مهدی دزفولی مجری برنامه اینترنتی «ویرگول» که با هدف گفتگو و مناظره درباره شرایط ملتهب این روزهای جامعه تولید و منتشر میشود به بازخوانی بخشی از چالشهای این تجربه پرداخت.
پردیسان آنلاین – گروه هنر- زهرا منصوری: این گفتگو بیش از هر چیز دیگر یک «تجربهنگاری» است. روایتی از تجربه یک تیم برنامهساز برای ایجاد فرصت و فضای «گفتگو» در دورانی پرالتهاب و پر از سوءتفاهم.
مرکز «سفیر فیلم» سالهاست که به واسطه فعالیتهای خود در حوزه مستندسازی به نامی شناختهشده هم در محافل تخصصی مستندسازی و هم در محافل رسانهای و حتی گعدههای مجازی تبدیل شده است؛ مرکزی که هر از گاهی دست روی سوژههای ملتهب هم میگذارد و فارغ از اینکه چقدر در پرداخت درست و به قاعده به آن سوژه موفق عمل کند، تلاش دارد در عبور از خط قرمزها، پیشقدم باشد.
حالا «ویرگول» عنوان تازهترین تجربه این گروه است؛ برنامهای که در دو قالب «مناظره» و «گفتگوی داغ» تلاش دارد تا روزنهای هرچند کوچک را برای زندهنگه داشتن «چراغ گفتگو» در شرایط ملتهب این روزها، باز نگه دارد.
این برنامه با اجرای سیدمهدی دزفولی و پشتیبانی تیم تولید مرکز مستند سفیرفیلم تولید و از طریق پلتفرمهای اینترنتی منتشر و گاه بریدههایی از آن در شبکههای اجتماعی به اصطلاح وایرال هم میشود.
سیدمهدی دزفولی که از تهیهکنندگان و کارگردانان پرکار در حوزه مستند طی سالهای اخیر بوده است، در این برنامه بهعنوان مجری مقابل مهمانان قرار میگیرد تا در قالب گفتگوهایی صریح دیدگاههای آنان را به چالش بکشد.
به همین بهانه تصمیم گرفتیم، در گفتگویی صریح، این بار ما میزبان دزفولی باشیم تا علاوهبر روایت تجربه خود و دوستانش در به سرانجام رساندن این برنامه، پاسخهای او را درباره ابهامات و چالشهایی که شاید در ذهن طیفی از مخاطبان این برنامهها باشد، بشنویم.
آنچه در ادامه میخوانید، ماحصل گفتگوی صریح پردیسان آنلاین، با یکی از ایدهپردازان و مجری اصلی برنامه اینترنتی «ویرگول» است.
* قبل از اینکه وارد سوالات چالشی بشویم، بد نیست بهعنوان مقدمه بگویید «ویرگول» اساساً با چه هدفی متولد شد، تا براساس آن ببینیم چقدر میتواند در تحقق اهدافش موفق باشد.
اواخر سال ۹۹ و قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ بود که ما در مرکز مستند «سفیر فیلم» به این جمعبندی رسیدیم که نیاز به ساخت برنامهای داریم تا در قالب آن چهرههای مختلف سیاسی را دعوت به گفتگو کنیم تا به صراحت درباره مواضع خود نسبت به انتخابات و اداره جامعه ایران، و برنامههای پیشنهادی صحبت کنند. در آن مقطع احساس میکردیم که انتخابات ۱۴۰۰ انتخابات مهمی است و میتواند منجر به یک تغییر ریل شود.
از طرفی هم بعد از حوادث سال ۹۸ احساس میکردیم گروههای سیاسی نیاز به یک مفاهمه و بحث جدی با یکدیگر دارند که قاعدتاً محل طرح آنها نمیتوانست در صداوسیما باشد، به دلیل اینکه صداوسیما عملاً تحتتأثیر نگاههای امنیتی است و به همین دلیل نمیگذارند خیلی از حرفها در آن زده شود و همین بسته نگه داشتن فضا باعث شده این مجموعه نتواند در بزنگاهها نقش کلیدی و ویژه خود را ایفا کند. در چنین شرایطی مباحثی مانند آینده نظام و یا عملکرد برخی نهادهای کلیدی، روی آنتن صداوسیما قابل طرح نبود. وقتی به این جمعبندی رسیدیم که این برنامه باید با چهرههای بسیار شاخص تولید شود، برآورد مالی هم برای آن داشتیم که مرکز سفیر فیلم امکان تأمین آن را نداشت. از طرفی بعد از اعلام فهرست نامزدهای تأیید صلاحیت شده برای انتخابات ۱۴۰۰ از سوی شورای نگهبان، احساس کردیم دیگر بحث مناظره و مباحثه، بلاموضوع شده است!
* یعنی بهطور کامل طرح را کنار گذاشتید و تولیدش منتفی شد؟
بعد از انتخابات، مجدد پیگیریهایی داشتیم اما هر بار به دلایلی، کار در زمان قبل و بعد از انتخابات ۱۴۰۰ منعقد نمیشد…
* اما از همان زمان نیاز به شکلگیری چنین گفتگویی را در جامعه احساس کرده بودید.
بله. حتی دقیقتر بخواهم بگویم، ما با آقای پیام فضلینژاد هم برای این برنامه صحبت کرده بودیم که او هم نکات و ملاحظاتی داشت که اجرایی کردن آنها هم مطابق با برآوردی که ما داشتیم، امکان پذیر نبود.
بهصورت غیرمستقیم حتی صحبتهایی هم با آقای محمدرضا شهیدیفر هم داشتیم. به گزینههای دیگری مانند برادران صفاریانپور هم فکر کرده بودیم. به فهرستی از چهرهها رسیده بودیم که میدانستیم سیاسی، به معنای چهرههای جهتدار، نیستند و بیشتر کاراکترهای با سابقه برنامهسازی در تلویزیون بودند. در مجموع در آن مقطع به دلیل مباحث مالی این پروژه به سرانجام نرسید
* صریح میتوانید بگویید چقدر برآورد کرده بودید؟
بله. آن زمان چیزی در حدود ۵ میلیارد تومان برآورد آن پروژه برای حدود ۱۰-۱۲ قسمت برنامه بود که تأمینش برای مرکزی مانند «سفیر فیلم» اصلاً ساده و امکانپذیر نبود. به همین دلیل هم کارمان پیش نرفت. در همان مقطع به صورت غیرمستقیم حتی صحبتهایی هم با آقای محمدرضا شهیدیفر هم داشتیم. به گزینههای دیگری مانند برادران صفاریانپور هم فکر کرده بودیم. به فهرستی از چهرهها رسیده بودیم که میدانستیم سیاسی، به معنای چهرههای جهتدار، نیستند و بیشتر کاراکترهای با سابقه برنامهسازی در تلویزیون بودند. در مجموع در آن مقطع به دلیل مباحث مالی این پروژه به سرانجام نرسید، اما دغدغهاش را همچنان داشتیم و میخواستیم فضای این گفتگو در جامعه ایران شکل بگیرد.
صداوسیما همان زمان برنامههایی مانند «زاویه» و یا قبلتر از آن «جیوهگی» و «سوره» را داشت اما برنامهای که درباره مسائل آن روز جامعه با رویکرد نگاه به آینده و ایده حکمرانی و مطرح کردن دیدگاههای مختلف برای حل و فصل چالشهای کشور در آن صحبت شود، روی آنتن نداشتیم.
امسال و در اوایل تابستان ما چند اتفاق حاشیهای با موضوع حجاب داشتیم؛ مثل ماجرای اتوبوس بیآرتی و خانم سپیده رشنو و یا مادر و دختری که با ون گشت ارشاد مواجه شده بودند و آن مسائل پیش آمد. بازهم ما احساس کردیم نیاز به گفتگو درباره این اتفاقات داریم تا بتوانیم درباره روند تحولات، بحثهای اساسی داشته باشیم. آن موقع، حتی با برخی چهرهها هم که صحبت میکردیم، ابراز تمایل نمیکردند و فضایی بهوجود آمده بود که نخبگان جامعه چندان به گفتگو روی خوش نشان نمیدادند. وقتی اتفاقات بعدی افتاد، بالاخره گروهی از افراد به این جمعبندی رسیدند که باید این گفتگو شکل بگیرد چراکه فضا هر روز رادیکالتر میشد و شاهد شکلگیری دوقطبیها و چندقطبیهای بسیار تند و شدید بودیم، آن هم به صورتی که قطبهای مختلف جامعه، اساساً حرف یکدیگر را نمیفهمند.
کسی که منتقد نظام، معترض و یا حتی معاند بود، حرف طرف مقابل را که احتمال در گروه مدافعان نظام بود نمیفهمید و بهعکس از این طرف هم فاصلهها آنقدر زیاد شده بود که آدمها نسبت به یکدیگر زاویه پیدا کردند و حالت تخاصم و عناد گرفته است در این فضای رادیکال، حرفها شنیده نمیشود و آدمها هم به فکر کنشهای رادیکال میافتند و این بسیار خطرناک است.
* اشارهای داشتید که امکان شکلگیری این گفتگوها در صداوسیما نبود. به این دلیل بود که سراغ ظرفیت پلتفرمهای مجازی رفتید؟
درباره این مسئله هم توضیح میدهم. در همان ایام برنامه «شیوه» در شبکه چهار روانه آنتن شد که تلاش داشت یک تریبون آزاد برای چهرههای مختلف باشد تا همه بتوانند در قالب آن نظراتشان را مطرح کنند. اتفاقاً برنامه خوبی هم بود اما بالاخره صداوسیما خط قرمزهایی دارد و آدمها هر حرفی را نمیتوانند مطرح کنند و نمیتوانند صریح باشند، مجری هم نمیتواند صریح باشد. از طرفی هم مشخص بود که امکان دعوت هر چهرهای هم در این برنامه وجود نداشت.
ما در پیشفرض خودمان این خط قرمزها را حذف کردیم تا بتوانیم در برنامه خودمان، با آدمهای مختلف وارد گفتگو شویم. حتی اگر فردی سابقه محکومیت قضائی در ماجراهای سالهای ۹۸ و ۸۸ را داشت، میخواستیم او را هم به برنامه بیاوریم تا صحبت کند. حتی آدمهایی که زوایایی با نظام داشتند را هم میخواستیم پای میز گفتگو بیاوریم تا بتوانیم در قالب هاردتاک و یا تاک شوی چند نفری، با آنها چالش داشته باشیم. نقطه اصلی بحثمان هم بررسی ایران امروز با نگاه به فردا بود و اساساً نمیخواستیم به گذشته بازگردیم و بحث و جدلهای بیهوده سابق سیاسی را داشته باشیم. بهدنبال بحث سیاسی صرف هم نبودیم.
نقطه اصلی بحثمان بررسی ایران امروز با نگاه به فردا بود و اساساً نمیخواستیم به گذشته بازگردیم و بحث و جدلهای بیهوده سابق سیاسی را داشته باشیم. بهدنبال بحث سیاسی صرف هم نبودیم ما پیشتر در فضای پلتفرمها تجربه برنامهسازی سیاسی را داشتیم که اتفاقاً موفق هم بودند؛ مانند برنامه «خشت خام» کار حسین دهباشی و یا «رودررو» کار آقای امیرحسین ثابتی. با همین پشتوانه ما هم برنامه «ویرگول» را در فضای پلتفرمها، کلید زدیم. احساس کردیم اگر بخواهیم بیش از این منتظر تأمین بودجه و حاشیههایی از این دست شویم، فرصت را از دست میدهیم.
* یعنی در آخر با بودجه «سفیر فیلم» این پروژه کلید خورد؟
بله. چون احساس کردیم برای گفتگو دارد دیر میشود.
* فکر نمیکنید همان زمان هم دیر شده بود! واقعیت این است که آنقدر ما این «گفتگو کردن» را به تأخیر انداختیم که احساس میشود در این شرایط حتی صریحترین اظهارات و چالشیترین گفتگوها هم برای همه مخاطبان اقناعکننده نیست. بهعنوان یک برنامهساز دغدغهمند با چنین چالشی مواجه نبودید؟
اشاره کردم که ما از چند سال پیش نسبت به شکلگیری این گفتگو احساس نیاز کرده بودیم. اگر ما در همان مقطع قبل از انتخابات این فرصت را بهدست میآوردیم تا درباره همه مسائل یک دهه مابین ۸۸ تا ۹۸ صحبت و بحث کنیم، شاید امروز شرایط متفاوتی را داشتیم. در آن یک دهه شرایط به گونهای پیش رفت که انگار جامعه مدام احساس میکرد دارد محدود و محدودتر میشود، دارد در یک بنبستی گرفتار میشود، بخشی از جامعه اساساً این تصور را پیدا کرد که ما هیچ صدا و سلیقهای در حاکمیت نداریم و با آن بیگانه هستیم پس آینده آن هم برای ما مهم نیست! تا قبل از انتخابات ۱۴۰۰ واقعاً فضا مهیا بود که درباره این مسائل گفتگو کنیم، اما متأسفانه از بعد از انتخابات این فرصت از دست رفت و گویی فرصت گفتگو محدودتر شد. در حالی که ما همچنان چارهای جز گفتگو نداشتیم. امروز هم همچنان چارهای جز گفتگو نداریم. بالاخره باید از دل صحبت با آدمهایی که درباره این مسائل و مشکل فکر کردهاند و دغدغه دارند، به یک راهکار و مدل برونرفت برسیم. وگرنه این خطر وجود دارد که همه چیزمان را از دست بدهیم.
