سعید معیدفر در یادداشتی که پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در اختیار پردیسان نوین قرار داد نوشت: در دانش جامعهشناسی، حوزه ای داریم به نام مسائل اجتماعی که به پدیدههایی میگوییم که مورد توجه عموم مردم قرار میگیرد و بهشدت حائز اهمیت میشود. البته تعداد این مسائل اجتماعی زیاد نیست. ما در هر جامعه ای با اندک مسائل اجتماعی باید مواجه باشیم. گرچه ممکن است مشکلات متعددی در جامعه وجود داشته باشد، اما در بین آن مشکلات، به موضوعاتی مسئله اجتماعی میگوییم که تقریبا قاطبه مردم آن را مورد توجه قرار می دهند و برایشان مهم است و آن را به عنوان یک مشکل جدی تلقی می کنند.
الآن به نظر می آید اگر بخواهیم با ویروس کرونا، که جامعه ما را به شکل گسترده درگیر کرده و فراگیر شده، مواجهه درستی داشته باشیم، یکی از کارهای جدی آن است که این مشکل به یک مسئله اجتماعی تبدیل شود. الآن تلقی خیلیها ممکن است این باشد که این موضوع، یک مسئله سلامتی و بهداشت است و امری است که چندان مهم نیست. برخی از مسئولان در ذهنشان این است که ما با یک پدیده ای روبهرو هستیم که اگرچه باید خیلی هم مراقب آن باشیم، اما خیلی هم مهم نیست. یا مثلا تأکید بر این است که نباید ترسید، باید امیدوار بود؛ انواع و اقسام تحلیلهایی که متأسفانه نمیگذارد این مشکل را، که می تواند واقعا خطرناک باشد و سلامتی بخش عمدهای از جامعه ما را به خطر بیندازد، جدی بگیریم.
معتقدم باید بگوییم که ما با یک مسئله و مشکل بسیار خطرناک روبهرو هستیم. اما این مشکل بسیار خطرناک، اگر تبدیل به مسئله اجتماعی شود به راحتی قابل حل خواهد بود. ولی اگر تبدیل به مسئله اجتماعی نشود، میتواند جان شاید صدها هزارنفر ایرانی را بگیرد. اگرچه یک ویروس کوچک به اصطلاح کم اهمیتی است اما در عین حال بسیار جدی باید گرفته شود.
اما برای تبدیل این موضوع به «مساله اجتماعی» چه باید کرد؟
اولاً باید بیماری کرونا را یک مشکل جدی بدانیم، یعنی مشکلی که جامعه امروز ما با آن روبهرو شده و از همه مشکلات دیگر جامعه ما، مهمتر است؛ هیچ چیزی به اندازه آن اهمیت ندارد. این چیزی است که ما باید اول در ذهنمان قرار دهیم. یعنی همه مردم بدانند که امروز با یک مشکل بزرگی روبهرو شده اند که هیچ کدام از مشکلات دیگر در مقابل آن اهمیتی ندارد.
دوم آنکه ما باید بدانیم که اگرچه این مشکل، یکی از مشکلات بزرگ ماست، اما قابل حل است. ولی اگر شما بگویید این مشکل قضا و قدر الهی است، اگر بگویید که عملا یک امر ساده و پیش پا افتادهای است، اینگونه فکرکردن به معنای آن است که این تبدیل به یک مسئله اجتماعی قابل حل نیست. ما باید قبول کنیم که این مشکل اگر به صورت یک مسئله دربیاید، قابل حل است. کاری هم نداریم که توطئه است یا خیر، از کجا آمده و چه جنسی دارد. نباید به اینها کاری داشته باشیم. تصور ما باید بر این باشد که این بیماری، یک مشکل خطرناک است ولی قابل حل است و میتوان آن را حل کرد.
سوم آنکه حل این مشکل، نیاز به همکاری یک یک مردم دارد. یعنی به هر میزانی که هرکدام از ما آن را نادیده بگیریم، بی اهمیت جلوه دهیم و غیرقابل حل بدانیم، به همان میزان این مشکل حل نخواهد شد. به اندازه یک نفر حل نمیشود، به اندازه ده میلیون حل نمیشود. امروز این مشکل در صورتی قابل حل است و میتوان آن را حل کرد که تمام مردم برای حل آن اقدام کنند. یعنی همه جلو بیایند، همه احساس مسئولیت کنند که اگر با همدیگر همکاری کنیم می توانیم خیلی راحت این مشکل بسیار پیچیده را حل کنیم. بنابراین سومین اقدام در مواجهه با کرونا، احساس مسئولیت اجتماعی است. اینکه همه دستورهایی را که از سوی مراجع بهداشتی درمانی کشور داده میشود گوش کنیم و عمل نماییم. همچنین هرکدام از ما ضمن اینکه به این توصیهها عمل می کنیم، دیگران را هم توصیه کنیم که این دستورالعمل ها را رعایت کنند که در این صورت خیلی راحت این مشکل حل خواهد شد.