با ریشه‌های خود غریبه نشویم

در این یادداشت آمده است: تا حالا شده در تنهایی و یا مسافرت دلتان برای شهر و محله و خانه و خانواده و اقوام و همسایه ها تنگ شود؟ چطور است که خیلی از مهاجرین به شهرها و کشورهای دیگر، همچنان عاشق روستا و شهر و کشور قبلی خودشان باقی می‌مانند و با حسرت از آنجاها تعریف و تمجید می کنند؟ 

اگر در بهترین جاهای دنیا هم باشید و یا زندگی کنید، ممکن است بعضی وقتها باز دلت برای راه رفتن در کوچه های تنگ و سنگلاخی روستا تنگ شود، باز هوای نشستن در کنار ساحل شهرتان و شنیدن صدای آرام موج در سکوت را داشته باشید، دلتان پر بزند برای بالا رفتن از کوه کنار محل تولدتان و خسته به قله رسیدن، رویای خوابیدن در کویر و نگاه کردن به ستاره های درخشان و شمردن آنها، سرمستانه قدم زدن در مزارع و باغ ها و نفس های عمیق کشیدن، گذراندن اوقات خوش با همسر و فرزندان، مرور خاطرات تلخ و شیرین با پدر و مادر و خواهران و برادران و اقوام، تفریح و حرف زدن با دوستان و خنده و شوخی های بچه گانه، سر زدن به کافه و بازار و پرسه زدن الکی در خیابانها، شرکت در مراسم عروسی سنتی و یا ختم در مساجد و قبرستان‌ها، خوردن غذاهای محلی و بو کشیدن و لذت بردن از مزه آنها، نشستن پای موسیقی محلی و دست زدن هیجانی و زمزمه کردن آوازهای محلی و….

شاید همه اینها در دنیای جدید که مرزها در هم ریخته و علائق رنگ باخته و تعصبات کم رنگ شده، بی اهمیت بنظر بیایند.

اما همه این عشق ها، علایق، دلبستگی ها و دلتنگی ها و … را میتوانیم به عنوان یک نیاز روحی برای رسیدن به آرامش روانی تلقی کنیم که اریک فروم (جامعه شناس و روانشناس آلمانی) آنرا تحت عنوان “ریشه داشتن” طبقه بندی و از نیازهای اساسی بشر، می‌داند.

اریک فروم ریشه داشتن را در معنای تعلق داشتن به خانواده یا گروه یا مکان و روابط موجود در آن بکار میبرد، یعنی اشتیاق شدید به حفظ پیوندهای طبیعی و جدا نیفتادن از آنها. اینکه بدانیم چه کسی هستیم و در کجا هستیم برای اینکه تنها نمانیم، منزوی نشویم و از زندگی لذت بخش عاجز نباشیم.

البته ممکن است که انسان‌ها با جدا شدن از ریشه‌های قدیمی و پیدا کردن ریشه‌های جدید، در زندگی پیشرفت کنند، اما قطع شدن و نداشتن ریشه و جدا شدن از آن، سردرگمی در زندگی را به همراه خواهد داشت که نتیجه آن ممکن است تجربه کردن اضطراب و نداشتن آرامش روانی پایدار باشد.
برای همین هست که نیاز داریم تا با زبان، تاریخ، سنت ها، فرهنگ ها و … خود آشنا شویم تا از ریشه خود جدا نمانیم.

از این نظر تلاش و کوشش پژوهشگران، نویسندگان و محققان ملی و محلی که در راستای کشف و پیرایش و زنده نگهداشتن مولفه های فرهنگی و آداب و رسوم و غیره در جهت حفظ و شناسایی و معرفی ویژگی های مثبت ریشه های تاریخی، فرهنگی و اجتماعی جامعه اقدام میکنند، قابل تقدیر و اهمیتی به مراتب بیشتر پیدا می‌کند، بطوری که این فعالیت اجتماعی آنها، بطور غیر مستقیم به آرامش روانی فردی نیز منجر می‌شود.

همانطور که اکثر مهاجران تلاش دارند تا ایام تعطیلی سال نو، خود را به هر نحوی که شده به کشور و شهر و روستای خود برسانند، تا به این بهانه ریشه خود را از دست ندهند، ما نیز سعی کنیم از ریشه های خود جدا نیفتیم و با آنها غریبه نشویم و به هر بهانه روانمان را با آنها صیقل دهیم و آرامش داشتن آنها را تجربه کنیم.

بقول یونگ روانشناس معروف؛ “من همیشه احساس کرده ام که چیزی در آن زیر، زندگی و جریان ابدی را ادامه می‌دهد. آنچه ما می بینیم، شکوفه است که می گذرد، ریشه باقی می‌ماند.”

لینک کوتاه خبر:

pardysanonline.ir/?p=77148

Leave your thought here

آخرین اخبار

تصویر روز: