حیدرخان از انقلابیون ایران بود که در دوران مشروطه نقشی جدی ایفا کرد. او در دوران تبعید خود در اروپا با لنین آشنا شد. با دعوت لنین در کمینترن سخنرانی کرد. متن نطق او در این گزارش آمده است.
پردیسان آنلاین، گروه فرهنگ و اندیشه: در این شماره از پرونده «تاریخ در روشنایی» به یکی از شخصیتهایی میپردازیم که نقش مهمی در جنبش مشروطه خواهی ایرانیان داشته است: حیدر تاروردیف مشهور به حیدر خان عمواوغلی یا حیدر بمبی که با ابتکارات نظامی خود نقش مهمی در به ثمر رسیدن انقلاب مشروطه، مبارزه با استبداد محمدعلی شاه و آزادی سازی تهران و تبریز از دست مستبدان، ایفا کرد. میتوان گفت که اگر مشروطه خواهان او را نداشتند، در بسیاری از برنامههای خود به بنبست میرسیدند. با وجود نقش جدی حیدرخان در انقلاب مشروطه ایران اما هنوز هم ابهامات درباره زندگی او بسیار زیاد است.
مختصری از زندگی حیدر عمواوغلی
حیدر خان به سال ۱۲۵۹ شمسی در گیومری (آن دوران از توابع روسیه تزاری) یا سلمان و یا ارومیه از پدر و مادری ایرانی اصالتا اهل ارومیه به دنیا آمد. (در محل تولد او میان مورخان اختلاف است.) پدرش علی اکبرخان افشار نام داشت. شغل علی اکبرخان طبابت بود و مردم او را عمو خطاب میکردند. به همین دلیل به پسرش حیدرخان عمواوغلی یعنی پسر عمو میگفتند. روایت است که علی اکبرخان به دلیل فشارهایی از جانب ماموران حکومتی به روسیه کوچ کرد و در شهر الکساندروپل ساکن شد.
حیدرخان در ایروان تحصیلات ابتدایی را تمام کرد و دیپلم مهندسی برق گرفت و در همین دوران با افکار مارکسیستی آشنا شد و به حزب سوسیال دموکرات پیوست. بعد برای ادامه تحصیل به گرجستان رفت و توانست وارد انستیتوی پلی تکنیک شود و رشته برق را ادامه دهد. پس از پایان تحصیلات به باکو رفت و در جریان انقلاب ۱۹۰۷ قرار گرفت.
در آن دوران آستان قدس رضوی ایران تصمیم گرفت تا روشنایی مورد نیاز خود را از طریق نیروی برق تامین کند. به همین دلیل نیاز به مهندسی داشت تا تشکیلات برق را راه اندازی کند. در سفر اول مظفرالدین شاه به اروپا، او برای تامین نیاز بارگاه امام رضا (ع) به فکر استخدام یک نیروی فنی مسلمان بود، چرا که غیرمسلمانان نمیتوانستند وارد بارگاه امام رضا شوند. به دلیل آنکه تعداد مهندسان برق مسلمان اندک بود، در باکو حیدرخان را به مظفرالدین شاه معرفی کردند. حیدر خان به ایران آمد و به مشهد رفت و این کار را انجام داد. ضمن آنکه در مشهد با نایب تولیه نیز مشکلاتی پیدا کرد و هیچگاه تعظیم مقابل او را نپذیرفت. در کتاب خاطراتش از این دوران و بدبختی و فلاکت کارگران مشهدی نوشت و سفاکیهای حاکم خراسان را روایت کرد.
یکی از قهرمانان جنبش مشروطه این مرد را باید شمرد. چنان که گفته میشود حیدر عمواوغلی از مردم سلماس بوده ولی در قفقاز بزرگ شده و آن جا درس خوانده و یک یا دو سال پیش از جنبش مشروطه برای کشیدن سیمهای برق در مشهد از سوی رضایوفها به ایران آورده شده او بعد از ۱۵ ماه کار در مشهد به تهران رفت و در کارخانه برق امین الضرب مشغول به کار شد. با اوج گرفتن نهضت مشروطه خواهی ایرانیان حیدرخان که سری پرشور و تخصص مهمی در ساخت بمب و طراحی عملیاتهای ترور داشت، به مشروطه خواهان پیوست و به زودی به یکی از چهرههای شاخص بدل شد، به طوری که در اکثر رویدادهای مهم حضور داشت و نقشی محوری ایفا کرد. طراحی ترور میرزا علی اصغر خان اتابک امین السلطان که به توسط عباس آقا صراف تبریزی انجام شد، کار او بود.
