به گزارش پردیسان آنلاین، در روزهایی که بحران آب، فرسایش خاک و انقراض گونههای جانوری به خبرهای عادی تبدیل شدهاند، سینما و تلویزیون ایران آرامآرام در حال کشف نقشی تازهاند: تربیت نسلی که زمین را بخشی از هویت خود میداند. از منطقه پرواز ممنوع تا بچه زرنگ، از یوز تا ناتوردشت، آثاری که در ظاهر سرگرمکنندهاند اما در عمق خود به بازسازی رابطه انسان و طبیعت میپردازند؛ رابطهای که اگر ترمیم نشود، نه فقط حیات گونهها بلکه معنای زیستن انسانی را نیز تهدید خواهد کرد.

روایت سبز در سینمای ایران
سینمای ایران در سالهای اخیر، هرچند نه به صورت گسترده، اما با رویکردی تازه به مسئله محیط زیست پرداخته است. در گذشته، محیط زیست بیشتر در قالب شعار و توصیه بازنمایی میشد؛ اما امروز در فیلمها و انیمیشنهایی مانند منطقه پرواز ممنوع، بچه زرنگ، یوز یا ناتوردشت، طبیعت و حیاتوحش در بطن داستان قرار گرفتهاند و به عنصر اصلی روایت تبدیل شدهاند.
این جابهجایی از پیام مستقیم به تجربه زیسته موجب شده است که مخاطب بهویژه نوجوان، نه در جایگاه شنونده توصیه بلکه در مقام مشارکتکننده در ماجرا قرار گیرد و توجه به اهمیت محیط زیست را بهتر درک کند. چنین تغییری، آموزش زیستمحیطی را از سطح ذهن به سطح احساس و رفتار منتقل میکند.
![]()
تأثیر فرهنگی و روانی بر نسل نوجوان
در تربیت زیستمحیطی، تأثیر عاطفی و نمادین نقشی اساسی دارد. وقتی نوجوان در فیلمی قهرمان را میبیند که برای نجات یک یوزپلنگ تلاش میکند، این تصویر در حافظه هیجانیاش ثبت میشود. پژوهشها نشان میدهد که تجربههای هیجانی ماندگارتر از آموزشهای کلامیاند.
از همینرو، آثاری مانند منطقه پرواز ممنوع توانستهاند حس مسئولیت، همدلی و تعلق به طبیعت را در نوجوانان برانگیزند. این تأثیر، اگرچه تدریجی است، اما در بلندمدت به شکلگیری نوعی هویت زیستمحیطی منجر میشود؛ هویتی که در آن، طبیعت بیرون از انسان نیست، بلکه بخشی از تعریف او از خودش است.
درواقع این فیلمها، بیش از آنکه پیام بدهند، معنا میسازند. معنایی که از کودکی در ذهن مخاطب کاشته میشود و بعدها در تصمیمهای روزمره، سبک زندگی، و حتی انتخاب مسیر تحصیلی و شغلی اثر میگذارد.

از بازنمایی تا کنش اجتماعی
اما پرسش مهمتر این است که رسانه چطور میتواند از این ظرفیت بهره ببرد؟ تأثیر سینما بر تغییر نگرش، زمانی پایدار میشود که رسانهها بتوانند میان روایت هنری و کنش اجتماعی پیوند برقرار کنند. اگر شخصیتهای فیلمها به قهرمانانی برای محافظت از طبیعت تبدیل میشوند، رسانه باید این قهرمانی را از پرده به واقعیت بیاورد؛ با برنامههای گفتوگو، مستندهای کوتاه، کمپینهای مردمی و روایتهای خبری از نوجوانانی که واقعاً در پروژههای محیط زیستی مشارکت میکنند.
در چنین الگویی، سینما نقطه آغاز است و رسانه ادامهدهنده مسیر. تلویزیون، شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای آموزشی میتوانند داستان فیلمها را به گفتوگوی ملی درباره سبک زندگی سبز تبدیل کنند.

ضرورت تداوم و نگاه کلان
تجربه جهانی نشان داده است که تربیت زیستمحیطی نیازمند تکرار، استمرار و تنوع رسانهای است. فیلمی مانند یوز میتواند آغازگر باشد، اما اگر پس از آن برنامهای آموزشی، بازی دیجیتال، مسابقه دانشآموزی یا حتی گفتوگوی مدرسهای در ادامهاش شکل نگیرد، اثر آن در حافظه جمعی کمرنگ خواهد شد.
بنابراین رسانه ملی، نهادهای فرهنگی و سینماگران باید با برنامهریزی بلندمدت، از این آثار به عنوان زیرساخت فرهنگی بهره ببرند، نه صرفاً رویداد مناسبتی.

بازتعریف رابطه انسان و طبیعت
در نهایت، سینمای زیستمحیطی ایران نه فقط روایتگر تخریب یا هشداردهنده بحران، بلکه فرصتساز یک تحول فرهنگی است. نوجوانانی که امروز با قهرمانان محیطزیستی همذاتپنداری میکنند، در آینده میتوانند نسل تصمیمگیرندگانی باشند که توسعه را در چارچوب حفظ زمین میفهمند. اینجا است که اثر یک فیلم از مرز سرگرمی فراتر میرود و به بخشی از فرایند تربیت اجتماعی تبدیل میشود.