مطالب متعددی در ستایش از کرونا منتشر شده است. برخی از این مطالب کرونا را نماد برابری و دمکراسی تلقی کرده اند. با توجه به این که گفته می شود که کرونا فقیر و غنی در دنیا نمی شناسد و همه دچار این بیماری می شوند، این ویروس یک ویروس دموکراتیک بوده و نماد برابری […]

مطالب متعددی در ستایش از کرونا منتشر شده است. برخی از این مطالب کرونا را نماد برابری و دمکراسی تلقی کرده اند. با توجه به این که گفته می شود که کرونا فقیر و غنی در دنیا نمی شناسد و همه دچار این بیماری می شوند، این ویروس یک ویروس دموکراتیک بوده و نماد برابری و عدالت  است!؟

چنین استدلالی نه تنها فاقد ما به ازای واقعی در جهان ما که به نظر فاقد مبنایی منطقی است و سعی من آن است تا این موضوع را در اینجا به بحث نهاده و با چند مثال، نظر انتقادی خود را نشان دهم.

در مطالعه میدانی زلزله بم با مرد جوان و بیماری روبه رو شدم که تنها و فقیر بود یعنی می توان گفت هیچکس را در این دنیای بزرگ نداشت. او دچار یک زخم ناسور و عمیق روی کمرش بود و سرانجام به دلیل عفونت همان زخم با وجود جوانی درگذشت. به واقع اگر او توان مالی خوبی داشت آن زخم او را از پای در نمی آورد. این رخداد باعث شد تا به بررسی این موضوع در سایر کشورهای جهان بپردازم. به این ترتیب متوجه شدم که میان زخم، عفونت و طبقه (فقر) ارتباط معناداری در جهان وجود دارد. به‌عبارت‌دیگر زخم در میان فقرا به عفونت و حتی مرگ بیشتری منجر می شود. این مطالعات بیماری را یکی از مناظری اجتماعی می شمردند که در آن از قضا نابرابری ظاهر می شود.

این واقعیت البته در سایر شواهد میدانی از مطالعه مردم شناسی  تکرار می شد. مثلا مهاجران افغان آسیب زیادی از زلزله دیده بودند چون در ساختمان هایی با استحکام بنای کمتر زندگی می کردند و طبیعتا آن خانه‌ها بیشتر فرو ریخته بودند. یا در خصوص بیماری کرونا به گزارش خبرگزاری های جهان، آفریقایی تبارهای آمریکا دچار مرگ بیشتری نسبت به سفید پوست ها شده اند. دلیل هم گویا آن است که آنها جایگاه فروتری در قشربندی اقتصادی این کشور دارند.

یک بار در ایام نوجوانی وقتی ما دانش آموزان به معلم اعتراض کردیم که نمره امتحانی ما باید بسیار بالاتر باشد جواب داد: «بله حق با شما است ولی چون چند تا از بچه های کلاس شلوغ کردند من از همه بچه ها ۶ نمره کم کردم و این یعنی عدالت». موضوع برایم قابل قبول نبود و جست و جو کردم و البته به نظریه بومی مساوات در برابر عدالت برخورد کردم و فهمیدم کار آن معلم نه عملی برای حفظ عدالت بلکه عملی در جهت مساوی دانستن همه آدم ها بود. اما او بسیاری از واقعیت ها را برای مساوی دانستن دانش‌آموزان انکار کرده بود. مساوات او از این نگاه اخلاقی به‌نظر نمی‌ رسید. 

از یکسو باید سوال کرد چرا دموکراسی و برابری را باید بجای جست و جو در امور خوب و ارزشمند در ابتلای بیماری برجسته کرد و از این رو درک این نوع از تفاسیر و نوشته ها بسیار سخت خواهد بود. از سوی دیگر این نوع از نوشته ها با برابر فرض کردن آسیب پذیری افراد جامعه در برابر کرونا بسیاری از واقعیت های اجتماعی را نادیده می گیرند. درست است که بر اساس نظریه همان معلم ما همه از نظر احتمال سرایت بیماری به طور تقریبی برابر به شمار می آیند (هر چند در اینجا واقعیت هایی چون سن، جنس و ساختار ژنتیکی هم نادیده می ماند) اما از سوی دیگر عنصر طبقه و قدرت و جایگاه اقتصادی فرد از نظر پنهان است. مثال ساده کسی است که باید از وسیله عمومی چون مترو یا اتوبوس که خطر ابتلا در آنها بیشتر است استفاده کند در حالی که دیگری از وسیله شخصی می تواند بهره ببرد. مثال ها در این باره آنقدر زیاد و ساده اند که دیگر نیازی به مثال بیشتر نیست. از این رو به نظر این نوع از نوشته ها تحت تاثیر گفتمان مساوات و نه عدالت هستند و با حذف عامل طبقه و اقتصاد، از گفتمان دموکراسی و برابری معنایی سطحی از آن را ارایه می کنند.

بی شک در مورد بیماری هایی چون کرونا باید به تقویت مفهوم و گفتمان عدالت پرداخت و مفاهیم والایی چون دموکراسی را نیز از همین زاویه مطرح کرد. جامعه باید آگاه باشد که افراد دارای درجه آسیب‌پذیری متفاوتی نسبت به مشکلاتی چون بیماری هستند و از این رو حمایت از افراد آسیب پذیرتر می باید یکی از الگوهای رفتار اجتماعی و سیاست‌های مبارزه با همه گیری کرونا باشد.

 نمی شود استدلال کرد چون همه کرونا می گیرند پس ما در برابر تجلی عدالت در چهره بیماری قرار داریم. از این رو به نظر می رسد کرونا اگرچه وجدان انسان ها را به بازنگری الگوهای رفتار اقتصادی و اجتماعی آنان فرا می‌خواند اما نمی تواند به عنوان نشانه ارزش هایی چون عدالت و دمکراسی ستوده شود. به واقع، کرونا سنگ محکی است برای آنکه ما خود را بیازماییم چون طوفانی که در آن توان مسافران یک کشتی را در نجات از چنگال خود می آزماید. در این شرایط باید خرد و شجاعت مسافران کشتی را ستود و نه طوفانی که می خواهد آنها را به کام خود فرو برد. بی شک این کشتی نباید کشتی تایتانیک باشد که درآن قایق های نجات برای مسافران پولدار آماده است و بقیه قایقی برای نجات از چنگ طوفان ندارند. بر این مبنا تقویت سیاست‌های حمایتی از گروه‌های آسیب پذیر یکی از راه هایی است که نابرابری به وجود آمده در اثر همه گیری کرونا را فرصتی برای تقویت سیاست هایی می سازد که فاصله طبقاتی را در جامعه کمتر کند.