* خب این مدل گفتگو در شرایط بحرانی، چیزی از جنس یک سوپاپ اطمینان به نظر نمیرسد؟ یعنی طرفین گفتگو ممکن است به اصل شکلگیری چنین گفتگویی بدبین باشند!
اولاً ببینید من که نه سمت حاکمیتی دارم نه کسی هستم. صرفاً یک آدم معمولی هستم که کارش مستندسازی و پژوهشگری و نویسندگی است. اینکه چرا این گفتگوها را زودتر شکل ندادیم در اختیار من نبوده است و من هم کوتاهی نکردم. شخصاً هر زمان توانستم برای جامعه خودم کاری بکنم سعی کردم در حد وسع خودم انجام بدهم. این ایرادات به مدیرانی باز میگردد که تا بحرانی رخ میدهد تازه به فکر درمان میافتند و آیندهنگری ندارند. برایشان گویی مهم نیست چه اتفاقی میافتد تا زمانی که خطری رخ دهد. پس این ایراد ما نیست. ثانیاً عرض کردم جنس نگاه بسیاری از مدیران فرهنگی و امنیتی ما تهدید محور و بحران ساز است! کما اینکه همین امروز هم ما نگرانیهایی درباره ادامه تولید و پخش برنامههایی از جنس «شیوه» از آنتن رسانه ملی را داریم. امکان دارد برخی فشارها باعث تعطیلی این قبیل برنامهها بشود. این واقعاً یک آفت است که برخی هنوز و در این شرایط هم متوجه این نکته نشدهاند که جامعه ما چقدر متکثر است و بخشهای مختلف این جامعه چقدر نیاز دارند که حرفهایشان شنیده شود.
* اجازه دهید صریحتر سوالم را مطرح کنم؛ همین برنامه شما یعنی «ویرگول» آیا تاکنون به «سوپاپ اطمینان بودن» متهم نشده است؟ یعنی نقدهای صریحی که شاهد مطرح شدن آنها در این برنامه هستیم، آیا صرفاً به این دلیل نیست که در شرایط بحرانی به یاد گفتگو افتادهایم و این شائبه وجود دارد که با عبور از این شرایط بحرانی، بار دیگر باب شکلگیری این گفتگوها مسدود شود؟
ما تعمدا در این برنامه تلاش کردیم از آدمهایی دعوت به گفتگو کنیم که نماینده بخش معترض جامعه باشند و حرفهایشان را هم صریح مطرح کنند. نکته مهمتر اما این است که بدانیم، من بهعنوان یک برنامهساز، از جایی برای تولید این برنامه دستور نگرفتهام. ما خودمان احساس نیاز کردیم که این گفتگو باید شکل بگیرد و تا به اینجا هم هیچ نهادی از ادامه کار ما جلوگیری نکرده است، کما اینکه کسی هم به ما نگفت این برنامه را بسازید. این برنامه صرفاً بر اساس دغدغه شخصی ما و احساس نیازی بود که باید تولید شود و جمع بندی ما در مرکز مستند سفیرفیلم بوده است. شاید آدمهایی مانند احمد زیدآبادی و مجید تفرشی، پیشتر در برنامههای تلویزیونی هم حضور داشتهاند اما ما فرصتی را فراهم آوردیم که صریحتر از قاب تلویزیون مواضع خود را مطرح کنند. البته از همه آدمها راهکار هم خواستیم و اینگونه نبود که تنها تریبون آزادی برای طرح انتقادات باشیم.
