سعید فرجی کارگردان مستند «عکاسی زیر آتش» ضمن مرور خاطرات و مشاهدات خود از روند تولید این مستند با موضوع عکاسی جنگ، از اهمیت «عکاسی انسانی» در هر شرایطی سخن گفت.

سعید فرجی کارگردان مستند «عکاسی زیر آتش» همزمان با عرضه اینترنتی این مستند، در گفتگو با خبرنگار پردیسان آنلاین، درباره این مستند توضیح داد: این مستند درباره عکاسی جنگ در مقطع آزادسازی خرمشهر است که به‌مناسب سوم خرداد، چند نوبت از تلویزیون هم پخش شده است. این اولین فیلم مستندی است که من ساخته‌ام. حرفه اصلی من عکاسی است و سال ۸۸ بود که تصمیم گرفتم با توجه به تحصیلاتم در مدرسه سینمای روایت فتح، یک فیلم مستند بسازم. از آنجایی که پیش‌تر و در جنگ ۳۳ روزه لبنان تجربه عکاسی در جنگ را هم داشتم، تصمیم گرفتم فیلمی درباره عکاسی در جنگ بسازم. بعدها موضوع خرمشهر به‌ذهنم رسید که ساخت این مستند را آغاز کردیم. دوران خیلی سختی هم بود چراکه متأثر از حوادث سال ۸۸ بعضی از عکاسان حاضر به همکاری نمی‌شدند و به دلیل همین مشکلات هم بود که فیلم با تأخیر تولید و منتشر شد. بعدها که شرایط آرام‌تر شد برخی از عکاسان راضی به مصاحبه شدند.

وی افزود: قالب اصلی این مستند گفتگویی است و تنها یک فضای میدانی دارد که پردیسان آنلاینداد ارشدی به‌عنوان راوی در فضای خرمشهر به ارائه توضیحاتی می‌پردازند. فضای میدانی مستند در خرمشهر ضبط شد و بخش‌های مصاحبه‌ای آن را هم در تهران ضبط کردیم.

این مستندساز که خود سابقه عکاسی در جنگ را هم داشته است درباره دشواری‌های این سبک از عکاسی گفت: نکته‌ای که در همه هنرها وجود دارد و در عکاسی و به‌ویژه عکاسی بحران، جدی‌تر هم می‌شود، تأثیری است که این فضاها بر روی هنرمند می‌گذارد. افرادی که من در این مستند با آن‌ها گفتگو کردم هم به‌نوعی درگیر همین نوستالژی آن هم در قیاس با فضای زندگی امروز خود هستند. اتفاقی که در عکاسی جنگ رخ می‌دهد این است که آدم‌ها در سخت‌تری شرایط عکاسی می‌کنند اما لااقل در ایران اینگونه است که از مقطعی به بعد، فراموش می‌شوند. من اتفاقاً فیلم دیگری درباره عکاسی در جنگ برای شبکه مستند ساخته‌ام که هنوز پخش نشده است و در آن به تجربه عکاسان جوان ایرانی از عکاسی از بحران در خارج از مرزهای ایران پرداخته‌ام. در قسمتی از این مستند، خودم هم درباره عکاسی در سومالی صحبت کرده‌ام.

وی افزود: مسئله این است که جنگ مسئله‌ای نیست که همواره برقرار باشد و در مقطعی خاص است که رسانه‌ها به تصاویر آن احتیاج دارند. در این شرایط عکاسان با اصرار خود به میدان می‌روند، عکاسی هم می‌کنند اما بعدها فراموش می‌شوند. سخت‌ترین قسمت ماجرا هم همین موضوع است. در تمام این سال‌ها ندیده‌ام که به عکاسی بگویند که تو باید به میدان بروی و همه عکاسان با تمایل خودشان می‌روند و سختی‌ها و نگرانی‌های این مسیر را هم به جان می‌خرند. ولی آن جایی ماجرا سخت‌تر می‌شود که عکاسان متوجه می‌شوند که گویی تنها یک وسیله بوده‌اند و دیگر هیچ ارج و قربی ندارند.

