راهپیمایی اربعین در طول یک دهه گذشته به عنوان بزرگترین آوردگاه و راهپیمایی جهان ذهنهای آزاد و چشمهای بینای دنیا را به خود معطوف کرده است. پایگاه اطلاعرسانی شهید سلیمانی در گفتوگو با حمید رضا الماسی، از فعالین اجرایی و عملیاتی راهپیمایی اربعین به بررسی و ارزیابی کوتاهی از این ماجرا و نقش شهید سلیمانی در احیای این تجمع عظیم بشری پرداخته است. متن این گفت و گوی کوتاه به شرح زیر است.
آقای الماسی شما تجربه حدود ۱۰ سال حضور در راهپیمایی اربعین را دارید. اهمیت این رویداد جهانی را در چه مسئلهای میبینید؟
حقیقتاً بحث اربعین اهمیت بسیار زیادی دارد. در تاریخ آمده اوّلین کسانی که به زیارت قبر امام حسین علیهالسلام در اربعین مشرف شدند، کاروان اسرای کربلا بودند. آنها بعد از اسارت به اوّلین جایی که برگشتند، قبر شهدای کربلا و امام حسین علیهالسلام بود. میگویند آمدن اسرا همزمان با سفر جابربنعبداللّه انصاری شده که او با دوستش عطیه از مدینه به مزار امام آمدند و از اوّلین زائران امام حسین علیهالسلام در نخستین اربعین بودند. میتوان اینطور نتیجه گرفت که مؤسسین همایش و زیارت اربعین، کاروان اسرا و امام سجاد علیهالسلام و اهل بیت علیهمالسلام بودند. لذا، امام و حضرت زینب سلاماللهعلیها ویژگیهای مهمی را در اربعین میدیدند. آنها آگاه بودند که این زیارت در آینده چه ظرفیتی خواهد داشت و میتواند چه تحولاتی را رقم بزند. در طول تاریخ هم این برنامه برای مردم شیعهی عراق و کشورهای مختلف بوده است، امروزه هم اربعین در تاریخ معاصر ما ویژگیهای خاص و جدیدی پیدا کرده است. الآن جمعیت میلیونیشده و زیارت اربعین بیش از ده میلیون زائر را به خودش میبیند؛ حتی از قارههای مختلف در این حماسهی پیادهروی شرکت میکنند. این همایش هر سال پیامهایی را به ما میرساند که شاید اوّلین پیامش این باشد که در آن ظرفیت بسیار بزرگی در ایجاد زمینهها و بسترهای تمدن جهانی اسلام هست. تمدن جهان اسلام قطعاً بهواسطهی امام عصر در طرحی الهی در آخرالزمان اتفاق خواهد افتاد؛ حتی ادیان دیگر هم به ظهور منجی در آخرالزمان و ایجاد تمدن جهانی برای نجات بشر اعتقاد دارند.
شما که تجربه حضور در این راهپیمایی را داشته اید اگر بخواهید آن را توصیف نماید چه می گوید؟
من از سال ۹۱ در این حماسه حضور داشتم و هر سال دیدم که جلوههای بسیار زیبایی از ایثار، فداکاری، انسانیت و محبّت -که همه از فطرت و پیامهای جهانی اسلام است- در آنجا وجود دارد. هر سال هم به رونق آن افزوده میشود. اربعین همایشی جهانی است و این موضوع بسیار اهمیت دارد. مراسم اربعین بهمراتب از مراسم حج پا را فراترگذاشته و عظیمتر شده است. وقتی انسان در این مسیر قرار میگیرد، زیباییها و حوادث شگفتانگیزی را میبیند و احساس میکند که در این مراسم ظرفیتی وجود دارد و میتواند بسترهای تمدن جهانی با خودش داشته باشد. هر زائری که قصد تشرف دارد، میداند که این سفر همراه با پیادهروی حداقل صد کیلومتری است؛ میداند که جای خواب مشخص و وسیلهی رفتوآمد ندارد، غذای مناسبی گیرش نمیآید و ممکن است هزاران مسئلهی دیگر برایش اتفاق بیفتد. البته الآن وضعیت بهترشده، چراکه در سالهای قبل که داعش در عراق حضور داشت، امنیت را به خطر انداخته بود. بااینحال، هر سال عدهی کثیری مشتاقانه علیرغم علم بهوجود سختیها و مشکلات در این حماسه حضور پیدا میکنند که علتش عشق و رغبت درونی در زائران است که باید حتماً خودشان را به این مراسم برسانند.