با بمباران مجلس و شروع استبداد صغیر حیدرخان به باکو رفت و شروع به جمع آوری نیرو کرد و پس از آن به مجاهدین تبریز پیوست و مغز متفکر آنان در امور نظامی شد. او با طراحی یک عملیات ترور سنگین، بمبی قوی را به طرف شجاع نظام مرندی، که از مستبدان تبریز بود و در قتل مجاهدین تبریزی نقش مهمی داشت ترور کرد.
او با فتح تهران توسط مشروطه خواهان وارد پایتخت شد. در جریان اختلاف و زد و خورد میان مشروطه خواهان نیز حیدرخان نقش داشت. او عامل ترور مرحوم آیتالله سیدعبدالله بهبهانی و از عوامل درگیری در پارک اتابک بود. به همین دلیل یپرم خان که مسئول نظم تهران بود، دستور به تبعید او داد. به همین دلیل عمو اوغلی به روسیه و از آنجا به فرانسه و سوییس رفت و در سفر سوییس خود با لنین و اندیشههای او آشنا شد و خیلی زود توانست به حلقه دوستان نزدیک او راه پیدا کند. هنگام زندگی به سال ۱۲۹۱ حیدرخان با الیزابت شویسر ازدواج کرد. از این ازدواج پسری به نام ناظم به سال ۱۲۹۶ (۱۹۱۷) متولد شد. ناظم با یک پزشک عمومی به نام عدلیه خانم ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد و در نهایت به سال ۱۹۷۷ درگذشت. یکی از نوههای حیدرخان نیز به نام کامران، پزشک شد و جراح مشهوری بود.
حیدرخان نقش مهمی در تشکیل حزب کمونیست ایران داشت و به دعوت لنین در کمینترن شرکت کرد. با شروع نهضت جنگل حیدرخان به آنها پیوست، اما در رویدادی مشکوک توسط نیروهای میرزا کوچک خان کشته شد. برخی بر این عقیدهاند که این رویداد به دست نیروهای چپ میرزا صورت گرفت. همانطور که اشاره شد حیدرخان با لنین و برخی دیگر از رهبران انقلاب شوروی رفاقت نزدیک داشت و خود نیز در جریان انقلاب شرکت کرد. برادر او سلیمان نیز از نخستین ایرانیانی است که وارد گردانهای انقلابیون روسیه شد. اما در دوران استالین بر نقش او سرپوش گذاشته شد. پس از مرگ استالین نام حیدرخان دوباره در شوروی بر سر زبانها افتاد.
به سال ۱۹۷۶ توسط چند نفر از تاریخنگاران در آذربایجان شوروی، جشنی به مناسبت ۹۰ سالگی حیدر عمواوغلی برگزار شد و این تاریخنگاران مقالاتی درباره او نوشتند و منتشر کردند. اسناد او نیز فرصت انتشار پیدا کرد. در تفلیس و همینطور در باکو نیز خیابانهایی را به نام او گذاشتند.
حیدرخان پنج برادر و پنج خواهر داشت که سه برادر و یک خواهر او زندگی در شوروی را برگزیدند. عباس خان افشار برادر بزرگتر او نیز در جریان مشروطه حضور داشت و روایت است که برای کشتن محمدعلی شاه به همراه حیدرخان از قفقاز به ایران آمد. او همچنین در ماجرای قتل اتابک نیز دست داشت. دیگر برادر او یعنی مصطفی نیز در شوروی زندگی میکرد و فارغ التحصیل علوم اقتصاد از دانشگاه مسکو شد. یکی از فرزندان مصطفی گویا یکی از شرقشناسان مشهور اتحاد جماهیر شوروی شد و سالها در دانشگاههای شوروی تدریس کرد.
سخن کسروی درباره حیدر عمواوغلی
احمد کسروی درباره او در شماره ۵۴ روزنامه پرچم مورخ یکشنبه نهم فروردین ۱۳۲۱ چنین نوشته است:
«یکی از قهرمانان جنبش مشروطه این مرد را باید شمرد. چنان که گفته میشود حیدر عمواوغلی از مردم سلماس بوده ولی در قفقاز بزرگ شده و آن جا درس خوانده و یک یا دو سال پیش از جنبش مشروطه برای کشیدن سیمهای برق در مشهد از سوی رضایوفها به ایران آورده شده که چند زمانی در مشهد بوده و سپس به تهران آمده و در این جا به کارخانه چراغ برق وارد شده.
در آغاز جنبش مشروطه، این یکی از هواخواهان بسیار خونگرم آن گردید و به یک رشته کارهای بزرگی برخاست. زیرا چنان که دانسته شد، کشتن اتابک با دست عباس آقا [صراف تبریزی] با تحریک و نقشه این بوده، همچنین بمبی را که به محمد علی میرزا انداختند این ساخته و بمب اندازان هم او و همراهانش بودهاند.
پس از بمباران مجلس، عمواوغلی به قفقاز گریخت و از آن جا به تبریز آمد و با دیگران همدستی نمود و پس از چندی به خوی که تازه گشاده شده بود رفت و در آن جا با همدستی امیرحشمت و دیگران یک کانونی برای آزادی خواهی و جنگ با هواداران استبداد پدید آوردند که خود داستان درازی دارد.
سپس چون تهران گشاده گردید، عمواوغلی نیز به این جا آمد و یکی از سردستگان بود و همیشه در کارها پا در میان داشت. همچنین در کوششهایی که ایرانیان در هنگام جنگ جهانگیر گذشته کردند، او یکی از سردستگان شمرده میشد.
روی هم رفته عمواوغلی یکی از مردان بسیار جربزهدار و کمیابی بود که در شورش آزادی خواهی ایران شناخته گردیدند. این مرد نیکیهای بسیاری کرده ولی یک گناه بزرگی نیز دارد و آن کشتن شادروان سید عبدالله بهبهانی است که با دست این و کسانش روداده. عمواوغلی فریفته یکی از پیشروان آزادی بود (منظور کسروی سیدحسن تقی زاده است) و آن پیشرو پاکدلی نداشت و این بود که عمواوغلی را به این گناه و مانندهای آن واداشته است. عمواوغلی در زمانهای آخر به جنگل به نزد میرزا کوچک خان رفت و در آن جا با دست جنگلیان کشته گردید.» (به نقل از کتاب «مشروطه به روایت کسروی: سومین اثر احمد کسروی درباره مشروطیت بر اساس یادداشتهای او در روزنامه پرچم» به کوشش مهدی نورمحمدی)
معرفی کتاب
یکی از بهترین منابع در معرفی حیدرخان عمواوغلی کتاب «چکیده انقلاب: حیدر خان عمواوغلی» تالیف شادروان رحیم رضازاده ملک است که برای نخستین بار سال ۱۳۵۱ منتشر شد. درباره این تحقیق برجسته بسیار میتوان نوشت که در این مجال مختصر نمیگنجد. با وجود آنکه پس از این کتاب پژوهشهای دیگری نیز درباره حیدرخان عمواوغلی منتشر شدند، اما کماکان این کتاب بهترین اثر در معرفی این شخصیت (به زعم بسیاری از اهالی تاریخ) به شمار میرود.
کتابی نیز با عنوان «خاطرات حیدرخان عمواوغلی: همراه با تقریرات منتشر نشده حیدرخان به خط علیاکبر داور» به کوشش ناصرالدین حسن زاده برای نخستین بار در سال ۱۳۹۳ منتشر شد. این کتاب که سال ۱۳۹۸ به چاپ سوم رسید شامل خاطرات به جای مانده از حیدر خان در سه بخش است: بخش اول خاطرات، تقریرات حیدرخان به میرزا ابراهیم خان منشی زاده است که شرح حال او از زمان ورود به ایران تا قتل اتابک را در بر دارد.
به سال ۱۹۷۶ توسط چند نفر از تاریخنگاران در آذربایجان شوروی، جشنی به مناسبت ۹۰ سالگی حیدر عمواوغلی برگزار شد و این تاریخنگاران مقالاتی درباره او نوشتند و منتشر کردند. اسناد او نیز فرصت انتشار پیدا کرد. در تفلیس و همینطور در باکو نیز خیابانهایی را به نام او گذاشتندبخش دوم برگهایی از خاطرات حیدرخان به زبان روسی است که نزد برادر او مصطفی تاروردیف بوده است. در این بخش حیدر خان نحوه ترک طهران به طرف ققفاز پس از بمب باران مجلس و پی گیری مبارزات خود در خارج از ایران را بیان میکند. بخش سوم که برای اولین بار منتشر میشود گزارش ورود و خروج حیدرخان عمو اوغلی به تبریز و آذربایجان است. این بخش خاطرات تقریرات حیدر خان به علی اکبر داور است.
اما اسماعیل رائین نیز پژوهش مهم و مفصلی درباره این شخصیت مهم تاریخ مشروطه داشت که برای نخستین بار به سال ۱۳۵۲ توسط سازمان انتشارات جاویدان منتشر شد. هرچند که این کتاب خالی از عقاید ایدئولوژیک رائین و اشتباهاتش نیست، اما به سبب ارائه برخی از اسناد مربوط به حیدرخان و خانوادهاش از اهمیت بسیاری برخوردار است. کتاب مجلد دومی هم دارد که به سال ۱۳۵۸ رنگ انتشار به خود دید.
جلد اول این کتاب زندگینامه، شرح اقدامات و همچنین شرح آرا و افکار حیدر عمواوغلی است و جلد دوم آن شامل اسناد، عکسها و خاطرههای حیدرخان و برخی از اعضای خانوادهاش و همچنین معرفی برخی پژوهشهایی که درباره این شخصیت در خارج از ایران منتشر شده است.
جلد اول کتاب شامل هفده بخش به همراه یک ضمیمه به ترتیب با این عناوین است: «طرحی مبهم از چهرهای تابناک»، «آغاز فعالیت در ایران»، «کمیتههای ترور و تخریب»، «ترور اتابک (امین السلطان)»، «سوقصد به محمد علیشاه»، «بسیج نیروها»، «حیدر خان در آذربایجان»، «رویدادهای تهران»، «دو حادثه غم انگیز»، «انقلاب گیلان»، «سفر مرگ»، «سیاست شوروی، انقلابیون و جنگلیها»، «ملاسرا، میعادگاه خونین»، «حیدر عمواوغلی چرا و چگونه کشته شد؟»، «سیما، روحیه و خصوصیات حیدرخان»، «کنگره ملل شرق»، «حیدرخان و کمونیسم بینالمللی» و «تزهای عمواوغلی» (بخش ضمیمه کتاب)
جلد دوم کتاب نیز شامل این مباحث است: بخش اول با عنوان «اسناد و یادداشتهای منتشر نشده» که شامل بازمانده یادداشتهای حیدرخان، اولتیماتوم به محمدعلیشاه، پیشنهاد فرماندهی نیروی جنگنده حکومت موقت، حیدرخان در اسناد وزارت خارجه انگلستان، ملاقات حیدرخان با لنین و سه نامه تاریخی از زندهمرد حیدرخان است.
بخش دوم با عنوان «زندگینامه خانواده تاروردیف» که شامل زندگینامه عباس خان افشار (برادر بزرگتر حیدرخان) و فعالیتهای انقلابی او، سلیمان تاروردیف، دوازده انقلابی، قتل تیمور در تهران و مقرری خانواده حیدرخان است. بخش سوم با عنوان «حیدرخان در حزب سوسیال دموکرات و فرقه اجتماعیون عامیون» که شامل برخی اسناد حزب سوسیال دموکرات ایران، مرامنامه اجتماعیون عامیون ایران، مجاهد حزب است یا شعار و مجاهد شعار است نه نام حزب، است.
بخش چهارم این مجلد «صفحههایی از کتابها و مقالهها در خارج از کشور» نام دارد و شامل این مباحث است: «حیدرخان»، «حیدر بمبی»، «چهرههای تاریخی حیدر عمواوغلی»، «سیمای دیگری از حیدرخان»، «بلشویسم و اسلام»، «زادگاه حیدرخان»، «یکی از درخشانترین مردان انقلابی ایران»، «حیدر عمواوغلی قهرمان آزادی» و «پایه اجتماعی انقلاب ایران». همانطور که اشاره شد این بخش معرفی و چکیده کتابها و مقالاتی است که در پژوهشگران خارجی درباره حیدرخان نوشتهاند. بخش پنجم کتاب سالروز نودسالگی نام دارد. بخش ششم شامل آلبوم عکسی از خانواده تاروردیف است و در نهایت بخش هفتم کتاب نیز شامل قسمتهای اول و دوم زندگینامه حیدرخان به قلم خودش است.
