به گزارش پردیسان آنلاین، هر پاییز وقتی برگها آرام آرام روی حیاط مدرسه میریزد و صدای زنگ در کوچهها میپیچد، شاید کمتر کسی یادش باشد که همین زنگ، روزی برای دانشآموزان آخرین زنگ زندگی بود. کلاسهای دهه شصت، نیمکتهایی داشت که هنوز گرمای دستان نوجوانانی را در خود نگه داشتهاند؛ نوجوانانی که دفترهایشان نیمهتمام ماند، اما تاریخ نامشان را تا همیشه خواند.
روز دانشآموز، روزی است برای مرور چهرههای بیادعایی که از میان صف صبحگاه پرکشیدند. نوجوانانی که هنوز کیف مدرسهشان بوی نان و دفتر مشق میداد، اما در نامههایشان از واژههایی حرف زدند که خیلی بزرگتر از سنشان بود: وطن، ایمان، غیرت.
اگر در سالهای جنگ تحمیلی، نامهایی همچون حسین فهمیده و بهنام محمدی نماد حضور نسل نوجوان در دفاع از کشور شدند، امروز هم در جنگ دوازدهروزه، رد همان نسل را میتوان در چهره دانشآموزانی دید که مشق عشق را با خون نوشتند. آنها نه در کتابهای تاریخ، بلکه در دفتر زندگی امروز ما حضور دارند؛ در ادامه زنگ مدرسه دهه شصت که تا امروز در گوش زمان میپیچد.

۱۳ آبان یادآور دانش آموزانی است که ره صد ساله را یک شبه پیمودند، دانشآموزانی که درِ کلاس را بستند و درِ آسمان را گشودند؛ کسانی که به ما یاد آورد شدند که دانش همیشه در کتاب خلاصه نمیشود و ایمان، فداکاری و میهن دوستی میتواند پایانی زیبایی برای یک مسیر جودان باشد.
اما قصه دانشآموزان شهید، تنها در تاریخ نمانده است. هنوز هم خانوادههایی هستند که این روزها، هر صبح، بهجای بیدار کردن فرزندشان برای مدرسه، به عکس او سلام میکنند. هنوز هم خانوادههایی هستند که دفترهای ناتمام فرزندانشان را روی طاقچه گذاشتهاند و آخرین دستخطها و دست نوشتههای جگرگوشههایشان را ورق میزنند.

یکی از این خانوادهها، خانواده شریفی است؛ خانوادهای چهارنفره که در جنگ دوازدهروزه رژیم صهیونیستی، هر چهار نفرشان به شهادت رسیدند. دو فرزند این خانواده، فاطمه و مجتبی، هر دو دانشآموز بودند؛ فاطمه قرار بود پاییز سال جاری پا در کلاس هشتم بگذارد و مجتبی، کلاس چهارم.
رویاهایی که پرپر شدند
حمیده شریفی، عمه شهیدان شریفی درباره برادرزادههای شهیدش در گفتوگو با خبرنگار پردیسان آنلاین اظهار کرد: فاطمه، دانشآموز پایه هفتم، و مجتبی، دانشآموز پایه سوم دبستان بود که قرار بود سال جاری وارد پایه چهارم شود. متأسفانه یا خوشبختانه هر دو در جریان حمله رژیم صهیونیستی به ایران شهادت رسیدند. فاطمه بیشتر دوست داشت طراح لباس شود، خیلی به این رشته علاقه داشت. همیشه هم میگفت وقتی بزرگ شدم دوست دارم دانشگاه شیراز بروم، آنجا را خیلی دوست داشت.
وی افزود: فاطمه از نظر اخلاقی، بسیار مهربان، باحیا و خونگرم بود. این محبت فقط نسبت به دوستان یا آشنایان نبود، بلکه پیوند عاطفی عمیقی با ما، عمههایش، داشت. ما نیز به او بسیار وابسته بودیم.

عمه شهیدان شریفی ادامه داد: مجتبی نیز پسری بسیار خوشرفتار و دوستداشتنی بود. از روزی که به شهادت رسید، حضورش را همواره در خانه احساس میکنم. در خوابهایم میآید و حس میکنم هنوز کنارم است. از دوران کودکی پیوند خاصی بین ما وجود داشت. همیشه میگفت: «عمه، من مرد تو میشم.» آنقدر به او تکیه داشتم که نبودنش را هنوز باور نکردهام. نمیدانم چطور بگویم، هر چه حرف میزنیم، هر چه میکنیم، انگار هنوز باورم نمیشود.

