مدرسه‌ و جای خالی کودکانی که جنگ ربود

زنگ مدرسه که به صدا درمی‌آید، نیمکت‌ها منتظرند اما بعضی صداها هرگز بازنمی‌گردد؛ کودکانی که با کیف‌های رنگی و چشم‌های پرشور وارد کلاس شدند و اکنون تنها خاطره‌ای‌ در دل دیوارها هستند، با این‌ حال مدرسه هنوز ایستاده است، جایی که امید با هر درسِ ایثار تازه می‌شود و جای خالی شهدای دانش‌آموز را پر می‌کند.

به گزارش پردیسان آنلاین، وقتی سکوت مدرسه‌ها در دل شهر شکست، هیچ‌کس باور نمی‌کرد این سکوت، طنین فریاد ناتمام کودکانی باشد که فرصت نشستن پای درس را پیدا نخواهند کرد.

بچه‌هایی که قرار بود با کیف‌های پر از امید و دفترهای رنگی‌شان، آینده‌ای بسازند، اما جنگ ناگهانی و بی‌رحمانه، هر آرزو و برنامه‌شان را در هم شکست؛ آن‌ها رزمندگانی نبودند که از سر انتخاب و اراده، راهی جبهه شده باشند بلکه نوجوانانی بودند که تنها می‌خواستند زندگی معمولی و آرام خود را داشته باشند، اما سرنوشت‌شان را به شکل تلخی رقم زدند.

در دوازده‌روز جنگ تحمیلی حدود ۱۰۶۰ هموطن ما به شهادت رسیدند که بیش از ۱۴۰ نفر از آن‌ها زن و کودک بودند؛ کودکانی که هنوز طعم زندگی را نچشیده بودند و زنانی که قرار بود چراغ خانه باشند.

این آمار داستان‌های ناگفته خانواده‌هایی را بازگو می‌کند که هنوز هم نمی‌توانند باور کنند فرزندانشان دیگر بازنمی‌گردند؛ ۳۴ دانش‌آموز و پنج معلم، شهدایی بودند که مدرسه برای همیشه دل‌تنگشان خواهد ماند.

خانواده‌هایشان در انتظار بودند تا شاهد موفقیت‌ها و پیشرفت‌های آن‌ها باشند، اما دشمنی پلید و وحشی آن‌ها را از ما گرفت، اینجا دیگر بحث تنها یک جنگ نظامی نیست؛ اینجا داستان مظلومیت نسلی است که حق زندگی و رشد داشت.

مدرسه‌ و جای خالی کودکانی که جنگ ربود

وقتی کودکی برای رفتن به مدرسه آماده می‌شود، دنیا برایش پر از امید و آرزوست. کیف کوچکش پر از کتاب و دفتر است و دلش لبریز از شور زندگی، اما امروز بسیاری از این کودکان، نه برای درس و بازی، بلکه در محاصره وحشت و آتش به شهادت رسیدند؛ آرزوهایی که ناگهان خاموش و زندگی‌هایی که در میانه راه بی‌رحمانه متوقف شد.

علیرضا کاظمی، وزیر آموزش‌وپرورش با صدایی پر از بغض اعلام کرد که ۳۴ دانش‌آموز و ۵ معلم از جمله دو معلم بازنشسته در این دوازده‌روز جانشان را از دست دادند و چندین دانش‌آموز و فرهنگی مجروح شده‌اند.

امروز که خانواده‌های این کودکان سوگوارند، قلبشان دردی بی‌انتها دارد، رنجی که شبیه به درد خانواده‌های مظلوم غزه است، جایی که هزاران کودک دیگر هر روز در سایه وحشی‌گری اسرائیل قربانی می‌شوند؛ این دو درد جدا نیست، دو فریاد برای پایان ظلم و جور است.

در حالی که جهان سکوت کرده یا به‌دنبال توجیهی برای این فجایع است، دست پلید اسرائیل هزاران کودک بی‌گناه را در سراسر جهان به خاک و خون کشیده است. دست کثیف دشمنی که هیچ مرزی برای جنایت‌های خود نمی‌شناسد، کودک‌کشی را به ابزاری برای ترساندن و تضعیف مقاومت تبدیل کرده است.

همان روز شهادت طه، او را برای ثبت‌نام در کلاس اول برده بودم طه آن روز دانش‌آموز شد، همان روز هم شهید شد. فردا قرار بود عکس‌هایش را به مدرسه تحویل بدهیم، اما رژیم کودک‌کش اسرائیل اجازه نداد

این خانواده‌ها چه در ایران و چه در غزه، نه دشمنی داشته‌اند و نه جرمی مرتکب شده‌اند، آن‌ها تنها می‌خواستند زندگی کنند، کودکانشان را بزرگ کنند، برای سال تحصیلی جدید آماده شوند و آرزوهایشان را در دل بپرورانند. اما دشمنان با خیالی آسوده و بدون در نظر گرفتن هیچ اصول انسانی، آن‌ها را قربانی جاه‌طلبی‌های خود کردند.