* چطور افراد را برای حضور در قاب برنامه خود مجاب میکنید. بهخصوص که گفتگو با احمد زیدآبادی در شرایط منتشر شده که او پیشتر اعلام کرده بود بهطور کامل دنیای سیاست را رها کرده و دیگر حاضر به موضعگیری نیست!
درباره برنامه گفتگو با احمد زیدآبادی، ما این برنامه را حدود سه هفته قبل از آن موضعگیری و خداحافظیشان از دنیای سیاست ضبط کرده بودیم اما انتشارش به این زمان افتاد و خودشان هم در توئیتی روی این نکته تأکید کردند که این گفتگو مربوط به قبل بوده است. درباره دعوت از دیگر افراد هم بالاخره ما در طول این سالها با برخی از این افراد در ارتباط بودهایم و حتی در مستندهایمان از حضورشان استفاده کرده بودیم. با برخی از افراد هم شاید در حدود دو ساعت، شخصاً گفتگوی تلفنی داشتم تا مجاب به حضور در برنامه بشوند. اینگونه نبود که با یک تماس، افراد راضی به حضور بشوند. ما حتی سراغ برخی چهرههای هنری که در این جریانات مواضع رادیکالی داشتند هم رفتیم و دعوت کردیم که بیایند و در برنامه ما حرفشان را بزنند اما قبول نکردند. یعنی آدمهایی هم بودهاند که دعوت ما برای گفتگو را نپذیرفتند و اینگونه نبوده که هر آنکس که دعوت کرده باشیم، به برنامه آمده باشد.
با مانی حقیقی صحبت کردیم و ایشان نپذیرفت که در برنامه حضور داشته باشد. برداشتش این بود که در این فضا نه به ما اجازه میدهند که حرفهای او را منتشر کنیم، نه تضمینی وجود دارد که بعد از صحبتهایش، اتفاقی برایش رخ ندهد! من صراحتاً به آقای حقیقی اعلام کردم شما هر چه بگویید را ما پخش میکنیم اما ایشان نپذیرفت و تلفن را هم قطع کرد!
* سراغ کدام هنرمندان رفتید که دعوت شما برای گفتگو را نپذیرفتند؟
با مانی حقیقی صحبت کردیم و ایشان نپذیرفت که در برنامه حضور داشته باشد. برداشتش این بود که در این فضا نه به ما اجازه میدهند که حرفهای او را منتشر کنیم، نه تضمینی وجود دارد که بعد از صحبتهایش، اتفاقی برایش رخ ندهد! من صراحتاً به آقای حقیقی اعلام کردم شما هر چه بگویید را ما پخش میکنیم اما ایشان نپذیرفت و تلفن را هم قطع کرد! اتفاقاً رشته تحصیلی ایشان فلسفه است و ما هم گفتیم برنامهای را با همین رویکرد تولید میکنیم تا نقدهای شما را نسبت به حاکمیت و اتفاقاتی که در جامعه جریان دارد، بشنویم. حتی به خانم فاطمه معتمدآریا هم تماس گرفتیم. برداشت ایشان هم همین بود. با چند نفر دیگر از افراد هنری هم تماس داشتیم اما هیچکدام حاضر به گفتگو نشدند.
* چون میخواستید صریح صحبت کنید، فکر نمیکنید بخشی از دلایل این افراد برای نپذیرفتن ورود به این گفتگو به همان سوال قبلی من برمیگردد که گویی به اصالت چنین گفتگویی تردید دارند؟
بله این نکته وجود دارد اما ما به سهم خودمان داریم تلاش میکنیم تا این فضا را بشکنیم. هدفمان این است همه آدمها صریح صحبت کنند تا نکاتشان مطرح شود و در مجموع بتوانیم به یک راه حل برسیم. ما تلاش داریم از دل این گفتگوها به یک راهکار برسیم.
