پردیسان نوین، گروه دین واندیشه: کارشناسان حوزه‌های مختلف از منظرهای متفاوت به موضوع جهان پساکرونا می‌پردازند؛ در خصوص این جهان و زندگی پس از کرونا نظریات مختلفی مطرح است؛ عده‌ای عقیده دارند که می‌توان جهان را به دو بخش قبل از کرونا و پسا کرونا تقسیم کرد، عده‌ای نیز بر این نظرند که پس از […]

پردیسان نوین، گروه دین واندیشه: کارشناسان حوزه‌های مختلف از منظرهای متفاوت به موضوع جهان پساکرونا می‌پردازند؛ در خصوص این جهان و زندگی پس از کرونا نظریات مختلفی مطرح است؛ عده‌ای عقیده دارند که می‌توان جهان را به دو بخش قبل از کرونا و پسا کرونا تقسیم کرد، عده‌ای نیز بر این نظرند که پس از کرونا جهان شاهد تحولاتی می‌شود، دسته‌ای دیگر هم می‌گویند حتی ما شاهد تحول اساسی ای هم نخواهیم بود بلکه شاهد یکسری تغییرات زیرساختی خواهیم بود؛ اما در این میان دسته‌ای هم هستند که اعتقاد دارند در جهان پساکرونا ما شاهد تغییر و تحول خاصی نخواهیم شد و همه چیز به روال قبل برمی گردد. به همین منظور سراغ چند نفر از اساتید حوزه فلسفه و علوم انسانی رفتیم و نظرات آنها را راجع به جهان پساکرونا جویا شدیم؛ مشروح این گزارش را در ادامه می‌خوانید؛

جهان پیش از کرونا دقیقاً چه چیزی بود که پس از آن باشد؟

ناصرفکوهی، استاد انسان شناسی دانشگاه تهران در این باره به خبرنگار پردیسان نوین گفت: برای پاسخ به این پرسش که «جهان پس از کرونا چگونه خواهد بود؟»، ابتدا نیاز به داشتن دو پاسخ به دو پرسش داریم که به نظر من بسیار ساده‌تر از پاسخ به پرسش اول هستند: اول آن‌که: «جهان پیش از کرونا دقیقاً چه چیزی بود که پس از آن باشد؟» و دوم اینکه: «وقتی از کرونا صحبت می‌کنیم دقیقاً از چه چیزی صحبت می‌کنیم؟». ظاهراً پاسخ به این دو پرسش «بدیهی» می‌آیند ولی به نظر من نه تنها بدیهی نیستند، بلکه درست به همان اندازه که در آن‌ها ابهام و تناقض‌گویی وجود دارد، به همان اندازه هم این خطر وجود دارد که پاسخ به پرسش نهایی را نیز برایمان «بدیهی» جلوه دهند، در نتیجه در یک فرایند ِ از ابتدا تا انتها اشتباه قرار بگیریم و آسیب‌های شدیدی به خود و دیگران بزنیم.

وی گفت: ابتدا پرسش اول: وقتی می‌پرسیم جهان پس از کرونا چگونه خواهد بود؟ فرض‌مان این است که «جهان پیش از کروناویروس» را کاملاً می‌شناخته‌ایم و همه درباره آن یک گونه می‌اندیشیده‌ایم. تازه اگر نگوییم که مشکلی با آن نداشته‌ایم؟ اما فرض من این است که این «بدیهی» دانستن سرتا پا اشتباه است: جهان پیش از کرونا جهانی بود پر از خشونت، بی‌رحمی، بی‌اعتنایی انسان‌ها نسبت به یکدیگر، خودخواهی، مصرف گرایی بی‌رویه و خودمحورانه، فساد و ظلم آدم‌ها به یکدیگر و به همه موجودات روی کره خاکی؛ جهانی بود سراسر از بلاهت که در آن انسان‌ها به شیوه‌ای جنون‌آمیز و با تاکید بر «دانش بزرگ» خود که نه تاریخ آن را تأیید می‌کند و نه حتی هیچ عقل سلیمی که خودشان دارند، خود را «مرکز عالم» تصور می‌کردند و بر اساس این خود-محور بینی هر گونه اجازه‌ای برای هر اقدامی علیه همه موجودات غیرانسانی به خود می‌دادند.

