به گزارش پردیسان آنلاین در طنین صدای نی، در شیهه اسبها، در پرچمهایی که آرام آرام در باد تکان میخورند و در سینه داغ خاک، هنوز قصهای روایت میشود. قصهای از عشق، حماسه، اندوه و نور. آنجا که کلمات شعر میشوند، نغمهها به روایت بدل میشوند و زمین به صحنهای مقدس، نام این هنر، تعزیه است؛ که برخی آن را نهتنها یک نمایش، بلکه «مجموعهای از هنرهای کامل ایرانی» میدانند.
در جهان غرب بهویژه یونان باستان، تئاتر از دل آئینها متولد شد، اما خیلی زود به قالبهای درام کلاسیک با ساختار مشخص با پیرنگ، تعلیق، شخصیتپردازی، کاتارسیس (تزکیه نفس) و… تبدیل شد. یعنی مسیری از آئین به نمایش اسطورهای و در نهایت به تئاتر فلسفی و ساختارمند طی کرد، اما در تمدن ایرانی-اسلامی، شکلگیری نمایش هیچگاه بهطور پیوسته وارد مرحلهی «تئاتر ساختارمند»، مثل یونان یا اروپا، نشد. نمایش در ایران عمدتاً در قالبهای آئینی، عرفانی، سوگوارانه، حماسی و شفاهی شکل گرفت. در میان نمایشهای ایرانی، تعزیه با ریشههای مذهبی و عرفانی، نقالی با محوریت شاهنامه و اسطورههای ایرانی، پردهخوانی، خیمهشببازی، روحوضی و سیاهبازی با زمینههای اجتماعی، اخلاقی و طنز شاخصاند.
در میان تمام نمایشهای ایرانی هیچیک «درام به سبک یونانی و اروپایی»، یعنی ساختار ارسطویی با نقطهی اوج، گرهافکنی و گرهگشایی، مبنا نبوده، بلکه «روایت» و «باور آئینی و عرفانی» اساس کار بوده است. در میان همه شیوهها و فرمهای نمایشی که در تاریخ این سرزمین متولد شدند، از تختحوضی و نقالی گرفته تا سیاهبازی و پردهخوانی، تنها تعزیه است که همچنان ایستاده و زنده، هرچند زخمخورده و درگیر تردیدهای زمانه مانده است.
منصور قربانی، هنرمند، پژوهشگر و مدیر دفتر تخصصی هنرهای ملی آئینی شهرداری اصفهان، در گفتوگویی صمیمانه با خبرنگار پردیسان آنلاین از این میراث کهن، جایگاه آن در پهنه جهانی تئاتر، ظرافتهایش در موسیقی و روایت و از خطراتی که بیصدا در حال فرسایش این هنر است سخن گفت که مشروح بخش اول آن را در ادامه میخوانید:
پردیسان آنلاین: اگر بخواهید تعزیه را در یک جمله تعریف کنید، چه میگویید؟
قربانی: تعزیه، مجموعهای از هنرهای کامل، روایی، فاخر و تجلی حماسهی عاشورا در قالبی هنری است. نه تنها یک نمایش، که آمیزهای از شعر، موسیقی، روایت، طراحی، معنا و عرفان است، هنری که از دل سوگ میروید، اما قامتش در برابر فراموشی استوار مانده است و رسالت ما، آن است که با فهم و فروتنی نگهبانیاش کنیم.
پردیسان آنلاین: بهنظر شما میتوان تعزیه را بهمثابهی تئاتر حقیقی ایران دانست؟
قربانی: در ایران، اگر قرار باشد از «تئاتر به معنای حقیقی» سخن بگوییم، نامی جز تعزیه یا درستتر بگویم شبیهخوانی نیست، البته اگر بهصورت درست و اصولی اجرا شود. چرا که نمایشهای دیگر یا از میان رفتهاند یا دچار انحراف شدهاند، اما تعزیه، با همه آسیبهایی که دیده هنوز نفس میکشد و میتواند نمایندهی تئاتر اصیل ایرانی باشد.
جایگاه تعزیه را نباید صرفاً به عنوان یک آئین مذهبی یا سنتی محدود کرد، بلکه باید آن را بهعنوان یک «مجموعه هنری کامل» دید؛ هنری که در خود شعر، موسیقی، روایت، بازیگری، طراحی و حتی عرفان دارد. تعزیه نهتنها یک فرم نمایشی، بلکه یک ساختار فرهنگی است که در لایههای عمیقتر خود، زبان مردم، باورهای آنها و جانِ تاریخ این سرزمین را ذخیره کرده است.