بسیاری از این کودکان در کنار خانواده‌هایشان به شهادت رسیدند؛ فاطمه و علی نیازمند، خواهر و برادری که هر دو در دل یک خانواده و در کنار والدین مهربانشان به خاک و خون کشیده شدند. ریحانه سادات ساداتی و خواهر کوچکترش فاطمه سادات نیز همراه با پدر و مادر و برادر خردسالشان به فاجعه‌یی هولناک گرفتار آمدند؛ خانواده‌هایی که دیگر هرگز یکدیگر را ندیدند، دیگر هیچ خنده‌ای در خانه‌شان شنیده نخواهد شد.

شهادت‌های کودکان دبستانی تنها آمار سردی نیست، بلکه تصویر زنده و ملموسی از یک جنایت است؛ ۲۴ شهید دانش‌آموز تنها در تهران، ۲۱ کودک از پایه اول تا ششم دبستان که هنوز به‌تازگی الفبا را یاد گرفته بودند، هنوز در ابتدای مسیر زندگی بودند.

مدرسه‌ و جای خالی کودکانی که جنگ ربود

طه، کودک معصومی که هرگز مدرسه نرفت

پدر طه بهروزی هنوز باور ندارد، همان روز شهادت طه او را برای ثبت‌نام در کلاس اول برده بود؛ می‌گوید: طه آن روز دانش‌آموز شد، همان روز هم شهید شد. فردا قرار بود عکس‌هایش را به مدرسه تحویل بدهیم، اما رژیم کودک‌کش اسرائیل اجازه نداد.

آیما؛ ماه زندگی و امید ایران

آیما، دانش‌آموز دبستانی، ماه زندگی مادرش بود؛ کودکی که هر روز در کنار میز رنگی‌اش با مداد رنگی‌ها بازی می‌کرد، کاردستی می‌ساخت و آرزو داشت که زندگی کند و بخندد.

مادرش با صدایی خسته از غم می‌گوید: آیما سه سال داشت که میز مداد رنگی‌اش را خریدیم؛ میزی پر از امید و شادی. قرار بود روشنایی زندگی من باشد اما حالا ماه همه ایران شده است.

وی ادامه می‌دهد: دو فرزند و همسرم را در این جنایت از دست دادم، اما تنها امیدم این است که دیگر هیچ کودکی در این سرزمین احساس ناامنی نکند.

پلیدی رژیم کودک‌کش؛ ننگی که هیچگاه پاک نمی‌شود

جنایتی که امروز قلب ایران را به درد آورده، تنها بخشی از کارنامه سیاه رژیمی است که هزاران کودک بی‌گناه را در سراسر دنیا به خاک و خون کشیده است؛ این رژیم نمادی از پلیدی و کودک‌ستیزی است، نه به مرزها، نه به معصومیت کودکان و نه به حقوق بشر احترام می‌گذارد.

خون دانش‌آموزانی که امروز بر زمین ریخته شده است، تنها زخمی بر قلب یک ملت نیست، بلکه سیلی محکمی بر صورت جهان مدعی عدالت است که چشم بر این فجایع بسته است.

این خون بی‌ثمر نخواهد بود و نسل‌های آینده ایران با یاد و نام این کودکان، با مقاومت در برابر ظلم و با اتحاد و امید، این پلیدی را از بین خواهند برد.

مدرسه‌ و جای خالی کودکانی که جنگ ربود

گره خوردن درد خانواده‌ها

درد خانواده‌هایی که امروز فرزندانشان را از دست داده‌اند، با درد خانواده‌های مظلوم غزه گره خورده است، کودکانی که نه‌تنها در ایران بلکه در سراسر جهان به خاطر سیاست‌های کودک‌کشانه رژیم صهیونیستی قربانی شدند.

در هر خانه‌ای که داغی بر دل خانواده‌ها افتاده است، یک فریاد خاموش برای عدالت و صلح به گوش می‌رسد؛ فریادی که باید شنیده و پاسخ داده شود.

وقتی صدای خنده کودکان خاموش می‌شود و دست‌های کوچکی که قرار بود آینده را بسازند، خونین و بی‌جان بر زمین می‌افتد، وظیفه هر انسانی است که صدای این مظلومیت را به گوش جهان برساند.

این دشمن، همان رژیمی است که پلیدترین جنایات تاریخ را رقم زده؛ کودکان بی‌گناه را به خاک و خون کشیده و هنوز هم در حال جنایت است؛ امید است که خون این شهدا، چراغ راه ملت ایران و جهان باشد؛ چراغی که ظلم را تاریک و عدالت را روشن می‌کند.

لینک کوتاه خبر:

pardysanonline.ir/?p=330712

Leave your thought here

آخرین اخبار

تصویر روز: