حضرت زینب کبری نخستین کسی بود که کفر یزید را با استناد به اشعار یزید ثابت کرد. مجلس یزید را تصور کنید که از جهت ظاهری فوق العاده روی آن کار شده بود و به اصطلاح اعیان و چهره‌ها در آن جمع‌اند.

پردیسان آنلاین گروه فرهنگ و اندیشه: کاوش در ابعاد مختلف نهضت حسینی و معرفی و شناخت سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) در هر دوره‌ای شایسته و بایسته است. گذر زمان و رشد تکاملی اندیشه‌ها ابعاد جدیدی از جلوه‌گری این نهضت بزرگ را عیان کرده است که به دست آوردنِ آن بررسیِ نو و نگرش تازه‌ای را می‌طلبد.

بنابراین در هر دوره‌ای باید با نگاهی نو حتی به جزئیات روایت قیام پرداخت. یکی از پژوهشگرانی که در این دهه‌ها چنین زوایایی از نهضت حسینی را کاویده، استاد علامه حجت‌الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی است که خود زاده شهر کربلاست و عضوی از خاندان برجسته مرحوم آیت‌الله العظمی طبسی نجفی. این مطلب بنا دارد تا دو نکته جالب از تاریخ قیام حضرت اباعبدالله (ع) را به نقل از حجت‌الاسلام پورامینی روایت کند.

معرفی کتاب

کتاب «خورشید کربلا: سیمای امام حسین (ع) و نهضت حسینی در منابع اهل سنت، تألیف حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین محمدامین پورامینی است که برای نخستین بار به سال ۱۳۹۲ توسط مرکز تخصصی تربیت محقق مذاهب اسلامی (انتشارات برگ فردوس) با شمارگان دو هزار نسخه، ۱۶۸ صفحه و بهای ۴,۵۰۰ تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

کتاب شامل ۱۲ بخش کلی به ترتیب با این سرفصل‌هاست: سیاست‌های اجرایی دشمن در برابر اهل بیت (ع)»، «نمونه‌ای از احترام اهل سنت به امام حسین»، «خاندانی برگزیده»، «زمان‌ها و مکان‌های زیارت امام حسین (ع)»، «امام حسین در کتاب‌های اهل سنت»، «مقتل نگاری»، «پوشانیدن ستم‌ها: چاره‌ای بی حاصل»، «تبار یزید»، «لعن کردن یزید»، «قاتل سیدالشهدا (ع)»، «کفر یزید» و «درنگی در گفت‌وگوی امام سجاد (ع) با یزید.

بسیاری از عالمان سنی و شیعه به همین ابیاتی که یزید خوانده، استناد کرده‌اند و از آن کفر او را فهمیده‌اند. اشعاری است که اصل آنها مربوط به ابن زبعری است. مهم این است که آن ابیات را خواند و بعد ابیاتی را خود اضافه کرد که همه دلالت بر کفر او دارد

علامه شیخ محمدامین پورامینی در میان شیعیان یکی از مهم‌ترین نویسندگان و پژوهشگران در موضوع قیام حضرت سیدالشهدا امام حسین (ع) به شمار می‌رود. آثار او بجز در ایران در لبنان و عراق نیز مخاطبان بسیاری دارد. از جمله دیگر پژوهش‌های منتشر شده او درباره حضرت اباعبدالله می‌توان به این عناوین اشاره کرد: «اربعین حسینی»، «ما بعد شهاده الحسین (ع)»، «الایام الشامیه من عمر النهضه الحسینیه»، «‎الرکب الحسینی فی الشام ومنه الی المدینه المنوره»، «مقتل الامام حسین»، «من أنوار الحسین (ع)» و…

همچنین «فقه المسائل الخلافیه»، «در جست‌وجوی فدک»، «خورشید کربلا: سیمای امام حسین (ع) و نهضت حسینی در کتاب‌های اهل سنت»، «از جهاد تا شهادت: در قرآن وروایت»، «بانوی سرآمد: فاطمه زهرا (ع) در منابع اهل سنت»، «حجر اسماعیل»، «المروی من کتاب علی»، «الامام جعفر الصادق رمز الحضاره الاسلامیه»، «بقیع الغرقد فی دراسه شامله» و «صلاه التراویح» از دیگر آثار منتشر شده اوست.

