به گزارش پردیسان آنلاین، جمعی از نویسندگان دهه هشتادی به قلم فرسایی پیرامون حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پرداختند که بدین شرح است:
کلاس نویسندگی با طعم روضه خانگی
دلم حال عجیبی داشت، اینبار فنجان مهمانی را از کابینت در نیاوردم، بهجای آن استکانهای کمر باریک و منقش به «یاسیدالشهداء» از عمق کمد بیرون آمد. اینبار چای را با نیت دیگری دم کردم، حس و حالم شبیه به روضه بود اما مهمانان، برای کارگاه نویسندگی میآمدند و نه چیز دیگر.
اندکاندک جمع دهههشتادیها رسیدند. تمرین نویسندگی و قلمْگرمی این جلسه، گره خورد به ایام فاطمیه.
قرار شد از حضرت زهراء بنویسند، هرچه میدانند و هرچهقدر میتوانند.
بُهت عجیبی در نگاه دخترها بود که آیا میتوانند یا نه؟
انگار خودشان را دست کم گرفته بودند، انگار نمیدانستند نام مادر برکت میدهد به روح، به جسم، به قلم…
با جمله “خانم ما تموم کردیم”، وقت هم تمام شد و دخترها متنهایشان را یکییکی خواندند. حالا داشتند این برکت را به چشم خود میدیدند، وقتی که متنهایشان را میخواندند و از طرف دوستانشان تشویش میشدند.
کلاس ما رنگ روضه بهخود گرفته بود و خانه ما شده بود جلسه روضه خانگی.
چای روضه را هم مادر یکی از دخترها ریخت.
چای تازهدم بود از خود لاهیجان با نون روغنی قزوین، با خرمای جنوب ایران جان.
اینبار چای کلاس نویسندگی، طعم روضه خانگی داشت…
“اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)”
————
«به نام خدای نشانهها»
“بعد از تو”
نمیدانم از کجا شروع کنم، قصه شما از آن قصههایی است که داغ دل آدم را تازه میکند، اصلاً نمیدانم از کجا برایتان بگویم دوست دارم مادر بخوانمتان تا مانند زینبتان برایم مادری کنید هرچند میدانم لیاقتش را ندارم، میگویند دعای مادر، در حق فرزند مستجاب است، برایم دعا میکنید؟
نمیدانم چگونه دست به قلم ببرم و برایتان بنویسم، آخر چه چیزی را بنویسم؟
غربت امام علی(ع) که شبانه و تنها شما را به خاک سپرد یا غم امام حسن(ع) که جلوی چشمانش به شما سیلی زدند. برای پسر سخت است دیدن این صحنه، به غیرتش بر میخورد و غرورش خدشهدار میشود. چگونه از محسنی بنویسم که در شکم مادر شهید شد و زینبی که یکشبه بیمادر شد، چگونه بنویسم که میخ در پهلوی دختر پیامبر فرو کردند و حرمتش را شکستند، میدانید بعد از شما امامعلی(ع) حرفهایش را به چاه میگفت، بعد از شما امامعلی(ع) مظلومترین و تنهاترین شده بود، بعد از شما امام حسن(ع) هرشب کابوس سیلیخوردنتان را می دید و بالشت امام حسین(ع) خیس از اشک بود و زینب پنجساله بار سنگین مادری را بر دوش میکشید.
اما خوب شد رفتید و ندیدید کوفیان چه کردند با امام علی(ع) و بعد از شما بر او چه گذشت خوب شد رفتید و ندیدید بیکسی امام حسن(ع) را و سر بریده امام حسین(ع) و اسارت حضرت زینب(س) را…
✍🏻 مائده سعیدی
کلاس هشتم
“اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)”
————
به نام خالق زیباییها
یادگار مادر
وقتی نام فاطمه را میشنوم، ناخودآگاه ذهنم سمت شما میرود. یاد علاقه و احترام شما به پدرتان حضرت محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، یاد مهربانیهایتان با فرزندانتان و یاد علاقهتان به امام علی(علیهالسلام) میافتم.
با خود فکر میکنم اگر من در آن زمانها بودم، چه میکردم؟
آیا با وجود بیایمانی مردم، آنها را بهسوی خداوند دعوت میکردم؟
آیا ایمانم به قدری کامل بود که با وجود سختیهای روزگار محکم و استوار باشم؟
من حتی از وصف فضائل شما عاجزم، چه رسد به اینکه خودم این شرایط را درک کنم.
من از اینکه شما را شناختم و خداوند این لطف را به من کرده است، شب و روز او را شاکرم.
ای اسوه فداکاری!
ای مادری که جلوی فرزندانتان سیلی خوردید و آخ نگفتید!
ای ام ابیها!
من یادگار شما را بر سر دارم، نماد خوشبختی و آرامش و امنیتی را که از لطف شما دارم؛ اما هزار حیف که بیش از این حرفها به پرچم “یافاطمهالزهراء” بدهکارم.
امید دارم در روز قیامت مادری را در حق من تمام کنید و شفاعت مرا کنید.
✏️ ریحانه سادات حسینی
کلاس دهم
“اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)”
—————–
بهناماو
در قلب ما
بچه که بودم چیزهای زیادی در مورد حضرت فاطمه زهراء(سلاماللهعلیها) میشنیدم و سؤالات زیادی برایم پیش میآمد، آیا اسم حضرت، فاطمه است یا زهراء؟
چرا ایشان را بانوی دو عالم یا مادر همه مردم مینامند؟
ایشان چرا اینقدر صبور بودند؟ چرا یک سوره قرآن را برای ایشان نازل شدهاست؟ و خیلی از سؤالاتی که چند روز در ذهنم بود و بعد یادم میرفت.
در این سالها فهمیدم برای اینکه با امامعلی(علیهالسلام) بیعت کنند درِ خانه حضرت را آتش زدند و پسر در شکم ایشان را شهید کردند، پهلوی ایشان را شکستند و امام را دستگیر کردند.
وقتی میخواستند وصیت کنند به همسرشان گفتند مرا شبانه غسل دهید و مخفیانه مرا دفن کنید. نمیخواهم کسی بداند قبر من کجاست؟!
ما نمیدانیم قبر ایشان کجاست که به زیارتشان برویم ولی میدانیم که حضرت فاطمه زهراء در قلب ما است.
🖊 ریحانه علیایی
کلاس ششم
“اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)”
——————–
بهناماو
مادر
«یا علی ، مرا شبانه غسل بده و به خاک بسپار و کسی را با خبر مکن…»
فرازی از وصیتنامه بانو فاطمهزهراء(سلاماللهعلیها)
نمیدانم چه بگویم از این غمی که در خانه علیبنابیطالب جریان دارد. غمی که بعد از آمدنش امامعلی غریبتر از همیشه در مدینه میماند. بعد از این غم امام حسن(علیهالسلام) با غروری شکسته تنها میماند. این غرور زمانی شکست که در کوچه، نامردی دستش را بالا برد و به صورت مبارک شما سیلی زد. حضرتزینب در کربلا به جای شما برای امامحسین(علیهالسلام) همدم و مادری مهربان بود.
هنوز غم رحلت پیامبر بر دلهای اهلبیت بود که دختر پیامبر، فاطمه(سلاماللهعلیها) به پیش ایشان رفت. درِ خانه شیر خدا را به آتش کشیدند تا از علی بیعت بگیرند. تو داوطلبانه به پشت در رفتی و محسنت که هنوز چشم به جهان نگشوده بود را به شهادت رساندند.
یا فاطمه! ام ابیها، امامعلی(علیهالسلام) بعد تو از درون شکست چرا که تو را شبانه به دستهای سرد خاک داد و تمام امید و آرزویش را دفن کرد.
ای وای مادرم، باز دستت را به پهلو گرفتی و قلب من به درد آمد. ای وای، ای وای، دوباره به سختی نفس میکشی و دنیای من سیاه میشود. مادرم اینگونه نرو که بعد از تو علی دیگر علی نمیشود. مادر جان خدا آنانی که تو را آزردهاند لعنت کند، که اینگونه با زخمانت به دنبال امامعلی(علیهالسلام) میدوی. بین در و دیوار ماندی و قلبم به آتش کشیده شد.
مادرم اگر میروی شفاعت ما یادت نرود که همه دست به دامن توایم، مرا یادت نرود.
🖊 حنانه هنرجو
کلاس هفتم
“اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)”
———————-
به نام خالق یکتا
مادر مهربان
مادر دو عالم، مادر اهلبیت، مادرسادات،
مهربانترین مادر تو هستی فاطمه جان.
وقتی مادرم مرا صدا می کند به خودم افتخار
میکنم که هم نام شما هستم. به خودم افتخار میکنم که مانند مادرم فاطمهی زهرا چادری هستم. وقتی چادر را بر سر میگذارم و در خیابان راه میروم خوشحالم که حضرت دارد به من نگاه میکند. شاکر خدا هستم که در ایام فاطمیه میتوانم برای مادر نذری بدهم، عزاداری کنم و ثوابی ببرم
وقتی داستان سیلی خوردن شما یا شهادتِ مظلومانه شما را میشنوم بغضی در گلویم تازه میشود.
مادر جان! مهربانترین مادر، عالم دوستت دارم.
مادر جان خیلی خوشحال هستم که در شهر قم زندگی می کنم چون اهلبیت میگویند:حرم حضرت معصومه حرم حضرت زهراست.
🖋فاطمه تاری
کلاس چهارم
“اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)”