«فریده شجاعی» این روزها به عنوان نایب رییس زنان فدراسیون بسکتبال فعالیت می‌کند. وی از خاطرات کودکی در ورزشگاه آزادی و اشتیاقتش پیش از ازدواج با «منصور پورحیدری» به استقلال و نیز بازی هایش در فوتبال، بسکتبال و بدمینتون با خبرنگار پردیسان نوین سخن گفت. مشروح گفت و گوی او را با خبرنگار ورزشی پردیسان […]

«فریده شجاعی» این روزها به عنوان نایب رییس زنان فدراسیون بسکتبال فعالیت می‌کند. وی از خاطرات کودکی در ورزشگاه آزادی و اشتیاقتش پیش از ازدواج با «منصور پورحیدری» به استقلال و نیز بازی هایش در فوتبال، بسکتبال و بدمینتون با خبرنگار پردیسان نوین سخن گفت.

مشروح گفت و گوی او را با خبرنگار ورزشی پردیسان نوین در متن زیر می‌خوانیم:

در دوران کودکی برای دیدن تمام بازی‌های تاج به ورزشگاه می‌رفتم

یکی از خاطرات بدم در سال ۱۳۵۲ بود و مجرد بودم استقلال با پرسپولیس در ورزشگاه آزادی بازی داشت و آن موقع ۶ تا گل خورد و بدترین خاطره‌ام بود زیرا عاشق استقلال بودم. در عالم کودکی برای تماشای دیدارهای استقلال به ورزشگاه می‌رفتم.  در آن زمان مادرم کارمند سازمان تربیت بدنی و مسوول بخشی در ورزشگاه آزادی بود. در آن دوران باخت استقلال روی من اثر بدی گذاشت و تا صبح گریه کردم.

در ۱۰ سالگی به بسکتبال علاقه‌مند شدم

در سن ۱۰ سالی در مدرسه به بسکتبال علاقمند شدم. مربی ورزش من را انتخاب کرد تا در تیم بسکتبال باشم. اولین مسابقه‌ای که رفتم دیدار میان انجمن زنان ایران با تیم آرارات بود. از آن به بعد تصمیم گرفتم که بسکتبال بازی کنم زیرا رشته جذابی بود.

در ۱۱ سالگی وارد باشگاه استقلال شدم

پس از آن چون شوهر عمه من رییس مالی باشگاه استقلال  بود به من پیشنهاد کرد تا وارد این باشگاه شوم. بنابراین در سال ۱۳۴۹ و در سن ۱۱ سالگی توانستم به این باشگاه ورود پیدا کنم. در بسکتبال هم بهترین بازیکن مدرسه بودم و در باشگاه نیز در تیم دسته ۲ دیهیم به مدت ۶ ماه بازی می‌کردم.

اولین مربی من در فوتبال «علی دانایی‌فر» بود

پس از آن متوجه شدم ورزش جذاب دیگری هم هست و می‌توانم بروم و به فوتبال کشیده شدم. اولین مربی من مرحوم «علی دانایی‌فر» بود و در آن زمان «منصور پورحیدری» هم مربی تیم زنان بود. در هر ۲ رشته بسکتبال و فوتبال تمرین می‌کردم. مدتی فوتبال بازی کردم اما چون به بسکتبال بیشتر علاقه داشتم این رشته را ادامه دادم.

تمرینات منظمی را شروع کردم و در ۱۴ سالگی به تیم ملی دعوت شدم. با مشکلات زیادی روبرو شدم و یک بار در تمرینات پایم شکست و بار دیگر حقم را خوردند تا اینکه در سال ۱۳۵۷ تیم تشکیل شد و قرار بود به مسابقات آسیایی برویم که با وقوع رویدادهای بسیار این مسابقات لغو شد. پس از سال‌ها تمرین در بسکتبال نتوانستم در مسابقه بین‌المللی شرکت کنم.