استاد انسان شناسی دانشگاه تهران افزود: افزون بر این، انسان‌ها، باز هم بر اساس یک اسطوره سلسله‌مراتبی فرض کردن جایگاه هر یک در عالم، برخی خویشتن را بالاتر از دیگران می‌دانستند و از این رو نه فقط خشونت و بی‌رحمی و ظلم و اعمال نابرابری و بی‌عدالتی علیه سایر موجودات غیر انسانی را برای خود کاملاً «مشروع» می‌دانستند، بلکه بنا بر مقامی که برای خود در این سلسله مراتب خیالین فرض می‌کردند، به خود اجازه می‌دادند که هر گونه جنایتی را مرتکب شوند. نگاهی به کارنامه قدرتمندان و ثروتمندان این جهان فقط در چند دهه اخیر، این را کاملاً نشان می‌دهد و بارها گفته‌ایم اگر معجزه‌ای اتفاق می‌افتاد و از فردا صبح کروناویروس از یک بیماری عالم‌گیر به بلایی بدل می‌شد که تنها فقرا و فرودستان را تهدید می‌کرد (همچون فقر، عدم امنیت مالی و جانی در بخش بزرگی از جهان) به یکباره گویی حذف یا به موضعی دست چندم تبدیل می‌شد؛ دیگر هیچ کسی یا نه چندان کسی از آن صحبت نمی‌کرد. کما اینکه سال‌هاست کمتر کسی در جهان توسعه‌یافته، دغدغه‌ای واقعی (در معنای آن‌که زندگی اش را متوقف کند یا تغییری بزرگ در آن بدهد) درباره میلیون کشته و ویرانی سراسری کشورهایی چون افغانستان، عراق، سوریه، یمن یا جنایات گسترده‌ای که در سراسر آمریکای مرکزی و جنوبی به دست مافیا انجام می‌گیرد، نداشته است.

وی افزود: این، جهان پیش از کرونا بود که فکر نمی‌کنم بسیاری از ما چنین نگاهی دراماتیک نسبت به آن داشتیم بلکه فکر می‌کنم وقتی از جهان پیش از کرونا صحبت می‌کنیم، نظرمان آن است که زندگی خودمان را می‌کردیم که از فقر و بدبختی و در نهایت، از بی‌عدالتی‌هایی که در دور و نزدیک برای «دیگران» اتفاق می‌افتاد «می‌شنیدیم» و «می‌خواندیم» و گاه البته تأسف هم می‌خوردیم بی آن‌که ضرورتی باشد چیزی را در زندگی‌مان عوض کنیم. اما خود کرونا چیست؟ نخست آن‌که: بنابر تعریف، ما هنوز در ابتدای کار ویروسی هستیم که هرچند تبارشناسی نسبتاً معلومی دارد، اما هنوز بر سر «طبیعی» یا «ساختگی» بودن آن هم توافقی وجود ندارد؛ هنوز حتی بر سر اینکه علائم دقیق، راه چاره دقیق مبارزه با آن، شرایط و چگونگی امکان تحول آن، اینکه اصولاً می‌توان به واکسنی علیه آن رسید، اینکه آیا موج‌های جدیدی خواهد داشت، اینکه موج اول آیا به بالاترین حد خودش رسیده یا نه و حتی اینکه واقعاً چند درصد از جمعیت ما یا جهان به آن مبتلا هستند نداریم. پس در میانه طوفانی هستیم کمابیش ناشناخته و در این میانه، می‌خواهیم آن را «تحلیل» و برای بعد از آن برنامه‌ریزی کنیم.