شریفی ادامه داد: شهادت آنها در روز یکشنبه، بیستوهفتم خرداد، اتفاق افتاد. دو روز پیش از آن، همراه خانواده برای تفریح به چادگان رفته بودند. فاطمه امتحانات خرداد خود را به پایان رسانده و در روز بیستم خرداد، که مصادف با تولدش بود، جشن کوچکی میان دوستانش گرفته بود. در مسیر بازگشت، هواپیمای رژیم صهیونیستی در حال هدف قرار دادن پادگان نجفآباد بود که موشکی به خودروی حامل خانواده اصابت کرد و همه سرنشینان، از جمله فاطمه و مجتبی، به شهادت رسیدند.
وی مطرح کرد: صحنه انفجار در یکی از فیلمهای ضبطشده از منطقه دیده میشد؛ موشک بهطورمستقیم به خودروی برادرم و فرزندانش برخورد کرده بود. در آن حادثه، همه خانواده شهید شدند.
عمه شهیدان شریفی ادامه داد: تحمل این داغ بسیار دشوار است. هر روز با عکسهایشان زندگی میکنم. تصاویرشان بر دیوار خانه نصب شده. صبح که بلند میشوم سلامشان میکنم. وقتی در سالن راه میروم، به چهرههایشان نگاه میکنم، همیشه خنده روی لبانشان است.

شریفی افزود: خانواده برادرم در شرایط اقتصادی سختی زندگی میکردند. او کارگر سادهای بود و با وجود مشکلات، همواره شاکر خدا بود. در وضعیت واتساپش جملات شکرگزاری مینوشت. هم خودش و هم فاطمه دفتر یادداشتی داشتند و هر روز نکاتی از شکر و قدردانی را در آن مینوشتند.
وی توضیح داد: فاطمه حدود یک هفته پیش از شهادت، برای روز عید غدیر خم، نوشتهای در دفتر خود گذاشته بود. در آن نوشته برای تمامی اعضای خانواده، همسایهها و دوستانش دعا کرده و در پایان نوشته بود:
«خدایا، هیچ دختری و هیچ خواهری بیپدر و مادر نشود.»
عمه شهیدان شریفی مطرح کرد: به نظر میرسد حس عمیقی از شهادت در وجود این خانواده بود. گاهی مادر فاطمه و مجتبی میگفت: «ممکن است ما هم شهید شویم.» فاطمه و مجتبی همیشه لبخند به لب داشتند. حتی در عکسهای خانوادگی نیز شادی در چهرهشان دیده میشود. رفتن آنها برای ما بسیار سنگین است، اما ایمان دارم که در مسیر حق گام برداشتند و نامشان در زمره دانشآموزان شهید جاودانه خواهد ماند.

به گزارش پردیسان آنلاین، روز دانشآموز، یادآور نوجوانانی است که در دوران دفاع مقدس، مدرسه را ترک نکردند، بلکه میدان را به کلاس درس دیگری بدل ساختند؛ کلاسی که موضوع آن، دفاع از میهن و ایمان بود. اگر در جنگ تحمیلی ایران، نوجوانانی چون فهمیده و محمدی نماد ایستادگی بودند، در جنگ دوازدهروزه غزه نیز دهها دانشآموز جان خود را در راه دفاع از خانه و هویتشان از دست دادند. تداوم این الگو نشان میدهد که ارزشهایی همچون آزادی، عدالت و دفاع از کرامت انسانی، زمان نمیشناسند.
روز دانشآموز، فرصتی برای بزرگداشت نام این نوجوانان است؛ آنان که در کوتاهترین عمر، بلندترین مسیر را پیمودند و به ما آموختند که دانشآموزی تنها به فراگیری علم محدود نمیشود، بلکه با درک مسئولیت اجتماعی و انسانی معنا پیدا میکند. یاد و راه این دانشآموزان شهید، چراغی است که مسیر نسلهای امروز را به سوی آگاهی، تعهد و ایستادگی روشن نگاه میدارد.