* چقدر تضمین وجود دارد که برفرض رسیدن به یک راهکار در قالب چنین گفتگوهایی، آن راهکارها فرصت عملیاتی شدن پیدا کنند؟ به تعبیر دیگر چقدر فکر میکنید این مباحث از سوی نمایندگان حاکمیت، شنیده میشود؟
ما یک نهاد حاکمیتی تصمیمگیر نیستیم. وظیفه ما این است که فرصت گفتگو را بهوجود بیاوریم و راهحلهای مختلف را منعکس کنیم. از مرحلهای به بعد این وظیفه نهادهای حاکمیتی مانند مجلس و دولت است که باید تصمیم بگیرند به این راهحلها توجه کنند. اتفاقاً یکی از انتقادات به برنامه ما که در برخی از کامنتها با آن مواجه شدم، همین مسئله فاصله نظر تا عمل در کشور است. تعبیر یکی از دوستان این بود که ما تبدیل به بچههایی شدهایم که سر بزرگی داریم اما دست و پایمان کوچک است! این انتقادی جدی است که باید به حرف نخبگان توجه بیشتری داشته باشیم.
* واکنش افراد مختلف نسبت به برنامه «ویرگول» تا به امروز چه بوده و با چه نقدهایی مواجه شدهاید؟
واکنشها و نظرات مختلفی را شاهد هستیم. برخی از افراد نزدیک به طیف فکری خودمان، این انتقاد را به ما داشتند که چرا سراغ آدمهایی میرویم که به تعبیر آنها در سالهای گذشته عملکرد رادیکالی داشتهاند. جواب من هم به این دوستان این بود که شرایط امروز ما شبیه ۵ سال قبل نیست و واقعاً نیاز داریم که همه گروهها با هم حرف بزنند. از ابتدا هم قرار و هدفمان این بود که هیچ محدودیتی برای دعوت از آدمها نداشته باشیم.
آقای عبدالکریمی نکتهای را به من میگفت، که برایم هم جالب بود و هم تأسفآور. میگفت من سالهاست که یک سری نقد را دارم مطرح میکنم و در این سالها هر جا رفتهام که این نقدها را مطرح کنم، در مقابل آدمهای ثابتی بودند! تعبیر آقای عبدالکریمی این بود که این مسئله نشان میدهد حاکمیت در این سالها نتوانسته چند نیروی تازهنفس و اهل فکر تربیت کند تا تکثیر شوند و شروع به دفاع از نظام کنند و تولید فکر کنند و اهل بحث باشند. این نشانه یک بحران است. این در حالی است که طرف مقابل همواره فعالیت فکری داشته است و ما باید حرف طرف مقابل را هم بشنویم.
اگر بخواهیم فقط حرفهای خودمان را بشنویم، این رویکرد قطعاً خطاست. سالهاست که صداوسیما ما دارد همین روش را در برنامهسازی پیش میبرد. سالهاست که شاهد حضور آدمهای ثابت در فضای رسانههای رسمی هستیم. هدف ما در «ویرگول» تکرار همین مسیر نبود و سعی کردیم راه تازهای باز کنیم که امیدوارم موفق بوده باشیم و ضعفهایمان هم کمتر شود.
* یک سوال صریح دیگر میخواهم بپرسم؛ اگر نام «سفیرفیلم» پای این مجموعه نبود، فکر میکنید همچنان اجازه و فرصت تولید با این سطح از صراحت و عبور از خطوط قرمز را داشت؟ به زبان عامیانهتر فکر نمیکنید الان این برنامه از نگاه طیفی از معترضان اینگونه تحلیل میشود که این هم «از خودشونه» وگرنه اجازه تولید پیدا نمیکرد!
کارنامه سفیرفیلم در این نزدیک به ۱۳ سالی که فعالیت میکند، کاملاً مشخص است. آنچه باعث شده در این سالها در میان طیفی از جامعه دانشگاهی مورد اقبال قرار بگیرد، همین مسئله است که غالباً تلاش کرده است بدون هیچ ملاحظهای سراغ سوژههای مختلف برود. سفیرفیلم از ابتدا قرار نبود یک مرکز سریسازی باشد که حرفهای روتین و معمول را تکرار کند.
