فیلم سینما مترو پل با تمام کاستی‌ها ارزش یک‌بار دیدن با خانواده را دارد و از زاویه نگاه دیگری به جنگ و مردمان آن پرداخته است.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، محمدعلی باشه‌آهنگر که اصالت آبادانی دارد و در دوران جنگ تحمیلی در شهر آبادان حضور داشته است تا امروز روایت‌های متفاوتی از ۸ سال دفاع مقدس به تصویر کشیده است و فیلم سینما متروپل جدیدترین آن است که برای جشنواره چهل و یکم فیلم فجر آماده شده است.

برای تمامی اهالی خوزستان و شهرهای آبادان و اهواز و خرمشهر هیچ نشانه‌ای مهم‌تر از سینما متروپل نیست، سینمایی که در طول دوران جنگ تبدیل به ویرانه‌ای شد و بعد از جنگ نیز هیچ‌گاه بازسازی نشد تا مردم شهر آبادان که علاقه زیادی به سینما دارند دچار کمبود سالن سینما شوند.

درباره خلاصه داستان این فیلم گفته‌اند به ماجرای راه اندازی سینمای متروکه متروپل آبادان در دل جنگ و محاصره شهر می‌پردازد و به‌طور رسمی این‌طور نوشته‌اند: قصه سینما در حصر.

فیلم«سینما مترو پل»با تمام کاستی‌ها ارزش یک‌بار دیدن را دارد

چندپاره بودن داستان

توقع منتقدین از فیلمی که برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره چهل و یکم شده است، خیلی بیش از آن چیزی است که در سالن سینماها دیدیم. بیش از ۲ ساعت فیلم در سالن‌های سینما پخش شد ولی به راستی یک داستان درست و حسابی دیده نمی‌شود و از نظر داستانی فیلم‌نامه دچار چندپارگی است.

بخشی از فیلم به داستان عاشقانه‌ای می‌پردازد که در پایان فیلم به صورت بسیار ناشیانه‌ای با مثلث عشقی بودن فیلم مواجه می‌شویم و بخشی دیگر، داستان برپایی یک سالن سینما در آبادان تحت محاصره که بیشتر تداعی کننده و کپی از فیلم ” سینما پارادیزو” ساخته جوزپه تورناتوره است و چند قصه دیگر که شاید پرداخت به آن‌ها لازم نبوده و ضروری نباشد.

تخریب سانسور

در چیزی حدود ۳۰ دقیقه از فیلم داستان به تمسخر و  استهزاء سیاست‌های نظام در مورد سانسور و صیانت می‌پردازد که واقعاً نیز در این زمینه موفق بوده و مخاطب داخل سالن را به خنده وامی‌دارد.

بازیگر نقش کسی که سیاست‌های سانسور توسط او اعلام می‌شود، رضا کیانیان است و توانسته که این شخصیت را به شیوه مغرضانه‌ای احمق، توطئه پندار و سیاست زده معرفی ‌کند و متأسفانه همین بخش از داستان هم خارج از خط سیر اصلی داستان است و پرداخت زیاد به آن در پایان باعث خسته شدن مخاطب می‌شود.

فیلم«سینما مترو پل»با تمام کاستی‌ها ارزش یک‌بار دیدن را دارد

به اصطلاح،  فیلم قرار است در دسته‌بندی فیلم‌های دفاع مقدس قرار بگیرد و یک فیلم جنگی باشد ولی در واقع اثری از جنگ به ‌جز چند صدای خمپاره دیده و شنیده نمی‌شود و آن‌قدر از جنگ و نیروهای بعثی خبری نیست، که در شهر به فکر راه‌اندازی مجدد سینما هستند!

واقعاً سینما در میانه یک جنگ تمام عیار آن هم دقیقاً وسط شهری که در محاصره است چه جایگاهی دارد و تمام هم ‌و غم شهیدی که به‌واسطه او با داستان همراه هستیم و شخصیت اصلی است نیز بازگشایی سینما است!

درست است که این ایرادات بر فیلم وارد است و واقعاً جایگاهی برای توجیه باقی نمی‌ماند ولی باز نقاطی در فیلم وجود دارد که رنگ و بوی انسانی به اثر می‌بخشد.

درست در جایی که سینما محل استقرار مردم و اسرای عراقی می‌شود و یا نشان دادن جنایات عراقی‌ها به خودشان، در سکانس دیگری سینما با فیلمی از چارلی چاپلین باعث ایجاد صلح و خنده موقت می‌شود.

اضافه گویی داستانی

تا زمانی که شخصیت رضا کرامت در فیلم زنده است و حضور دارد باز به هر نحوی که شده در بین داستان‌های گوناگون، مخاطب با یک شخصیت همراه است و یک نفر را دنبال می‌کند ولی بعد از شهادت کرامت دیگر خبری از شخصیت محوری نیست و داستان رها در بین اضافه گوی و شخصیت‌های متفرق در رفت‌وآمد است.

داستان‌هایی که تا پیش از این اصلاً به آن‌ها پرداخت نشده و اهمیتی نداشته‌اند به یک‌باره حیاتی می‌شوند و در روند داستانی فیلم تأثیرگذار می‌شوند، در واقع می‌توان از دل این فیلم، دو تله فیلم خوب با تدوین استخراج کرد.

 جمع‌بندی

در نهایت آنچه که در میان هیاهوی جشنواره و انتقادات گم شد این بود که با تمام کاستی‌ها این فیلم ارزش یک‌بار دیدن با خانواده را دارد و از زاویه نگاه دیگری به جنگ و مردمان آن پرداخته است.

محمدحسین بنی احمدی