۶۰ ماه اسارت در زندان‌های کومله و دموکرات، داستان شخصیت اصلی کتاب «عصر‌های کریسکان» است که به تازگی سریال آن با نام «سوران» پخش می‌شود.

روایت زندگی یک جوان آزاده‌ کُرد در التهابات دهه ۵۰ منطقه کردستان است که هیچ‌گاه تسلیم نشد.

راوی این کتاب، یکی از رزمندگان نیروهای دفاع مقدس، امیر سعیدزاده است که در هیچ سازمانی عضویت ندارد و نیرویی آزاد محسوب می‌شود؛ با این حال در مأموریت‌های اطلاعاتی و عملیاتی حضور پیدا می‌کند و همچنین برای شناسایی به مأموریت‌های خارج از کشور می‌رود. بعد از آن وارد سپاه می‌شود و لباس پاسداری به تن می‌کند.

کتابی که «مرتضی سرهنگی» را سکته داد، سریال شد!

سعیدزاده که از هموطنان مسلمان اهل تسنن است در سال ۵۹ اسیر حزب کومله می‌شود و از آنجا می‌گریزد. وی در خصوص این دوره از اسارت می‌گوید: «کسی که به مملکت خودش خدمت می‌کند و عقیده‌ای غیر از سوسیالیستی دارد، برازنده  صفت‌هایی چون مزدور و خودفروش نیست. به همین دلیل مقاومت می‌کردم و عقاید آن‌ها را نپذیرفتم. کومله هم در شهرک «ربک» اسیرم کرد و بعد از چند جابه‌جایی به زندان مرکزی بردند که آنجا آقای گلزار، نویسنده‌ همین کتاب را دیدم. آن موقع ایشان جوان رعنایی بود و هنوز سبیل درنیاورده بود.»

مرتضی سرهنگی، نویسنده ادبیات پایداری درباره سوژه این اثر گفته است: «بعد از اینکه کتاب «عصرهای کریسکان» را خواندم، از فشاری که این کتاب به من وارد کرد، سکته کردم و در بیمارستان بستری شدم. چون من را خیلی اذیت کرد. اذیت به‌معنای اینکه آقای سعیدزاده و خانواده‌شان رنج زیادی را تحمل کردند و در این رنج، امید هم داشتند.»

دومین مرتبه‌ای که اسیر می‌شود، دقیقاً همزمان با عملیات مرصاد و بعد از قطعنامه است، اما این بار در سلیمانیه‌ کردستان عراق به دست دموکرات به‌مدت حدود چهار سال اسیر می‌شود. این‌طور امیر سعید‌زاده هموطن آذربایجانی‌غربی کُرد زبان ۶۰ ماه اسارت را می‌گذراند. ۲۰ ماه در اسارت کومله و ۴۰ ماهم در اسارت دموکرات‌ بود.

امیر سعیدزاده روای کتاب «عصرهای کریسکان» در گفت‌وگویی معنای «عصرهای کریسکان» اینگونه شرح می‌دهد: «به جایی که بنده اسیر بودم، دره‌ کریسکان می‌گفتند. سنگ‌هایی که رودخانه‌ فصلی آن‌ها را صیقل می‌دهد و صاف می‌کند، به زبان کُردی کریسک می‌گویند. این دره هم کلاً از این سنگ‌ها پر است. دره‌ پهنی بود که رودخانه‌ فصلی داشت. محل اسارت من در همین دره در کردستان عراق بود.»

وی در ادامه بیان می‌کند: «من اسیر حزب دموکرات کردستان عراق شدم. عصرها که درب زندان را برای اعدام باز می‌کردند، بعضی مواقع یک یا چند نفر را برای اعدام صدا می‌زدند و چالشان می‌کردند. من برای اینکه اسم هم‌بندی‌های شهیدم را فراموش نکنم، عصرهای کریسکان را انتخاب کردم که بچه‌ها را عصرها در دره‌ کریسکان اعدام می‌کردند.»

برشی از این اثر را به انتخاب همسر امیر سعید‌زاده که یکی از راویان اثر است، باهم می‌خوانیم: در طول دوران اسارتِ شوهرم، هرگز آرایش نکردم. در هیچ جشن و مجلس شادی شرکت نکردم. حتی به عروسی برادرم هم نرفتم. دو دست لباس مشکی داشتم که چپ و راست می‌پوشیدم و عوض می‌کردم. اسارت سعید از چهار سال گذشت. خبر دادند قرار است اعدام شود.

اطلاعات دلداری‌مان داد و گفت: «هر کاری لازم باشه برای آزادی‌اش انجام می‌دیم. هرکسی را بخوان می‌دیم تا مبادله انجام بگیره. چندین زندانی داریم که می‌تونیم با سعید مبادله کنیم. غصه نخورین، این‌جوری می‌خوان روحیه شما را بشکنن.»

بعضی‌ها هم به شایعات دامن می‌زدند و می‌گفتند: «امکان نداره دموکرات سعید را آزاد کنه.» افراد بانفوذ قول همکاری و سفارش به دموکرات را می‌دادند، ولی کاری از دستشان برنمی‌آمد. پرونده‌ ما در کمیته‌ امداد بسته شد و حقوق و مزایایمان به بنیاد شهید منتقل شد.

مستمری اطلاعات قطع شد. کمیته‌ امداد هم خدماتش را قطع کرد. همه‌ ارگان‌ها پذیرفتند که سعید اعدام می‌شود. دیگر هیچ‌کس امیدی به آزادی‌اش نداشت. برابر شواهد و قراین پذیرفتیم احتمال اعدام قوت گرفته و کاری هم از دست کسی بر نمی‌آید. معمولاً پرونده‌ شهدا را به بنیاد شهید انتقال می‌دادند. ما هم باورمان شد سعید به کاروان شهدا پیوسته است.»

تقریظ رهبری بر اثر «عصرهای کریسکان»

«سوران» پس از سریال «کاتب اعظم» که اقتباسی از کتاب «اعترافات کاتب کشته شده» بود، دومین اثر اقتباسی مرکز سریال سوره محسوب می‌شود.