واقعاً نمیدانم ما از خودشون هستیم یا نه! میخواهم صادقانه صحبت کنم. مشخصاً درباره برنامه «ویرگول»، هم ایدهاش در جمع خودمان شکل گرفت، هم مسیر تولیدش با تلاش خودمان طی شد. این «خودمان» هم میشود بچههایی که امروز در بخشهای مختلف «سفیر فیلم» مشغول به کار هستند. اینگونه نیست که از یک نهاد بالادستی دستوری رسیده باشد که این کار باید بشود
ما در همین مجموعه مستند «ایکسونامی» را کار کردیم که از سوی خیلی از گروههای فکری نزدیک به خودمان تقبیح شد و در رویدادی مانند جشنواره «عمار» اساساً به آن توجهی نشد، چرا که دوستان معتقد بودند که ما بیش از اندازه از خطوط قرمز عبور کردهایم. همین امروز هم سوژههای ملتهب دیگری را در دست کار داریم که نسبت به پرداختن به آنها نقدهایی به ما وارد میشود. اینکه کسانی میگویند سفیرفیلم هم «از خودشونه»، واقعاً اینگونه نیست.
* (باخنده) یعنی از «خودشون» نیستید؟
سفیرفیلم تشکیل شده از یک گروه مستندساز جوان که دوست دارند حرفهای تکراری نزنند و با نیازهای جامعه به پیش بروند.
* این ولی جواب من نیست!
واقعاً نمیدانم ما از خودشون هستیم یا نه! میخواهم صادقانه صحبت کنم. مشخصاً درباره برنامه «ویرگول»، هم ایدهاش در جمع خودمان شکل گرفت، هم مسیر تولیدش با تلاش خودمان طی شد. این «خودمان» هم میشود بچههایی که امروز در بخشهای مختلف «سفیر فیلم» مشغول به کار هستند. اینگونه نیست که از یک نهاد بالادستی دستوری رسیده باشد که این کار باید بشود. کمااینکه اشاره کردم در مقابل این کار هم تا به امروز هیچ نفیای را شاهد نبودهایم. همه مسئولیت این کار برعهده خودمان است. سفیرفیلم همواره در مسیر کاریاش این «استقلال» را داشته است و به معنایی که برخی افراد در ذهن دارند، «وابسته» به جایی نیستیم. البته میفهمم که ممکن است طیفی از مخاطبان این گفتگو این گزاره را نپذیرند، اما واقعیت همین است.
* یکی از قسمتهای برنامه شما که اتفاقاً خیلی هم در فضای مجازی و رسانهای بازنشر شد، برنامه مربوط به ملاقات دو برادر بود که یکی از معترضان بود و دیگری از نیروهای ضدشورش. از آنجایی که آن کار از سوی گروهی از مخاطبانش با اتهام «ساختگی بودن» مواجه شد، کمی درباره آن کار توضیح میدهید.
اولاً باید بگویم این کار ارتباطی با برنامه ویرگول ندارند و یک کلیپ کوتاه مستقل مربوط به اعتراضات اخیر بوده است. ثانیاً این کار را حدود یک ماه و نیم پیش در سفیرفیلم ساختیم. دو نفری که در فیلم میبینید، واقعاً با هم برادر هستند و واقعاً هم در مسائل اخیر، با یکدیگر زاویه داشتند. یکی از آنها شغلی در شمال شهر تهران دارد و دیگری کارش فروش ابزار آلات پزشکی است. گرایشهای سیاسی این دو واقعاً با هم متفاوت است و این اتفاق که در فیلم روایت میشود، واقعاً برایشان رخ داده بود که یکی در صف معترضین بود و دیگری در صف نیروهای بسیج و هر دو مقابل هم قرار گرفته بودند. کل حرف ما در آن آیتم و برنامه این بود که خیلی از این افراد در جامعه امروز ما حضور دارند که برخی این طرفی و برخی آن طرفی هستند و گاهی با هم چالش هم دارند اما در نهایت نیاز داریم که یکدیگر را درک کنیم. اینکه کلاً بخواهیم روابط را قطع کنیم و آدمها کف خیابان بیاید و در برابر هم بایستند، درست نیست.
* این گزاره کمی کلیشهای و تکراری نشده است؟
مهم این است که تا قبل از این برنامه، بهصورت عینی آن را ندیده بودیم و دربارهاش صریح حرف زده نشده بود.
* فکر میکنید مخاطب معترضی که در خیابان است، این حرف و این ویدئو را باور کرده است؟
متوجه نکته شما هستم اما بحث اصلی این است که ما نیاز به اصلاح روندها داریم. باید حرف همه را شنید و سعی کنیم به راه حل برسیم، هرچند زمان را از دست داده باشیم.
