به گزارش پردیسان آنلاین از استانها، اربعین آمده است اما خیلیها جا ماندهاند، جا مانده از آن مسیر عشق، از جاده نجف تا کربلا اما دلهایشان همان جاست، کنار ضریح ارباب، در تهران، در شهرهای بزرگ و کوچک و حتی در روستاهای دورافتاده، مردم از بامداد روز اربعین به خیابانها آمدهاند.
پیادهروی جاماندگان آئینی است برای دلهایی که از جسمشان از قافله زائران دور مانده اما روحشان در میان سیل عاشقان در سرزمین نینوا پر میزند، در میان تمام نوحهها امروز این نوحه است که بر دل و جان حک میشود با اشک و آه «من ایرانم و تو عراقی؛ چه فراقی چه فراقی، بگیر از دلم یه سراغی؛ چه فراقی چه فراقی!»
دلها همه، در سطر سطر این شعر گره خورده است، فراقی که نه فاصله جغرافیایی، بلکه سوزی درونی است، سوز دوری از سرزمینی که نه فقط خاک که تکهای از آسمان است، دلها امروز فریاد میزند: «دوری و دوستی سرم نمیشه و هیچ کجا واسم حرم نمیشه و…»
و جمعیتی که بیقرار با چشمانی خیس در پی نشانی از بینالحرمین میگردند، در پی صدایی، نگاهی یا حتی بوی غباری از مسیر عشق، یکی با سینهزنی آرام، یکی با اشک بیصدا و دیگری با نالههای درونی، همه در یک چیز مشترک هستند، در دلتنگی: «کربلا واسم ضروریه حسین؛ اربعین اوضاع چجوریه حسین؟ کار من امسال صبوریه حسین؛ دارم میمیرم!» و چه صبری سختتر از صبر بر فراق حسین…
در طول مسیر، موکبهایی ساده اما دلنشین برپا است و لبخندهایی که هر کدامشان خودش یک زیارت است، امروزها دلها از همین جا، از مراسم جاماندگان به ارباب و مولایشان سلام میدهد و از همین جا زیارت اربعین میخوانند، زیارت اربعین به جای لبها از قلبها جاری میشود و جاماندگان در دلشان زمزمه میکنند: «آرزومه راهی مشایه شم، کربلایی شم باهات همسایه شم، من ایرانم و تو عراقی؛ چه فراقی چه فراقی! بگیر از دلم یه سراغی؛ چه فراقی چه فراقی!
در حال تکمیل…