به گزارش پردیسان آنلاین، محسن بهرامی پژوهشگر فلسفه، درباره آراء و نظرات آیت الله عابدی شاهرودی از اساتید حوزه علمیه قم، پیرامون مساله وجود ذهنی آورده است: برای اهل فلسفه و عرفان نام آیت الله علی عابدی شاهرودی، یادآور کتابها و مقالات عمیق و علمی و نظرات و اجتهادات حکمی و فلسفی می باشد. گرچه […]

به گزارش پردیسان آنلاین، محسن بهرامی پژوهشگر فلسفه، درباره آراء و نظرات آیت الله عابدی شاهرودی از اساتید حوزه علمیه قم، پیرامون مساله وجود ذهنی آورده است: برای اهل فلسفه و عرفان نام آیت الله علی عابدی شاهرودی، یادآور کتابها و مقالات عمیق و علمی و نظرات و اجتهادات حکمی و فلسفی می باشد.

گرچه این استاد، خلوت و گوشه گیری را بر جلوت و شهرت ترجیح داده و در مجامع عمومی حاضر نمی شود، اما وزانت و عمق فکری وی بر اهل فن و کاملین طریقت پوشیده نیست.چه اینکه وی در موضوعات مختلف از نقد نسبیت انیشتین و اصول فیزیک نیوتونی تا شرح بر مصباح الأنس فناری و مدخل اصول فقه مقالات وکتب دقیقی به نگارش درآورده است.

در این مختصربه بررسی اجمالی آراء خاص استاد علی عابدی شاهرودی پیرامون مساله وجود ذهنی خواهیم پرداخت.

انسان می تواند به وسیله عقل به فهم حقایق خارجی آنگونه که هستند نائل شود. زیرا صورت ذهنی انطباق کامل باحقیقت خارجی دارد. اما این ابهام مطرح است که مثلاً درخت یاسنگ از مقوله جوهر می باشند اما صورت ذهنی آنها از مقوله کیف نفسانی است دو امر غیره مسنخ چگونه رابطه حاکی و محکی دارند؟؟

در طول تاریخ فلسفه اسلامی پاسخ‌های مختلفی به این ابهام داده شده که همگی برمبنای حیث ارتسامی و حکایی صورت ذهنی ازحقیقت خارجی می باشد.

استاد شاهرودی در ذیل بحث علم خداوند به امور امتناعیه بحث وجود ذهنی را مطرح می‌کند. وی خداوند را واجد علم حصولی می‌داند.توضیح آنکه خداوند به همه موجودات علم حضوری دارد و به امور امتناعیه و عدمی که بهرهای از وجود ندارند هم علم دارد، ولی نه از سنخ حضوری زیرا امور عدمی فاقد ذات بوده و حظی از وجود ندارند. بنابراین خداوند به معانی این امور علم دارد و اگرمتعلق علم امور معنایی باشد، حصولی است. اما علم حصولی دارای ضعف است و خداوند از هر نقصی مبراست. وی وجه نقص علم حصولی را وساطت صورت علمیه و ذهنی می‌داند.لذا درصدد تعریفی مجدداز علم حصولی است که قرین با نقص نباشد. بر این اساس برخلاف قول مشهور، صورت ذهنی و مفهومی که نشانه ضعف علم است را ذاتی علم حصولی نمی‌داند.

در اینجا این سوال مطرح می‌شود که اگرعلم حصولی همان صورت ارتسامی ذهنی نیست، پس چه چیز می‌باشد؟؟

پاسخ استاد شاهرودی گویای نوعی نگاه کانتی به مساله فوق می‌باشد.البته این نگاه استاد از سنخ التقاط‌های سخیف جریان روشنفکری نیست، بلکه از نوع گفتگوی فیلسوفان و معاضدت اهل فکر در حل مشکلات فکری بشر است. ایشان تسلط کافی به آراء کانت دارد و به وزان معرفت شناسی نقادانه آثاری به نگارش درآورده.گرچه استاد تابع ایدئایسم کانتی نیست، اما از فضا و سبک خرد ورزی نقادانه او متاثر است.

