نام هنرش «زره‌بافی» است؛ هنری که به تعزیه و شبیه‌خوانی گره خورده است و هرچند سود زیادی ندارد، اما عشقی از جنس اباعبدالله به مدد دستانشان می‌آید و آن‌ها را در این مسیر ثابت قدم نگاه می‌دارد؛ باید گفت که در این هنر نام اباعبدالله(ع) حلقه اتصال هزاران حلقه‌ای می‌شود که در مجالس او خودنمایی می‌کند.

به گزارش پردیسان آنلاین، قرار را ساعت ۱۱ پیش از ظهر تنظیم می‌کنیم؛ قرار است به جایی برویم که سیم‌های مفتولی به‌نام اباعبدالله گره می‌خورد و در کارگاهی کوچک شاهد دسترنج فردی باشیم که هرچند مشقت فراوان، اما نتیجه‌ای بی‌نظیر دارد.

نام هنرش «زره‌بافی» است؛ هنری که به تعزیه و شبیه‌خوانی گره خورده و ظاهراً هرچند سود زیادی ندارد اما عشقی از جنس اباعبدالله به مدد دستانشان می‌آید و آن‌ها را در این مسیر ثابت‌قدم نگاه می‌دارد؛ صدایی نزدیک به آنچه که در کارگاه‌های قلمزنی به گوش می‌رسد، می‌آید و به محض اینکه از پله‌های سفیدرنگ گوشه حیاط به سمت کارگاهش می‌رویم، کار را رها و با روی خوش استقبال می‌کند.

پس از کمی خوش‌وبش، دستکش را در دستانش می‌کند و با «بسم‌الله» پشت میز می‌نشیند و بدون کوچک‌ترین درنگی کار را آغاز می‌کند؛ می‌گوید این مرحله کلاف را فنر می‌کنیم؛ هرچند در این مرحله صدا کمی گوش‌خراش است، اما برای بار دوم سوم گوشمان عادت می‌کند و به ظرافت کار خیره می‌شویم.

اینجا حلقه‌ها به‌ عشق حسین(ع) دست به‌دست هم می‌دهند

نوبت به مرحله بعد می‌رسد؛ فنر را می‌کشد و با قیچی مخصوص سر فنر را باریک می‌کند، دقیقاً همان صدایی که از حیاط می‌شنیدیم به گوش می‌رسد؛ «یک دو سه، تق

می‌گوید مرحله بعد بافت کار است؛ دانه‌ها را به هم وصل می‌کند و دقیق توضیح‌می‌دهد که دهانه‌ها باید بسته شود وگر نه از یکدیگر جدا می‌شود و در همین حین فرصتی برای مصاحبه نیز پیش می‌آید؛ نامش مهدی نریمانی و متولد ۱۳۵۶ است.

می‌گوید از سال ۱۳۷۲ مشغول زره‌بافی است و این‌طور صحبتش را ادامه‌می‌دهد: «پدرم علاقه داشت ما نیز در این رشته فعالیت داشتیم؛ او شاعر بود و کار مداحی تعزیه هم می‌کرد» و حالا متوجه می‌شوم تصویری که بالای سرش نصب کرده تصویر پدرش است.

اینجا حلقه‌ها به‌ عشق حسین(ع) دست به‌دست هم می‌دهند

زیاد شنیدیم که عشق حسین (ع) سینه به سینه منتقل می‌شود و مصداق این حرف در همین کارگاه چند متری هم مشخص است؛ می‌گوید: پدرم تاکید داشت در مسیر امام حسین (ع) حرکت کنیم و بر این اساس او مشوقی شد تا در این مسیر حرکت کنیم، البته خودم هم به این کار علاقه‌مند بودم و به همین دلیل کارهای نوازندگی مراسم‌های شبیه‌خوانی هم انجام می‌دادم.

اینجا حلقه‌ها به‌ عشق حسین(ع) دست به‌دست هم می‌دهند

وقتی از حس و حال کار برای امام حسین (ع) می‌پرسم، انگار که بغضی در گلویش جا خوش کرده باشد، توضیح می‌دهد: هر شخصی که‌نام امام حسین (ع) را می‌شنود منقلب می‌شود و ما نیز به عشق او این کار را انجام می‌دهیم وگرنه آورده مالی چندانی ندارد؛ وقتی کار دست ما را در مجالس امام حسین (ع) تن می‌کنند نیرو و انرژی می‌گیریم‌.

و حالا که با او آشنایی بیشتری پیدا کردیم، از کارش می‌پرسم و پاسخی می‌گیرم که باعث تعجبم می‌شود: کار زره‌بافی کار حضرت داوود بوده و بر این اساس کاری با برکت است؛ از خدا به حضرت داوود وحی می‌شود که این کار را انجام بده و به اذن خدا آهن در دستان حضرت داوود نرم می‌شود و ایشان زره ساختند.

وقتی کاری چنین پیشینه‌ای دارد، برکات زیادی نیز در پی خواهد داشت و در پاسخ به این جمله محکم و با اطمینان بیان می‌کند: ما نیز برکاتی در این کار دیدیم که پای آن ایستاده‌ایم؛ هرچند کار پردرآمدی نیست، اما پربرکت است و تا الان هم محتاج نبوده‌ایم.

اینجا حلقه‌ها به‌ عشق حسین(ع) دست به‌دست هم می‌دهند

از ابتدای ورود ذهنم درگیر این سوال است که در دیگر ایام سال مشغول به چه کاری است که پاسخ می‌دهد: یک بافنده اگر زیاد کار کند حدود ۴۵ روز زمان می‌برد تا زره کامل شود یعنی روندی طولانی دارد و به‌واسطه اینکه کار زمان‌بر است تقریباً تمام ایام سال درگیریم.

هرچند برکات کار و بزرگ‌منشی او به حدی است که از ابتدا گلایه‌ای نداشته است، اما می‌پرسم درخواستی از مسئولان دارید و بدون اینکه تنها به فکر خود باشد، می‌گوید: از آن‌ها می‌خواهیم به کار صنایع دستی و میراث فرهنگی بیشتر بها دهند و حمایت بیشتری کنند.

اینجا حلقه‌ها به‌ عشق حسین(ع) دست به‌دست هم می‌دهند

بیش از یک ساعت از حضور ما در این کارگاهی که وجب به وجب آن با نام امام حسین (ع) گره خورده است، می‌گذرد؛ صاحب کارگاه با همان عشقی که ۳۰ سال است او را در مسیر پابرجا کرده مرحله به مرحله کار را برایمان توضیح می‌دهد و از هیچ مرحله‌ای دریغ نمی‌کند و سنگ تمام می‌گذارد؛ با طنین‌انداز شدن صدای اذان از گلدسته‌های مسجد محل به خود می‌آییم و پس از دو ساعت گفتن و شنیدن از نامی که بهانه حضورمان شده است، باید خداحافظی کنیم؛ در مسیر مدام این فراز از حدیث کسا را زمزمه می‌کنم که «یا مَلاَّئِکَتی وَ یا سُکّانَ سَمواتی اِنّی ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیَّهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّهً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیَّئَهً وَلا فَلَکاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْری وَلا فُلْکاً یَسْری اِلاّ فی مَحَبَّهِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَهِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِساَّءِ» و حسین (ع) آخرین این پنج تن است که زمین و آسمان دلیلی جز برای بودن او ندارند.

گزارش از: بهار یوسفیان