یزید بن زیاد بن مهاجر ملقب به ابوالشعثاء از تیراندازان ماهری بود که همراه سپاه عمر سعد برای جنگ با امام (ع) به کربلا آمد، اما وقتی دید آن‌ها آماده پیکار با امام شده‌اند، از آن‌ها جدا شد.

پردیسان آنلاین _ گروه فرهنگ و اندیشه: کتاب «رویارویی صحنه‌ها و چهره‌ها در تاریخ کربلا» نوشته حمید محمدقاسمی به‌عنوان یکی از آثار عاشورایی بازار نشر کشور، سال ۱۳۹۵ توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شد و سال ۹۶ هم به چاپ دوم رسید.

حمید محمدقاسمی نویسنده این‌کتاب معتقد است یکی از جلوه‌های بدیعی که نمود آشکاری در حادثه کربلا دارد، تقابل و رویارویی صحنه‌ها با یکدیگر است. مفاهیم، انسان‌ها، چهره‌ها، نظرات و طرز فکرها و اتفاقات و … همه و همه از مواردی هستند که در این‌حادثه قابلیت دوقطبی و تفاوت را دارند.

مؤلف کتاب پیش‌رو می‌گوید نگاه به واقعه کربلا، از منظر رویارو دیدن چهره‌ها و صحنه‌ها، نقش به‌سزایی در پرده‌گشایی حقایق آن دارد و کتابش تلاش دارد با چنین‌رویکردی به این‌دوقطبی‌ها بپردازد.

این‌کتاب ۳ فصل اصلی با عناوین «رویارویی صحنه‌ها و چهره‌ها از منظر اعتقادی»، «رویارویی صحنه‌ها و چهره‌ها از منظر اخلاقی و تربیتی» و «رویارویی صحنه‌ها و چهره‌ها از منظر سیاسی و اجتماعی» دارد که هرکدام بخش‌های مختلفی را شامل می‌شوند.

اولین‌فصل کتاب پیش‌رو، دربرگیرنده ۱۴ بخش با این‌عناوین است:

اهل ایمان و کفرپیشگان، تلاش برای حفظ اسلام و تلاش برای محو اسلام، پایبندی به رفتار و گفتار پیامبر و بی‌اعتنایی به رفتار و گفتار پیامبر، تحریف‌گران و تحریف‌ستیزان، تلاش برای هدایت و تلاش برای گمراهی، تلاش برای کسب وجاهت بی‌امیه و تلاش برای پرده‌برداری از ماهیت بنی‌امیه، حسن استفاده از مقدسات و سوءاستفاده از مقدسات، مؤمنان مخلص و نفاق‌پیشگان، بصیرت‌مندان و فریب‌خوردگان، بابصیرت‌ها و بی‌بصیرت‌ها، هدایت‌یافتگان و گمراهان، معرفت نسبت به امام و بی‌معرفتی نسبت به امام، بلندنظران و کوته‌فکران، مصلحت‌اندیشی و دوراندیشی.

دومین فصل کتاب «رویارویی صحنه‌ها و چهره‌ها در تاریخ کربلا» ۴۵ بخش دارد که این‌عناوین را شامل می‌شوند:

