از ویرانی تا پویایی؛ روایت شهرهایی که خود را بازآفریدند

بازآفرینی شهری در ایران پنج دهه است که میان دو نگاه متضاد تخریب و ساخت کالبدی تا احیای اجتماعی و فرهنگی در نوسان است؛ تجربه‌های متفاوت شهرهای کشور نشان می‌دهد آنجا که مردم در تصمیم‌سازی حضور داشته‌اند، شهر جان گرفته و هویت تاریخی آن حفظ شده است.

به گزارش پردیسان آنلاین از قم، بازآفرینی شهری در کشورمان از دهه ۶۰ به نوعی آغاز شده و در طول این سال‌ها رویکردهای متنوعی داشته است؛ ابتدا دولت به طور مستقیم به میان آمد و پس از گذشت سال‌ها مسئله اهمیت ورود بخش خصوصی مطرح شد، در دوره‌ای مسئله مشارکت مستقیم مردم عنوان شده و زمانی رویکرد فرهنگی و اجتماعی به جای نگاه کالبدی مدنظر قرار گرفته است.

این مفهوم از دهه ۹۰ به طور جدی‌تر وارد ادبیات رسمی و قوانین کشور شد، مصوبات مختلف شورای عالی معماری و شهرسازی و فصول مرتبط در قوانین توسعه کشور در حوزه بازآفرینی شهری تدوین شده است که بخشی از آن در عمل در کشور اجرایی نمی‌شود و به نظر می‌رسد بخش دیگر نیز کافی نبوده و نتوانسته است محرک جدی برای بازسازی سه میلیون واحد مسکونی فرسوده در کشور باشد.

تجربه‌های اجرایی قوانین و دستورالعمل‌های بازآفرینی در شهرهای مختلف کشور نتایج متفاوتی داشته است؛ بعضی نمونه‌ها توانسته است به بهبود کیفیت زندگی و حفظ هویت شهری بینجامد و بعضی دیگر با وجود صرف هزینه‌های زیاد، به دلیل نبود نگاه انسانی و مشارکتی، شکست خورده‌اند.

یکی از نمونه‌های به‌نسبت موفق بازآفرینی در ایران محله عودلاجان در تهران است، این محله که از کهن‌ترین بافت‌های پایتخت به شمار می‌رود، در قالب طرح‌های مرمتی و گردشگری احیا شد.

بازسازی خانه‌های تاریخی همچون خانه اتحادیه، توسعه فضاهای فرهنگی و جذب سرمایه‌گذار خصوصی به ارتقای چهره شهری کمک کرد با این حال، خروج تدریجی ساکنان بومی و تبدیل محله به فضای توریستی موجب شد تا موفقیت آن در بُعد اجتماعی کامل نباشد.

از ویرانی تا پویایی؛ روایت شهرهایی که خود را بازآفریدند

در مقابل، محله سیروس در همان محدوده، تجربه‌ای نیمه‌موفق محسوب می‌شود، تمرکز پروژه بر نوسازی کالبدی و بهبود زیرساخت‌ها اگرچه به ارتقای خدمات شهری انجامید، اما تخریب گسترده خانه‌های تاریخی و جابه‌جایی ساکنان کم‌درآمد موجب از بین رفتن پیوند اجتماعی و فرهنگی محله شد، چنین رویکردی نشان می‌دهد که نگاه مهندسی صرف نمی‌تواند جایگزین برنامه‌ریزی مشارکتی شود.

در نقطه مقابل، پروژه شهر نو در تهران در دهه ۱۳۶۰ نمونه‌ای از بازآفرینی ناموفق به شمار می‌رود، این منطقه که پیش از انقلاب یکی از محلات پرمسئله اجتماعی بود، به‌جای احیا به‌طور کامل تخریب شد و هیچ برنامه‌ای برای بازسازی زندگی اجتماعی در آن پیش‌بینی نشد که نتیجه آن نابودی بافت فرهنگی و تاریخی و ایجاد فضایی بی‌هویت بود؛ الگویی از نوسازی بدون بازآفرینی واقعی.

نمونه‌ای دیگر از تجربه‌های بحث‌برانگیز، طرح بازآفرینی منطقه ثامن در مشهد است، در این طرح و با هدف توسعه گردشگری اطراف حرم رضوی، هزاران واحد مسکونی تملک و تخریب و مجموعه‌ای از هتل‌ها و مراکز تجاری جایگزین آن شد.

اگرچه این اقدام از نظر زیرساختی و اقتصادی موفق ارزیابی می‌شود، اما از منظر اجتماعی و فرهنگی و به دلیل حذف بافت تاریخی و جابه‌جایی گسترده ساکنان با انتقادهای جدی روبه‌رو است، در واقع پروژه ثامن نماد نوعی «توسعه کالبدی بدون عدالت شهری» است.

