فیلم احمد؛ فیلمی با ایده ای جذاب و نو اما بدون در نظر گرفتن گیشه فروش و وجهه روحانیت اصیل!
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی پردیسان آنلاین، شاید بتوان گفت از معدود فیلم هایی است در آن به قسمت کوتاهی از زندگی یک شهید پرداخته می شود و قهرمان داستان شهید نمی شود؛ و البته فیلم در فضای دفاع مقدس هم نیست. از این نظر سازندگان فیلم احمد ابتکار خوبی را به خرج داده اند و قابل تقدیر و البته جذاب است.
اما بعد از اینکه وارد فضای نمایش فیلم می شویم، به عنوان یک شخص عادی و نه منتقد، احساس کردم کردم ساختار فیلمنامه به خوبی شکل نگرفته، و لحظات اول فیلم خیلی اتفاق جذابی به وجود نمی آید که مخاطب وارد فضای فیلم شود. تا اینکه بازیگر نقش احمد وارد فیلم می شود. امیدوار بودم با آمدنش داستان پر از اتفاقات گوناگون رقم بخورد اما متأسفانه بازی ضعیف بازیگر نقش اول و البته عدم اتفاقات و به اصطلاح ضد قهرمان و گره داستانی خاص باعث خستگی و دلزدگی می شود.
مدام دوربین روی مجروحان و حادثه دیدگان زلزله بم میچرخد و اگر تا قبل از ورود احمد به شهر بم قسمتی از فیلم را ندیده باشید چیزی را از دست نمی دهید. بعد از ورود احمد داستان هم تنها گره داستان این است که احمد می خواهد با خانم دکتر داستان صحبت کند و از او درخواست کمکی برای انتقال مجروحان داشته باشد که همین درخواست ها هم بسیار تصنعی است.
راستش را بخواهید شخصیت پردازی احمد داستان افتضاح است! و البته بازی ضعیفش هم قوز بالاقوز شده است.
نحوه روایت یک داستان شاید مهم تر از خود موضوع داستان باشد و انسان تأسف می خورد که ایده به این خوبی و نویی به سادگی خراب می شود. بنظرم دلیل اصلی این مسئله، دولتی بودن بودجه فیلم و عدم توجه به گیشه فروش است؛ به اصطلاح بعضی سفارشی سازی! همان بلایی که شاید به جان اقتصاد و خودرو سازی کشورمان افتاده و موجب ضعف در کیفیت شده!
بگذریم؛
در ادامه داستان که همه در تکاپوی انتقال مجروحان به هواپیما هستند، چند سکانس کوتاه از کمک چند طلبه معمم به مجروحان بسیار برایم جذاب بود و در دل بسیار کارگردان و سازندگان فیلم را تحسین کردم. چراکه حقیقتا در حق واقعیت روحانیت و خصوصا فعالیت در تمامی عرصه های کمک رسانی به مردم اندکی بیشتر از صفر کار شده!
و از این جهت خوشحال شدم و پیش خود گفتم چه دقتی به کار رفته برای تصویر روحانیت اصیل که هموراه در طول تاریخ در کنار مردم و خادم مردم بوده.
اما در ادامه فیلم، شاهد صحنه هایی از روایت روحانیت بودم که حقیقتا متعجب شدم که اصلا شاید آن سکانس های کمک های طلاب به مردم برای وارد شدن داستان اصلی روحانیت یعنی تخریب وجهه روحانیت بوده!
قصه پرغصه ای که در فیلم های مختلف هم شاهدش بوده ایم. مثل همین فیلم سال پیش شهید بروجردی که در آن طلبه ای را به نمایش می گذارد که بسیار از نظر ظاهر شبیه خلخالی اول انقلاب است و بغیر از لباس روحانیت کمترین شباهتی به روحانیت اصیل ندارد.؛ چهره ای عبوس و جدی دارد و شهید بروجردی به او درس اسلام و فقاهت می دهد و او را از اعدام یکی از ضد قهرمانان داستان که اطلاعات خوبی برای ادامه پرونده در دست شهید بروجردی دارد منصرف می کند!