فکوهی ادامه داد: متأسفانه به رغم خوش‌بینی‌های مفرط، باید بگوییم که کمتر کسی در سال ۱۹۱۸ زمانی که نخستین موج «آنفولانزای اسپانیایی» به راه افتاد، حتی یک ثانیه نیز فکر می‌کرد که تا سال بعد، ۵۰۰ میلیون نفر بدان مبتلا و دست کم ۵۰ میلیون از آن کشته خواهند شد و در جهان بر جای مانده از آن نیز انقلاب‌ها و جنگ‌ها و فاشیسم و دولت‌های توتالیتر و اردوگاه ای مرگ و … برپا خواهند شد. قصد ما آن نیست که بگوییم این بار هم ویروس جدید چنین فجایعی را به دنبال دارد، اما دلیلی ندارد هم که با جهانی که داشته‌ایم لزوماً در انتظار آینده‌ای درخشان‌تر، صرفاً به دلیل «عبرت گرفتن» از این فاجعه باشیم. بسیاری از وقایعی که در فاصله ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰ در جهان روی دادند و در بالا بازشمردیم، البته به نظرمان بعید است اتفاق بیافتند اما نه به دلیل اینکه جهان و انسان‌های کنونی نمی‌توانند به آن درجه از شرارت سقوط کنند، بلکه به دلایل کاملاً عینی و بیشتر اقتصادی و فناورانه و ساختاری.

می‌توانیم بگوییم که اگر ما نسبت به فاجعه‌ای که پیش از کرونا در جهان وجود داشت و خود از عوامل اصلی – اگر نگوییم اصلی‌ترین دلیل – ایجاد موقعیت کنونی بوده است، دغدغه‌ای نداشته باشیم، نباید شک کنیم که آینده تکرار گذشته، به صورت سخت‌تری خواهد بود ناصر فکوهی ادامه داد: ما معتقدیم آینده بر اساس دوعامل اساسی شکل می‌گیرد: نخست ساختارهایی که گذشته را ساخته بوده‌اند و تا امروز تداوم داشته‌اند که ما را در این موقعیت قرار داده‌اند و روشن است که کنشگران اجتماعی هم سهم بزرگی از این مسئولیت را بر دوش داشته و خواهند داشت و دوم بر اساس اراده انسان‌هایی که اراده لازم، آگاهی لازم، عشق لازم یا دغدغه‌های لازم و اخلاق و اشراف لازم را برای برگزیدن راه دیگری نداشته‌اند و ندارند. این آدم‌ها عوض نشده‌اند، اما همه آدم‌ها، همیشه ترکیبی از بهترین صفات و بدترین صفات در وجود خود هستند، و اینکه آینده چه خواهد بود را نه فقط سرنوشت خود ِ کرونا به مثابه یک بیماری، بلکه بیشتر از آن، اراده و اخلاق و اشراف ما بر روندهای جهانی تعیین خواهند کرد.

وی اظهار داشت: در یک کلام می‌توانیم بگوییم که اگر ما نسبت به فاجعه‌ای که پیش از کرونا در جهان وجود داشت و خود از عوامل اصلی – اگر نگوییم اصلی‌ترین دلیل – ایجاد موقعیت کنونی بوده است، دغدغه‌ای نداشته باشیم، نباید شک کنیم که آینده تکرار گذشته، به صورت سخت‌تری خواهد بود. این سخت‌تر بودن بنا بر تعداد بی‌شماری از عوامل در گستره‌ای قرار می‌گیرد که به نظر من حد میانگین آن‌ها عمیق‌تر شدن تمام شکاف‌های جهان در نابرابری و بی‌عدالتی و همچنین قدرت گرفتن هرچه بیشتر نظام‌های پوپولیستی، نژادپرستانه، فاسد و بی‌رحم سرمایه داری در هرچه بیشتر سلسله مراتبی کردن جوامع، هرچه بیشتر زیر کنترل گرفتن آدم‌ها و هرچه بیشتر طرد اجتماعی ِ گروه فرودستان به سود گروه بسیار کوچک فرادستان، خواهد بود، به گونه‌ای که اگر بار دیگر چنین ویروسی ظاهر شود، مطمئن باشند که از کشورهای عقب‌افتاده به کشورهای ثروتمند نخواهد رسید، اگر هم برسد مطمئن باشند به گروه‌های اجتماعی فرادست نخواهد رسید. کاری که آمریکا پس از یازده سپتامبر کرد آن بود که به قسمت کشتار و آواره کرده میلیون‌ها انسان و تخریب چندین کشور، تروریسم سیاسی را از کشور خود تا مدت‌های مدیدی از میان برد، اما کل جهان را وارد ترس و واهمه و پی‌آمدهای واقعی و روزمره تروریسم و خشونت نامتقارن کرد.

این استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: امروز اگر جهان پیش از کرونا را با همان تصویری که در اینجا توصیف شد، جهانی به شدت نامشروع و بی‌رحم و آکنده از تهدیدهایی می‌دانیم که جان اکثریت قریب به اتفاق مردمان جهان را به خطر انداخته بود و جز یک اقلیت بسیار کوچک یک درصدی در آن، شانس و ضمانتی قاطع برای رفاه و آسایش واقعی نداشتند، در این صورت، باید این نکته را هم بپذیریم که چنین جهانی در آینده نیز بدون اراده‌ای قدرتمند و از پایین، از سوی فرودستان، از جانب کسانی که قربانیان جهان پیشین بوده‌اند، بهتر نخواهد بود. به نظر ما احتمال پدید آمدن چنین خودآگاهی و کنش گسترده‌ای در جهان کنونی، البته اندک است و همانگونه که از کشور خودمان تا همه جهان می‌بینیم، اندیشه‌ها و گفتارها و کردارهای ساده‌انگارانه، پوپولیستی، فاشیستی، استدلال‌های مبتنی بر اسطوره‌های ثروت و قدرت‌پرستی در طول تاریخ همیشه دست بالا را داشته‌اند و همه این‌ها شانس یک سناریوی جهان بدتر را بیشتر و شانس یک جهان بهتر یا تداوم جهان را به همان صورت پیشین با تغییراتی در جهت کنترل و سرکوب بیشتر فرودستان از طرف فرادستان بیشتر می‌کنند، اما نومیدی نیز می‌تواند یک سرگذاشتن و پذیرش بی‌عدالتی و بی‌رحمی اجتماعی باشد، اگر به بی‌عملی بیانجامد، در حالی که می‌تواند بزرگترین شجاعت انسانی و حیاتی باشد، اگر تبدیل به کنش‌هایی ولو کوچک، برای تغییر جهان آینده به سود فرودستان و مردمانی باشد که پیش و پس از کرونا و امروز شاید بیش از هر زمانی زیر فشار فقر و محرومیت و کمبود و رفاه زندگی می‌کنند. این‌ها آرزوهایی بزرگ و آرمان‌های دست نایافتنی نیستند. برای تحقق یافتن آن‌ها، شناخت تاریخ و عقل سلیم کافی است، اما برای همین اندک شناخت‌ها، ابتدا باید مستی ِ بیش از پنجاه سال فرو رفتن در مصرف‌گرایی به مثابه موتور رشد و رفاه جهان و بی‌رحمی ِ نژادپرستی‌ها، خود بزرگ‌بینی‌ها و خود محوربینی‌ها، غرور و تکبر و جاهل‌منشی‌هایی که سراسر وجود جوامع امروز و کنشگران آن‌ها حتی جوانانشان را در دست گرفته و همچون لجن‌هایی بیماری زا هرروز همه را آلوده‌تر می‌کنند، از خود به تدریج‌، بدون خشم و بدون نفرت و تنها با فروتنی و عقل و تأکید و مبارزه برای شایسته‌سالاری و درس گرفتن از گذشته‌ها و از عقلانیت انسانی، بزداییم.

کرونا می‌تواند تفکر ملی را تقویت کند

بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی گفت: به نظرم برای قضاوت راجع به جهان پساکرونا کمی زود است واگر کسی هم نظری راجع به آن دارد برساخت ذهنی خودش از جهان پساکرونا را بیان می‌کند. در این شکی نیست که ما پس از این شاهد تحولاتی خواهیم بود، اما اینکه، تحولات زیست جهان ما دگرگون و ما را وارد یک دنیای تاریخی جدید کند چنین نیست. البته این را هم بگویم که در حالت عادی هم جان هرلحظه شاهد تغییر و تحول است، ولی ویژگی خاص کرونا، جنبه جهانی شدنش بود و اینکه چرخ اقتصاد کل دنیا را نگه داشت و به طبقات محروم هم خیلی فشار آمد. در این میان غربی‌ها به دلیل قدرت و زور زیادی که دارند پس از کرونا در صدد جبران اقتصادی و صدمات و خسارات وارد شده برمی آیند و احتمالاً فشار ناشی از آن بیش از همه به جوامع توسعه نیافته می‌آید. بالتبع این فشار اقتصادی، خشونت هم به دنبال دارد و بنابراین یکی از تغییرات جهان پساکرونا خشونت بیش از حد هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی خواهد بود. از لحاظ سبک زندگی هم فکر نمی‌کنم شاهد تغییر خاصی باشیم فقط کمی احساس عدم امنیت، فردگرایی و انتظار از دولت بیشتر می‌شود.

