حسینیه شهدای گردان عمار از لشکر محمد رسول الله (ص) در شهر تهران، در ماه فروردین سال ۹۹ به محل تولید ماسک و لوازم بهداشتی مراکز درمانی و مناطق محروم تبدیل شده و حسینیه پر از رزمندگان دوران دفاع مقدس است و هر روز با نام شهیدی از گردان کار تولید و مبارزه و مقابله با […]

حسینیه شهدای گردان عمار از لشکر محمد رسول الله (ص) در شهر تهران، در ماه فروردین سال ۹۹ به محل تولید ماسک و لوازم بهداشتی مراکز درمانی و مناطق محروم تبدیل شده و حسینیه پر از رزمندگان دوران دفاع مقدس است و هر روز با نام شهیدی از گردان کار تولید و مبارزه و مقابله با بیماری منحوس کرونا آغاز می شود.  

یک روز نام شهید سردار دلها حاج قاسم سلیمانی روز بعد نام شهید ستاریان روز دیگرنام شهید لشکری روز دیگر نام شهید سید علی زواره مداح گردان و همینطور نام شهدا بر زبان همرزمان جاری  است و نام شهیدان آغازگر کار و تولید جهادی است.

این رزمندگان قدیمی نه خیاط اند نه کارگر روزمزد، خیلی هایشان اولین بار است که پشت چرخ خیاطی نشسته اند و دوخت و دوز و برش و قیچی می کنند، اینها را به این کارها چکار؟  جالب است هر روز بساط نماز و دعا و روضه شان هم برپاست.
راستش را بخواهی  زندگی شان از اول هم همینطور بوده، کسی از اینها توقع نداشته ولی کارها کردند کارستان.  اینهارزمنده اند، پیر رزمندگان دفاع مقدس.  بچه های خوب امام خمینی اند که وقتی در قنداق بودند همان دهه ۴۰، امام نوید رزمنده بودنشان را داد که عصای دست پیری اش می شوند،  امام با همین ها انقلاب را راه انداخت، اینها را جمع کرد و پای امام، رفیق شدند و همرزم.

شرق و غرب و مزد بگیران شان باورشان نمی شد، انقلاب را بتوانند نگه دارند که نگه داشتند، گفتند در جنگ سربه نیست شان می کنیم، جنگ رفاقت این جماعت بسیجی را بیشتر کرد، در  جنگ هم همین ها با دست خالی و شکم گرسنه پیروز شدند، بعد از جنگ که جماعتی از دوستانشان را  شهادت گرفت با جسم و روح و اعصاب مجروح برگشتند سراغ همان  کسب روزی حلال شان،  رفاقت یادشان نرفت، جمع شدند در همین خانه و هیات شان را از پشت خط مقدم منتقل کردند به وسط شهر تا رزمندگی شان فراموششان نشود.

هر جا که دیدند بار انقلاب دارد کج می شود زیربار ایستادند،  چه ها که نکردند برای انقلاب،  جنم شان خط مقدم است،  اهل فرار از دشمن نبوده و نیستند هر چه جنگ از این ها اعضا و جوارح و اعصاب گرفت بجایش خدا کاسه غیرت شان را پر کرده. کنارشان می نشینی مخصوصا در همین حسینیه،  چنان شوخ و شنگ و باحال با تو تا می کنند که نه گذر زمان را حس می کنی نه باورت می شود که می توان اینطور به جاده خاکی رفت که سالها سابقه رزمندگی ات پنهان بماند.

 از ۹ صبح تا ۹ شب کارشان دوخت و دوز ماسک و گان و بسته بندی مواد ضدعفونی است،  دوتا یشان دنبال پول خرید ابزار و لوازم اند یکی شان دوندگی از این شرکت به آن شرکت را دارد و  یکی شان دم به دقیقه نظافت و ضدعفونی می کند همه سرشان بکار و دلشان با مردم است.

 این ها را امام تربیت کرده،  منحصر بفردند راستی پسرهاشان هم کنارشان هستند. چهره پسرها همان سی سال پیش پدرانشان است چابک تر از پدرها راه درست را می روند. خون، خون را می کشد، عشق، بچه هم دارد، همه میدانند این انقلاب به سیاستمدارانش نمانده است کار همین رزمنده هاست که سرافرازیم.  

مثل انقلاب، مثل جنگ، مثل همه جای انقلاب، آنچه ما را پیروز خواهد کرد، همین غیرت رزمنده هایمان است.  از اولش هم تجهیزات کافی و مکفی نبود ولی پیروزی با ما بود. کرونا هم مثل جنگ باز به ما نشان داد چه پرستار چه پزشک، چه همین مردم باصفایی که خودشان بیکاری و بی نانی می کشند و به رویشان نمی آورند که شکم شان خالی است ولی دست از کار نمی کشند چه مردم شریف و غیوری اند. خدا قوت.
نصر من الله و فتح قریب