شاید این روایت از روحانیت در این فیلم ها از نوع خوبش باشد که البته هست! چرا که در فیلم های متعدد چهره های سخیف و مسخره آمیزی از روحانیت به نمایش گذاشته شده که در مقایسه با فیلم احمد و شهید بروجردی باید کلاهمان را بالا بیاندازیم!
نمی دانم چرا حوزه و متولیان امور روحانیت هنوز هم تصمیم قاطعی برای ایجاد یک سازوکار نظامند برای تصویرسازی روحانیت در پیش نگرفته اند!
بعد از چند سکانس که طلاب درحال خدمت رسانی به مجروحان هستند، طلبه ای را می بینم که در حال اقامه نماز جماعت است و به سبب تنگی وقت و امکان خطر جانی پس از نماز اول، نماز دوم را به زمانی دیگر موکول می کند که با اعتراض برخی از مردم رو به رو می شود اما امام جماعت به آنها آگاهی لازم را می دهد و صحنه را ترک می کند و تا اینجا شاهد روایت قابل قبولی از طلاب بودیم.
اما بعد از این، تقریبا هر سکانسی که بازیگر طلبه در فیلم ظاهر می شود، همچون ضربات چاقویی است که آرام آرام و به تعدد در عمق پیکره ی روحانیت اصیل وارد می کند.
اولین سکانسی که به خاطر دارم سکانسی عجیب و قابل تأمل است. زمانی که همه در حال عقب رفتن از پشت هواپیما هستند که تا به اصطلاح هواگیری موتور آنها را پرتاب نکند و آسیب نبینند؛ سکانسی نمایش داده می شود که مردم به خوبی دور نشده اند و قدرت موتور هواپیما آنها و لوازمشان را پرت می کند، شاید اگر ممنوعیت قانونی نمایش کشف حجاب در سینما نبود، کارگردان اولین چیزی که با باد موتور به هوا برمی خواست را روسری زنان نشان می داد! اما خدارو شکر که اندک سختگیری در این باره وجود دارد!
اما دیوار روحانیت از همه جا کوتاه تر است، با قدرت باد موتور یکی از چیز هایی که پرت می شود، عمامه طلبه ی داستان است که با دقت زیادی این صحنه به نمایش گذاشته شده! نمی دانم لزوم نشان دادن این صحنه خصوصا بعد از قضایای عمامه پرانی چه می تواند باشد! اگر هدف نشان دادن این بود که همه چیز پرت می شود که با پرت شدن مردم و لوازم به تصویر کشیده شده بود؛ به نظر شما واقعا انگیزه نشان دادن این سکانس چه بود؟ نمی خواهم تفسیر کنم که کارگردان قصد تخریب و ایجاد انگاره در ناخودآگاه مردم علیه روحانیت در ذهن مخاطب داشته است یا نه! اما نشان دادن این صحنه قطعا هیچ لزومی نداشت و با قصد بد یا خوب قطعا اثر خوبی روی مخاطب نخواهد گذاشت.
باید دید در بحث اکران اصلاحی می شود یا خیر!
منتظر بمانید اینها دست گرمی است! در ادامه همان طلبه بی عمامه را کنار دکتر فیلم می بینم.
دکتر در حال مداوای مجروحی است و برای آزمایش وضعیت و عمق جراحت زخم را فشار می دهد و طلبه نسبت به این کار دکتر اعتراض می کند که چرا کاری می کنی که دردش بگیرد! در ادامه طلبه ادامه می دهد که من یکی دو ترمی پرستاری خواندم و بعد وارد طلبگی شدم. دکتر هم به حالت تمسخر می گوید خوب شد که پرستاری رر رها کردی!
خدا می داند که از این گفت و گو چند نوع برداشت می توان کرد! اما اولین چیزی که به ذهن منه مخاطب عام رسید این بود که این شخص طلبه انسان کم هوشی است و خوب شد که پرستاری را رها کرد و به طلبگی که نیاز به بهره ی هوشی زیادی ندارد وارد شد!
خیلی بدبینم؟! اما نه در ادامه فیلم همین کم هوشی و بی استعدادی یا راحت تر بگویم دست و پا چلوفتی بودن طلبه در عمل به تصویر کشیده می شود.