همهی ما از نقش بیبدیل و دغدغهی شهید سلیمانی در ایجاد امنیت و سهولت برای زائران پیادهروی آگاه هستیم. ایشان چه اقداماتی برای سهولت زائران انجام دادند؟
خدا حاج قاسم عزیز را رحمت کند. ایشان انسانی بسیار زیرک، باهوش و دارای فهم راهبردی بود و به حوادث نگاه سطحی و احساسی نداشت. حاج قاسم میدانست که اربعین چه تأثیر و ظرفیتی دارد. لذا، یکی از دغدغههای حاجی این بود که راه برای زوار باز شود تا تعداد بیشتری در این مراسم شرکت کنند؛ چون حضور حداکثری زائران بسیار تأثیرگذار است. قطعاً یکی از مسائل مهم و مقدماتی برای حضور حداکثری زوار بحث امنیت است. لذا، یکی از دغدغههای اصلی شهید تأمین امنیت زوار در سطوح مختلف بود. در جلساتی که حاجی با دوستان ایرانی و دوستان حشدالشعبی داشت، تأکید میکرد که حتماً امنیت در سطح بالا ایجاد شود تا زوار بتوانند با آرامی و بدون ترس این مسیر را طی کنند. این مسئلهای بود که قطعاً همهی ما دیدیم و اتفاق هم افتاد. از همان سالهای اوّلی که بحث اربعین رونق گرفت و زوار حضور پیدا کردند، دیدیم که ایشان مرتب از تمام متولیانی که در داخل عراق یا ایران در این مسیر فعالیت میکردند، پرسوجو میکرد و پیگیر بود و اخبار و اطلاعات میگرفت تا مطمئن شود که همه چیز آماده است و مشکلی نیست. موضوع دیگر رفاه و خدماتدهی به زوار بود. ایشان دغدغه داشت که مواکب و مجموعهها بتوانند تغذیه، اسکان، بهداشت و حملونقل را در سطح بسیار مناسبی برای زوار تأمین کنند. به نظر من مهمتر از این امکانات، تحقق فلسفهی زیارت اربعین بود.
لطفاً برای ما از جنبهی تمدنسازی اربعین بگویید.
تمدن جهان اسلام قلهای است که نه فقط مسلمانان، بلکه کل بشریت باید به آن قله برسند. خداوند متعال خواسته که بشر در مسیر رشد عقلانی و ایمانی خودش به نقطهای برسد که دارای حکومت جهانی و تمدنی باشد که تمام ابعاد وجودی انسان در آن تأمین شود. قطعاً با این بسترسازی و ظرفیتی که اربعین در خودش ایجادکرده، میتواند بشریت را به این نقطه و تأمل برساند تا ما بتوانیم حرکتی برای تمدنسازی داشته باشیم. وقتی امام عصر ظهور میکنند، خودشان را به نام جدّ بزرگوارشان امام حسین علیهالسلام معرفی میکنند. دوستان، علما و اهل تحلیل در بحث فرج و ظهور امام زمان میگویند که با ظهور ایشان تمدن جهانی شکل میگیرد و بشریّت و انسانهای کرهی زمین باید با نام امام حسین علیهالسلام آشنا شده باشند. نکتهی اوّل اینکه وقتی انسانها از کشورهای مختلف در اربعین حضور پیدا میکنند قطعاً با این نام و مکتب آشنا میشوند. نکتهی دوم اینکه خود اربعین میتواند مدرسه و دانشگاهی برای تمرین و آمادگی انسانها باشد. بنابراین، حماسهی اربعین قلوب را به همدیگر در این فضای معنوی نزدیک میکند و زوار را با فلسفهی ظهور امام حسین -که همین فلسفه در ظهور امام عصر و ایجاد تمدن جهانی اسلام است- آشنا میکند.
