به گزارش پردیسان آنلاین، آنچه نیازش در هر جامعهای واضح و مبرهن است، وجود فضای شادی و نشاط است؛ مسئلهای که هم یک ضرورت فردی و هم یک نیاز اجتماعی محسوب میشود. روانشناسان اجتماعی معتقدند جوامعی که فرصتهای کافی برای تخلیه هیجانات مثبت و منفی در اختیار مردم نمیگذارند، دیر یا زود با مشکلاتی همچون افسردگی جمعی، افزایش خشونت و حتی کاهش سرمایه اجتماعی مواجه خواهند شد. به همین دلیل، فراهم کردن بسترهای شاد و مفرح، بخشی جداییناپذیر از وظایف حاکمیتی و مدیریت فرهنگی هر جامعه است.
تغییر چهره شادی در جامعه ایرانی
اگر به چند دهه قبل بازگردیم، پاسخ جامعه به نیاز شادی سادهتر بود. یک سریال تلویزیونی طنز، یک نمایش عروسکی یا حتی یک مراسم محلی سنتی میتوانست هفتهها مردم را سرگرم کند. اما همانگونه که سطح نیازهای اقتصادی و اجتماعی جامعه ارتقا پیدا کرده است، سطح انتظار از «شادی» نیز تغییر کرده. امروز دیگر تنها یک برنامه تلویزیونی نمیتواند پاسخگوی نیاز نسل جوان به نشاط باشد. جوان امروز به دنبال تجربههای زنده، مشارکتمحور و متفاوت است.
کنسرتها از همین منظر به پدیدهای پرطرفدار بدل شدند. سالهاست که سالنهای موسیقی و حتی فضاهای عمومی، میزبان جمعیتهایی هستند که برای شنیدن موسیقی زنده حاضرند ساعتها در صف بایستند یا هزینههای بالایی بپردازند، بنابراین کنسرتها به تدریج از یک سرگرمی لوکس به بخشی از سبد تفریحی طبقات مختلف جامعه ایرانی تبدیل شدند.
نقطه عطف: کنسرتهای پس از جنگ دوازده روزه
تجربه برگزاری کنسرتها پس از جنگ دوازده روزه، این روند را وارد مرحلهای تازه کرد. جامعهای که روزها و شبهای پراضطرابی را پشت سر گذاشته بود، نیاز فوری به بازسازی روحی داشت. در چنین شرایطی، کنسرتهای خیابانی و جشنهای عمومی که در میدان آزادی تهران و شهرهای دیگر برگزار شد، نه تنها با استقبال مردم مواجه شد بلکه نوعی بازگشت به زندگی عادی را نیز نوید داد.
به گفته برخی تحلیلگران فرهنگی، برگزاری چنین برنامههایی به اندازه اقدامات اقتصادی و اجتماعی در ترمیم آسیبهای ناشی از بحران مؤثر است. همین تجربه باعث شد تا در کمتر از یک ماه پس از پایان جنگ، رکورد برگزاری کنسرتهای خاورمیانه در ایران شکسته شود؛ آماری که حتی در مقایسه با کشورهای آسیای شرقی نیز چشمگیر بود.
روی دیگر سکه؛ ولنگاری فرهنگی
با این همه، در کنار این دستاوردها، صحنههایی هم دیده شد که جامعه را نگران کرد. انتشار فیلمها و تصاویر از برخی کنسرتها مانند اجرای سیروان خسروی یا کنسرت ارباب حلقهها و جشن شهربازی باغ جنتآباد شیراز، فضایی را به نمایش گذاشت که بسیاری آن را با ارزشها و هنجارهای فرهنگی جامعه ناسازگار دانستند.
در این برنامهها، پوششهای نامناسب، حرکات خارج از عرف و رفتارهای هنجارشکنانه باعث شد تا بخشی از افکار عمومی برگزاری این کنسرتها را مترادف با «ولنگاری فرهنگی» بدانند. خانوادهها نگران شدند که حضور فرزندانشان در چنین فضاهایی بیش از آنکه به شادی سالم منجر شود، آنان را در معرض آسیبهای اجتماعی و الگوهای غلط قرار دهد. به همین دلیل، موجی از نقدها در رسانهها و شبکههای اجتماعی شکل گرفت و مطالبه برای ساماندهی جدیتر این حوزه بالا گرفته است.