حقوق قبول شدم اما تربیت بدنی را انتخاب کردم

از طرفی هم در سال ۱۳۵۲ در باشگاه استقلال با «منصور پورحیدری» آشنا شدم و یکدیگر را در تمرینات به صورت مرتب می‌دیدیم و در نهایت به ازدواج ما در ۱۳۵۴ منجر شد و در آن زمان هم فوتبالی و هم بسکتبالی بودم. در سال ۱۳۵۸ ابتدا حقوق قبول شدم اما ترجیح دادم به بدلیل علاقه‌ای که به ورزش داشتم تربیت بدنی بخوانم. با شروع انقلاب فرهنگی سه سال دانشگاه‌ها تعطیل بود و نتوانستم ادامه دهم و در این مدت با همسرم به امارات رفتیم و وی مربی الاهلی امارات بود. در امارات فعالیت ورزشی داشتم و بعد از بازگشت به ایران تربیت بدنی را ادامه دادم و در سال ۶۲ خدا به ما پسری داد و هم درس می‌خواندم و نیز در مسابقات حضور می‌یافتم و بچه‌داری می‌کردم. دوران سخت و دشواری بود اما از بهترین سال‌های زندگیم بشمار می‌رود.

قهرمانی استقلال در آسیا با تولد دخترم همزمان شد

سال‌ها گذشت و منصور موفقیت‌های زیادی را در فوتبال بدست آورد. وی مربی استقلال بود و مقام‌های زیادی را کسب کرد و سال ۱۳۷۰ بهترین سال برای من و همسرم بود. دخترم در آن سال بدنیا آمد و منصور نیز به همراه استقلال قهرمان آسیا و بلافاصله سال ۱۳۷۱ نایب قهرمان آسیا شد و سال‌های موفقیت آمیزی برای همسرم بود.

در آن زمان بسکتبال زنان هیجان نداشت

زندگی در کنار منصور سختی‌های زیادی هم داشت. وی بیشتر در اردو بود و به همین دلیل وقت کمی برای خانواده می‌گذاشت.  چون ورزشی بودم و شرایط همسرم را درک می‌کردم و از این قضیه لذت می‌بردم.  من همچنان بازی می‌کردم اما در آن زمان بسکتبال زنان آنقدر هیجان نداشت. آن زمان بدنبال موفقیت‌های منصور بودم و خوشبختانه وی همواره موفق بود و زمانی که مربی تیم ملی بود قهرمان آسیا شد و خاطرات خوبم  در پیروزی‌های استقلال و تیم ملی و خاطرات بدم باخت‌های آنان بود. یکی از خاطراتم این است که روزی استقلال بازی داشت و دخترم ۲ ساله و پسرم ۹ ساله بود و وقتی استقلال برد پسرم عسل را به بالا پرت کرد و سر او به سقف خورد.

نخستین تماشاگر خانم در ورزشگاه آزادی پس از انقلاب بودم

ورود زنان به ورزشگاه‌ها ممنوع بود و خیلی از بازی‌های استقلال را در زمانی که نایب رییس فدراسیون فوتبال بودم در ورزشگاه از نزدیک می‌دیدم. به همین دلیل اولین تماشاگر زن بودم.

قهرمان بدمینتون شدم

در مجموع ۵۵ سال است که در ورزش هستم و همه جا را امتحان کردم. در سال ۱۳۶۰ با تیم اصفهان قهرمان ایران در بدمینتون شدم. من چند رشته‌ای بودم. سال ۷۶ دکترای فیزیولوژی ورزش را گرفتم و عضو هیات علمی دانشگاه بودم و  ۲ سال به دانشگاه آزاد خدمت کردم و سال گذشته هم بازنشسته شدم. کار دومم این بود که سال‌هاست در انجمن‌های ورزشی، قایقرانی، گلف بودم و نایب رییس فدراسیون گلف و فوتبال شدم و عضو امور فوتبال زنان آسیا و رییس کمیته آموزش غرب آسیا بودم.

غرق در ورزش

زندگی ما همیشه ورزشی بود و در کنار منصور همواره تفاهم داشتم. در ورزش غرق بودیم و نتوانستیم از زندگی لذت دیگری ببریم. شاید اگر به گذشته بازگردم تغییرات زیادی را در زندگی خود ایجاد می‌کردم. ورزش را دوست داشتم و دارم و فرزندانم نیز در این راه قدم گذاشته‌اند.

از سیستم ورزش کشور دلخورم

این اواخر از کل سیستم ورزش کشور دلخورم و فکر می‌کنم از ۵۵ سال زحمات خالصانه و صادقانه ورزشی من خانواده‌ام تقدیر نشده است و ورزش کشور قدر اسطوره‌های ورزشی را نمی‌داند. درست است که نایب رییس فدراسیون بسکتبال هستم و موفق بودم اما متاسفانه بسیاری از کارها در این رشته‌ها از طرف ما انجام شده است نه مسوولان ورزش کشور.