در ادامه گزارشی از بخش یازدهم این کتاب ارائه می‌شود:

سخنان کفرآمیز یزید / ‏طلب‬ خود را از رسول الله گرفتیم

علاوه بر ارتکاب جنایت به شهادت رساندن حضرت سیدالشهدا (ع) سخنان و اشعار کفرآمیز یزید کفر او را ثابت می‌کند. پس از ماجرای کربلا و ورود اسرا به کاخ یزید، او اشعار کفرآمیزی بر زبان جاری کرد. یزید شاعر بود و اشعار بسیاری هم سرود. بسیاری از عالمان سنی و شیعه به همین ابیاتی که یزید خوانده، استناد کرده‌اند و از آن کفر او را فهمیده‌اند. اشعاری است که اصل آنها مربوط به ابن زبعری (۱) است. مهم این است که آن ابیات را خواند و بعد ابیاتی را خود اضافه کرد که همه دلالت بر کفر او دارد.

یزید چنین خواند:

لیت أشیاخی ببدرٍ شَهِدوا * جزعَ الخزرجِ من وَقْع الأسَلْ

قَدْقَتَلْنا القَرْم من ساداتهِمْ * و عدَلْناه بِبَدْرٍ فاعتدَلْ

لأهلّوا و استهلّوا فرحاً * ثُمّ قالوا یایزیدُ لاتُشَلْ

فجزینا هم ببدر مثل‌ها * و اقمنا میل بدر فاعتدل

لستُ من خُنْدُفٌ ان لم انتقمْ * من بنی أحمدَ ماکانَ فَعَلْ

لعِبَتْ هاشمُ بالملکِ فلا * خبرٌ جاءَ ولاوحی نَزَلْ

یزید با این اشعار می‌گوید که در مقابل آن کشته‌هایی که در جنگ بدر دادیم، امروز انتقام خود را گرفتیم. ضمن اینکه معنای بیت آخر کفر صریح است. یزید می‌گوید: آنچه هاشم و بنی هاشم انجام دادند، بازی بود و در حقیقت وحی و خبری از خدا واقعیت نداشت. او این ابیات را در مجلس عمومی و در حضور همه خواند.

افزون بر این دو بیت دیگر هم قبل از ورود اهل بیت (ع) خوانده است. وقتی اهل بیت (ع) نزدیک باب جیرون (۲) بودند و یزید صحنه ورود اسرای کربلا را نظاره می‌کرد، ناگاه کلاغی آوازی سر داد و یزید بلافاصله این شعر را گفت:

«لَمّا بَدَتْ تِلْکَ الْحُمُولُ وَ أَشْرَقَتْ * تِلْکَ الشُّمُوسُ عَلی رُبی جِیروُنِ

نَعِبَ الْغُرابُ فَقُلْتُ صِحْ اَوْ لاَ تَصِحْ * فَلَقَدْ قَضَیْتُ مِنَ الْغَرِیمِ دُیُونِی»

هنگامی که آن قافله پدیدار شد، و آن خورشیدها (سرهای شهدا) بر بلندی‌های جیرون تابید، در آن زمان کلاغی فریاد کشید. من گفتم: فریاد بزنی یا نزنی، من که طلب خود را از رسول الله گرفتم. (یعنی انتقام کشته‌های بدر را گرفتم.) بنابراین با استناد به جنایت یزید و با توجه به اشعاری که وی خوانده است، شیعه و اهل سنت یزید را کافر می‌دانند.

نخستین تکفیرکنندگان یزید

حضرت زینب کبری نخستین کسی بود که کفر یزید را با استناد به اشعار یزید ثابت کرد. مجلس یزید را تصور کنید که از جهت ظاهری فوق العاده روی آن کار شده بود و به اصطلاح اعیان و چهره‌ها در آن جمع بودند. البته یزید چند مجلس برگزار کرد، ولی یک مجلس مجلس رسمی بود و در آن شخصیت‌های سرشناس حضور داشتند و او می‌خواست اظهار قدرت کند. آنجا در حالی که مغرور و مست قدرت بود، آن ابیات را خواند.

زینب کبری (س) خطاب به یزید فرمود: از کار تو تعجبی نیست و چگونه امید خیر از کسی برود که لب و دهان او جگرهای شهدا را پرتاب کرد و کسی که گوشت او با ریختن خون شهدا رویید و آتش جنگ را مقابل رسول خدا (ص) برافروختدر چنین جایی زینب کبری (س) خطبه خواندند و عجیب خطبه‌ای بود: انگار آقا امیرالمومنین (ع) است که خطبه می‌خواند؛ با همان هیبت و با همان صلابت. زینب کبری همان کسی است که حضرت امام سجاد (ع) درباره ایشان فرمود: «دانشمندی که آموزش ندیده است.»