به اعتقاد وی عقل با ذهن فرق می‌کند.ذهن همان قوه فاهمه یا عقل فاهم است. ذهن قوه دریافت یا انشاء صورت علمیه و مفاهیم می‌باشد.در فلسفه اسلامی مفهوم به تنهایی حاکی از معنا می‌باشداما به اعتقاداستاد، مفهوم که در موطن فاهمه یا ذهن تقرر دارد شان حکایی وکاشفیت از غیر ندارد. به چیزی غیراز خودش اشاره نمی‌کند و صرفاً خودنما می‌باشد.اما عقل قوه فراتر از اوست که معنا داری مفاهیم ذهنی را درک می‌کند.پس ذهن، من حیث ذهن فقط در خود می‌ایستد و مفهوم می‌شود.اما ذهن، من حیث هو عقل کاشفیت و مرآتیت پیدا می‌کند و دیگرنما می‌شود. لذا مفهوم ازاین حیث که در ذهن است فاقد معنا و محکی است. عقل است که فراروی از مفهوم دارد و می فهمد که این صورت علمیه به چیزی اشاره می‌کند.لذا عقل شان کاشفیت دارد و عقل همان علم حصولی است.پس علم حصولی توام باصورت ذهنی نیست، بلکه همراه باکاشفیت است.

در سنت فلسفه اسلامی اولاً چیزی به نام فاهمه که کارکردی جدای از عقل دارد وجود ندارد، ثانیاً تمایزی بین مفهوم و معنا یا فاهمه و عقل نیست. زیرا مفهوم ازآن حیث که مفهوم است، دیگرنما می‌باشد و حاوی معناست.

اما نزد کانت مفاهیم متعلق به قلمرو فاهمه هستند و عقل فراروی از فاهمه دارد.

به عبارتی فاهمه قدرت شناخت است، اما به لحاظ شکل و نه محتوا.از این رو تعلق فاهمه همیشه جزئی است و تنها خود را نشان می‌دهد.

اما عقل ازطریق استنتاج درصدد لغزاندن نوک پیکان شناخت از برابر ایستایی به برابر ایستای دیگر است. از دید کانت استدلال کار عقل است و نه فاهمه.

بنابراین، تفاوت فاهمه و عقل از این حیث این است که فاهمه تنها آنچه را که بدان می‌نگرد می بیند، اما عقل هر معرفتی را در ارتباط و نسبت با معرفت‌های دیگر می‌سنجد.

از این طریق وی مشکل وجود ذهنی را حل می‌کند و می‌گوید صورت علمیه اصلاً به ماهیت و معنایی اشاره نمی‌کند چه برسد به آنکه به جوهر یاعرض اشاره کند. لذا در فرایند شناخت اصلاً معنایی به ذهن نیامده که حالا بخواهیم بگوییم جوهراست یاعرض.

تنها یک صورت آمده که به تنهایی هیچ حکایتگری ندارد. لذا محذور جمع جوهر و عرض در وجود ذهنی منتفی است. زیرا عقل است که معانی را به صورت‌های ذهنی افاضه می‌کند.

از طرفی استاد به ابهام علم خداوند به امور عدمی نیز پاسخ می‌گوید.علم حصولی قرین با صورت ذهنی نیست بلکه لازم آن انکشاف می‌باشد. و چون خداوند به معانی امور عدمی و امتناعی علم دارد، لذا علمش به این امور از سنخ حصولی است. منتهی علم حصولی حق تعالی کامل بوده و به نحو شهودی است نه ارتسامی.

برای بررسی آراء استاد علی عابدی شاهرودی پیرامون نقادی دستگاه شناخت و مساله وجودذهنی می‌توانید به برخی کتابهای وی مثل (سنجش واکتشاف) و (نقدقوه شناخت) و برخی مقالات استاد در این رابطه مراجعه کنید.