رفقا! کشور ما ایران از دو طرف مورد غارت و یغما قرار میگرفت: از طرف باند متشکل سرمایه داری اروپا و دسته دوم از طرف باند متشکل غارتگر آسیایی. باند متشکل اروپایی عبارت بود از سرمایه داران روسیه و انگلیس که سرمایه داران این کشورها به ایران آمده و از دولت ایران یا ملاکین و فئودالها امتیازاتی گرفته، قراء و قصبات را اجاره میکردندرایین در مقدمه اشاره کرده که پس از انتشار جلد اول کتاب برخی از بازماندگان حیدرخان که در شوروی میزیستند از جمله مصطفی برادر او با نویسنده تماس گرفته و ضمن تشکر از او اسناد دیگری را نیز در اختیارش گذاشتهاند.
مطلبی که در زیر از دیدگان شما میگذرد از بخش چهارم این کتاب انتخاب شده است. پیش از آن ذکر این نکته ضروری است که حیدرخان در سال ۱۹۱۹ به دعوت ولادیمیر ایلیچ لنین از طرف حزب عدالت برای شرکت در تشکیل اولین کنگره انترناسیونال سوم (کمینترن) به پطروگراد دعوت شد و بعدا به نمایندگی ایران در ترکیب هیات اجراییه کمینترن حضور یافت. انترناسیونال سوم، اتحادیه احزاب کمونیست جهان از سال ۱۹۱۹ تا سال ۱۹۴۳ بود. ایرانیان بسیاری به انقلاب سرخ بی چون و چرا ارادت نشان دادند و متاسفانه با وجود اینکه این انقلاب در نهایت به دست استالین افتاد و دوران خونباری را از نظر قتل مخالفان و منتقدان گذراند، این ارادت را از دست ندادند که از آن میگذریم. در انترناسیونال سوم حیدرخان نطقی ایراد کرد که در نشریات پطروگراد منتشر شد و اینک آن نطق:
نطق حیدر عمواوغلی در میتینگ بین المللی کارگران پطروگراد به مناسبت تشکیل کمینترن
رفقا و برادران
از طرف زحمتکشان انقلابی ایران درود و سلام بر شما! درود به روسیه شوروی که پرچم آزادی مردم و طبقات زحمتکش جهان را بر علیه ظلم و استثمار سرمایه بینالمللی برافراشته است.
رفقا شاعر ملی ما (منظور حیدر خان فردوسی است) برعلیه طبقه استثمارگر اشعار معروف زیر را سروده است:
سر ناسزایان برافراشتن * وزیشان امید بهی داشتن
سر رشته خویش گم کردن است * به جیب اندرون مار پروردن است
رفقا! سازش با بورژوازی و چشمداشت از آنها در حکم مار پروریدن است. رفقا! ما فرزندان خلقیم و برای احقاق حق خلق مبارزه مینمائیم. سرمایه داران دشمن ما هستند. ما از هر گونه سازش با این ستمگران امتناع میورزیم. اینها خفه کننده جنبش رهایی بخش و مکنده خون مردم زحمتکش هستند. در مبارزه با این ستمگران برای ما یا مرگ و یا پیروزی است! راه برگشت و عقب نشینی برای ما موجود نیست! ما به پیروزی خود اعتقاد و اطمینان داریم. ما مطمئن هستیم شعلهای را که کشور شوروی برافروخته است ایران انقلابی را نیز فرا خواهد گرفت.
از آنجائیکه موقع حوادث اخیر ایران (منظور حیدر خان به ثمر رسیدن انقلاب مشروطیت است) در روسیه رژیم استبدادی تزاری حکمفرما بود و مردمان روسیه با این حوادث آشنا نیستند، من لازم میدانم به طور اختصار کمی شما را در جریان بگذارم و از تعدیات و تجاوز بورژوازی شما به ما و تاریخ ایران شمهای به عـرض برسانم:
رفقا! کشور ما ایران از دو طرف مورد غارت و یغما قرار میگرفت: از طرف باند متشکل سرمایه داری اروپا و دسته دوم از طرف باند متشکل غارتگر آسیایی. باند متشکل اروپایی عبارت بود از سرمایه داران روسیه و انگلیس که سرمایه داران این کشورها به ایران آمده و از دولت ایران یا ملاکین و فئودالها امتیازاتی گرفته، قراء و قصبات را اجاره میکردند و سپس اوباشان و فراریان محکوم به اعمال شاقه را مسلح میکردند (اسلحه را از سفارت متبوعه خود دریافت میکردند) و این تفنگداران به جان و مال و ناموس مردم تجاوز میکردند و در موقع برداشت محصول و خرمن به زور تمام محصولات زراعتی را غارت میکردند و برای دهقانان چیزی باقی نمیماند.