نقش نهادهای مسئول
در این میان، نگاهها بیش از همه به سمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شوراهای شهر، شهرداریها و دستگاههای نظارتی دوخته شد. کارشناسان فرهنگی معتقدند برگزاری کنسرت بهخودی خود نه تنها تهدید نیست بلکه فرصتی برای تقویت نشاط عمومی است؛ به شرط آنکه با سیاستگذاری دقیق و نظارت جدی همراه باشد.
آنچه امروز بیش از هر چیز احساس میشود، نیاز به تدوین مقررات شفاف در زمینه برگزاری کنسرتهاست؛ از نحوه صدور مجوزها گرفته تا مدیریت سالنها و حتی دستورالعملهای مربوط به پوشش و رفتار تماشاگران. تجربه کشورهای مختلف نشان داده که میتوان میان حفظ نشاط اجتماعی و صیانت از ارزشهای فرهنگی توازن برقرار کرد. عدم ورود جدی نهادهای مسئول، عملاً این عرصه را به حال خود رها میکند و نتیجهای جز افزایش حواشی و آسیبها نخواهد داشت و این برنامهها را به چیزی مخالف هدف نهایی آن تبدیل میکند.
شادی بدون هنجارشکنی
البته همه برنامهها چنین حاشیههایی نداشتند. در همین مدت، نمونههای موفقی برگزار شد که نشان میداد میتوان شادی سالم و خانوادگی را بدون هیچگونه هنجارشکنی رقم زد. جشن امت ماه در اصفهان که به مناسبت ایام ولادت پیامبر اکرم (ص) با حضور خوانندگان شاخصی همچون «حامد همایون»، «مصطفی راغب» و «محمد اصفهانی» برگزار شد، از این دست بود. فضایی که در آن خانوادهها با آرامش حاضر شدند، کودکان و نوجوانان در کنار والدین خود از برنامهها لذت بردند و در عین حال هیچ گزارشی از رفتار خارج از عرف منتشر نشد.
نمونه دیگر، کنسرت ارکستر سمفونیک ایران در میدان آزادی تهران است؛ رویدادی که هم به لحاظ هنری و هم به لحاظ اجتماعی در سطحی ملی برگزار شد. حضور چند هزار نفر از شهروندان در کنار برج آزادی و اجرای قطعات فاخر موسیقی ایرانی و جهانی، فضایی کمنظیر از همدلی و نشاط ملی خلق کرد. مهمتر آنکه این برنامه بدون کوچکترین حاشیه فرهنگی یا رفتاری برگزار شد و توانست الگویی روشن از «شادی در چارچوب» ارائه کند. همچنین برگزاری کنسرتهای علیرضا قربانی در تخت جمشید و استادیوم آزادی تهران که با استقبال میلیونی مردم مواجه شد مواردی از این دست است و این میزان از استقبال مردمی مهر تأییدی است بر اینکه ذائقه ایرانی همچنان پذیرای خوراک فرهنگی باکیفیت و اصیل است.
این تجربهها ثابت میکنند که جامعه ایرانی از فضاهای شاد سالم و منظم استقبال میکند و میتوان برنامههایی طراحی کرد که هم پاسخگوی نیاز جامعه به نشاط باشند و هم دغدغههای فرهنگی را برطرف کنند. شادی و نشاط لزوماً مساوی با ولنگاری یا هنجارشکنی نیست. جامعه ایرانی، برعکس برخی تصورات، اتفاقاً از فضاهای شاد سالم استقبال میکند؛ به شرطی که بستر آن درست طراحی شده باشد. الگوبرداری از چنین تجربههایی میتواند راه را برای توسعه یک مدل بومی در برگزاری کنسرتها و جشنهای موسیقایی هموار کند.
امروز کنسرتها در ایران در نقطهای حساس ایستادهاند. از یک سو جامعه به آنها نیاز دارد؛ چرا که هیچ جامعهای نمیتواند بدون نشاط و تخلیه هیجانات مثبت به سلامت روانی دست پیدا کند و از سوی دیگر، اگر این فضاها بدون مدیریت و نظارت باقی بمانند، به بستری برای بروز آسیبهای اجتماعی بدل خواهند شد.
انتخاب مسیر آینده بر عهده مسئولان فرهنگی است: یا ادامه وضع موجود و پذیرش پیامدهای آن، یا هدایت هوشمندانه این ظرفیت عظیم با الگوبرداری از تجربههای موفقی همچون جشن امت ماه. راه دوم بیتردید دشوارتر است، اما مسیری است که میتواند هم شادی مردم را تضمین کند و هم نگرانی خانوادهها را کاهش دهد.