وقتی زائران اربعین خود را به کربلا میرسانند و به زیارت امام حسین علیهالسلام میروند، یکسری جملات نورانی در زیارت اربعین میخوانند. در قسمتی از این زیارت آمده است که: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیک»؛ مهجه خون قلب را میگویند. حیات قلب انسان به خون است و حیات انسان به قلبش است. اگر این قلب زنده باشد، انسان زنده است و حیات قلب هم به خونی است که در آن جاری است. امام و یارانشان در کربلا خون قلب خودشان را بذل کردند؛ یعنی بدون منّت و با بزرگواری و طیب نفس خونشان را دادند، برای اینکه «لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَه»؛ اینجا منظور از جهل، نادانی و بیسوادی نیست، بلکه جهل یعنی عقل و قوهی فکرنداشتن. اگر عقل و اندیشه بشر را بگیری هیچ خاصیتی ندارد، نمیتواند راه رشدش را پیدا کند و زیر سیطرهی ظالمین میرود. مردم زمان امام حسین علیهالسلام در جهل فرو رفته بودند و اهل اندیشه و تعقل نبودند. در حیرت الضلاله بودند و نمیتوانستند راه مستقیم و درست را پیدا کنند. اصلاً سرگردان شده بودند. امام آمدند تا با نهضت و جانفشانی خودشان مردم را از این حالت نجات بدهند؛ یعنی به مردم رشد عقلی بدهند و وجدانها را بیدار کنند. همین اتفاق باید در عصر ظهور امام زمان هم بیفتد؛ یعنی باید مردم رشد عقلی پیدا کنند و از حیرت الضلاله و جاهلیت مدرنی که تمدن غرب برای بشر ساخته رها شوند. اگر بشریت به رشد عقلانی و روحی و معارف نهفته در اربعین برسد قطعاً ما شاهد محققشدن تمدن اسلامی در جهان خواهیم بود.
با توجه به فهمی که حاج قاسم از این موضوع داشت، بُعد معنوی و فرهنگی اربعین را مورد تأکید قرار میداد. ایشان میخواست که مجموعهها، نهادها و مؤسسات فرهنگی بتوانند در ایام اربعین نقشآفرینی کنند. ما امروز میبینیم که اکثر موکبها و کسانی که مشرف میشوند، در تغذیه و خدماترسانی واقعاً تلاش میکنند.
امّا ضعفی وجود دارد و آن پرداختن به فلسفهی اصلی اربعین است. حاجی اصرار داشت که مجموعهای از نخبگان و مؤسسات و مجموعههای فرهنگی این رسالت را بر دوش بکشند و در ایام اربعین کار فرهنگی و تبلیغی کنند و فلسفهی اربعین را بیشتر تبیین کنند.
استراتژی حاج قاسم برای وحدت بین دو ملت ایران و عراق چه بود؟ اربعین چه جایگاهی در این استراتژی داشت؟
وقتی انقلاب پیروز شد، امام و ملت ایران پیام رهاییبخش، عدالتمحور و حقمحور برای همهی ملتها داشتند. نظام سلطه به این نتیجه رسید که شاید اوّلین کشوری که ممکن است به پیام جمهوری اسلامی پاسخ مثبت بدهد، ملت شریف عراق است. کشور ایران و عراق در بسیاری از مسائل با هم وجه مشترک دارند، برای همین دشمن به این نتیجه رسید که اگر ما و عراق وارد رابطه عمیقی شویم، قدرتی برای امت اسلام تولید خواهد شد که دیگر نظام سلطه نمیتواند سیطرهی خودش را بر ملتها داشته باشد. بعد از وقوع انقلاب اسلامی، اوّلین مسئلهای که آمریکاییها و جریان نظام سلطه دنبال آن بودند، ایجاد جنگ بین دو کشور بود. برای همین صدام یاغی انتخاب شد تا بین دو کشور جنگ و تفرقه راه بیندازد؛ امّا به لطف خدا بعد از سقوط صدام و بعد از حاکمیت مردم عراق بر سرنوشت خودشان این زمینهها و مؤلفههایی که برای ایجاد رابطهی عمیق و پیوند بیشتر وجود داشت، احیا شد. حاج قاسم به این مسائل دقت داشت و اینها را میدانست. حاجی دنبال این بود که از همهی ظرفیتها استفاده کند تا این پیوند بیشتر شود.
