دکتر محمدجواد لاریجانی از چهره‌هایی است که بعد از انقلاب سوابق  زیادی در حوزه دیپلماسی و امور بین‌الملل دارد. او معتقد است سیاست خارجی هر کشور منعکس‌کننده ماهیت آن حاکمیت است و با رفت و آمد دولت‌ها تفاوت زیادی نمی‌کند. پایگاه KHAMENEI.IR برای بررسی محورهای مطرح شده در بیانات اخیر رهبر انقلاب به گفتگو با […]

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gif دکتر محمدجواد لاریجانی از چهره‌هایی است که بعد از انقلاب سوابق  زیادی در حوزه دیپلماسی و امور بین‌الملل دارد. او معتقد است سیاست خارجی هر کشور منعکس‌کننده ماهیت آن حاکمیت است و با رفت و آمد دولت‌ها تفاوت زیادی نمی‌کند. پایگاه KHAMENEI.IR برای بررسی محورهای مطرح شده در بیانات اخیر رهبر انقلاب به گفتگو با دکتر محمدجواد لاریجانی نشسته است.

* فرایند تصمیم‌سازی در حوزه سیاست‌ خارجی در سایر نظام‌های سیاسی در دنیا چگونه است و این فرایند چه نسبتی با دستگاه رسمی وزارت امور خارجه دارد؟
* سیاست‌خارجی مربوط به چهارچوبی است که یک کشور اهداف خاص خودش را در بیرون مرزها دنبال می‌کند. این اهداف به ماهیت آن حکومت برمی‌گردد. مثلاً، آمریکا،‌ اروپایی‌ها و صهیونیست‌ها به‌دنبال غارت، چپاول و به اسارت‌کشیدن سایر کشورها هستند، حتی به خودشان هم رحم نمی‌کنند. در همین جریان کرونا دیدیم کشوری که دوز بالایی از واکسن دارد، به متحد اروپایی خودش هم نمی‌دهد. بنابراین، اغراض حکومت‌ها در بیرون مرزها حکایت از ماهیتشان دارد؛‌ امّا نظام اسلامی ما نه ظلم می‌پذیریم و نه ظلم می‌کند. اتفاقاً دنبال محور مقاومت، آزادی ملت‌ها، قدرتمندشدن و روابط متعادل آن‌هاست. به‌هرصورت، حکومت‌ها بر اساس ماهیت حکومتشان در بیرون مرزها اهدافی را تعریف می‌کنند. ممکن است در بحث نظری این سؤال مطرح شود که آیا اهدافی که یک حکومت تعیین‌کرده با ماهیتش سنخیت دارد یا نه؟ مثلاً، آمریکایی‌ها می‌گویند توسعه‌ی دیپلماسی در دنیا جزو اهداف ماست؛ ولی تمام دوستانشان دیکتاتورهای خون‌خوار سکولارند!

سیاست‌خارجی را حکومت تعیین می‌کند، نه وزارت خارجه؛ در واقع همان که آقا فرمودند یک سند بالادستی است که منعکس‌کننده‌ی ماهیت، شعار و اغراض حکومت است. البته دولت‌ها در آن نقش دارند، ولی ثابت می‌ماند. مثلاً سیاست آمریکا در طول چهل سال بعد از انقلاب دست‌به‌دست شده، ولی عده‌ای در کشور می‌گفتند اگر بایدن بیاید، اوضاع تغییر می‌کند! اتفاقاً ترامپ با کارهایش سکوهای مانور زیادی را برای بایدن ایجاد کرد. پس، سیاست‌‌خارجی چندان تحول عمده‌ای پیدا نمی‌کند، فقط تاکتیک‌هایش عوض می‌شود. تاکتیک‌هایش هم مربوط به توفیق است. شوروی سابق به افغانستان لشکرکشی کرد و با شکست عظیم از آنجا رفت. آمریکا و ناتو بیست سال در افغانستان کشته دادند و آدم‌کشی کردند و الآن هم دارند با خفت می‌روند. عده‌ای فکر می‌کنند آقای بایدن دارد مرحمت بزرگی به عالم می‌کند، ولی بایدن و متحدین اروپایی‌اش در افغانستان شکست بسیار مفتضحانه‌ای خوردند و دارند از این کشور می‌روند. پس، شکست‌ها سبب می‌شود که تاکتیک‌ها و سیاست‌ها را عوض کنند.

سیاست‌خارجی برنامه‌ای است که نظام به‌دنبال منبعث از ماهیتش، منافع خودش را در طول مدت‌ طولانی توسط اهرم‌های اقتصادی، فرهنگی، نظامی، امنیتی و دیپلماسی تعریف می‌کند. البته دیپلماسی نقش تسهیل‌کننده و سبد مانندی دارد که کمک می‌کند سایر امور در داخل سبد دیپلماسی بیفتد. دیپلماسی گفت‌وگوست و فی‌نفسه اهمیت ندارد. تنها اهمیتش این است که ما از دستاوردهایی که توانمندی‌های یک نظام است در جهت منافع خودمان استفاده کنیم. البته هنرمندی و دقت هم می‌خواهد. یکی از اشکالات وارده به برجام این است که می‌خواستند تحریم‌ها را با به‌دست‌آوردن دل آمریکا برای مدتی بردارند. این غرض بدی نبوده، منتها عملی نبود. از این گذشته، مذاکرات ما هم دقیق نبود. مذاکرات ما سوراخ‌سُنبه‌هایی داشت که سبب می‌شد دشمن هرچند وقت یک‌بار شبیخون بزند. پس، دیپلماسی کار مهم و بسیار بااهمیتی است و بحث نظری در این امر با ماهیت نظام و سیاست‌خارجی شروع می‌شود.

