پردیسان نوین _ گروه فرهنگ: اول اردیبهشت مصادف است با روز بزرگداشت مقام سعدی شیرازی. شاعر و ادیب نامدار ایران که به او عنوان استاد سخن دادهاند و ادبیات فارسی قرنهاست که یکی از ستونهای هویت خود را بر دوش اشعار و نثرهای وی گذاشته است.
سعدی و کلامش همچون حافظ و فردوسی سالهای سال، میان خانوادههای ایرانی جایگاه ویژهای داشته است. گلستان و بوستان سعدی از جمله کتابهایی بود که در بسیاری از خانوادههای کهن ایرانی وجود داشت و تا کمتر از پنجاه سال قبل حتی در سیستم آموزش مکتبخانهای در سراسر ایران خوانده و به کودکان تعلیم داده میشد. با اینهمه، تغییر و تحولات نظام آموزشی و زیست و تفکر ایران در سالهای اخیر، نوع پیوند نسل جوان و حتی میانسال با آثار این شاعر گرانسنگ و نیز شاعرانی در زمره وی را تغییر داده است.
به همین بهانه و در سالروز بزرگداشت سعدی با این سوال، سراغ برخی از شاعران رفتیم که «حرف و کلام سعدی برای امروز ما چیست؟» این سوال را با این منظور پرسیدیم که چهطور میتوان کماکان از کلام و سخن سعدی برای ساختار و بافتار زندگی و زیست امروز ایرانیان بهره برد.
علیرضا قزوه شاعر و مدیر دفتر مطالعات زبان فارسی در شبهقاره هند که این روزها ساکن هندوستان است، در پاسخ به این پرسش به خبرنگار پردیسان نوین میگوید: به باور من این سوال و پاسخ به آن مثل این است که بگوییم چه شد که ما دوستانمان را به مادرمان و یا پدرمان ترجیح میدهیم؟ نمیدانم چرا بهشدت این مثل به ذهنم آمد. یکچیز دیگری هم به ذهنم آمد؛ در نامههای نیما نوشته شده به این مضمون که «جوانک از من می پرسد علی بزرگتر است یا استالین؟ گفتم هزار و ۴۰۰ سال گذشته و علی همچنان علی است. بگذار ۵۰ سال بگذرد ببینیم استالین چه میشود.»
وی افزود: سعدی شناسنامه و هویت و گذرنامه ماست؛ گذرنامهای که بیشترین اعتبار را در جهان دارد. هنوز وقتی ما گذرنامه ادبیمان که سعدی و فردوسی و حافظ و خیام از این بزرگانند را رو میکنیم، حتی آن جهان اولیهای قدرتمند اروپایی و امریکایی سرشان را پایین میآورند. سعدی، حکمت است و کلامش از جنس معجزه. ریشه و هویت و شناسنامه ماست. خیلی از ادبیاتهای امروز، بهخصوص پرت و پلاهایی که بهعنوان شعر و ترانه بر زبان نسل کمسواد ما و ترانهخوانان بیسواد ما جاری است، از جنس حکمت نیستند؛ از جنس جادو و جنبل و زرق و برق است و تاریخ مصرفشان، بهمراتب از تاریخ مصرف استالین هم کمتر است. سعدی تا هزارسال دیگر هم، سعدی ست. چون حرفش از جنس دردهای اصیل بشری است. غم و شادی و درد و رنج و اضطراب و آرامش توأمان انسان متفکر است.
در ادامه از قزوه درباره کاهش عجیب سطح ارتباط جامعه و نسل جوان با ادبیات کهن فارسی سوال کردیم؛ اینکه سعدی و حکمتش میتواند کدامیک از نیازهای این روزهای زندگی و جامعه ایرانی و حتی جهانی را ارتقا ببخشد؟
وی در پاسخ گفت: ادبیات کوچه که نباید ادبیات معیار ما را زمین بزند. شما اگر بخواهید نامهای همین حالا به یک مصلح بزرگ یا یک رئیس جمهور یا یک فیلسوف و حتی به معلمتان بنویسید از کدام ادبیات استفاده میکنید؟ حتی آیا راضی میشوید قباله ازدواجتان را با ادبیات کوچه و بازار بنویسند؟ اگر کسی از اصالتها و ریشهها دور شد، صاحب حق نمیشود. عیب ندارد آن ادبیات کوچه و بازاری و سطحی و دم دستی هم باشد. مثل بازارهایی که بعضیها جنس شأن را روی زمین میریزند.
قزوه ادامه داد: من اتفاقاً میخواهم بگویم که ادبیات کوچه و بازاری هم باشد و حتی تقویت هم بشود. این، ادبیات ما را ضعیف نمیکند حتی قویتر هم میکند. اما ادبیات اصیل و معیار مثل پرچم کشور و سرود ملی کشور و شناسنامه و گذرنامه ماست. ما به پادشاهان گذشتهمان نمیتوانیم زیاد افتخار کنیم. حتی به وزیران و حتی به هنرمندانمان هم اما به حکیمان و شاعرانی چون حکیم فردوسی و حکیم سنایی و حکیم سعدی شیرازی و … به شدت نیازمندیم. در طول این هزار سال که از شعر پارسی گذشته نسلهای قبلیمان از این ادبیات پاک پاسداری کردهاند و در این میان، سعدی چراغی نیست که مثل الایدیهای خیابان لالهزار دیروز و امروز بسوزد. ستارهای است نامیرا.
این شاعر در پایان گفت: ستاره را با چراغ نئون مقایسه نکنید لطفاً. حتی بسیاری از این شبه هنرمندان و سلبریتی ها و دولیبریتی ها و خوانندگان و رقاصان و هیاهوگران و بازیگران همه چراغهای رنگارنگ تاریخ مصرف دارند که یکییکی میآیند و میروند و خاموش میشوند. اما ادبیات معجزه و ادبیات پاک حافظ و سعدی و مولانا از جنس چیزی است که خود حافظ گفته «سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار» و «سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد».