روایت شانس مجدد برای ادامه حیات در «مثل ماه»

برنامه مثل ماه شب گذشته با دعوت از دو مهمانی که تجربه مرگ داشتند و شانس دوباره برای حیات در این دنیای فانی را مجدد به دست آوردند، به روایت جداشدن روح از بدن و دمیده شدن دوباره آن به بدن پرداخت. 

محسن ناظمی جوانی که بر اساس تصادف دچار ضربه مغزی شده و در ۵۸ روز دوبار از آن دنیا بر گشته است، اذعان داشت: فروردین ۹۴ پس از مشاجره با پدرم منزل را ترک کردم و به منزل یکی از دوستان رفتم، نیمه های شب با موتور در راه بازگشت به منزل بودم که سانحه تصادف رخ داد و به حالت اغما رفتم. حالتی که آن زمان در آن به سر می بردم همچون تونلی تاریک بود که با سرعت زیاد در حال عبور از آن بودم. در عبور از این تونل تاریک از عذاب های مردم، از گناه های ناشکری و بددهنی مردم دیدم، این تونل چنان طولانی بود که گویا هیچ پایانی نداشت، پس از عبور از آن تونل به جنگلی روشن وارد شدم و صدایی در گوش من نجوا می کرد که حضرت ابوالفضل العباس (ع) را به فراوانی یاد کن چرا که شفاعت تو را کرده است. 

وی ادامه داد: تا قبل از وقوع این تصادف در به جا آوردن نماز کاهل بودم اما در مسیر این این تونل هر گاه به نماز فکر می کردم، مسیر برای من روشن و نورانی می شد. در ۵۸ روزی که در اغما به سر بردم، دوبار روح از تنم خارج شد و من در اتاق بیمارستان خودم را بر روی تخت می دیدم و با خودم می گفتم اینجا کجاست و از خداوند طلب می کردم که به فرصت مجدد برای بازگشت به زندگی دهد تا گناهان گذشته رو جبران کنم. 

ناظمی با اشاره به اینکه به علت سطح هوشیاری پایین، پزشکان از بهبودی او قطع امید کرده بودند، گفت: فقط خداوند را شاکر هستم که به من فرصت مجدد داد تا بتوانم از طریق یک موسسه خیریه به کودکان بی سرپرست آموزش دهم و به انسانی متفاوت از قبل تصادف تبدیل شوم. حال خداوند را به خاطر تمام الطاف بی کرانش سپاس گزارم. 

وحید شکوریان نیز یکی دیگر از مهمانان مثل ماه بود که به مدت ۷ دقیقه با جدا شدن روح از بدن مرگ را تجربه کرده بود، و در این باره گفت: تیرماه سال ۸۹ به دلیل مشغله کاری فراوان و استرس های ناشی از آن، فشار کاری بسیاری بر من وارد بود که یکی از همان روزهای تیرماه زمانی که با اتومبیل شخصی از محل کار به سمت خانه آمدم هیچ درکی از مسیر نداشتم و صدای پخش شده از سیستم صوتی ماشین هم برایم گنگ بود. به محض رسیدن به منزل خوابیدم اما حالم هر لحظه بدتر می شد که به یک باره در جای خود نشستم و دیگر چیزی متوجه نشدم. به ادعای همسرم در آن لحظه مردمک چشمانم کاملا بالا رفته بود و فقط سفیدی آن مشخص بود و  حالتی شبیه احتضار را داشتم. 

وی ادامه داد: این ماجرا دو روز قبل از نیمه شعبان اتفاق افتاد و همسرم آن روز با توسل به امام عصر شفای من را از امام زمان(عج) طلبید چرا که من عشق و ارادت بسیاری به اهل بیت(ع) به ویژه امام زمان(عج) داشتم به گونه ای که وقتی شعری درباره امام عصر می شنیدم در حالت عرفانی فرو می رفتم و با سرعت منقلب می شدم و اشک از چشمانم جاری می شد. 

وحید شکوریان در خصوص تجربه خود از مرگ گفت: من در صحرایی خشک ایستاده بودم که هیچ انتهایی نداشت و خورشید سرخ رنگ بر آن می تابید. در آن صحرا من نسبت به انسان های دیگر در ارتفاع بالاتری قرار گرفته بودم و مات و شوک زده به انسان هایی که از من طلب کمک می کردند، نگاه می کردم. پاهای من بی اراده به سوی آن ها حرکت می کرد تا این که احساس کردم از سمت راست فردی به من نزدیک می شود اما هیچ قدرتی برای چرخش سر و دیدن آن شخص نداشتم که خود گمان می‌کنم آن شخص یا حضرت عزراییل بوده است یا امام زمان(عج). پس از آن به یک باره خودم را در منزل دیدم که همسر و فرزندم در حال گریه و شیون هستند. 

شکوریان ادامه داد: پس از این ماجرا به مدت سه هفته در بیمارستان بستری شدم و به دلیل ذوق بسیاری که داشتم این ماجرا را برای همه تعریف کردم تا این که یکی از نزدیکان که دارای عنایت وجودی خاصی هستند با من تماس گرفتند و گفتند رویای صادقانه ای را دیدند که به ایشان گفته شده بود به وحید بگو این اتفاق را برای هر کسی بازگو نکند چراکه ممکن است به دلیل ایمان ضعیف برخی افراد به درگاه خداوند بی حرمتی شود، همچنین اجل وجید فرا رسیده بود و او ۷ دقیقا از دنیا رفته بود و خداوند به واسطه دعای همسرش و ارادت او به اهل بیت، عمر دوباره به او عطا کرده است. 

این روایت ها تجربه  منحصربه فرد و تکرار ناپذیر افرادی است که یک بار در زندگی مرگ را تجربه کردند و حال به واسطه تجربه شیرین خود از این ماجرا، نگاه و دید آنان به زندگی تغییر کرده است و از تعلقات آنان به زندگی مادی و فانی کاسته شده است.

لینک کوتاه خبر:

pardysanonline.ir/?p=88048

Leave your thought here

آخرین اخبار

تصویر روز: