به گزارش پردیسان آنلاین، در نشست علمی ترویجی معارف نهج البلاغه، با شرکت جمعی از پژوهشگران دانشگاهی، حجت الاسلام ایمان شکیبایی به تبیین ده فرمان امیرالمؤمنین (ع) درباره مراقبت از قلب بر محور نامه ٣١ نهج البلاغه پرداخت. مدرّس نهج البلاغه پس از بیان مطالبی برگزیده از کلام دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان پیرامون عظمت […]
به گزارش پردیسان آنلاین، در نشست علمی ترویجی معارف نهج البلاغه، با شرکت جمعی از پژوهشگران دانشگاهی، حجت الاسلام ایمان شکیبایی به تبیین ده فرمان امیرالمؤمنین (ع) درباره مراقبت از قلب بر محور نامه ٣١ نهج البلاغه پرداخت.
مدرّس نهج البلاغه پس از بیان مطالبی برگزیده از کلام دانشمندان مسلمان و غیر مسلمان پیرامون عظمت و یکتایی نهج البلاغه به تبیین ده فرمان حضرت در رابطه با مراقبت از قلب پرداخت که در ادامه میآید:
ده فرمان امیرالمؤمنین (ع) پیرامون مراقبت از قلب:
١) قلب باید به وسیله موعظه زنده شود (أحی قلبک بالموعظه)
قلب که در این گونه موارد به معنای روح و عقل و ادراک است تا زنده نشود هیچ قدمی به سوی تکامل و تعالی برداشته نخواهد شد و سیر الی الله در همان جا متوقف میگردد. آنچه مایه حیات قلب است موعظهها و اندرزهایی است که از سوی خداوند در قرآن و پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم (علیهم السلام) در روایاتشان و همچنین از سوی حوادث روزگار و تاریخ بشر بیان میشود.
حقیقت موعظه و اندرز، توصیه به نیکیها و خوبیها و پرهیز از بدیها و زشتی هاست که هرگاه با دلایل و شواهد همراه باشد و از دل بر آید و آمیخته با خیرخواهی و دلسوزی باشد بر دل مینشیند.
٢) قلب در عین زنده بودن باید مرده باشد (أمته بالزهاده) قلب به تلفیقی از «زنده بودن و پرحرارت و فعال بودن برای آخرت و کسب فضائل» و در عین حال «مرده بودن از حرکت به سوی حرام و دنیازدگی» نیاز دارد. حضرت در حکمت ١١٣ فرمود: لا زهد کالزهد فی الحرام.
جمله «أَمِتْهُ بِالزَّهَادَهِ; دل را با زهد بمیران» منظور قلبی است که اسیر هوا و هوسها باشد. چنین قلبی باید با زهد بمیرد و حیاتی با موعظه از سر بگیرد. این تعبیرِ بسیار جالبی است که امام (ع) نخست به احیای قلب دستور میدهد و بعد به اماته و میراندن او; دستور نخستین ناظر به جنبههای مثبت عقل و روح و دستور دوم ناظر به جنبههای منفی و اسیر بودن عقل در چنگال شهوات است. در واقع قلب و روح انسان به باغی میماند که درختان بارور و بوتههایی از گلهای رنگارنگ دارد و در عین حال علف هرزههای فراوانی در لابه لای آن درختان به چشم میخورد. احیای این باغ به پرورش دادن آن درختان و بوتههای گل است و میراندن آن به حذف و نابودی علف هرزههای مزاحم است.
٣) قلب باید قوی باشد به وسیله یقین (قوّه بالیقین) قلبی که به یقین رسیده هم در تحمل مصائب دنیا قدرتمند میشود و هم در مواجهه با گناه قدرت خودکنترلی (تقوا) دارد.
بعد از آنکه قلب با موعظه زنده شد و عوامل مزاحم با زهد حذف گردید، نوبت به تقویت آن میرسد. امام (ع) در جمله «وَقَوِّهِ بِالْیَقِینِ» از تقویت آن به یقین سخن میگوید، یقینی که از مطالعه اسرار آفرینش و یا عبادت و بندگی خدا حاصل میشود
۴) قلب باید با «حکمت» نورانی شود. (نوّره بالحکمه) حکمت را به «اتقان العلم» معنا کردهاند یعنی درک خاصی که به انسان توانایی و درکی میدهد که در پیچ و خم تزاحمهای جامعه به علم خودش عمل کند.
حضرت پس از اشاره به تقویت قلب به وسیله یقین، به نورانی کردن دل میپردازد و در جمله «وَنَوِّرْهُ بِالْحِکْمَهِ» طریق نورانی ساختن آن را که فزونی علم و دانش است نشان میدهد.
۵) قلب باید رام باشد (ذلّله بذکر الموت) آنقدر با یاد مرگ به این قلب وحشی تازیانه میزنند تا رام شود.
۶) از قلب باید هر روز اقرار و اعتراف گرفت که فانی است نه باقی (قرّره بالفناء)
یاد مرگ و اقرار به فناء، هر انسان سرکش و چموشی را وادار به تسلیم میکند. بسیار دیده ایم هنگامی که عزیزی در حادثهای ناگهانی از دنیا میرود و افراد زیادی از نیکان و بدان در تشییع و مجالس یادبود او شرکت میکنند، آثار تذلّل و تسلیم در همه چهرهها نمایان است. ممکن است این تأثیر موقتی باشد; ولی به هر حال نشان میدهد که ذکر موت و اقرار به فناء اگر ادامه یابد، همواره در مهار کردن نفس سرکش و شهوات، نقش اصلی را خواهد داشت.
٧) قلب را باید نسبت به فاجعههای دنیا بصیر کرد (بصّره فجائع الدنیا)
گاهی بر قلب انسان پردههای غفلت و هوا و هوس چنان جلوه میکند که از درک حقایق مربوط به زندگی و سعادت خودش باز میماند. برای کنار زدن این پردههای غفلت و بینا ساختن دل، چیزی بهتر از آن نیست که انسان حوادث تلخ دنیا و آفات و بلاها و دگرگونیهای ناگهانی را که در زندگی قدرتمندان جهان نمونههای زیادی از آن دیده میشود، مورد دقت قرار دهد و بینایی را به دل باز گرداند.
تعبیر به «فَجَائِعَ الدُّنْیَا» یااشاره به فجایع مردم دنیاست که همواره دگرگونیهایی را به دنبال دارد، یا اشاره به حوادث تلخی که ناخواسته در زندگی انسانها رخ میدهد.
٨) قلب نباید مقهور صولت روزگار بشود (حذّره صوله الدهر).با توجّه به اینکه «صَوْلَه» به معنای حمله قاهرانه است، گاهی روزگار میخواهد اقتضائات غلط خودش را برقلب انسان تحمیل کند، قلب را باید از مقهور شدن در برابر روزگار بر حذر داشت.
٩) اخبار گذشتگان را باید بر قلب عرضه کرد تا بیدار و متّعظ و عبرتپذیر بشود (أعرض علیه اخبار الماضین)
١٠) مصیبتهای امتهای گذشته را قلب میداند اما فراموش میکند. پس باید به او یادآوری کرد (ذکّره بما اصاب من کان قبلک)
استاد حوزه علمیه در پایانِ این نشست به سوالات تعدادی از حاضرین پیرامون نهج البلاغه پاسخ داد.
Thursday, 28 November , 2024