ما در آیتم دو برادر میخواستیم بگوییم آن کسی که معترض است حکم برادر ما را داریم و از سوی دیگر به معترضین بگوییم آن کسی که دارید به او فحاشی میکنید هم برادر و خواهر خودتان است. در جامعهمان نیاز داریم که همه این آدمها در کنار یکدیگر فهمیده شوند. این فضایی است که باید تلاش میکردیم بعد از سال ۸۸ در کشور ایجاد کنیم و نکردیم. در این فرصت تلاش ما این بود به اندازه ظرفیتی که داریم و با استفاده از بستری که در فضای مجازی و پلتفرمها برای مان بهوجود آمده است این خلأ را پر کنیم.
در حال حاضر پیگیر گفتگو با آقای روحانی هستیم. حتی یکی از ایدههای بلندپروازانهمان این است که بتوانیم مناظره میان رؤسای جمهور سابق داشته باشیم؛ مثلاً مناظرهای میان احمدینژاد و روحانی برای راه چاره این روزها
* با این نقد مواجه شدهاید که حین اجرای برنامه، اجازه نمیدهید حرف طرف مقابل بهطور کامل منعقد شود و در میان صحبتهایش ورود میکنید!؟
بله اتفاقاً. چندین نفر از دوستان این تذکر را دادهاند و تلاش ما هم این است که این گفتگوها حالت هاردتاک پیدا کند. اما طبیعی است که در حال آزمون و خطا هستیم. هر برنامهای که منتشر میشود، همه کامنتها و بازخوردهای را مطالعه میکنیم تا اشتباهات را اصلاح کنیم و امیدواریم بهتر و کم خطاتر بشویم.
* با فروکش کردن این شرایط بحرانی، برنامه «ویرگول» هم تعطیل میشود؟
نه. امیدوارم هم برنامه «ویرگول» که یک برنامه مناظرهمحور است و هم برنامه «ویرگول پلاس» که در قالب هاردتاک تولید میشود، ادامه داشته باشد. وقتی این فصل اول به پایان برسد، براساس بازخوردها سراغ فصلهای بعدی میرویم. ما حتی با احمدینژاد و لاریجانی میخواستیم قرار گفتگو بگذاریم که گفتند ایشان فعلاً موضعشان سکوت است. با دفتر سیدمحمد خاتمی تماس گرفتیم که گفتند نمیخواهند موضعی در برابر دوربین داشته باشند و فعلاً مصاحبه نمیکنند. در حال حاضر پیگیر گفتگو با روحانی هستیم. حتی یکی از ایدههای بلندپروازانهمان این است که بتوانیم مناظره میان رؤسای جمهور سابق داشته باشیم؛ مثلاً مناظرهای میان احمدینژاد و روحانی برای راه چاره این روزها.
حقیقتاً ما تمام تلاش خود را میکنیم که حتی این افراد را هم پای میز گفتگو بیاوریم، شاید هم به نتیجه نرسیم اما تلاش خود را میکنیم. این بسیار مهم است که چهرههای شاخص سیاسی که امروز یا منتقد هستند و یا سکوت کردهاند، پای میز گفتگو بیایند. از لاریجانی و ظریف تا حسامالدین آشنا هم میخواهیم دعوت به گفتگو کنیم. هم به بهزاد نبودی زنگ میزنیم و هم به یاسر جبرائیلی؛ واقعاً هیچ محدودیتی برای دعوت از افراد نداریم و از همه میخواهیم که به میدان گفتگو بیایند و حرف بزنند.
حتی چهرههایی مانند حشمتالله طبرزدی و محمد نوریزاد که تبدیل به اپوزسیون سرسخت نظام شدهاند را هم به گفتگو دعوت میکنیم. شاید گفتگو صریح و تندی هم با آنها داشته باشیم اما مهم این است که بدانیم در ذهن هر یک از ما چه میگذرد و چه ایدهای برای امروز داریم. حرف اصلی این است که همه ما این کشور را دوست داریم و میخواهیم حال همه مردم ما در این کشور خوب باشد. باید این مشکلات حل شود و یکی از راهکارها برای حل این مشکلات، همین شنیدن حرف آدمهای مختلف است، شاید به ایده جدی برای حل مشکلات کشور برسیم و شاید گوش شنوایی باشد که این حرفها را بشنود و به کار بندد.
پردیسان آنلاین را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید
Monday, 25 November , 2024