به گزارش پردیسان آنلاین، مهرزاد بختیاریمنش در برنامه «سلام تهران» شبکه پنج، با اشاره به وقایع رخ داده در دهم بهمن ۱۳۵۷، گفت: در این ماجرا چون تا این زمان بختیار و سران ارتش همه تلاششان این بود که امام خمینی (ره) وارد به کشور نشوند چراکه میدانستند اوضاع از کنترل خارج میشود اما جمعیت […]
به گزارش پردیسان آنلاین، مهرزاد بختیاریمنش در برنامه «سلام تهران» شبکه پنج، با اشاره به وقایع رخ داده در دهم بهمن ۱۳۵۷، گفت: در این ماجرا چون تا این زمان بختیار و سران ارتش همه تلاششان این بود که امام خمینی (ره) وارد به کشور نشوند چراکه میدانستند اوضاع از کنترل خارج میشود اما جمعیت زیادی از شهرستانها آمده و وارد تهران شدند. وقتی که جمعیت زیاد شد، بختیار و سران ارتش ترسیدند پس ژست دموکراتیک گرفته و گفتند که امام حق دارد به کشور بیاید و فرودگاهها نیز باز است. امام خمینی (ره) نیز اعلام کرده بودند که من تا ۲ یا ۳ روز دیگر به ایران باز میگردم و بلیت نیز نیز تهیه کردهام. در ساعت ۳ بامداد ۱۲ بهمن ماه راه خواهم افتاد.
وی با اشاره به عملکرد و نظر ارتشیها در این دوران، ابراز داشت: ارتشیها و بختیار به این نتیجه رسیده بودند که بگذاریم امام با پای خودش بیاید و ربیعی فرمانده نیروی هوایی گفت که هواپیمای اف ۱۴ میفرستیم تا راه هوایی از فرانسه را اسکورت کند و امام خمینی (ره) را به پیش برده و در آنجا یا گروگان گرفته یا سر به نیست کند. اگر این نقشه به ثمر نرسید در مرحله دوم میگذاریم در فرودگاه فرود آمده به هر حال به جایی مانند مسجد یا حسینیه میرود. ارتشیها در نظر داشتند با انجام کودتا، امام خمینی (ره) را دستگیر کرده و در بیرون از شهر و در بیابانهای اطراف قم تیرباران انجام دهند؛ یک نفر نیز در رسانه اعلام کند که ما برای اینکه امنیت را در کشور برقرار کنیم با عصیانگران مقابله کردیم.
بختیاریمنش با ترسیم حال و هوا و شرایط آن زمان ایران، بیان کرد: شاپور بختیار در راستای عملیاتی که میخواست علیه امام خمینی (ره) انجام دهد هیچگونه مضایقهای نمیکند یعنی با تمام سرویسهای امنیتی در رابطه با به شهادت رساندن امام گفتوگو میکند البته همه به او جواب منفی میدهند چرا که به هر حال جامعه برگشته بود و مردم با جمعیت زیادی از شهرهای مختلف برای استقبال به تهران آمده بودند.
وی با اشاره به موضوع سربازان وظیفه در آن ایام، مطرح کرد: ارتشبد قره باغی، رئیس ستاد ارتش، در خاطراتش میگوید این روزها سربازها بر سر پست خود نمیآمدند و اصلاً دلیل فروپاشی ارتش نیز همین بود؛ چراکه ارتش تکیه بر سرباز دارد و از افسران رده میانی افراد معدودی هستند و با آنها نمیشود ادامه داد. همچنین ماجرای گذاشتن گل در لوله اسلحه سربازان که در هیچ کجا پیش از این اتفاق نیفتاده بود باعث شده بود که نظامیان و سربازان که از بدنه مردم بودند و نقشی در تداوم حکومت استکبار نداشتند به سمت مردم کشیده شوند؛ به همین دلیل است که نقش سربازان بسیار با اهمیت است.
بختیاریمنش پیرامون مسئله کاپیتولاسیون، اظهار داشت: اسدالله علم یک فرد چاپلوس بود و در خاطرات خود در کتابی که نوشته است برای اینکه بگوید چقدر به شاه نزدیک بوده، اشاره کرده که در چه زمینههایی دلالی انجام می داده است. با توجه به سوابق کتاب، در حال دنبال کردن سه طرح به دستور آمریکاییها بود؛ اول کاپیتولاسیون که با زرنگی از زیر آن شانه خالی میکند.
وی با اشاره به طرحهای دیگر، بیان کرد: طرح دوم انجمنهای ایالتی و ولایتی که فدرالیستی بوده و باعث میشد کشور از هم بپاشد؛ در اینجا روحانیون و برای اولینبار امام خمینی (ره) روی صحنه آمده و اعتراض میکنند. رژیم فکر میکرد چون آیتالله بروجردی فوت کرده است، با توجه به اینکه فتوا داده که اصلاحات ارضی یعنی تقسیم املاک مالکان حرام است، کسی نیست جلوی این ماجرا را بگیرد اما امام خمینی (ره) اینجا ظهور و علیه این ماجرا موضعگیری کردند که اتفاقات حکومت در مقابل آن عقبنشینی میکند اما برای این که جبران بکند در ماجرای اصلاحات ارضی یک رفراندوم برگزار میکند که بگوید این را مردم و شاه بنیادش را گذاشتهاند و نام آن را انقلاب سپید میگذارند. در نهایت امام خمینی (ره) موضعگیری میکند و شاه ۳ یا ۴ روز بعد از آن رفراندوم به شهر قم آمده و به شدت به روحانیون حمله میکند.