زینب کبری (س) خطاب به یزید فرمود: آیا فراموش کرده‌ای فرمایش خدا را «آنان که کافر شدند، مپندارند که اگر مهلت‌شان دادیم به سودشان است. ما به آنها میدان می‌دهیم تا بر گناهشان بیفزایند و عذاب سختی پیش روی آنهاست.» از کار تو تعجبی نیست و چگونه امید خیر از کسی برود که لب و دهان او جگرهای شهدا را پرتاب کرد و کسی که گوشت او با ریختن خون شهدا رویید و آتش جنگ را مقابل رسول خدا (ص) برافروخت.

از چنین کسی چگونه می‌توان امید خیر داشت؟ کسی که گروه‌های مختلف را جمع کرد و نیزه‌ها را برپا ساخت و شمشیرها را مقابل رسول خدا جنباند. کسی که سرسخت‌ترین مردم است و منکر خداست و کفرورزی دارد و منکر رسول خداست و بیش از همه دشمنی خودش را نشان داده و در برابر خدا سرکشی کرده است. کربلا نتیجه آن روزنه کفری است که میان شما ایجاد شده است. این نتیجه آن کینه‌ای است که صدای آن از سینه‌ها شنیده می‌شود که برای کشته‌های روز بدر آه می‌کشد. کسی که به ما به دیده دشمنی و خشم و کینه بنگرد، در کینه ورزی با ما اهل بیت کوتاهی نمی‌کند. کفر خودش را به رسول خدا اظهار می‌کند و با کمال پررویی با زبانش از عقیده‌اش پرده برمی‌دارد.»

بنابراین مشخص شد که حضرت زینب کبری نخستین شخصیتی بود که به اشعار کفرآمیز یزید استناد کرد و اولین کسی بود که از این ابیات کفرآمیز، کفر یزید را در همان جلسه رسمی به خود یزید و حاضران اعلام و تصریح کرد.

دومین شخصیت حضرت سکینه است. شیخ صدوق در کتاب «امالی» سخنی از حضرت سکینه نقل کرده است به این مضمون: به خدا سوگند کسی را سنگدل‌تر از یزید و کافر و مشرکی را بدتر و ستمکارتر از وی نیافتم.

تکفیرکنندگان یزید از علمای اهل سنت

جمال‌الدین ابومحمد عبدالله بن محمد بن عامر شبراوی که از بزرگان مذهب شافعی بود در کتاب «الإتحاف بحب الأشراف» به نقل از ابن حجر میثمی نوشته است که یزید آنقدر مرتکب فسق و جنایت شد که بیش از آن تصورکردنی نیست. پس از آن اشاره کرد که احمد بن حنبل به کفر او قائل است و دانش و ورع احمد بن حنبل اقتضا کرده است که مطلبی نگوید مگر اینکه برای او ثابت باشد.

همچنین باعونی از علمای شافعی قرن نهم هجری نیز در کتاب «جواهر المطالب» نوشته است که گمان نمی‌کنم کسی که خون حسین بی علی (ع) را بریزد و با خانواده رسول خدا اینگوه رفتار کند، از اسلام بویی برده باشد و پیامبری رسول خدا (ص) را قبول داشته باشد و قلبا ایمان آورده باشند. چنین کسی یک لحظه به پروردگار ایمان نیاورده است.

سبط ابن جوری نیز در کتاب «تذکره الخواص» از ابن عقیل نقل می‌کند که: «از شواهدی که بر کفر و زندقه یزید دلایت می‌کند – چه برسد به جواز لعن و دشنام دادن او، اشعار اوست. اشعاری که از کفر یزید پرده برداشت و درون پلید و اعتقاد فاسدش را هویدا ساخت. سپس سبط ابن جوزی اشعار دیگری از یزید نقل می‌کند که دلالت بر کفرورزی وی دارد.

الهراسی از علمای قرن ششم و متوفاقی ۵۰۴ قمری نیز به کفر یزید تصریح کرده است. او از بزرگان شافعیه و مدرس مدرسه نظامیه و استاد جوینی و برخی دیگر از بزرگان و امامان حدیث بوده است. وی درباره یزید نوشته است: «یزید قمارباز و در پی شکار یوزپلنگ بود. نماز نمی‌خواند و همیشه شراب می‌خورد. او کشنده اهل بیت پیامبر (ص) است و کسی است که در شعر خود به کفر صریح، تصریح کرده است.