وی افزود: اسطوره دولت، به این معنا که فکر کنیم دولت‌ها سوپرمن هستند و همه مشکلات را باید حل کنند همیشه وجود داشته است، ولی این توهمی بیش نیست که ما توقع داشته باشیم دولت همه مشکلات را حل کند. تصور من این است که در جهان پساکرونا، در غرب کمی گرایشات سوسیالیستی و چپ تقویت می‌شود، اما در جوامعی مثل جوامع ما دولت‌ها چه چپ باشند چه لیبرال و نئولیبرال چندان در سرنوشت ما فرق نمی‌کند و بیشتر یک برچسب تاریخی است چون مشکل ما توسعه نیافتگی تاریخی است. دولت‌ها در جوامع ما خیلی نمی‌توانند کار کنند بنابراین خیلی فرق نمی‌کند چه دولتی سرکار بیاید.

استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: نکته دیگر اینکه ما شکاف دولت- ملت و شکاف ملت – ملت را داریم. من بارها گفتم که ما یک ملت نیستیم و گویی دو ملت (نوگرایان و سنت گرایان) در یک کشور واحد هستیم مثل یک ماشینی که دو موتور دارد. این مسئله مربوط به امروز نیست و مربوط به ۲۰۰ سال پیش است و این دوگانگی بودن همدیگر را خنثی می‌کنند. شکاف دولت و ملت همیشه به دلیل انتظارات وجود دارد و در سراسر جهان هم است نه فقط در ایران دلیلش هم این است که بشر دهان گشادی برای مصرف شده و هیچکس به فکر مسئولیت خودش در جامعه نیست. من به کرونا اینگونه نگاه می‌کنم که می‌تواند تا حدی مواجهه ما را به مسئله ملی تغییر دهد و می‌توانیم یاد بگیریم که هر امری را سیاسی نکنیم و به قربانگاه سیاست نبریم و تفکر ملی مان را تقویت کنیم. ما در جهان پس از کرونا شاهد تغییرات فرهنگی آن‌چنانی نخواهیم بود، چون تغییرات فرهنگی خیلی کندتر و بطنی تر از این حرف‌ها رخ می‌دهد، ما در جهان قبل از کرونا هم شاهد مرگ امر معنوی و پایان حیات دینی بودیم، ظهور کرونا هم منجر به یک فهم جدید و آنتولوژی نشده است. به تعبیر هایدگربدیویی کرونا را نمی‌توان به منزله یک رخداد تاریخی تلقی کرد که جهان را به دو قسمت قبل و بعد خود تقسیم کند چون سرشت تحولات تاریخی چنین نیست چون به یکسری پیش زمینه نیاز دارد که در مورد کرونا صادق نیست.

کرونا باعث شد که ابرقدرتی بی معنا شود

تصور من این است که در جهان پساکرونا، در غرب کمی گرایشات سوسیالیستی و چپ تقویت می‌شود اما در جوامعی مثل جوامع ما دولت‌ها چه چپ باشند چه لیبرال و نئولیبرال چندان در سرنوشت ما فرق نمی‌کند و بیشتر یک برچسب تاریخی است چون مشکل ما توسعه نیافتگی تاریخی است ابراهیم فیاض، دانشیار گروه مردم‌شناسی دانشگاه تهران اما نظر دیگری دارد. وی در گفتگو با خبرنگار پردیسان نوین گفت: قطعاً تغییراتی که حاصل می‌شود مثل جهان قبل از بمب اتمی و بعد ابمب اتمی است. به عقیده من کرونا نوعی جنگ بیولوژیک است حتی اگر خیلی‌ها موافق نباشند؛ یکی از وجهه‌های جنگ بیولوژیکی بودن کرونا این است که این ویروس به نوعی به ما حمله و جنگ برپا کرده و کل ساختار را خوابانده و به نوعی جهان سکته کرده و متوقف شده است. بازسازی این سکته و توقف خیلی کار دارد. امر واضح اینکه کرونا موجب شد که ابرقدرت‌ها از هم پاشیده شود حالا چه این ابرقدرت چین باشد چه آمریکا؛ به بیان دیگر کرونا باعث شد که ابرقدرتی بی معنا شود و ما در جهان آینده با یک خلأ قدرت مواجه هستیم، مثل زمان جنگ جهانی دوم. معمولاً وقتی خلأ قدرت پیش می‌آید ادیان مختلف به نوعی بحث‌های ظهور منجی و مهدویت را مطرح می‌کنند.