پردیسان آنلاین: وضعیت امروز تعزیه را چگونه ارزیابی میکنید؟
قربانی: آنچه که گفتم به این معنا نیست که تعزیه در سلامت کامل است. تعزیهای که امروز میبینیم، در بسیاری موارد، دیگر تعزیهی ریشهدار و اصیل ایرانی نیست؛ بلکه چیزی تحریفشده و آمیخته با سلیقههای شخصی، نادانی، و گاه خودنمایی است. اگر نسل آینده با نسخهی اصیل این هنر آشنا نشود، آنچه از تعزیه باقی خواهد ماند، تنها یک سایهنما از شکوه پیشین آن خواهد بود.
پردیسان آنلاین: در تعزیه، عناصر مختلفی چون شعر، موسیقی و عرفان حضور دارند. این عناصر چه نقشی در هویت این هنر دارند؟
قربانی: در تعزیه، صدا تنها پژواکی از حنجره نیست؛ نغمهای از دل است. کلمه، تنها زبانِ اجرا نیست؛ پیغام است. موسیقی، صرفاً آوا نیست؛ اشارتی به آنسوتر است و روایت، فقط داستان نیست؛ بازآفرینیِ خاطرهای است که در جان جمعی این سرزمین حک شده است. در تعزیه، شعر نقشی کلیدی دارد؛ اشعار اغلب در قالب مثنوی و بحر طویل سروده شدهاند و از چنان عمق محتوایی برخوردارند که تنها شاعری با نگاه عرفانی میتواند از پس آن برآید. موسیقی نیز، ستونفقرات تأثیرگذاری تعزیه است. اگر بخواهیم از تعزیه، موسیقی را حذف کنیم، چیزی از جان این هنر باقی نمیماند؛ موسیقی، جانِ تعزیه است. نهتنها آنچه موافق و مخالف میخوانند، بلکه حتی آوای نی، شیپور، یا ضربآهنگهایی که سوار بر اسب ایجاد میشود، همه در خدمت انتقال حسی هستند که کلمات به تنهایی قادر به رساندنش نیستند. در دنیای تعزیه، پیش از آنکه زبان، روایت کند؛ این موسیقی است که احساس را جاری میسازد. موسیقی در تعزیه، تنها زینتِ صحنه نیست، بلکه روح پنهان اجرا است؛ عنصری که در تار و پود کلمات، لحن بازیگر، آوای شبیهخوان و حتی در سکوتهای صحنه رخنه کرده است.
پردیسان آنلاین: وضعیت امروز موسیقی تعزیه را چطور ارزیابی میکنید؟
قربانی: متأسفانه امروز بسیاری از اجراها، بهجای بهرهگیری از اشتلومخوانی دقیق، به سمت تئاتری بازی کردن رفتهاند. خوانش موسیقایی شخصیتها، جای خود را به دیالوگگویی صرف داده و بسیاری از اجراها، بهجای اینکه با آوا بازی کنند، با کلمات بازی میکنند.
نباید فراموش کنیم که اگر تعزیه نبود، شاید امروز موسیقی سنتی ایرانی اینگونه غنی باقی نمیماند. تعزیه و موسیقی اصیل ایرانی، دو بازوی هماند؛ یکی بدون دیگری ناقص میماند. تعزیه هنوز هم میتواند آموزگار موسیقی باشد؛ نه تنها برای نسل جوان تعزیهخوان، بلکه برای آهنگسازان و خوانندگان موسیقی سنتی هم میتواند الهامبخش باشد. چرا که آنچه در تعزیه وجود دارد، موسیقی تجربهشدهی زیسته است، نه صرفاً تمرینشده. و اگر شعر در تعزیه جان نگیرد، اگر در مقام مناسبی خوانده نشود، اگر با لحن و ریتم هماهنگ نباشد، نه اشک خواهد آورد و نه وجد. تعزیه، پیوند شعر و موسیقی است؛ جایی که شاعر، آهنگساز و بازیگر، همه یکی میشوند.
پردیسان آنلاین: آیا اشعار تعزیه هم بخشی از هویت موسیقایی و ادبی این هنر هستند؟
قربانی: قطعاً، شعر در تعزیه، نه فقط ابزاری برای روایت، که یکی از قلههای ادبیات فارسی آئینی است. از محتشم گرفته تا عمان سامانی، از صفی علیشاه تا شاعران گمنام محلی، همه با دل و جان در این دستگاه بزرگ، شعری سرودهاند که فراتر از واژه، به آواز رسیده است.
آنجا که موافقخوان در اوج شور و حماسه میخواند و مخالفخوان در صدایی بم و گاه خشدار به لعن مینشیند، ما با تئاتری روبهرو نیستیم که فقط مخاطب را سرگرم کند؛ ما در میان چیدمانی از شعر، موسیقی و عرفان ایستادهایم. تعزیه، بستهای هنری است که هر قطعهاش از ریشهای مستقل و پرصلابت میآید و در ترکیب نهاییاش، یک کلیت حیرتانگیز میسازد.
پردیسان آنلاین: به نظر شما میتوان تعزیه را با معیارهای تئاتر کلاسیک یا مدرن سنجید؟
قربانی: خیر تعزیه را نمیتوان تنها با پارامترهای تئاتر کلاسیک یا مدرن ارزیابی کرد. چرا که این هنر، دارای لایهای آسمانی و عرفانی است که آن را از تمام ژانرهای شناختهشدهی تئاتری جهان متمایز میکند. ما در تعزیه، نهتنها با متن، کارگردانی، بازیگر و تماشاگر مواجهیم، بلکه با مکان کربلا و زمان عاشورا نیز مواجهیم؛ هر نمایش، بازآفرینی روحی-مذهبی یک واقعهی مقدس و هر اجرا، معراجی دوباره است.
این هنر آئینی، از دل باورها و سوگواریهای شیعی برخاسته و با آن زیسته است. تعزیه، مفهومی عرفانی و فلسفی از عاشورا و کربلا را به نمایش میگذارد؛ مکان و زمان در آن نسبیاند و هر جا که تعزیه خوانده میشود، همانجا کربلا و همان دم، عاشورا است. این همان وجهی است که در هیچ نمایش دیگری پیدا نمیشود؛ وجهی که نه در نور و صحنه و دکور، بلکه در پیوندی عمیق با ناخودآگاه فرهنگی و اعتقادی مخاطب رخ میدهد.
پردیسان آنلاین: فکر میکنید مخاطب امروز همچنان با حقیقت تعزیه ارتباط برقرار میکند؟
قربانی: هنگامی که تعزیه با شعر و موسیقی و ایمان درمیآمیزد، دیگر تنها یک اجرای نمایشی نیست؛ تجلیای از یک «واقعه مقدس» با زبانی هنری است. و آنچه امروز، مخاطب نسل نو را همچنان مجذوب خود میکند، نه تکنولوژی و نه تصویرسازی، بلکه حقیقتی است که در ساختار این هنر تنیده شده است؛ حقیقتی که هزار بار گفته شده، اما گویی هر بار برای نخستین بار شنیده میشود.
تعزیه را نمیتوان صرفاً یک تئاتر دانست؛ اگرچه بر صحنه است، اما در حصار صحنه نمیگنجد. تعزیه از متن و مخاطب و اجرا فراتر میرود و به جهانی وارد میشود که در آن «هر روز عاشورا است و هر زمین کربلا». اینجا، مکان نه یک میدان خاکی، که تجلیگاه حضور است. زمان نه یک تقویم خطی، که بازآفرینی دوباره و دوبارهی حقیقت است. این نگاه، تعزیه را از تئاتر کلاسیک و حتی مدرن جدا میکند و در جایگاه ویژهی خود مینشاند.
پردیسان آنلاین: به نظر شما چرا با وجود گسترش تکنولوژی و حضور تئاتر مدرن با جلوههای بصری پیچیده، تعزیه همچنان مخاطب دارد؟
قربانی: در جهان پرسرعت امروز که تئاتر مدرن با تکنولوژی، جلوههای ویژه و زبان بصری پیچیده به میدان آمده است، تعزیه با همان شکل سنتیاش همچنان مخاطب دارد؛ چرا؟ چون چیزی فراتر از یک اجرا است. تعزیه، با همه کهنگیاش، هنوز دل را میلرزاند. هنوز مردم، حتی بیهیچ تبلیغی، با شنیدن صدای شیپور یا نوای نی، بیاختیار به سمت صحنههای خاکی آن کشیده میشوند.
ادامه دارد…
گفتوگو از زهرا دهقانی خبرنگار پردیسان آنلاین