به گزارش پردیسان آنلاین، محفل هفتگی نوجوانان فاطمی عصر پنجشنبه این هفته به مناسبت رحلت حضرت ام البنین و سالروز تکریم مادران شهدا با سخنرانی حجت الاسلام کلاته، مداحی امیرمهدی سنگتراشان و حضور مادر شهید محمد معماریان در شبستان شماره ۴ مسجد اعظم حرم مطهر بانوی کرامت برگزار شد. حجت الاسلام علی کلاته با بیان […]
به گزارش پردیسان آنلاین، محفل هفتگی نوجوانان فاطمی عصر پنجشنبه این هفته به مناسبت رحلت حضرت ام البنین و سالروز تکریم مادران شهدا با سخنرانی حجت الاسلام کلاته، مداحی امیرمهدی سنگتراشان و حضور مادر شهید محمد معماریان در شبستان شماره ۴ مسجد اعظم حرم مطهر بانوی کرامت برگزار شد.
حجت الاسلام علی کلاته با بیان اینکه نمیشود کسی شهید شود و شیر پاک نخورده باشد، اظهار کرد: اگر شهدا به این مقام رسیدند به خاطر مراقبتها و دینداری مادران شأن بوده که فرزندان خود را در مسیر خدمت به اسلام و اهل بیت تشویق میکردند و اهل اطاعت از فرمان خدا و دفاع از دین خدا بودند.
وی با اشاره به اخلاص و عبادت شهدا، ابراز کرد: شهید معماریان کسی بود که در ۸ سالگی به خاطر قضا شدن نمازش گریه میکرد و حواسش بود که یک نفر همیشه حواسش به او هست.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه شهدا دائم خدا را ناظر اعمال خود میدیدند، گفت: شهدا به ما یاد دادند که میشود در کوچکی بزرگ شد و ما هم اگر میخواهیم مثل شهدا باشیم باید از همین حالا شروع کنیم.
وی افزود: اگر ما کنار بنشینیم و وسط میدان نباشیم افرادی امور ما را در دست میگیرند که هیچ اعتقادی به شهید و شهادت ندارند.
در ادامه این محفل مادر شهید معماریان به بیان خاطراتی از شهید معماریان پرداخت و گفت: محمد سال ۶۵ به شهادت رسید ولی اول محرم سال ۶۸ ما بیرون از شهر رفته بودیم که من زمین خوردم و پایم آسیب دید، همینطور درد پا داشتم و با همان درد به مسجد میرفتم و برای تدارک مراسم کمک میکردم.
وی ادامه داد: شب عاشورا بعد از مراسم به خانه رفتم و خوابیدم؛ در خواب محمد را دیدم که با دوستان شهیدش عزاداری میکنند، یک دفعه محمد من را دید و به سمت من آمد و گفت من چند روز پیش به زیارت امام حسین (ع) رفتم و این شال سبز را از آنجا آوردم؛ بعد از سر تا پای من را دست کشید و همان شال را به پای من بست؛ وقتی از خواب بیدار شدم دیدم پارچهای که به پایم بسته بودم باز شده و همان شال سبز به پای من بسته است و پایم هیچ دردی ندارد.
مادر شهید معماریان در حالی که همان شال سبز را در شیشهای کوچک در دست داشت، افزود: روزهای اول هر کسی که به خانه ما میآمد من یک نخ از این شال به او میدادم تا به برکت آن شفا بگیرد ولی بعد از چند روز به توصیه یکی از علما قسمتی از این شال را در آب میگذارم و به نیت شفا آن آب را به مردم میدادم و الان ۳۳ سال است که این معجزه شهید را من همراه دارم و افراد زیادی از این شال شفا گرفتهاند.
وی با بیان اینکه محمد به نماز علاقه زیادی داشت و با اینکه ۸ سال سن داشت اگر او را دیر برای نماز بیدار میکردم گریه میکرد، افزود: وقتی بزرگتر شد اهمیت زیادی به نماز جماعت میداد هر روز نمازش را در مسجد میخواند و هر روز یا روز در میان به مسجد مقدس جمکران میرفت.
Friday, 29 November , 2024