سعدالدین تفتازانی از بزرگان حنفی‌ها در کتاب‌های «شرح العقاید النسفیه» و «شرح مقاصد» به کفر یزید تصریح کرده است. او در شرح العقاید» چنین نوشته است: «حق این است که یزید از اصلِ قتلِ امام حسین و اهانت به خاندان پیامبر (ص) راضی بوده است و این رضایت به طور متفاوت برای ما ثابت شده است… پس ما درباره او بلکه درباره بی ایمانی او سکوت نمی‌کنیم. لعنت خدا بر او و بر یاران و همکارانش.» بدخشانی نیز در کتاب «نزل الابرار» تصریح می‌کند که یزید بر اشعار ابن زبعری دو بیت افزود که صراحت بر کفر وی دارد. لعنت کنندگان و قائلان به کفر یزید البته به همین تعداد از علما خلاصه نمی‌شود.

پی‌نوشت‌ها

۱. اِبْن‌ِ زِبَعْری از برجسته‌ترین شاعران مخضرم (یعنی کسانی که هم دوران جاهلیت و هم دوران پیامبر و هم دوران صحابه را درک کرده باشند) قریش بود و یکی از سرسخت‌ترین دشمنان پیامبر اسلام (ص) که در سال هشتم هجری اسلام آورد. او از همان روزهای اولیه دعوت پیامبر (ص) با سلاح شعر به مقابله با ایشان رفت. پس از شکست مشرکان از مسلمانان در جنگ بدر او سروده‌های سوزناکی را درباره کشته شدگان مشرکان سرود. در احد و خندق نیز به عنوان نیرویی نظامی حضور داشت و البته با سروده‌های خود نیز به تهییج لشکریان مشرک کعبه می‌پرداخت. شأن نزول برخی از آیات قرآن را به دلیل زشتکاری شدید او دانسته‌اند.

پس از فتح مکه او به نجران گریخت‌. حسان بن ثابت شعری در هجای او سرود و او را از قدرت حضرت رسول (ص) در این جهان و عذاب سخت در آن جهان بیم داد. این هجا در ابن زبعری بسیار مؤثر افتاد، چندانکه عازم مکه شد، در دیدار با پیامبر (ص) از همه آنچه پیش از آن انجام داده بود، پوزش خواست و خدای را سپاس گفت که او را هدایت کرد و اسلام را در دلش افکند. هرچند که همیشه سودای جاهلی در سر داشت و بویژه پس از درگذشت پیغمبر (ص) بسیار اعمال پلید خود را تکرار کرد.

اشعاری که ابن زبعری در ستیز با اسلام سروده بود، هیچ گاه از یاد دشمنان اسلام نرفت‌. مثلاً چون مسلم بن عُقبه از طرف یزید بن معاویه به کشتار و غارت مردم مدینه پرداخت‌، و خبر فتح به یزید رسید، او بی‌درنگ به شعری که ابن زبعری درباره غزوه احد سروده بود، تمثل جست و خود نیز ابیاتی در انکار نبوت و وحی بدان افزود.

۲. نویسنده کتاب در توضیح باب جیرون چنین نوشته است: بازدیدکنندگان مسحد اموی در سوریه، از درِ شرقی مسجد اموی که خارج می‌شوند، مقابل خود چند پله می‌بینند. وقتی در این پله‌ها قرار می‌گیرند در سمت چپ بقایای کاخ یزید را مشاهده می‌کنند. با پایین آمدن از پله‌ها به جایی به نام نوفره می‌رسند و مقداری جلوتر «باب جیرون» است. بنابراین کسی که از در شرقی مسجد اموی می‌خواهد وارد شود، باید از باب جیرون رد شود. دمشق قدیم دروازه‌های مختلفی داشته است که تا به امروز (پیش از جنگ سوریه) از آن محافظت می‌کنند. دروازه‌ای باب توما نام دارد که امروزه این در وجود دارد و از مناطق مسیحی‌نشین است. از اینجا می‌فهمیم که راه نزدیک‌تری هم بوده است، ولی دور زده‌اند و اهل بیت را از این مسیر وارد کرده‌اند. بعد از دروازه‌ها اصلی مثل باب الصغیر، باب شرقی و باب توما، داخل شهر دروازه‌هایی فرعی وجود دارد مثل باب جیرون که نزدیک مسجد اموی است…

نزدیک باب جیرون جایی است که نقل است وقتی سر مطهر حضرت اباعبدالله (ع) را روی نیزه آوردند آنجا بر زمین گذاشتند و سر مطهر مدتی آنجا بود یا آنکه آنجا جایی است که گویا سر مطهر بر زمین افتاد و بعد سر را برداشته و به کاخ یزید بردند. مکانی است غیرمعروف و ای کاش مؤمنان همت کنند و آنجا را آباد سازند… آقای لبیب بیضون آنجا را به بنده معرفی کرد.