دانشیار گروه مردم‌شناسی دانشگاه تهران افزود: از طرفی ایرانیان برخلاف خیلی از ملت‌های دیگر میزان امید به آینده و امید به زندگی شأن بیشتر است؛ این روزها شاهد این هستیم که با ورود کرونا تعداد خودکشی‌ها و افسردگی‌ها در کشورهای غربی زیاد شده است، ولی در ایران مردم خونسردتر و کمتر وحشت زده هستند و میزان امید به زندگی و امید به آینده شأن بیشتر است که من فکر می‌کنم به خاطر معنویت گرایی و نشاط معنوی است که ایرانیان دارند؛ مثلاً همین بحث اعتقاد به ظهور و منجی خودش امید دهنده است و نمی‌گذارد مردم ناامید شوند. نکته دیگر که من درباره کرونا فکر می‌کنم این است که کرونا به این زودی ها تمام نمی‌شود و حالا حالاها با ماست، مثلاً الان با سرد شدن هوا به سمت نیمکره جنوبی می‌رود و شش ماه دیگر دوباره به نیمکره ما برمی‌گردد و حتماً تا آن زمان جهش ژنی هم کرده است و ممکن است تا وقتی دوباره برمی گردد به عضو دیگر بدن غیر از ریه‌ها آسیب می‌زند.

کرونا؛ تسریع بخش تغییر نظم نوین جهانی

احمد نادری، استادیار مردم‌شناسی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران از دیگر اساتید حوزه علوم انسانی است که با او درباره جهان پساکرونا گفتگو کردیم؛ وی گفت: همچنان که قبلاً نیز گفته‌ام، پدیده کرونا و تأثیر آن بر تمامی مناسبات دنیا آنقدر جدی و بزرگ است که می‌توان تاریخ دنیا را به ماقبل و مابعد کرونا تقسیم کرد. کرونا تقسیم کننده مناسبات جهان به دو دوره متفاوت است. این پدیده را می‌توان به مثابه نقطه چرخش تاریخی در تاریخ بین الملل، همانند نقاط دیگر تاریخی نظیر جنگ‌های جهانی و بیماری‌های قبلی که انسان‌های زیادی را از پای درآورد و سرآغاز دوره تاریخی جدیدی شد؛ نامید. با توجه به مدعای فوق، تأثیر جدی کرونا را می‌توان در سه بعد سیاسی-بین المللی؛ اجتماعی-فرهنگی و اقتصادی مشاهده کرد.

وی افزود: در بعد سیاسی- بین الملل، کرونا را می‌توان تسریع بخش تغییر نظم نوین جهانی نامید. نظم‌های جهانی در دوره‌های مختلف تاریخی عوض شده‌اند و این تعویض نظم همراه با اتفاقات خشن و بزرگ بوده است: رویدادهایی نظیر جنگ‌های جهانی و فروپاشی‌های بزرگ در پهنه‌های سیاسی و جغرافیایی. جنگ‌های جهانی دوگانه، نظم چندقطبی (Multipolar) جهانی را به نظم دوقطبی (Bipolar) تبدیل کرد و فروپاشی امپراطوری شوروی، آمریکایی‌ها را امیدوار کرده بود تا نظم تک قطبی (Unipolar) مورد نظر خود و رهبری ایالات متحده را بر کل دنیا شکل دهند. این تصور، منجر به کنشگری آمریکا در جنگ دوم خلیج فارس (حمله به کویت) در سال ۱۹۹۰ گردید و پس از آن، حمله به افغانستان در ۲۰۰۱ و عراق در سال ۲۰۰۳ را منجر شد.