از ویرانی تا پویایی؛ روایت شهرهایی که خود را بازآفریدند

در میان نمونه‌های موفق‌تر، می‌توان به طرح بازآفرینی بندر تاریخی لافت در قشم اشاره کرد، در این طرح با تکیه بر معماری بومی و مصالح محلی، خانه‌ها مرمت و فعالیت‌های گردشگری با مشارکت مستقیم مردم شکل گرفت؛ حفظ اصالت معماری، احیای مهارت‌های سنتی و بهبود کیفیت زندگی ساکنان، لافت را به نمونه‌ای از بازآفرینی فرهنگی و اجتماعی واقعی تبدیل کرده است.

پروژه نواب در تهران نیز از نمونه‌های مشهور شکست در بازآفرینی شهری محسوب می‌شود، هدف این طرح آزادسازی محور نواب و ایجاد اتوبان بود، اما نتیجه آن تخریب گسترده محله‌های مسکونی، ساخت مجتمع‌های بلندمرتبه و نابودی پیوندهای اجتماعی شد؛ در این پروژه سازه جای زندگی را گرفت و کیفیت انسانی شهر از میان رفت.

بی‌توجهی مسئولان به نیازهای واقعی ساکنان و اجرای طرح‌های نمایشی موجب تشدید بی‌اعتمادی و در نتیجه شکست طرح‌های نوسازی شده است، وقتی وعده‌های قبلی عملی نشده است و سیاست‌ها هم‌راستا نیستند، مردم پروژه را نه به عنوان فرصت، بلکه تهدید تلقی می‌کنند

در سوی دیگر، تجربه محله سنگ‌سیاه در شیراز، الگویی از بازآفرینی فرهنگی موفق است که با مرمت گذرها و خانه‌های تاریخی، ایجاد فضاهای هنری و تقویت گردشگری شهری، محله توانست هویت تاریخی خود را بازیابد و زندگی روزمره در آن رونق گیرد، مشارکت مردم و هماهنگی میان نهادهای مختلف، نقش تعیین‌کننده‌ای در موفقیت این پروژه داشته است.

مرور این نمونه‌ها نشان می‌دهد که تفاوت میان تجربه‌های موفق و ناموفق بازآفرینی شهری در ایران به سه عامل اساسی وابسته است؛ نخست، میزان مشارکت واقعی ساکنان در فرایند تصمیم‌گیری و اجرا؛ دوم حفظ تعادل میان مداخلات کالبدی و توجه به ابعاد فرهنگی و اجتماعی و سوم، وجود مدیریت یکپارچه میان نهادهای شهری.

جایی که این سه عامل تحقق یافته‌اند، بازآفرینی به جای «تخریب و ساخت»، به «احیا و زندگی دوباره شهر» انجامیده است.

از ویرانی تا پویایی؛ روایت شهرهایی که خود را بازآفریدند

اعتماد پایین مردم به پروژه‌های نوسازی مهم‌ترین مانع مشارکت است

فرسودگی شهری از مهم‌ترین چالش‌های کنونی شهرهای ایران است؛ پدیده‌ای که به گفته علیرضا هنرمند، پژوهشگر حوزه شهرسازی «مانند فرسایش آرام یک ارگانیسم زنده، تعادل و تناسب فضای شهری را بر هم می‌زند».

وی معتقد است: بافت‌های فرسوده تنها چهره‌ای کهنه ندارند، بلکه درون خود ساختارهای اجتماعی و فرهنگی خاصی را حمل می‌کنند که اگر درست فهمیده و تقویت شوند، می‌توانند به بقای حیات شهری کمک کنند.

این پژوهشگر حوزه شهرسازی به خبرنگار پردیسان آنلاین می‌گوید: افزایش استحکام و امنیت این بافت‌ها تنها مسئله ساخت‌وساز نیست؛ موضوع بازگرداندن قدرت به جامعه محلی است تا خود در بازآفرینی محل زندگی‌اش نقش داشته باشد.

به عقیده هنرمند، بی‌توجهی مسئولان به نیازهای واقعی ساکنان و اجرای طرح‌های نمایشی موجب تشدید بی‌اعتمادی و در نتیجه شکست طرح‌های نوسازی شده است، وقتی وعده‌های قبلی عملی نشده است و سیاست‌ها هم‌راستا نیستند، مردم پروژه را نه به عنوان فرصت، بلکه تهدید تلقی می‌کنند.

وی تاکید می‌کند: در پژوهش‌های اخیر بر ضرورت شناخت دقیق گروه‌های مؤثر در نوسازی در مقیاس محله از ساکنان و مالکان گرفته تا جوانان، زنان، اصناف محلی و معتمدان اجتماعی تأکید شده است.

