به گزارش پردیسان آنلاین، این اثر در واقع برداشتی زیبا از ترجمه فارسی کتاب شریف نَفَسُالمَهموم است که شیخ عبّاس قمی آن را تألیف کرده و میرزا ابوالحسن شعرانی با عنوان کتابی به نام دَمعُ السُّجوم ترجمهاش نموده است.
این کتاب شاملِ وقایع پس از بیعت مردم با یزید تا زمان بازگشت خاندان امام حسین(ع) به مدینه منوره است.
نویسنده اثر در روایت خود از این وقایع، خط حادثه را پررنگ کرده و به ترتیب و توالی وقوعِ حادثهها دقّت شایان توجهی نموده به نحوی که افرادی که نامشان در آغاز این حادثه یک چیز بود و در اثنای حادثه یک چیز و در انتها یک چیزِ دیگر، یکی کرده و نقل های پراکنده در جایجای کتاب را بدون آن که از جزئیاتِ هیچکدامشان بزند، تجمیع کرده است.
حجازی همچنین رجزهایی را که ترجمه نشده یا ترجمهاش واضح نبود، دوباره ترجمه کرده و رسمالخط را یکدست و پاراگرافبندی و نقطهگذاری و اِعراب گذاری کرده و مکرّرات و عباراتِ عربیای را که حذفشان به ساختارِ متن لطمه نمیزد، حذف نموده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم؛
” ابوخالدِ خرمافروش خبر داد و گفت:
با میثم بودم در فرات، روزِ جمعه، که بادی بوزید ــ و او در کشتی زیبا و نیکویی نشسته بود.
بیرون آمد و به باد نگریست و گفت «کشتی را استوار بندید که بادی سخت میوزد!» و در این ساعت، معاویه بمرد.
چون جمعه دیگر شد، بَریدی از شام برسید، من او را دیدار کردم، گفتم «ای بنده خدا، خبر چیست؟»
گفت: «مردم را حال نیکوست. امیرالمؤمنین درگذشت و مردم با یزید بیعت کردند.»
گفتم «کدام روز درگذشت که گفت: «روزِ جمعه»
چون حسن بن علی(ع) از دنیا رحلت کرد، شیعیان در عراق به جنبش آمدند و به حسین(ع) نامه نوشتند در خلعِ معاویه و بیعت با او. امّا او امتناع کرد که: «میانِ ما و معاویه پیمان و عقدی است که شکستنِ آن روا نباشد تا مدّتِ آن سرآید. و چون معاویه بمیرد، در این کار باید نگریست».”