خورشید همیشه تابان ما چه در حضور و چه در غیاب!

در این مطلب که روز دوشنبه نسخه ای از آن در اختیار پردیسان نوین  قرار گرفت ،آمده است: بیش از ۲۰سال پیش، در اردیبهشت سال ۷۶، اقبال یافتیم که پروانه‌وار دور شمع تابان وجودت جمع شویم. شمعی که پروانه را آتش نمی‌زد، شوق پرواز می‌داد.
   در آن روز معلم، در آن باغ سبز، اشک شوق بود که بر گونه‌هایمان جاری بود، اشک شوق دیدن تو و شنیدن صدای تو که از هر موسیقی و نوا و آهنگی زیباتر بود. اشک شوق دیدن پروانه‌های باغ دلگشای تو که سال‌ها از هم دور افتاده بودیم. 
  خدا را شکر، آنچنان توفیق‌مان داد که سال‌های سال در دوازدهم اردیبهشت از هر گوشه‌ی ایران و جهان به شوق دیدن تو سوی شیراز پر بکشیم. جوان بودیم که از تو و از همدیگر دور افتادیم، به میانسالی یاد و نام و وجود مبارک تو باز هم جمع‌مان کرد، با همان شوق کودکی و نوجوانی.
    بعد از پرواز تو هر ساله، در همان روز با همان شوق جمع آمدیم. 
 باز هم یاد تو، شوق تو، عشق ما!
   گفتیم هرساله یادی شود از یاران تو که در آن راه سخت و پرخطر یار و یاور و عصای دست تو شدند.
   هر ساله یکی را از آن یاران به نیابت تو بزرگ داشتیم، و آن عزیز برگزیده خاطره‌ها گفت و حکایت‌ها کرد از رنجی که برده و تلاشی که کرده بودید در آموختن و ساختن ما.

بهمن‌بیگی بزرگ!

     امسال را هم از ماه‌ها پیش در اندیشه و تدارک بودیم که با یاد تو جمع آییم و عزیزی و یار غار و همراهی از تو را برگزینیم تا از تو بگوید و ما حیران بمانیم از ناگفته‌های تو.
  اما دریغا که این مجال را بلایی آسمانی از ما گرفت.
   مرضی هولناک آمده و جهان را حیران کرده است، می‌گویند جمع آمدن آدم‌ها موجب هلاک آنهاست.
   حیرانیم که چه کنیم! گریانیم که این بهار برایمان خزان شده است از حسرت دیدن همدیگر با حلقه عشق و اتصالی که نام بزرگ تو باشد.
   می‌دانیم اگر هم بودی فرمان می‌دادی که احتیاط کنید و جمع نشوید. می‌گفتی فرصت هست، تا تاریخ هست من هستم، فرزندان شما همیشه نام من را جاوید خواهند داشت.

معلم جاوید ما!
   می‌گویند چاره‌ی این بیماری مهلک صابون و دانش طبابت است. جمله‌ای از شما بر سر زبان‌ها می‌چرخد که گفته‌ای: میزان پیشرفت هرملتی را از مقدار مصرف صابون وکاغذ آن ملت بسنجید.
    امروز دانستیم که علاج و نسخه‌ی این بیماری را سال‌های دور نوشته و پیچیده‌ای.
   ما گردآمدنمان را به زمانی گذاشتیم که امکان در آغوش گرفتن و بوسیدن همدیگر را داشته باشیم، کاری که دوست داشتی بکنیم.

بهمن‌بیگی باشکوه!
ما با یاد تو و برای ستایش از معلمان پرشمارت مراسم بزرگداشت روز معلم را به اولین فرصت ممکن گذاشتیم.
تو همیشه و هر زمان در قلب و جان مایی.
مانایی به یک روز نیست،
برای همیشه تاریخ است.

محمد بهمن‌ بیگی بنیانگذار تعلیم و تربیت عشایری در ایران از چهره های ماندگار در تاریخ معاصر است که سنگ بنای خدمات بزرگی توسط تربیت شدگان و دانش آموزان عشایر را نهاد.
نده یاد محمد بهمن بیگی در سال ۱۲۹۸ در ایل قشقایی از تیره بهمن بیگلو بهنگام کوچ در فیروزآباد به دنیا آمد و از هشت سالگی شروع به تحصیل کرد. دوسال بعد خانواده اش به تهران تبعید شدند و در آنجا نیز تحصیلات خود را به سختی ادامه داد .
وی سپس از تهران، به شیراز برگشت و دیپلم دبیرستان را از مدرسه ادبی سلطانی در شیراز دریافت کرد و وارد دانشگاه حقوق دانشگاه تهران وارد شد و دورهٔ کارشناسی حقوق را در سال ۱۳۲۱ به پایان رساند.
بهمن بیگی طرح احداث مدارس عشایری در فارس را راه اندازی کرد. وی در دوران فعالیت خود ۵۰۰ هزار نفر از عشایر فارس را باسواد و دبیرستان عشایری و دانشسرای عشایری را در شیراز تاسیس کرد.
وی یازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ در شیراز در سن ۹۱ سالگی درگذشت.

لینک کوتاه خبر:

pardysanonline.ir/?p=58585

Leave your thought here

آخرین اخبار

تصویر روز: