«آتش و باد» به لحاظ بصری از غنای خوبی برخوردار است به‌گونه‌ای که مخاطب را به یاد سینمای وسترن می‌اندازد.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی پردیسان آنلاین، همیشه سریال‌های تاریخی در میان مردم پرطرفدار بودند و مخاطبان از داستان‌های تاریخی استقبال کرده‌اند. به همین دلیل امسال شبکه سه با سریال تاریخی «آتش و باد» به استقبال عید نوروز و ماه مبارک رمضان رفت. «آتش و باد» روایتی در دل تاریخ است که عشق، آتش خشم را شعله‌ور می‌کند. این سریال با یک جنگ بزرگ ادامه پیدا می‌کند و همزمان پرداخت‌هایی به فراز و فرودهای تاریخی ایران در عصر مشروطه دارد.

پرداختن به مقطعی از تاریخ، ایده‌ای آشنا و امتحان پس داده است که نمونه‌های زیادی در چهار دهه اخیر داشته و برخی از آنها نیز به موفقیت چشمگیر دست پیدا کرده‌اند. دوران حکومت قاجار یکی از همین دوره‌ها است که سریال‌های زیادی در آن مقطع ساخته شده و (آتش و باد) به کارگردانی مجتبی راعی یکی از شاخص‌ترین آنها به حساب می‌آید.

در این مجموعه تلویزیونی که از اواخر اسفندماه سال گذشته روی آنتن رفته، نویسندگان فیلمنامه دو ایل قشقایی متعلق به یکصد و بیست سال پیش به نام‌هایی که اصلاً وجود خارجی نداشته‌اند را خلق کرده و قصه خود را با محوریت بزرگان آن (بهادر و سرخو) روایت کرده‌اند.

قصه‌ای پرپیچ و خم و سرشار از قصه‌های فرعی که به خوبی به یکدیگر مرتبط شده و از چفت و بسط خوبی نیز برخوردار هستند. در قسمت نخست، شخصیت‌های کلیدی از بهادر و سرخو گرفته تا بی‌بی کتایون و دخترش جهان‌پسند و خورشید و جان‌قلی معرفی شده و کاشت اطلاعات هم به خوبی صورت می‌گیرد. تلاش سرخو برای ازدواج با جهان‌پسند آن هم در حالی که پسرعمویش خورشید دل به او بسته، داستانک جذابی را شکل داده که در قسمت‌های بعدی بسط پیدا کرده و نقش مهمی در پیشبرد کار دارد.

اختلاف میان سرخو و بهادر هم که ریشه‌ای کهنه دارد، به این داستانک قوام بیشتری بخشیده و مخاطب را کنجکاوانه به دنبال خود می‌کشد. نویسندگان آتش و باد در هر قسمت نقطه عطفی قرار داده و پایان‌اش را به شکلی چیده‌اند که مخاطب را به تماشای ادامه آن ترغیب کند.

مهمترین نقطه عطف کار در قسمت‌های نخست نیز حمله خواهرزاده‌های بهادر به کاروان شاهباز، شلیک به او و دزدیدن گرامافون به حساب می‌آید. یک داستان فرعی تأثیرگذار که تم اصلی فیلمنامه (ظلم خان و ایستادگی و مبارزه بهادر با آن) را به خوبی تقویت کرده و با کشته شدن هر سه خواهرزاده بهادر به اوج می‌رسد.

در پرداخت شخصیت‌های اصلی از کلیشه‌های آشنا برای مخاطب به خوبی بهره گرفته شده و در عین حال شخصیت‌های یاد شده با زمان وقوع داستان مطابقت دارند. فتح‌الله‌خان یکی از آنها است که در نگاه نخست همان خان همیشگی و کلیشه شده ظالم به نظر می‌رسد اما با پیشرفت قصه پی به لایه‌های درونی او برده و بیشتر با وجوه حیله‌گر و زیرک‌اش آشنا می‌شویم.

سرخو با توجه به رگه‌های کاملاً خاکستری‌اش، ضدقهرمان کار شده‌ای است که به خوبی در برابر قهرمان ایستاده و مخاطب را در بیم و امید نسبت به سرنوشت بهادر و خانواده‌اش نگه می‌دارد. از بین زنان سریال «آتش و باد» نیز می‌توان به بی‌بی کتایون و نیز همسر اول فتح‌الله‌خان اشاره کرد که کنشمندتر از بقیه از کار درآمده و در دو قطب کاملاً متفاوت، جذاب به نظر می‌رسند. در عین حال نمی‌توان از شعاری نبودن کار به سادگی گذشت که نقش مهمی در هر چه بیشتر دیده شدن آن داشته است.

مجتبی راعی که پیش از این تجربه کار در فضاهایی شبیه به «آتش و باد» را داشته، در اینجا با توجه به بکر بودن محیط دست بازتری برای بستن قاب‌های جذاب و در عین حال غیرتکراری داشته است. به همین خاطر هم سریال به لحاظ بصری از غنای خوبی برخوردار بوده و مخاطب را به یاد سینمای وسترن می‌اندازد.

او (راعی- کارگردان) در انتخاب بازیگران هم با توجه به اینکه سریال‌هایی از این جنس تولید طولانی مدتی داشته و همین موضوع هم دایره این انتخاب را محدودتر می‌کند، درست عمل کرده است. برای نمونه می‌توان به حضور حسین محجوب در نقش بهادر آن هم پس از چند سال غیبت در عرصه بازیگری اشاره کرد که به تنهایی بخش مهمی از بار درام را به دوش کشیده است.

همین‌طور حضور درخشان نادر فلاح در نقش سرخو که یک شر سرشار از عقده‌های درونی را خلق کرده است.