ما آماری داریم که سالانه حدود چهار میلیون عراقی برای زیارت به ایران میآیند. به همین مقدار هم ایرانی به عراق میرود. هدف این رفتوآمدها رونق بُعد تجاری و اقتصادی دو کشور است. ما در مرز خوزستان و عراق عشایران بسیاری داریم که با یکدیگر همزباناند و پیوند عشیرهای دو ملت را رقم میزنند. بسیاری از مردم عراق واقعاً جمهوری اسلامی و ملت ایران را دوست دارند و همین علاقه نشان میدهد که جنگ هشتسالهای که صدام و جریانات نظام سلطه راهاندازی کردند، نتوانست بین دو کشور فاصله بیندازند و همهی اینها را جریان اربعین و روابط فرهنگی و اجتماعی کنار زد. امروز ما بیشترین پیوند را بین دو ملت میبینیم. خود مراسم اربعین تأثیر بسزایی برای ارتباط بین دو کشور دارد. در آخرین اربعین قبل از کرونا، حدود سه میلیون زائر ایرانی در عراق داشتیم. این زائران ایرانی در خانه و موکب عراقیها میروند و عراقیها از آنان میزبانی و استقبال میکنند. در این بین رفاقتی بین ایرانیها و عراقیها شکل میگیرد و بعد آنها هم به ایران میآیند و ایرانیها از آنان استقبال و میزبانی میکنند؛ حتی بعضاً پیوند خانوادگی هم ایجاد میشود.
حاج قاسم عزیز با اطلاع دقیق از این ظرفیت بزرگ در اربعین تلاش میکرد که ما تعداد زائر را افزایش بدهیم تا خدمات مناسب داده شود. آمار هر سال افزایش پیدا میکند و میتواند زمینهای برای پیوند عمیق و تقویت رابطهی دو کشور باشد. نظام سلطه دائماً با ایجاد شایعه یا تخریب چهرهها و دروغپردازی و تفرقهافکنی سعی بر این دارد که به این رابطه لطمه بزند. این حرکت حاجی و مراسم اربعین درست نقطه مقابل طراحی دشمن است.
راهپیمایی اربعین چه تأثیری در امنیت منطقهی غرب آسیا دارد؟
در برههای که داعش در عراق حضور داشت، تمام تلاش و قدرت رسانهایش برای این بود که در میان مسلمانان و مردم رعب و وحشت ایجاد کند؛ چون یکی از مهمترین اصول داعش برای سیطرهی بر منطقه این بود که رعب و وحشت ایجاد کند. برای همین بهراحتی سر میبریدند و از این سربریدن فیلم میگرفتند و پخش میکردند. این بهخاطر ایجاد رعب و وحشت بود. در جاهایی هم اثر خودش را گذاشته بود. مثلاً، بهخاطر وجود آن رعب و وحشت، وقتی خبر رسیدن داعش به شهری میرسید، قبل از رسیدن داعش مردم شهرشان را رها میکردند و میرفتند. داعش هم بدون هیچ درگیری آنجا را اشغال و بهراحتی پیشروی میکرد.
در همین حضور داعش در عراق و در میان همین تهدیدها و رعب و وحشتها، میلیونها انسان بدون هیچ وحشت و ترسی وارد عراق شدند و راهپیمایی عظیم اربعین را برگزار کردند. وقتی پانزده میلیون انسان بدون ترس به زیارت میآیند، چه پیامی به دنیا، به مردم عراق و به ملتهای غرب آسیا میدهد؟ آرامش ایجاد میکند. این حرکت دقیقاً در نقطه مقابل استراتژی و راهبرد داعش بود که میخواست ایجاد رعب کند. به نظرم بزرگترین دستاورد مراسم اربعین ایجاد احساس امنیت است؛ یعنی دادن حس امنیت بزرگترین دستاورد در این بُعد است.
مکتب شهید سلیمانی چگونه مکتبی است که می تواند میلیون ها نفر را عاشق خود نماید؟
خدا این شهید بزرگوار را رحمت کند که با شهادتش به یک فرهنگ تبدیل شد. حضرت آقا هم فرمودند که شهادت حاج قاسم و ابومهدی المهندس به یک مکتب تبدیل شد. مکتب یعنی مجموعهی جامعی که مبنای فکری، اصول اعتقادی، مؤلفههای اخلاقی، عناصر فرهنگی و عناصر الگودهیاش جامع است. تبیین این مجموعهی جامع میتواند برای جوانها و نسلهای آینده بسیار آموزنده و تربیتی باشد؛ یعنی دشمن احمق باید به این نتیجه برسد که با شهادت حاج قاسم و ابومهدی عزیز دچار خطایی راهبردی شده است. بهجای اینکه خطر را از محدودهی نظام سلطه دور کند و به جبههی مقاومت ضربه بزند، کاری کرد که این دو شهید بزرگوار به مکتب تبدیل شوند. انشاءالله از دل این مکتب هزاران حاج قاسم و ابومهدی تربیت و رشد خواهند کرد و در آینده در مقابل نظام سلطه خواهند ایستاد.