کارشناس تاریخ ضمن تعریف کاپیتولاسیون، گفت: وقتی یک دولت در کشور مستشار میگذارد، میگوید که شما عقبمانده هستید و ما متمدن میباشیم؛ وقتی که ما جرمی را مرتکب شویم شما در صلاحیت این نیستید که تشخیص دهید. یعنی محمدرضا پهلوی که خود را با کوروش مقایسه میکرد اگر یک آشپز آمریکایی به او سیلی میزد، نمیتوانست به او اعتراض کند و در مقابل اگر شاه به آن آشپز سیلی میزد، آن آشپز میتوانست اسلحه برداشته و به شاه شلیک کند که حتی در این شرایط نیز کسی نمیتوانست اعتراضی کند یا به طور کلی اقدامی صورت گیرد؛ این قانون شرمآورترین قانونی است که ما در تاریخ معاصر داشتیم.
وی با تشریح شرایط ۱۱ بهمن ۱۳۵۷، مطرح کرد: در آن شرایط امام خمینی (ره) با توجه به تهدیدات نظامیهایی مثل سپهبد ربیعی، فرمانده نیروی هوایی که گفته بود ما هواپیما را مورد هدف قرار میدهیم، امام به اطرافیان و کسانی که بلیط گرفته و آماده بودند سوار هواپیما شوند، گفتند که من بیعت خود را از شما برداشتم، هرکسی میخواهد نیاید. صحبت امام در پاسخ به سوال چه احساسی دارید که میگویند هیچ احساسی ندارم، جواب کسانی است که تهدید کردند. میگوید من از این تهدید ترسی ندارم.
بختیاریمنش با اشاره به تدبیر امام خمینی (ره) برای زمان بازگشت به ایران، عنوان کرد: امام وقتی وارد تهران شدند که انقلاب در جریان بود، مردم احتیاط میکنند و ارتش نیز هنوز در رأس کار است. ایشان شجاعانه تصمیم گرفتند که در ساعت ۳ بامداد حرکت کرده و به سمت تهران بیایند. اگر دیرتر میآمدند انقلاب هیچوقت به نتیجه نمیرسید و اتفاقاتی رخ میداد که ابتکار عمل به دست حکومت میافتاد. ساعت ورود امام را از رادیو و تلویزیون نیز اعلام کردند و حدود ۵ میلیون نفر به جمعیت ۲ میلیون نفری روز گذشته اضافه شد و این افزایش جمعیت باعث افزایش قدرت امام و سرعت بیشتر نتیجه گرفتن امام از انقلاب شد. در قسمت تهدیدات، ارتشیها ۳ نقشه داشتند.
وی با معرفی شخصیت هویدا، گفت: مختصری از بعد از کشته شدن حسنعلی منصور که ملت ایران به علت خیانت ننگین وی و تصویب کاپیتولاسیون او را به قتل رساندند، توسط جبهه موتلفه اسلامی بعد از او هویدا نخست وزیر شد. هویدا کسی است که در طول ۱۳ سال حکومتش هر روزی که نزد شاه میرفت، کاغذی در دست گرفته و هرچه را که شاه میگفت، یادداشت میکرد. میگفت من هم دقیقاً همین نظر شاه را دارم. تمام ۱۳ سال اینطور گذشت. حتی اسدالله علم که از او چاپلوستر بود، ابتکار عمل داشت. با وجود اینکه تملق میکرد، گاهی نیز حرف دلسوزانه خودش را میزد اما هویدا در این سطح نیز نبود و میگفت من مطیع اهلی حضرت هستم و به عنوان رئیس دولت و حداکثر یک رئیس دفتر میباشم.
کارشناس تاریخ با اشاره به دیگر اقدامات هویدا، اظهار کرد: این فرد در برابر شاهی که میگفت ایران مثل شوروی که تک حزبی است، باید تک حزبی شود و آن حزب رستاخیز باشد، کسی که عضو این حزب نیست نمیتواند در ایران بماند و شناسنامه و پاسپورتش را بگیرد و از ایران برود. همین فرد یک روز تصمیم گرفت و بحرین را از ایران جدا کرد و گفت آن ۳ جزیره را میگیریم که آن هم دروغ بود چون در ماجرای ۳ جزیره نصف ابوموسی را گرفته بودند. در قسمت بعد در اختناقی که شاه ایجاد کرده بود، هویدا هم نقش تعیین کنندهای داشت.
وی در تشریح زمان ریاست جمهوری کارتر در آمریکا و چگونگی حضور آموزگار، گفت: در این شرایط گاهی وقتها بررسی میکنند، در رژیمهایی که وابسته به آمریکا هستند یکسری تغییر و تحولاتی اعمال شود تا آمریکا تداوم و اقتدار داشته باشد. آمریکاییها گفتند در ایران باید آزادی سیاسی داده شود و از این جهت هویدا رفت و جمشید آموزگار آمد. فاجعه سینما رکس که اتفاق افتاد مجبور به استعفا شد.
کارشناس تاریخ با اشاره به دیگر نخستوزیران زمان محمدرضا پهلوی، ابراز داشت: قیام خیابانی مردم همهگیر شد و گسترش پیدا کرد؛ البته این همهگیری خواسته از نفرتی بود که سالها در دل مردم جمع شده بود و این واکنش اجتماعی به جایی رسید که وقتی شریف امامی آمد و گفت من شریف امامی دیروز نیستم، مردم بیشتر جری شدند و بعد از آن ازهری را نخست وزیر کردند که مردم را مرعوب کند اما خودش مرعوب شد. کسی که آمده بود مردم را بترساند تظاهر به بیماری قلبی کرد و رفت. شاه نیز برای اینکه بگوید از جناح مخالف خود کسی را میآورم از جبهه ملی که به یک جریان سیاسی خنثی تبدیل شده بود، نفرات اول و دوم قبول نکردند و نفر سوم یعنی بختیار قبول کرد.
Thursday, 28 November , 2024