خوب! فیلم ادامه پیدا می کند و سکانش های طلایی تخریب وجهه روحانیت تازه شروع می شود!
در سکانسی شاهد هستیم که مردم در حال حمل مجروحان به داخل هواپیما ها هستند تا به مراکز درمانی منتقل شوند و آقای طلبه تخت اورژانسی(بلانکارد) را از یک طرف به دست گرفته و زن مجروحی روی آن خوابیده و از طرف دیگر تخت بر روی زمین کشیده می شود و فرزند دختر حدودا چهارساله ی زن مجروح، همراه آنها می دود و طلبه ی با هوش داستان با سرعت و بدون توجه به دخترک، تخت را به سمت هواپیما می کشد. در ادامه دخترک در میان جمعیت گم می شود و مادر که چشمش به دخترش بود که گم نشود، با عقب ماندن دخترش، مدام جیغ می زند و طلبه را صدا می کند که بایستد اما طلبه ظاهرا گوش سنگینی هم دارد! و زن مجروح برای متوقف کردن طلبه خودش را روی زمین می اندازد و طلبه متعجب عنوان می کند چرا اینکار را می کنی؟ که زن در مورد دخترش می گوید که جا مانده و طلبه می گوید «ئه! داشت میومد که! یعنی کجا رفته!» واقعا ذکاوت از این جمله می بارد! طلبه سراغ پیدا کردن دختر می رود و زن مجروح از هواپیما جا می ماند!
شاید باورتان نشود اما من که این صحنه را دیدم به بغل دستی خودم در سینما گفتم باور کن این زن در ادامه فیلم می میرد! و مرگش گردن طلبه می افتد!
و همین اتفاق هم افتاد!
اما بگذارید خیلی سریع پیش نرویم تا جایی که می شود سکانس هایی را که طلبه در آن مردم را مجذوب خود می کند تعریف کنیم.
بعد از این طلبه دختر را پیدا می کند و برمی گردد و می بیند مادر نیست! و دختر را بغل کرده و دنبال مادرش می گردد و نا امید می شود. دختر به بغل در اتوبوسی در حال قدم زدن است و عده ای در اتوبوس نشسته اند و طلبه قدم زنان درحال خواندن قرآن است و شهید کاظمی او را در این حالت می بیند و توبیخش می کند که این چه کاری است که انجام می دهی در حالی که کار های مهم تری وجود دارد!
واقعا نمی دانید چقدر نوشتن و توضیح این متن برایم دشوار است!
در سکانس طلایی فیلم، ناگهان دخترک مادر خودش را اتفاقی می بیند و به سمتش می رود و در ادامه صحنه های غم انگیز دیگری می بینیم که مادر فوت می کند و دختر در کنار جسد مادرش ناله و گریه می کند. این سکانس شاید یکی از طولانی ترین سکانس ها است که دل بیننده را به شدت می سوزاند و به مخاطب می فهماند که عامل مرگ مادر چه کسی است!
در سکانس دیگری شهید کاظمی از طلبه می خواهد بلندگو در دست بگیرد و مردمی که هم زخم خورده و هم خانواده خودشان را از دست داده اند را موعظه کند و امید بدهد که خدایی هست و امیدتان را از دست ندهید! طلبه بی عرضه ی داستان که از عهده ی هیچ کار بر نمی آید! از عهده ی کار طلبگی خودش هم بر نمی آید! و پشت بلندگو شروع به گریه می کند و بدتر مردم را نا امید می کند و میکروفون را رها می کند !
خلاصه که در مظلومیت روحانیت همین بس که در فیلم های که با رویکرد معنوی ساخته می شود هم مورد تخریب قرار می گیرد و هرچه زودتر باید مسئولان فکری برای این موضوع کنند. چرا که روحانیت منتصب به دین است و تخریب وجهه روحانیت یعنی مخدوش کردن دین و دینداری!
نمی دانم تا کی مسئولان متولی حوزه و روحانیت بیدار خواهند شد و سیاستی مناسب تدوین و اجرا می شود. خدا عالم است.
Friday, 22 November , 2024