این دهاقین برای امرار حیات و عائلهشان ناچار به مهاجرت و ترک وطن شده به کشورهای خارجه برای کار و لقمه نانی میرفتند. غالب خانواده این بینوایان از گرسنگی و سرما تلف میشدند. باند استبداد آسیایی بدتر بودند. مستخدمین و نزدیکان شاه، ولایت و ایالتی را مورد بیع و شری قرار میدادند. ناحیه بسیار وسیعی را به یـک شخص مقتدری میفروختند و اینها به وسیله مباشرین و نوکران خود با ساکنان این ناحیه و دهقانان هر طوریکه میخواستند معامله میکردند. در اثر این بیدادگریها مردم به ستوه آمده و در نتیجه دستجات مشروطه خواهان و جمهوری خواهان به وجود آمد. این آزادیخواهان در مرحله اول هدفشان از بین بردن قسیترین دشمن ملت یعنی شاه بوده است. بالاخره شاه را به قتل رسانده از بین بردند. در اثر قتل شاه فشار و رژیم ترور در ایران مستقر شد.
نهضت آزادیخواهی راکد ماند، ولی کارهای نهضت به طور مخفی و سری ادامه داشت. پس از ۱۰ سال در ایران نهضت صعود کرد و انقلاب جدید بر پا شد و در نتیجه مبارزات انقلابی قانون اساسی و مشروط به وجود آمد. ولی این آزادی و قانون اساسی مدت زیادی طول نکشید و امپریالیستهای خارجی وجود مشروطه و آزادی و قانون اساسی را در ایران تحمل نکردند و تصمیم به از بین بردن آزادی انقلاب ایران گرفتند.
برای امپریالیسم انگلستان وضع ایران از این حیث ناگوار بود که دیگر نمیتوانست امتیازات بزرگ در ایران بدست آورد. امپریالیستها با تمام قوای خود انقلاب اولیه ایران را از بین بردند. امپریالیسم انگلستان برای خفه کردن انقلاب ایران پارهای اوقات از سر نیزه و سربازان و ارتش روسیه تزاری استفاده میکرد. پس از انقلاب فوریه هم این رویه ادامه داشت چه که کرنسکی رئیس حکومت موقتی روسیه غلام حلقه به گوش امپریالیسم انگلستان بود.
فقط انقلاب اکتبر به تمام خلقهای شرق آزادی بخشید. حقیقت و ماهیت روش روسیه سوسیالیستی به صورت بلشویسم به تمام دنیا ثابت شد. انقلاب اکتبر قرارداد ۱۹۰۷ بین انگلستان و روسیه را از بین برد (طبق این قرار داد ایران بین روس و انگلیس تقسیم شده بود.) انقلاب اکتبر تمام هدفها و مقاصد جهانگیرانه امپریالیسم روسیه را از بین برد و ارتش روسیه را از ایران بازخواست و بدین طریق پایه و اساس انقلاب سوسیالیستی جهان را پایه گذاری کرد. رفقا امروز پس از پیروزی انقلاب اکتبر ما شما را مانند برادر و دوستان خود حساب میکنیم و برادروار بایستی کمک همدیگر باشیم.
رفقای عزیز ما موفق شدیم تاکنون ۱۳۸۰۰ نفر ایرانی را در صفوف ارتش سرخ متشکل کنیم ما بیش از پیش خوشوقت و سعادتمند خواهیم بود که رابطه بیشتری بین روسیه امروز و ایران انقلابی بر قرار کنیم. رفقا! به ما امکان بدهید که دوشادوش شما در ردیف شما با دشمنان مشترک مبارزه کنیم و ما خواهیم توانست تا صد هزار نفر ارتش سرخ ایرانی تهیه کنیم. (صدای هورا و دست زدن مسند حضار بلند شد.)
ما در ردیف شما مبارزه خواهیم کرد. در عین حال دستجات تبلیغاتچی و پروپاگاندیست از راه ایران به هندوستان خواهیم فرستاد و قوای انقلابی ایران که با انقلابیون هند متحد شوند امپریالیسم انگلستان را از بین خواهند برد. (دست زدن حضار) رفقا! ما نمایندگان شرق که در این جا آمدیم دارای هدف مشترک در مبارزه علیه دشمن مشترک هستیم. ما خوشوقتیم که این موضوع را در مقابل خلق شوروی اظهار میکنیم. (دست زدن ممتد شرکت کنندگان میتینگ.)
***
برای مطالعه دیگر مطالب این پرونده به این نشانی بروید.
Thursday, 28 November , 2024