آن نیز از دولت فدرال نیز کار زیادی ساخته نخواهد شد.
تا همین الان هم پیش بینی رشد اقتصادی برای آمریکا در سال میلادی جاری در مقایسه با سال مشابه پیش از آن منفی اعلام شده و این وضعیت جز به معنای بر باد رفتن همه کارنامه اقتصادی ترامپ نیست.
در سناریوی خوش بینانه و در بهترین حالت پیش بینی شده واکسن مقابله با کرونا ۱۸ ماه دیگر ممکن است قابل دسترس باشد و این به معنای افزایش تعداد مبتلایان و ادامه روند بحرانی فعلی برای نظامهای اقتصادی بویژه در آمریکاست که حال خود کانون اصلی کروناست. لذا طی ۱۸ ماه آینده، همزمان با افزایش تعداد مرگ و میز ناشی از کرونا در آمریکا به مانند دیگر کشورهای درگیر، دولت ترامپ در معرض موجی از انتقادات قرار خواهد گرفت و این زمان درست در همان وقتی است که ترامپ باید خود را برای انتخابات آماده کند.
در این شرایط با توجه به احتمال زمان بر شدن مقابله با کرونا در آمریکا و جهان تا آماده سازی واکسن، شانس ترامپ برای انتخابات آتی آمریکا به شدت افول خواهد کرد و چه بسا علی رغم همه خوش بینیهای گذشته، اما ترامپ با تداوم بحران کرونا، ساکن بعدی کاخ سفید نباشد.
نقش تعیین کننده سازمانهای بینالمللی
همزمان با بحران جهانی شیوع کرونا، نام سازمان بهداشت جهانی بیش از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سازمان جهانی بهداشت به عنوان نهاد زیرمجموعه سازمان ملل این روزها مدیریت و هماهنگی جهانی مقابله با کرونا را برعهده دارد.
صرف نظر از انتقاداتی که به سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل و یا دیگر نهادهای جهانی وجود دارد، اما شیوع جهانی کرونا نشان داد که نظام بینالملل نیازمند سازمانهای جهانی قدرتمند در حوزههای مختلف است.
نیاز به سازمانهای بینالمللی قدرتمند برخلاف عملکرد جریانهای راست افراطی در غرب است که همواره این سازمانها را زائده و غیرضروری عنوان میکند. به عنوان مثال دولت ترامپ با رویه خود به کاهش و قطع بخشی از بودجه مورد نیاز سازمان ملل مبادرت ورزید، اما حال بحران جهانی کرونا نشان میدهد تضعیف سازمانهای بینالمللی چندان به سود جامعه جهانی نیست.
امروزه اگرچه بحران جهانی در حوزه بهداشت به دلیل شیوع ویروس کرونا جریان دارد، اما بحرانهای جهانی و مشکلات همه گیر بشری تنها محدود به حوزه پزشکی و بهداشتی نیست و بحران در سایر حوزههای اقتصادی، محیط زیستی و حتی هویتی نیز از دیگر تهدیدات جامعه جهانی طی سالهای آتی است که لزوم تقویت سازمانهای بینالمللی بی طرف، جهان شمول و قدرمند را دو چندان میسازد.
خودخواهی غرب در برابر دیگر کشورها
از زمان شیوع کرونا، رهبران برخی کشورهای غربی از جمله آلمان و انگلیس ابتلای ۷۰ درصد جمعیت خود به این بیماری را ناگزیر عنوان کرده و هدف خود را فقط عقب انداختن زمان ابتلای بخش بزرگ جامعه عنوان کردهاند.
کشورهای غربی مانند آلمان و انگلیس در کوتاه مدت به قرنطینه روی آورده و در بلند مدت پیش بینی ابتلای ۷۰ درصدی شهروندان خود را دارند و معتقدند با قرنطینه فقط زمان را برای آمادگی بیشترپذیرش بیماران خواهند خرید.
ابتلای عمومی شهروندان به یک بیماری واگیر دار، تحت عنوان ایمن سازی جمعی شناخته میشود که در زمان عدم وجود واکسن بکار گرفته میشود. این سیاست ممکن است برای کشورهای غربی پاسخ حداقلی به شیوع کرونا باشد که قرار است فقط زمان ابتلای گسترده آن به تأخیر انداخته شود تا تختهای بیمارستانی بیشتر و توان و تجربه علمی پربارتری برای مقابله با این شرایط بدست آید.
سیاست ابتلای جمعی که کشورهای غربی مانند آلمان و انگلیس در بلندمدت در پیش رو گرفتهاند، شاید به دلیل خریدن زمان و تهیه تجهیزات بیمارستانی و تجربه پزشکی کافی تا حدودی برای این کشورها نتیجه بخش باشد، اما آیا این سیاست در کشورهای کمتر توسعه یافته و توسعه نیافتهای که از توان مالی و ساختاری محدودتری برخوردارند، عملی خواهد بود؟
تردیدی نیست که ابتلای ۷۰ درصد جمعیت کشورهای آفریقایی و جنوب آسیا به ویروس کرونا با تلفات و فاجعه انسانی بی سابقه به دلیل عدم امکانات بیمارستانی و پزشکی کافی همراه خواهد بود. در این شرایط کشورهای اروپایی و غربی چه پاسخی برای کشورهای جهان سوم خواهند داشت؟ در صورتی که اروپا و غرب سیاست ابتلای جمعی شهروندانش را به کرونا در پیش گیرد، همه گیری این بیماری تنها محدود به کشورهای غربی نخواهد بود و سونامی این بیماری به دیگر کشورهای ضعیفتر هم خواهد رسید و این وضعیت جز به معنای فاجعه بشری در کشورهای ضعیفتر نخواهد بود.
همه گیری کرونا در کشورهای پر جمعیتی مثل هند و اندونزی و پاکستان و بنگلادش، سودان، گواتمالا، نیجریه، چاد و آفریقای مرکزی مانند کشورهای شمال اروپا نیست که با تلفات چنددرصدی به دلیل زیرساختهای بیمارستانی به پایان برسد و موج تلفات در این کشورها چندین برابر خواهد بود. لذا نگاه بلند مدت کشورهای غربی که سیاست همه گیری و ابتلای عمومی به کرونا را در پیش گرفتهاند در عمل فاجعه علیه دیگر کشورهای ضعیفتری خواهد بود که توان کافی برای مقابله با این شرایط را نخواهند داشت.