رئیس مؤسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران گفت: شروع مقاومت در برابر هژمونی آمریکایی از ابتدای قرن ۲۱ به بعد، نشان از این واقعیت داشت که نظم مورد نظر ایالات متحده تنها یک دهه بیشتر دوام نیاورده است و قطب‌های جدیدی در حال ظهورند. این واقعیت که مقاومت‌ها منجر به ظهور قطب‌های دیگر در فضای بین الملل شده است، از ابتدای دهه دوم قرن بیست و یکم عیان‌تر شد. همچنان که از سال ۲۰۱۱ تاکنون مکرراً گفته و نوشته‌ام، رویدادهای خشن در دنیا که هم اروپا (اوکراین) و هم منطقه غرب آسیا را درگیر کرد و البته در اروپا فروکش کرده ولی در غرب آسیا همچنان ادامه دارد، نشانه‌هایی از جنگ تمدن‌ها و تغییر نظم جهانی است.

نادری ادامه داد: من کرونا را کاتالیزور پروسه تغییر نظم جهانی که از سال ۲۰۱۱ شروع شده است می دانم. کرونا ناتوانی جدی برخی از قدرتهای جهانی را به خوبی به رخ کشید و قدرت برخی از قدرتهای نوظهور را به اثبات رسانید. در حالی که قدرتهای غربی همچون ایالات متحده و کشورهای اروپایی مشغول به دزدی علنی ماسک و تجهیزات پزشکی از یکدیگر هستند، کشورهایی همچون چین، کوبا، و … شروع به کمک رسانی به سایر کشورها کردند و این، نشان از تغییر مناسبات جهانی دارد. آبروریزی و رسوایی به بار آمده در دزدی‌های غربی‌ها در ماجرای کرونا، همه انسان‌ها را به یاد دزدی‌های دریایی ماقبل مدرن انداخت و آنچنان که وزیر داخله ایالت برلین در آلمان گفت، یک “دزدی دریایی مدرن” و احیاگر مفهوم “غرب وحشی” است.

کرونا ناتوانی جدی برخی از قدرتهای جهانی را به خوبی به رخ کشید و قدرت برخی از قدرتهای نوظهور را به اثبات رسانید. در حالی که قدرتهای غربی همچون ایالات متحده و کشورهای اروپایی مشغول به دزدی علنی ماسک و تجهیزات پزشکی از یکدیگر هستند، کشورهایی همچون چین، کوبا، و … شروع به کمک رسانی به سایر کشورها کردند و این، نشان از تغییر مناسبات جهانی دارد رئیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران اضافه کرد: از این رو، پروسه تغییر نظم جهانی دارد با کرونا تسریع می‌شود و ضعف قدرتهایی همچون ایالات متحده که قبلاً به عنوان قدرت هژمون مطرح می‌شد، اکنون بیش از قبل آشکار شده است و قدرتهای آلترناتیو در حال نشان دادن خود هستند. پس، جهان پساکرونا از نظر من جهانی است که در آن ما شاهد یک نظم چندقطبی در حوزه سیاست بین الملل خواهیم بود. در بعد اجتماعی- فرهنگی، آنچه قبل از هرچیز مشاهده می‌شود، این است که ذهنیت تاریخی و تصویر ساخته شده از آمریکا توسط رسانه‌ها و نظام تبادل نمادین، مبتنی بر کانسپت “رؤیای آمریکایی” (American Dream) و خوشبختی آمریکایی‌ها فرو ریخته است.

وی افزود: آنچه رؤیای آمریکایی با ذهن مردمان دنیا کرده بود، ساخت حسرت خوشبختی و زندگی در آمریکا و آرزوی زندگی در آنجا برای بخش زیادی از مردمان کره زمین بود. کرونا و آشکار شدن ناتوانی جدی دولت آمریکا در مدیریت، نشان داد که ذهنیت خوشبختی و رؤیای آمریکایی اساساً سرابی بیش نبوده است، که توسط رسانه‌ها به اذهان مردم دنیا پمپاژ می شده است. در کنار این رؤیا، رویایی دیگر نیز به اذهان جهانیان تزریق می‌شد و آن، ایده و کانسپت رهبری ایالات متحده آمریکا بر دنیا بود که توسط هالیوود انجام می‌شد. ایده مرکزی این رهبری در کنار دال‌هایی همچون نظام ارزشی مبتنی بر حقوق بشر و دموکراسی و … تصویر سازی می‌شد. دزدی‌های دریایی آمریکا در دوره کرونا نشان داد که آمریکا نه تنها رهبر دنیا نیست، بلکه تمامی ارزش‌های ادعایی آمریکا، شعار است و در عمل پایبندی‌ای توسط خودشان وجود ندارد. البته این رسوایی و تناقض، قبلاً هم در جریان جنگ‌های آمریکا در منطقه غرب آسیا نمایان شده بود، اما کرونا فاز نوین و جدی تری را در این راستا شروع کرد. پس، کرونا نشان داد که ایده رهبری دنیا توسط آمریکا افسانه‌ای بیش نیست.