عکاسانی که برای پول آدم می‌کشند!/ وقتی «دوربین» اسلحه می‌شود

لذت درک جزئیات در عکاسی، شبیه لحظه تولد یک فرزند

فرجی درباره یادآوری جزئیات خاطرات از سوی عکاسان جنگ در این مستند هم توضیح داد: من خودم کتاب خاطراتی نوشته‌ام که مربوط به زندگینامه عکاسی من از تولد تا سفرهای جنگی می‌شود. در سن ۴۱ سالگی خاطرات زیادی دارم و قسمت ما این بود که در دوران زندگی‌مان اتفاقات زیادی را شاهد باشیم. بچه‌های دیگری هم که در این حوزه فعال بوده‌اند امروز تجربه‌های بسیاری دارند. به‌خصوص در ۱۰ سال گذشته که اتفاقات بسیار زیادی در دنیا رخ داد و ما هم توانستیم به عنوان عکاس در این رویدادها حضور داشته باشیم. وقتی بخشی از خاطرات خود را برای یکی از دوستان می‌خواندم، برایش سوال شد که در طول سفرت یادداشت‌برداری می‌کردی؟ گفتم وقتی تصمیم گرفتم این کتاب را بنویسم، حتی یک خط یادداشت هم نداشتم و اگر چیزی نوشته بودم شاید جزئیات بیشتری از حوادث را در ذهن داشتم. اینکه عکاسان حوادث را با این جزئیات به خاطر می‌آورند، چیزی شبیه لحظه تولد یک فرزند برای مادر است. شاید چهل سال هم از تولد یک بچه بگذرد اما جزئیات این تجربه در طول دوران بارداری را مادرها هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنند و با جزئیات به یاد می‌آوردند. دلیلش هم عشق به فرزند است. برای عکاسان جنگ هم از آنجایی که خیلی سختی تحمل می‌کنند، شرایط همین‌گونه است.

برخی از عکاسان ما به خصوص عکاسان جنگی ما، در کار خود فوق‌العاده هستند و حتی خودشان هم بعدها نتوانستند مانند دوران حضور در جنگ خود، عکاسی کنند. آن‌ها هشت سال در فضایی زندگی کرده‌اند که امروز حتی یک فریم از عکس آن را که می‌بینیم، تحت تأثیرش قرار می‌گیریم. این افراد در آن فضا حضور داشته‌اند و آنچه دیده‌اند را در حافظه خود ضبط کرده‌اند.

وی ادامه داد: گاهی البته جزئیاتی در روایت‌ها وارد می‌شود که لزوماً همه آن‌ها هم دقیق نیست. مثلاً شاید برخی اسم‌ها در برخی روایت‌ها به درستی ذکر نشود اما کلیت ماجراها و اتفاقات را این افراد به خوبی به یاد دارند و این مسئله بسیار مهم است. در حال حاضر گروه‌ها وجود دارند که روایت‌هایی از این دست را روی هم انطباق می‌دهند تا راستی‌آزمایی صورت بگیرد و اشتباهی در روایت‌ها وجود نداشته باشد. حتی این موارد را با خود راوی هم چک می‌کنند و به او هم اطلاع می‌دهند. در عین حال اما عکاسان اصل وقایع را به خوبی به یاد می‌سپارند چرا که این کار را همه زندگی خود می‌دانند. آدم‌ها در جنگ خیلی زود پیر می‌شوند چرا که در بازه زمانی کوتاهی، تجربیاتی کسب می‌کنند که شاید یک آدم معمولی در کل زندگی‌اش هم آن‌ها را کسب نکند. به همین دلیل انگار یک زندگی فشرده در یک بازه زمانی کوتاه را تجربه می‌کنند.

این مستندساز تأکید کرد: برخی از عکاسان ما به خصوص عکاسان جنگی ما، در کار خود فوق‌العاده هستند و حتی خودشان هم بعدها نتوانستند مانند دوران حضور در جنگ خود، عکاسی کنند. انگار عکاسی‌شان در همان هشت سال جنگ فریز شده است. ما در برابر این نسل تجربیات بسیار کمتری داریم. آن‌ها هشت سال در فضایی زندگی کرده‌اند که امروز حتی یک فریم از عکس آن را که می‌بینیم، تحت تأثیرش قرار می‌گیریم. این افراد در آن فضا حضور داشته‌اند و آنچه دیده‌اند را در حافظه خود ضبط کرده‌اند. برخی از این افراد پیرمرد نیستند اما به اندازه یک پیرمرد خاطرات و مشاهدات دارند. آنقدر هم به دلایل مختلف این مشاهدات را روایت می‌کنند که تبدیل به تاریخ شفاهی شده است.

فرجی درباره عجیب‌ترین تجربیات عکاسان جنگ هم گفت: یک نکته مهم این است که ما امروز نسلی هستیم که دوربین‌های دیجیتال در اختیار داریم اما این نسل با دوربین‌ها نگاتیو کار می‌کردند. با این شرایط آن‌ها خاطرات حضور در عملیات‌هایی را تعریف می‌کردند که دشمن یک پشه را روی هوا شکار می‌کرده است! شنیدن این خاطرات طبیعتاً در نوع خود عجیب است. البته برای من کمتر، چراکه من خودم حضور زیر آتش توپخانه و یا محاصره در جنگ را تجربه کرده بودم. مسئله اصلی از نگاه من این بود که از نظر فنی این آدم‌ها با امکانات کم و مثلاً ۱۰ حلقه نگاتیو باید به میدان می‌رفتند اما امروز اگر ۲۰ مموری دوربین هم در جیب خود بگذارید، حجمی را اشغال نمی‌کند! در ضمن ما جوان‌ترها نسل قبل از خود را دیده‌ایم اما آن‌ها کسی را هم ندیده بودند. ما تجربه دیدن عکس‌های آن‌ها را امروز داریم اما آن‌ها چنین تجربه‌ای هم نداشتند و برایم سوال است که چگونه در آن مقطع چنین سوادی را کسب کرده و عکاسی کرده‌اند؟ چگونه آدمی که در یک آتلیه عکاسی در یک خیابان مشغول به کار بوده است، ناگهان تبدیل به یک عکاس حرفه‌ای جنگ شده است که اگر در میدان‌های جنگ بین‌المللی حضور داشتند، از چهره‌های شناخته‌شده جهانی بودند.