آزادمردان و اسیران دنیا، همت عالی و همت دانی، تطمیع و عزتمندی، کرامت و دنائت، پیشگامان در نیکی‌ها و پیشگامان در زشتی‌ها، خوش‌نام‌ها و بدنام‌ها، پاکان و ناپاکان، عبادت‌پیشگان و اهل لهو و لعب، پایبندی به ارزش‌های اخلاقی و عدم پایبندی به ارزش‌های اخلاقی، حق‌پیشگان و فریبکاران، ادب و بی‌ادبی، حریم‌داری و بی‌حرمتی، تسلی خاطر به بازماندگان شهید و بی‌حرمتی به بازماندگان شهید، عطوفت و قساوت، اظهار تالم از شهادت مردان خدا و اظهار مسرت از شهادت مردان خدا، جوانمردی و ناجوانمردی، پایبندی به عهد و پیمان‌شکنی، پیمان مقدس و پیمان شوم، وفاداری و بی‌وفایی، تکریم‌کنندگان و تحقیرکنندگان، تجلیل و تکریم جنایت‌پیشگان و توبیخ و تحقیر جنایت‌پیشگان، افتخار به جنایت و ندامت از جنایت، افتخار به شهادت و افتخار به جنایت، مشارکت در شهادت و مشارکت در جنایت، سبقت در شهادت و سبقت در جنایت، رقابت‌های رحمانی و رقابت‌های شیطانی، دعوت به حق و دعوت به باطل، نصیحت‌گران به خیر و نصیحت‌گران به شر، تعصب بر حق و تعصب بر باطل، پندپذیری و پندگریزی، آرامش و تشویش، مطایبه و مشاجره، توبه‌های راستین و توبه‌های دروغین، گریه‌های عارفانه و گریه‌های مذبوحانه، مظلوم و ظالم، محبت و نفرت، اظهار دوستی برای خدا و اظهار دوستی برای هوا، اظهار دشمنی برای خدا و اظهار دشمنی برای هوا، دعا در حق اتقیا و نفرین در حق اشقیا، شجاعت و ترس، استقبال از مرگ و فرار از مرگ، استفاده از فرصت و فرصت‌سوزی، ثبات در رفتار و گفتار و بی‌ثباتی در رفتار و گفتار، رویش‌ها و ریزش‌ها، خوش عاقبت‌ها و بدعاقبت‌ها.

فصل سوم این‌کتاب هم ۲۳ بخش یا عنوان را در خود جا داده که به این‌ترتیب‌اند:

تدبیرگری و بی‌تدبیری، درایت و موقعیت‌شناسی و بی‌درایتی و سطحی‌نگری، ظلم‌پذیری و ظلم ستیزی، زور و تهدید و تساهل، تبلیغات مسموم و تنویر افکار، اغفال توده‌ها و بیدارکردن توده‌ها، اصلاح‌گری و افسادگری، رسیدن به هدف از هر راه و رسیدن به هدف از راه مشروع، حُسن استفاده از عنوان و سوءاستفاده از عنوان، اطاعت‌پیشگان از رهبر باطل و تمردپیشگان از رهبر باطل، اطاعت‌پیشگان از رهبر حق و اطاعت‌پیشگان از رهبر باطل، اطاعت‌پیشگان از رهبر حق و تمردپیشگان از رهبر حق، اطاعت عاشقانه و اطاعت کورکورانه، اطاعت از سر ترس و اکراه و اطاعت از سر محبت و ارادت، یاوران حق و یاوران باطل، حمیت و بی‌تفاوتی، دشمن‌شناسان بصیر و ساده‌لوح‌ها، جهاد در راه خدا و جهاد در هوا، مقاومت در راه حق و مقاومت در راه باطل، تحریک سپاهیان برای دفاع از حق و تحریم سپاهیان برای دفاع از باطل، مقاومت‌پیشه‌ها و سست‌عنصرها، مجاهدان و عافیت‌طلبان، حمایت مشروط و حمایت بی‌قیدوشرط.

***

در ادامه سه‌فراز گزیده از این‌کتاب را می‌خوانیم:

زنی بی‌بصیرت که به فرمانبرداری از ستمگران فرا می‌خواند: عُمره دختر عبدالرحمن بن سعد انصاری از دوستداران خاندان اموی بود. او نامه‌ای به امام نوشت و قیام آن حضرت را بر ضد یزید امری خطرناک دانست و ایشان را به فرمانبرداری و همراهی از جماعت تشویق نمود و از قیام بر حذر داشت و به امام یادآور شد که راهی که در پیش گرفته او را به‌سوی قتلگاهش سوق خواهد داد.

زنی با بصیرت که به قیام علیه ستمگران فرا می‌خواند: ماریه دختر منقذ عبدی از زنان شیعه و از افراد آگاه و با بصیرت بصره بود. خانه او پایگاهی برای گفت‌وگو و مذاکرات شیعیان به‌شمار می‌آمد. ازجمله هنگامی که خبر حرکت امام حسین (ع) به‌سمت کوفه به مردم بصره رسید شیعیان آن سامان در خانه ماریه گرد آمدند و به گفت‌وگو پرداختند.