این استاد دانشگاه تهران گفت: نکته قابل توجه دیگر در این راستا، فروپاشی فردگرایی مدرن است که البته به نوعی در پست مدرنیته نیز بازتولید شده بود. فردگرایی مدرن، ایده مرکزی خود را از این باور می‌گیرد که منفعت فردی بر هر چیز دیگر ارجحیت دارد و آنچه در محور تمامی مناسبات است، «فرد» است. کرونا نشان داد که فرد گرایی مدرن بیش از این امکان تداوم ندارد و بایستی به مناسبات جمع گرایانه بازگشت. در واقع، کرونا اعلام کرد که نظام ارزشی فردگرایانه دیگر قابلیت دوام ندارد، چراکه تهدیدهایی همچون این ویروس کوچک که علیرغم پیشرفت‌های چشمگیر علمی، می‌تواند تمامی مردمان را به داخل خانه‌ها بفرستد، راه مقابله‌ای جز بازگشت به ارزش‌های جمع گرایانه پیشامدرن ندارد. لذا، همچنان که قبلاً هم گفته‌ام، پساکرونا شروع پست مدرنیته واقعی است. پست مدرنیته‌ای که نظام ارزشی متفاوتی که نشأت گرفته از نظام پیشامدرن است، بر آن حاکم خواهد بود. روی آوردن مجدد بشر به ادیان در این دوره که رشدی عجیب و غریب دارد، شاهدی است بر مدعای من. در بعد اقتصادی نیز آنچه کرونا نشان داد این است که نئولیبرالیسم خلاء های جدی دارد و به پایان راه خود رسیده است. نئولیبرالیسم به مثابه یک سیستم اقتصادی با ایده مرکزی عدم دخالت دولت‌ها در حوزه بخش خصوصی و آنچه آن‌را بازار می‌نامند، با کرونا دچار خدشه جدی شد. دخالت دولت‌ها و بخصوص ایالات متحده در بخش خصوصی و بازار، اگرچه در جریان بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ و کمک به بانک‌های خصوصی نیز نمایان شده بود، اما کرونا و دستور حکومتی ترامپ به جنرال موتورز برای تولید تجهیزات پزشکی، نشان داد که سیستم نئولیبرال به انتهای راه خود رسیده است.

نادری در پایان اشاره کرد: نکته دیگر که در بعد اقتصادی قابل توجه است، تعطیلی بازارهای جهانی و فروکش کردن تمامی مناسبات اقتصاد جهانی است. اوج تعطیلی این مناسبات را می‌توان در منفی شدن قیمت نفت دید. شاهدیم که قیمت نفت به زیر قیمت تولید آن رسیده است و این اتفاق بی نظیر، نشان از فاز جدیدی در مناسبات اقتصادی دنیا و همچنین اقتصاد سیاسی بسیاری از کشورها، منجمله دولتهای رانتیری که تنها از بودجه‌های نفتی تغذیه می‌کنند خواهد بود. قطعاً کشورهای نفتی و دولتهای رانتیر حاکم بر آنها نظیر دولتهای خودکامه و توتالیتر حوزه خلیج فارس، در این مناسبات دچار فروپاشی اقتصادی خواهند شد و این فروپاشی، تبعات اجتماعی و سیاسی خود را خواهد داشت. در مجموع آنچه به نظر می‌رسد این است که جهان پساکرونا با جهان پیش از آن تفاوت‌های جدی خواهد داشت و این، یعنی ما با دنیایی دیگر و با انسانی متفاوت مواجه خواهیم بود.