می‌گفتند می‌خواهی فلان فرد را با تیر بزنیم تا از او عکاسی کنی!؟

این مستندساز درباره مواجهه خود با نمونه عکس‌های تأثیرگذار عکاسان جنگ هم گفت: نکته مهمی که در عکس‌های عکاسان جنگ بسیار مشهود است، عکاسی انسانی است. ما در میان عکاسان جهانی هم نمونه‌هایی از این نگاه را داریم. انسانی عکاسی کردن، یعنی عکاس به‌صرف عکاسی کردن، حاضر نیست همه کاری بکند. آدمی داریم در حوزه عکاسی طبیعی که وقتی عکس یک گل را ثبت می‌کند، آن را از جا می‌کند تا دیگری نتواند عکس آن گل را ثبت کند! در حوزه جنگ هم از این نمونه داریم؛ آدمی بوده که می‌گوید من به چشم دیده‌ام در کشوری می‌گفتند می‌خواهی فلان فرد را با تیر بزنیم تا از آن عکاسی کنید!؟ حتماً وجود دارند آدم‌هایی که برای پول حاضرند چنین کاری انجام دهند و حتی بابت آن پول هم پرداخت می‌کنند!

وی در عین حال با اشاره به برخی روایت‌های منتشرشده در فضای مجازی درباره برخی عکس‌های مشهور ادامه داد: در دنیای امروز بیشتر از آنکه به‌دنبال اخبار معتبر باشند، به‌دنبال اخبار زرد هستند. من گاهی خودم می‌گویم فلان چیز را در عراق یا سوریه به چشم خودم دیده‌ام اما افراد آن را قبول نمی‌کنند و می‌گویند اینکه تو آنجا بوده‌ای ملاک نیست! هر کار انجام می‌دهی، عده‌ای در فضای مجازی به انتظار نشسته‌اند تا به آن واکنش نشان دهند.

فرجی بار دیگر به موضوع «عکاسی انسانی» پرداخت و گفت: من نمی‌دانم در وجود افرادی مانند علی فریدونی، سعید صادقی و بهرام محمدی‌فر چه بوده است که توانسته‌اند عکس‌هایی از آدم‌ها ثبت کنند که انگار تمام عصاره وجودی آن آدم را در عکس ثبت کرده‌اند، انگار سال‌ها با آن آدم‌ها زندگی کرده‌اند. چشم‌های سوژه‌ها در عکس‌های این عکاسان به‌گونه‌ای است که گویی شما اساساً عکاس را نمی‌بینید و انگار این افراد در مقابل شما نشسته‌اند. رسیدن به این کیفیت کار ساده‌ای نیست. برخی افراد ضدجنگ هم به این عکاسان خرده می‌گیرند و می‌گویند شما به‌گونه‌ای جنگ را نشان داده‌اید که منجر به ترغیب آدم‌ها به جنگ شده‌اید. دلیلش این است که آنقدر حال آدم‌ها در قاب‌های این عکاسان خوب است که گویی بخشی از وجود عکاس هستند که توانسته با آن‌ها اینگونه ارتباط برقرار کند. ما می‌فهمیم که این افراد چه کار بزرگی انجام داده‌اند و در آن مقطع به‌دنبال جایزه نبوده‌اند.

وی تأکید کرد: در این شرایط عکاس چیزهایی را ثبت می‌کند که به‌صورت واقعی وجود دارد، نه آن چیزی که به او سفارش داده‌اند. مهمترین نکته زندگی حرفه‌ای این عکاسان هم همین بوده که عکاسانی سفارشی نبوده‌اند و واقعاً به کاری که انجام می‌داده‌اند اعتقاد داشته‌اند. مانند رزمنده‌ای که از اسلحه‌اش استفاده و حراست می‌کرده، این‌ها هم از دوربین خود بهره می‌گرفتند تا حق و حقیقت را درباره وطن خود ثبت کنند. اما متأسفانه هیچ رسانه‌ای نداشتیم که این تلاش‌ها به‌خوبی دیده و ثبت شود تا جوان عکاس امروزی بتواند با مراجعه به یک آدرس مشخص بتواند حاصل کار این بزرگان را تماشا کند. تک به تک باید اسم آدم‌ها را در گوگل سرچ کنیم تا بلکه بخشی از کارهای‌شان را ببینیم.