حکومت‌ها در بیرون با حکومت‌ها کار دارند نه با وزیر خارجه! البته وزیر خارجه، نهادهای امنیتی و نیروهای نظامی و بعضی از شخصیت‌ها نقش‌های خودشان را می‌آفرینند و تأثیرگذارند، امّا به‌عنوان جایگاهی بالاتر از وزیر. در شورای‌عالی امنیت ملی ما هم همه‌ی قوا هستند و تصمیم‌گیری می‌کنند. بنابراین، ما هم چهارچوبی داریم. بقیه‌ی کشورها هم جور دیگری عمل می‌کنند.

امّا دیکتاتورهای سکولار مثل کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس، حکومت‌های خیمه‌ای هستند که در این کشورها مثل تئاتر با یک بازیگر است. ممکن است بالادست و پایین‌دست خیلی معنا نداشته باشد، امّا در یک نظام سامان‌یافته‌ی دقیق و قانون اساسی‌محور و مردم‌سالار مثل حکومت ما که قانون حقوق و (نامفهوم) را تقسیم کرده است.

* یک دیپلماسی فعالانه و غیرمنعفل با توجه به اقتضائات امروز جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی چه مختصاتی باید داشته باشد؟
* ما هم از دوره‌ی ناصرالدین شاه و قبل از او تا الآن جریان روشنفکر غرب‌زده‌ای داریم که تئوری‌اش برای پیشرفت و داشتن زندگی خوب این است که باید به‌سمت نظام سکولار لیبرال غربی برویم. این شعار در تمام دوره‌های جاده‌صاف‌کن دیکتاتورهای سکولار بوده است؛ یعنی در زمان رضاشاه کسانی مثل مرحوم مصدق و دیگران که بهترین بستر را برایش تمهید کردند، همین سکولارهایی بودند که شعار دموکراسی سکولار می‌دادند که سرانجامش کودتا شد. این تئوری همان انفعال است؛ یعنی ما نهایتاً در نظام بین‌الملل باید مندرج بشویم. لذا، بعضی از این دوستان می‌گویند ما با دنیا نباید قهر کنیم و باید با دنیا صحبت کنیم تا مسائلمان حل شود. در جواب این دوستان باید گفت اگر منظورتان دنیا فقط آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان است، این دنیای خیلی کوچکی است. جمهوری اسلامی از بدو تولدش تا حالا هرگز با دنیا قهر نکرده است. ما دیپلماسی فعالی داشتیم و امام هم قویاً مخالف هرگونه انزوا بودند. رهبر انقلاب هم یک دیپلمات برجسته‌اند. نظم و دقت ایشان و گزیده‌گویی و با حساب‌گفتن از ویژگی‌های آقا در مذاکرات سیاسی است.

بنابراین، دیپلماسی انفعالی یا سیاست انفعالی مبنایش این تفکر است؛ یعنی برای اینکه پیشرفت کنیم باید در اقمار آمریکا مندرج بشویم تا آن‌ها شأن ما را تعیین کنند و این یک ایده است. ایده‌ی بعدی، ایده‌ی جمهوری اسلامی، فرهنگ مقاومت و دکترین مقاومتی است که امام آن را پایه‌گذاری کرد. انفعال نه‌تنها در ایران، بلکه در کل منطقه طرفدار دارد، امّا توده‌ی مردم خواهان آن نیستند. الآن فضا برای روشن‌شدن استراتژی مقاومت بسیار مهیاست. سپاه قدس، سپاه جنگ و کشتار نیست. سپاه قدس در مقابل کشتارهای وحشیانه ایستاد. اتفاقاً نقش سپاه قدس این نیست که جایی را فتح کند، بلکه نقش سپاه قدس این است که جلوی آدم‌خواران را بگیرد. فرهنگ سپاه قدس، فرهنگ مقاومت است. قبل از هر چیز به نیروها قدرت می‌دهد و می‌گوید بلند شوید و از خودتان دفاع کنید. سپاه قدس پیشران استقلال و سربلندی است و توانسته سیاست انفعال و تسلیم را به گوشه‌ای ببرد. ان‌شااللّه آینده، آینده‌ای بسیار روشن برای این فرهنگ است. تجربه‌ی ‌ما در سپاه قدس یک تجربه‌ی بی‌نظیری است و ترکیبی از بیداری و توان نظامی نامتقارن همراه با ایده‌های بسیار سازمان‌یافته است.

معنای دیپلماسی عزتمندانه و شجاعانه در منطق مقاومت این نیست که فقط سخنرانی کنیم، بلکه ما اهدافی داریم که بخشی از آن دیپلماسی است. برای رسیدن به اهداف باید اطرافیانمان را هدایت کنیم. این کار ساده‌ای نیست. معنای عزتمندانه این نیست که ما در یک واحد قدرتمند سلطه‌گر مندرج بشویم و از آن طریق برای خودمان شخصیت قائل شویم. ما یک قدرت مستقلیم. ما در تهران بر اساس ماهیت نظام‌مان سیاست‌خارجی‌مان را تعریف می‌کنیم. سیاست‌خارجی تقسیم کار هم دارد. دیپلماسی ما باید کاری کند که ما حقوقمان را از دست ندهیم.

منافع ما در سیاست‌خارجی طبق ماهیت ما تعریف می‌شود. ماهیت ما استکباری، سلطه‌ای، غارتگری و ظلم نیست. ما می‌خواهیم این منافع را پیش ببریم. البته در آینده نسل جدید دیپلمات‌های ما باید بدانند دیپلماسی پُز نیست. اتفاقاً دیپلماسی فن بسیار دقیقی است و پایه‌ی نظری، تاکتیک‌های عملی، نقشه‌های دقیق عملیاتی و ارزیابی دارد. هوشمندی هم لازم دارد و یک کار ساده‌لوحانه نیست.