بگذارید اول یه مروری داشته باشیم و بعد دوباره به مجموعه پایتخت بازگردیم. ناگفته پیداست که از عواملی که میتوان احیای بناهای تاریخی را با آن به موفقیت رساند، جریانسازی فرهنگی یا زنده کردن یک روایتتاریخی است.
شاید بد نباشد که از زاویه دیگری به مجموعه «پایتخت ۶» نگاه کنیم. شاید در نگاه اول اعتراف کنیم که پس از تماشای آن، جای خالی خشایار الوند را بیشتر احساس کردیم. انگار نویسندگی او باعث شده بود که پایتخت برای مردم جذاب شود. پایتخت هنوز هم یک سر و گردن از دیگر مجموعهها بالاتر است اما نبود روایت یک دست که سالهای قبل آن را دنبال میکرد، بیشتر به چشم میآید.
حالا برگردیم به مساله بناهای تاریخی. مثالی که برای مجموعه پایتخت زدیم را میتوانیم به احیا و تبدیل و تغییر کاربری بناهای تاریخی تعمیم دهیم. در اینکه گذشته و تاریخ کشورمان برای گردشگری جذاب است شکی نیست.
وقتی از این غنای تاریخی برای حوزه گردشگری و یابازسازی بناها به کار میبریم ممکن است در حین جذابیت، تلخیهایی داشته باشد. احیا و تغییر کاربری باید الزاما بر اساس محتوا و سناریو باشد. این سناریو نیازمند عوامل، بازیگران و کار بلدهایی است تا این تغییر کاربری ماندگار شود. طرح مطالعاتی و مرمتی احیا و تغییر کاربری در بناهای تاریخی، اگر همراه با پیوست اجتماعی فرهنگی نباشد نه تنها زیبندگی و اصالت و تاریخ بنا را به نمایش نمیگذارد بلکه تفاوتی با کاربری های امروزی صنعت گردشگری ندارد. البته تفاوت دارد؛ نه آن زیبایی کاربریهای امروزی را دارد، نه غنای تاریخی دارد.
در میان تمام بناهای مرمت شده و یا تغییر کاربری داده شده، قطعاآنهایی برای شما جذابیت دارند که دارای یک روایت، یک تاریخ و داستانزنده هستند. رویدادهای فرهنگی، منوی پذیرایی براساس تاریخ و … که توسط یک سناریو نویس فرهنگی تدوین می شود باید یک کارگردانی حرفهای شود تا نمایانگر ماندگاری این تغییر کاربری باشند و در صنعتی که گاه ردای فرهنگی بر تن دارد و گاه ردای اقتصادی، تغییر کاربری بناهای تاریخی و بهره گیری از سناریو فرهنگی و اجتماعی ماهیت صنعت گردشگری را به وضوح به نمایش میگذارد.
حالا در نظر بگیرید پس از مدتی سناریو نویس فرهنگی از طرح بهره برداری بنای تاریخی کنار برود، چه اتفاقی میافتد؟ بنای تاریخی که براساس یک روایت فرهنگی و فرهنگی مرمت شده است با همان کارگردان و یا به تعبیر اقتصادی سرمایه گذار در حال ادامه فعالیت باشد داستانی واتفاقی همانند پایتخت شش خواهد افتاد و رفته رفته محبوبیت و مقبولیت را در طی زمان از دست خواهد داد و کارمرد اقتصادی آن هم به مشکل خواهد خورد چون برای مخاطب دیگر آن جذابیت و مقبولیت را ندارد و طرحی ماندگار در ذهن مخاطب نخواهد بود.
البته این نکته را هم باید اضافه کرد که نه تنها در احیا بلکه در بازه زمانی بهره برداری بیشتر به نویسنده و سناریو نویس نیازمندیم تا بر اساس خط فکری فرهنگی ثابت اما انعطاف پذیر و پاسخگو در برابر نیازهای عمومی و به روز مخاطبین باشیم و سناریویی که علاوه بر کارکرد فرهنگی کارکرد اقتصادی را هم تضمین می کند و در این صورت است که مخاطب علاقه مند به دنبال کردن این تغییر کاربری خواهد بود و میتوان انتظار داشته هم چون پایتختی که خشایار الوند محبوب و ماندگار کرده بود در میان مخاطبین ماندگار باشد.