پروژه نواب در تهران از نمونه‌های مشهور شکست در بازآفرینی شهری محسوب می‌شود، هدف این طرح آزادسازی محور نواب و ایجاد اتوبان بود، اما نتیجه آن تخریب گسترده محله‌های مسکونی، ساخت مجتمع‌های بلندمرتبه و نابودی پیوندهای اجتماعی شد در این پروژه سازه جای زندگی را گرفت و کیفیت انسانی شهر از میان رفت

پژوهشگر حوزه شهرسازی عنوان می‌کند: به باور کارشناسان تنها از مسیر چنین شناختی است که می‌توان توانمندسازی واقعی را رقم زد، توانمندسازی که تنها اقتصادی نیست، بلکه اجتماعی، فرهنگی و حتی هویتی است.

با این حال تجربه‌های چند دهه اخیر در شهرهای مختلف ایران نشان می‌دهد که مسیر بازآفرینی بیشتر در تلاقی میان دو نگاه متضاد پیش رفته است؛ نوسازی کالبدی از بالا در برابر احیای اجتماعی از پایین؛ در تهران پروژه‌هایی همچون عودلاجان و سیروس، اگرچه به ظاهر بهسازی فضا را به همراه داشتند، اما از درون با مسئله بی‌اعتمادی ساکنان و ضعف در مشارکت اجتماعی روبه‌رو شدند.

براساس نتایج نظرسنجی‌های اخیر از ساکنان بافت‌های فرسوده منطقه ۱۰ تهران، اعتماد پایین مردم به پروژه‌های نوسازی مهم‌ترین مانع مشارکت شناخته شده است آنچه منصور نیک‌پور، کارشناس بازآفرینی شهری به خبرنگار پردیسان آنلاین می‌گوید «وقتی مردم حس کنند پروژه برایشان تصمیم می‌گیرد طبیعی است که همکاری نکنند، مشارکت واقعی از دل اعتماد می‌آید و اعتماد بدون شفافیت و حضور عملی در تصمیم‌سازی ممکن نیست.»

از ویرانی تا پویایی؛ روایت شهرهایی که خود را بازآفریدند

قوانین فعلی از انسجام و جامعیت لازم برخوردار نیست

از نگاه این پژوهشگر حوزه برنامه‌ریزی شهری «بازآفرینی موفق، بدون حضور مردم در فرایند تصمیم‌گیری ممکن نیست، اگر در محله‌ای تنها ساختمان‌ها نو شود اما روابط انسانی از میان برود، ما با شهری نوسازی‌شده اما بی‌روح روبه‌رو خواهیم بود.»

هنرمند خاطرنشان می‌کند: بازآفرینی شهری تنها یک برنامه مهندسی نیست، در ادبیات جهانی، واژه “Regeneration” به معنای بازتولید بخشی از یک تمامیت زنده است بخشی که در معرض نابودی قرار گرفته است اما هنوز قابلیت احیا دارد.

وی ادامه می‌دهد: این دیدگاه در پی رشد دوباره فعالیت‌های اقتصادی، احیای عملکردهای اجتماعی و بازگرداندن کیفیت زیست‌محیطی به فضاهایی است که از چرخه زندگی شهری خارج شده‌اند.

سمانه عابدی، استادیار دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی تهران به خبرنگار پردیسان آنلاین می‌گوید: مهم‌ترین عامل بازدارنده در تحقق طرح‌های نوسازی بافت‌های فرسوده، ضعف در حوزه اقتصادی و کمبود سرمایه‌گذاری است.

به باور وی، شناسایی نکردن شیوه‌های مؤثر تأمین مالی و ناتوانی در جذب منابع، موجب شده است تا بخش زیادی از پروژه‌های بازآفرینی شهری از مرحله برنامه‌ریزی فراتر نرود و راه برون‌رفت از این وضعیت در نظر داشتن رویکردی اقتصادمحور و بهره‌گیری از ابزارهای متنوع تأمین مالی است.

این استاد دانشگاه با اشاره به نقش سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی در حوزه مدیریت شهری، استفاده از این الگو را برای پایداری مالی شهرداری‌ها ضروری می‌داند و معتقد است: شفاف‌سازی اقتصاد شهری، سالم‌سازی فعالیت‌های مالی و توسعه سرمایه‌گذاری‌های زیربنایی می‌تواند زمینه‌ساز جذب سرمایه و ارتقای درآمدهای پایدار شهری شود، از آنجا که شهرداری‌ها در بودجه عمومی کشور ردیف مستقلی ندارند، بهره‌گیری از سیاست‌های اقتصاد مقاومتی می‌تواند ابزار مؤثری برای تأمین منابع و کاهش وابستگی آن‌ها به عوارض ناپایدار شهری باشد.