نفوذ کلام ماریه، فهم عمیق او از دین و روح پاک و پارسا و بی‌پروایش شعله انقلاب را در جان پیران و جوانان روشن می‌کرد.

***

کسی که همتش آن بود که مراتب وفاداریش به حسین (ع) را ثابت کند: یکی از جمله اصحاب خاص امام حسین (ع) که مراتب وفاداری خود را خالصانه به محضر آن حضرت اعلام داشت بریر بن خضیر بود. او در کربلا رو به امام کرده می‌گوید: «ای پسر رسول خدا! خداوند بر ما منت نهاده است که بتوانیم پیش روی تو جنگ کنیم و کشته شویم و بندبندمان در راه تو از هم بگسلد و چه سعادتی است که جد تو در قیامت شفیع ما خواهد بود.»

کسی که همتش آن بود که مراتب وفاداری‌اش به یزید را ثابت کند: بحیر بن اوس در روز عاشورا وقتی بریر بن خضیر را به شهادت رساند، در بین دو صف مغرورانه رجز می‌خواند و می‌گوید:

«هرگاه عبیدالله را دیدی به او بگو که من مطیع و گوش به فرمان خلیفه (یزید) هستم. من بریر را کشتم و با تلاش او را به هلاکت رساندم در آن بامدادان جنگ که او فریاد می‌زد: کیست که به جنگم آید؟»

***

«یزید خوش عاقبت»: یزید بن زیاد بن مهاجر ملقب به ابوالشعثاء از تیراندازان ماهری بود که همراه سپاه عمر سعد برای جنگ با امام (ع) به کربلا آمد، اما وقتی دید آن‌ها شروط امام را نپذیرفتند و آماده پیکار با امام شده‌اند، از آن‌ها جدا شد و به سپاه امام پیوست و با آن حضرت بود تا در رکابش به شهادت رسید.

در روز عاشورا او ابتدا سواره به کارزار با دشمن پرداخت و زمانی که اسبش را پی کردند در برابر دیدگان امام بر سر زانو نشست و یکصد تیر به دشمن پرتاب کرد که فقط پنج تیر از آن به خطا رفت. امام حسین در حقش دعا کرد و فرمود: «خدایا تیرهای او را به هدف برسان و پاداش او را بهشت برین مقرر دار.»

زمانی که تیرهایش تمام شد بپا خاست و در حالی که رجز می‌خواند با شمشیر به سپاه دشمن حمله برد و پس از به هلاکت رساندن جمعی از دشمنان و مجروح کردن شماری به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

«یزید بدعاقبت»: یزید بن معاویه پس از عمری فسق و فجور و جنایت، طومار حیاتش در نهایت خواری و خفت بسته شد. درباره شیوه به هلاکت رسیدن وی گفته شده که آن ملعون شبی را به نوشیدن زیاد شراب سپری کرد و صبح هنگام جسد او را در حالی که صورتش همچون قیر سیاه شده بود در بسترش یافتند.

و گفته‌اند: بر اثر مستی زیاد شروع به رقص و پایکوبی کرده بود که با سر به زمین افتاد و مغزش متلاشی شد.

همچنین گفته‌اند: روزی به قصد شکار بیرون رفته بود که آهویی دید به دنیال آن رفت و از همراهانش خواست کسی او را دنبال نکند. پس از طی مسافت زیادی به یک مرد اعرابی برخورد. آن مرد وقتی یزید را شناخت سوگند یاد کرد که او را به قتل برساند همچنان که آن ملعون حسین (ع) را به قتل رسانده است. از این‌رو شمشیر خود را کشید که ناگهان اسب یزید از برق شمشیر او رمید و یزید در حالی‌که پایش در رکاب اسب بود بر زمین افتاد و اسب او را به این‌سو و آن‌سو می‌کشید تا آن‌که پیکرش پاره‌پاره شد و با تشنگی به هلاکت رسید.

***