در طرح ثامن مشهد، توسعه گردشگری در اطراف حرم رضوی اگرچه از نظر کالبدی و اقتصادی موفق ارزیابی شد، اما به قیمت حذف هزاران ساکن بومی و از میان رفتن هویت اجتماعی بافت تمام شد، در مقابل در تجربه‌هایی همچون بندر لافت قشم یا محله سنگ‌سیاه شیراز، بازآفرینی با تکیه بر فرهنگ محلی و حضور مردم، توانست هویت و پایداری اجتماعی را بازگرداند

عابدی عنوان می‌کند: نوسازی بافت‌های فرسوده نه تنها جنبه عمرانی دارد، بلکه ابعادی اجتماعی و اقتصادی نیز در بر می‌گیرد و مدیریت صحیح این بافت‌ها می‌تواند از گسترش حاشیه‌نشینی، رشد بی‌رویه شهرها و بروز آسیب‌های اجتماعی جلوگیری کند.

وی اضافه می‌کند: در همین راستا استفاده از ابزارهایی همچون انتشار اوراق مشارکت، بخشودگی عوارض و اعطای تسهیلات تشویقی از جمله راهکارهای مؤثر برای جلب مشارکت سرمایه‌گذاران و تسریع در روند نوسازی معرفی شده است.

این محقق و پژوهشگر به نارسایی‌های قانونی و اجرایی در حوزه بازآفرینی شهری اشاره می‌کند؛ به عقیده وی، قوانین فعلی از انسجام و جامعیت لازم برخوردار نیستند و نظام روشنی برای تقسیم کار میان نهادهای مسئول وجود ندارد.

عابدی تاکید می‌کند: ضعف در سازوکارهای مالی، ابهام در حقوق مالکیت و نبود ضمانت‌های اجرایی کافی برای پرداخت تسهیلات بانکی از جمله موانعی است که روند نوسازی را با مشکل روبه‌رو کرده و این نارسایی‌ها موجب شده است تا حقوق ساکنان و تکالیف دستگاه‌های رسمی در قبال آن‌ها به‌طور شفاف تعریف نشود.

از ویرانی تا پویایی؛ روایت شهرهایی که خود را بازآفریدند

به باور این استاد دانشگاه، بازآفرینی شهری در ایران نیازمند تدوین قانونی جامع است که تمام ابعاد فنی، مالی، اجتماعی، زیست‌محیطی و فرهنگی را به‌صورت یکپارچه پوشش دهد.

عابدی اضافه می‌کند: این قانون باید با توجه به ویژگی‌های بومی هر منطقه و با هدف تسهیل مشارکت مردمی و جذب سرمایه تدوین شود.

وی بر اهمیت آموزش و ارتقای آگاهی ساکنان در زمینه نقش اقتصادی و اجتماعی نوسازی تأکید می‌کند و معتقد است: تنها از رهگذر تلفیق سیاست‌های اقتصادی، حقوقی و اجتماعی می‌توان مسیر دستیابی به توسعه پایدار شهری و ارتقای کیفیت زندگی در بافت‌های فرسوده را هموار کرد.

به گزارش پردیسان آنلاین، بازآفرینی شهری نوعی «توسعه درون‌زا» است که هدف آن تنها ساخت‌وساز جدید نیست، بلکه نوسازی اجتماعی و فرهنگی جامعه محلی است با این حال همه تجربه‌ها پیامدهای مثبت نداشته‌اند.

گاه بازآفرینی به جابه‌جایی ساکنان بومی و شکل‌گیری پدیده «اعیان‌سازی» منجر می‌شود، یعنی همان چیزی که در بسیاری از پروژه‌های لندن در دهه ۱۹۸۰ رخ داد؛ زمانی که نگاه سوداگرانه به پروژه‌های محرک توسعه، نیازهای بلندمدت شهروندان به فضاهای عمومی و روابط اجتماعی را نادیده گرفت و از دل آن محله‌هایی پدید آمد که روح زندگی در آن جاری نبود.

ایران نیز در بعضی پروژه‌ها همان مسیر را پیموده است؛ در طرح ثامن مشهد، توسعه گردشگری در اطراف حرم رضوی اگرچه از نظر کالبدی و اقتصادی موفق ارزیابی شد، اما به قیمت حذف هزاران ساکن بومی و از میان رفتن هویت اجتماعی بافت تمام شد، در مقابل در تجربه‌هایی همچون بندر لافت قشم یا محله سنگ‌سیاه شیراز، بازآفرینی با تکیه بر فرهنگ محلی و حضور مردم، توانست هویت و پایداری اجتماعی را بازگرداند.

کلید موفقیت در بازآفرینی شهری ایران، همان چیزی است که در جهان نیز تجربه شده است «بازگرداندن زندگی، نه فقط ساختن دیوار.»

لینک کوتاه خبر:

pardysanonline.ir/?p=333260

Leave your thought here

آخرین اخبار

تصویر روز: