به گزارش خبرگزاری مهر، محسن مهرعلیزاده نامزد انتخابات ریاست جمهوری در برنامه «دستخط» با تاکید بر اینکه بستن درب‌های کشور و دلخوش بودن به لبخند دیگران، هر دو غلط است، گفت: عمده مشکلات کشور به تحریم‌ها ارتباط ندارد بلکه بخاطر بی‌برنامگی و سوءمدیریت است. مشروح گفتگوی محسن مهرعلیزاده به شرح زیر است: خدمت شما سلام […]

به گزارش خبرگزاری مهر، محسن مهرعلیزاده نامزد انتخابات ریاست جمهوری در برنامه «دستخط» با تاکید بر اینکه بستن درب‌های کشور و دلخوش بودن به لبخند دیگران، هر دو غلط است، گفت: عمده مشکلات کشور به تحریم‌ها ارتباط ندارد بلکه بخاطر بی‌برنامگی و سوءمدیریت است.

مشروح گفتگوی محسن مهرعلیزاده به شرح زیر است:

خدمت شما سلام عرض می‌کنیم و خیلی خوش آمدید.

سلام علیکم. متشکرم و من هم خدمت جنابعالی، همکاران محترم و همه بینندگان عزیز سلام عرض می‌کنم و آرزوی موفقیت دارم.

آقای مهرعلیزاده چطور شد که در این موقعیت سخت و تاریخی تصمیم گرفت به عرصه انتخابات ریاست جمهوری ورود کند؟

ضرورت‌هایی که امروز جامعه می‌خواهد، فقر و تنگدستی مردم، فاصله بسیار زیاد طبقاتی، بعضاً مشکلات جدی که مردم درباره بیکاری جوانان دارند و فشارهای سخت زندگی، به نوعی است که می‌طلبد فردی که بتواند از پس این کارها برآید بیاید و بتواند به‌عنوان رئیس جمهور برنامه‌هایی داشته باشد که عملاً کشور را از حالت درگیری خارج کند و در مسیر تولید، زندگی خوب و شرافتمندانه برای ایرانی بیندازد که برازنده آنهاست. از این نظر با توجه به این که ۴۲ سال بعد از انقلاب تجربه اجرایی دارم و از کف کارخانه کار را شروع کرده‌ام و از ۲۴-۲۳ سالگی تا الان در زمینه‌های مختلف صنعتی، برنامه‌ریزی، سرمایه گذاری، توسعه، بانکی، پولی، مالی و زمینه‌های مختلف کار کرده‌ام، در استانداری‌های مختلف زمینه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، مسائل امنیتی تجربه‌های جمع‌آوری شده‌ای دارم.

شاید کسی که در زمینه‌های مختلف و متعدد امر توسعه‌ای و کار در این زمینه‌های تجربه‌های انباشته شده‌ای داشته باشد، نادر باشد. لذا وظیفه خودم احساس کردم که حضور یابم و اگر توفیق باشد بتوانم آن چه که بعنوان سرمایه خود است که از جیب مردم و اعتماد مردم در چندین سال گذشته در من جمع شده است به مردم هدیه کنم.

سوال دوم من را هم جواب دادید، می‌خواستم بپرسم چه قابلیت‌هایی در خود دیدید که به صحنه وارد شدید که اشاره کردید.

به هر حال خیلی‌ها هستند آمادگی این کارها را دارند ولی یک رئیس جمهور باید از مسائل کف جامعه، درد دل مردم، زندگی مردم، مسئله تولید، مسئله کارگر و کار، مسئله مناسبات اقتصادی، مسائل سیاسی بین المللی، مسائل داخلی، بویژه در مورد مسائل اقتصادی مسئله ارتباط بین کار و کارگر و کارفرما و توسعه و قوانین و صادرات و واردات یک اطلاعاتی داشته باشد و من چون اطلاعات من در این زمینه در ۴۲ سال جمع آوری شده است، فکر کردم در مقایسه با سایرین بیشتر می‌توانم در خدمت مردم باشم.

آیا اختیارات رئیس جمهور را بر اساس قانون اساسی کافی می‌دانید که بخواهید مشکلاتی که وجود دارد را حل کنید و خدمت جامعی به مردم داشته باشید، یا مانند برخی که ابتدا خوب توصیف می‌کنند و در میدان کار می‌گویند اختیارات کافی نیست و رئیس جمهور فقط تدارکات چی است؟

بر اساس قانون اساسی اختیاراتی که یک رئیس جمهور دارد، به اندازه زیادی رئیس جمهور را به‌عنوان شخص اول اجرایی کشور که از نظر قانون اساسی مسلط بر قوای دیگر است، نیست… یعنی یک سطحی برای قوه مجریه تعریف شده که در خصوص قوای دیگر مسئولیت رئیس جمهور بالاتر است. از آن نظر اگر در عمل مداخلات غیرقانونی در کار نباشد، مشکلات غیرقانونی ایجاد نشود، علی‌القاعده این اختیارات کافی است و بستگی دارد به اینکه این شخص چقدر بتواند از امکانات و اختیارات استفاده کند و آن به شناخت عملی و اجرایی کار بر می‌گردد، شجاعت کار مهم است که تنها شجاعت ذاتی نیست. کسی که کاری را بلد است با اراده محکم و با شجاعت زیاد کار را پیش می‌برد. کسی که بلد نیست همیشه در تردید است و این تردید تصمیم نمی‌سازد و این امر باعث ایجاد مشکل می‌شود.

به نظر می‌رسد دو نگاه غالب برای حل مشکلات اقتصادی کشور وجود دارد. یک نگاه، نگاه به درون و توانمندی‌های درون است و می‌گوید باید از این توانمندی‌ها استفاده کرد و در کنار این از ارتباطات بین المللی سود برد. یک نگاه هم اولویت نخست را ارتباطات بین المللی می‌داند و نگاه خود را بیشتر به بیرون می‌سپارد. کدام یک از این دو نگاه بیشتر مورد توجه شماست؟

این که ما در یک فضای بسته فکر می‌کنیم خودمان می‌توانیم در آن فضا همه کار را انجام دهیم، به نظر من کار اشتباهی است. حتی در یک کارخانه، شرکت، محله، شهر کوچک هم بخواهید در آن شهر خودتان را محاصره کنید نمی‌توانید کاری انجام دهید، بنابراین مستلزم این است که درها باز باشد و با بیرون کار کنید و در تعامل باشید؛ این یک واقعیت است.

اما اینکه فکر کنید اگر دیگران به روی ما خندیدند و راه دادند و با شرط و شروطی ما را به بازی گرفتند، در آن صورت می‌توانیم باشیم و زنده باشیم و در غیر این صورت زندگی را از دست می‌دهیم، این اشتباه محض است. مخصوصاً کشور ما که غنی و قوی است و از هر بعد قوی هستیم. کشوری هستیم که چندین هزار سال سابقه تمدنی داریم که در مقایسه با خیلی از کشورهای موجود قدیمی‌ترین کشوری هستیم که حداقل می‌گوئیم از زمان کوروش یعنی ۲۵۰۰ سال پیش یک سامان امپراتوری داشتیم و کتیبه‌هایی از آن زمان وجود دارد، حد و حدود مشخص بود، برای سطوح مختلف اعم از حقوق مردم، حقوق بشر و … مشخص بود. ملتی که این میزان تمدن و گذشته دارد ملت بزرگی هستند. به علاوه اینکه الان جوانان باهوش و باسواد داریم. در منطقه‌ای قرار داریم که از جهت سوق الجیشی اقتصادی در بهترین نقطه است، علاوه بر این که در چهارراه اقتصادی در دنیا قرار داریم و از بعد حمل و نقل قطب باشیم. همچنین از بعد صنعت و پایه کارهای اقتصادی در مقایسه با کشورهای همسایه خیلی جلوتر هستیم و خیلی اختلاف فاز داریم. این اختلاف پتانسیل‌هایی که بین ما و بین کشورهای همسایه است، بازارهای ما می‌شوند بنابراین با این همه امکاناتی که ما داریم اعم از تکنولوژی، معادن، فناوری‌های جدید و استعداد بچه‌های جوان ایرانی و داشتن جمعیت جوان همه انرژی و مثبت هستند، بنابراین این کشور نیاز این که دنبال خنده لطف این و آن باشد ندارد. محور این است در داخل داریم و می‌توانیم پیش برویم و با قوت هم باید پیش برویم.

اما این در داخل ماندن کار خطایی است. وقتی تولید کردیم کشورهای همسایه باید از ما بخرند و باید صادرات داشته باشیم. کشورهای اروپایی می‌توانند بازار ما باشند، کشورهای همسایه می‌توانند از بازارهای ما باشند. از آن گذشته، تولید علمی که می‌کنیم باید در دنیا و در یک تعاملی تبادل شود. این امر افزایش سطح علمی، تکنولوژیک ما را در پی خواهد داشت. بنابراین باید کاری کنیم که ارتباط با دنیا را داشته باشیم و ابتدا اتکا به درون و اتکای به قدرت داخلی و توان داخلی باید باشد و در عین حال نباید با کسی بیخودی دعوا کنیم و با کسی بیخودی مبارزه داشته باشیم. بر اساس آن چه ویژگی ملت بزرگ است با دنیا ارتباطات خوبی داشته باشیم.

سهم تحریم‌ها و سو مدیریت‌ها را در مشکلات کنونی کشور چقدر می‌دانید؟

برخی این را درصد می‌دهند و من می‌گویم سهم عمده‌ای از مشکلات ناشی از مسئله نداشتن برنامه منظم و سو عملکرد و سوءمدیریت است. بخش جزئی هم متأثر از تحریم‌ها است. اگر سوءمدیریت نداشتیم و نمی‌داشتیم و نباشد، آن مدیریت خوب می‌تواند جبران آن بخشی که تحریم است به نحوی تأمین کند، یعنی وقتی مدیر خوبی باشید و در داخل قوی باشید و خودتان را با قوت تأمین کنید حتی می‌توانید خود را بر طرف مقابل تحمیل کنید و اراده شما بر او تحمیل می‌شود. پس اگر مدیریت قوی باشد می‌توانید اثرات فشارها و تحریم‌ها را به حداقل برسانید. صفر نیست ولی می‌توانید به حداقل برسانید. این‌طور که کلافه شویم و بگوییم چون تحریم است باید قبل از مرگ خودکشی کنیم و رو به قبله باشیم درست نیست.

برخی از سو مدیریت‌ها به عنوان خودتحریمی نام می‌برند. آقای مهرعلیزاده مصادیقی از این خودتحریمی ها دارد؟ راهکار این امر چیست؟

خیلی از این مصداق‌ها وجود دارد. مثلاً در این کشور ۱۲ هزار قانون داریم، قانون مقررات و صادرات، قانون موبایل و … وجود دارد. ۱۲ هزار قانون داریم در حالی که از مشروطه ۱۰۰ و اندی سال گذشته است و ما از مشروطه به بعد صاحب قانون اساسی شده‌ایم، در حالی که کشور فرانسه بیش از ۳۰۰ سال است قانون اساسی دارد، اما تعداد قوانینی که در فرانسه وجود دارد یک‌سوم تعداد قوانین ماست، یعنی ما یک سوم زمان داریم که قانون نوشتیم و سه برابر آنها قانون داریم یعنی ۹ برابر ضعیف‌تر عمل کردیم.

این میزان قوانین متضاد و متناقض و متعارف باعث می‌شود در سیستم پخش شود و سیستم خودش را از بین می‌برد و استهلاک بین قوانین و بین مردم و قوانین، رابطه‌های اجتماعی، اقتصادی، تولیدی و بانکی، صادرات و واردات و غیره است. این نوعی خودتحریمی است. بعلاوه اینکه ۲۸۸ هزار مورد مقررات در این کشور وجود دارد. اگر تعداد بندهای قانونی را ببینیم که واویلاست. امروز مرغ توزیع می‌کنیم دو نفر صف می‌ایستد اخبار تصویری از این نشان می‌دهد فردا بخشنامه در حوزه فروش مرغ و تخم مرغ ابلاغ می‌شود که ممنوع است. حالا طرف با هزار مصیبت در بازار عراق و سوریه و غیره پیدا کرده و فروخته است و در نهایت متوقف می‌شود. دفعه بعد چنین امکانی ایجاد می‌شود به ما اعتماد نمی‌کنند و ترکیه جای ما را می‌گیرد.

در استانداری خراسان که بودم، دیدم اسرائیل در ترکمنستان یعنی در همسایگی ما تخم مرغ می‌فروخت. من به مرکز اعلام کردم اجازه دهید به‌عنوان استاندار تصمیم بگیرم، مرغداری‌ها در حال تعطیلی بودند از بس تولیدات در استان فروش نداشت، خواستم از همانجا صادر کنم و اجازه ندادند چون صادرات تخم مرغ قدغن بود! آن زمان تحریم به این صورت نبود. یعنی سوءمدیریت‌های ما باعث می‌شود این اتفاقات بیفتد. آن زمان به گردن کلفتی گرفتم و صادر هم کردیم و حال و اوضاع بهتر شد منتهی من گردن کلفتی می‌کنم و من با فشار به مرکز می گویم به شما ارتباطی ندارد و می‌گیرم؛ دیگری چطور؟

مدیران الان جرأت تصمیم‌گیری ندارند. اصولاً مدیری که آمده اصلاً ذاتاً نیامده کار پیش ببرد بلکه آمده تا مدیر باشد، در جایگاهی قرار گیرد و امضایی داشته باشد. برای هر مدیر و هر کار اجرایی که انجام می‌شود ۱۷ دستگاه نظارتی داریم. از بازرسی و حراست دستگاه، حراست وزارتخانه و بالاتر تا سیستم قوه قضائیه و سیستم بازرسی کل کشور ۱۷ دستگاه نظارتی وجود داشته است. مدیر جرأت تصمیم‌گیری ندارد. پایین می‌رود و برابر مقررات تصمیم‌گیری می‌شود. می‌تواند بگوید این فرد را اعدام کنید که فلان محصول را وارد کرده و می‌تواند به او تشویقی هم بدهد؛ این همان خودتحریمی است.

در خانواده بزرگ مهرعلیزاده بیکار دارید؟

خیلی.

وقتی با این افراد مواجه می‌شوید، به شما مراجعه می‌کنند و دنبال شغل می‌گردند به عنوان کسی که در جمهوری اسلامی مسئولیتی هایی داشتید چه حسی دارید؟

ناراحت می‌شوم. ناراحتی من دو برابر مردم عادی است. مردم عادی از این که فرزند آنها کار ندارد ناراحت است و بچه برادر من ۴-۳ نفر بیکار هستند و لیسانس هم هستند.

چه کاری می‌توان برای آنها انجام داد؟ اگر رئیس جمهور شوید چه کاری می‌توانید برای آنها انجام دهید؟

ناراحتم که من می‌فهمم می‌توان کاری کرد و آن کار نمی‌شود. از این امر بیشتر ناراحت می‌شوم. از این که در خیابان رانندگی می‌کنم و می بی نم ترافیک مردم را اذیت می‌کند و نتوانستند اتوبوس و متروی لازم را تجهیز کنند من از ماشین کناری خودم خجالت می کشم، چون این بی‌عرضگی مجموعه مدیریت است که کار را در دست داشته است. برای اینها راه حل داریم چون بعضاً خویشاوند سالاری‌ها و حزب سالاری‌ها اجازه نمی‌دهد فرد مشخص کارا در جای خودش قرار گیرد. چه کار می‌توان انجام داد؟ می‌توان اشتغال ایجاد کرد، بیش از ۶۰ و حدود ۶۵ درصد ظرفیت‌های موجود کشور بیکار هستند.

یعنی معطل هستند؟

بله. در مجموع فرض کنید یک شهرک صنعتی ۲۰ هزار نفر کارگر داشت، الان ۳۰ درصد کار می‌کنند و بقیه افراد در خانه‌ها نشسته اند. سوله ساخته شده، برق و زیرساخت آورده شد، ماشین و تجهیزات وجود دارد، ولی بیکار افتاده است.

کلید این کار یک فکر و یک بلد بودن کار و یک ماه زمان است. من در این زمینه ادعا می‌کنم چون این کار من بوده است. من از ۲۵ سالگی در کف کارخانه کار کردم. در شرکت سایپا مدیر کارخانه بودم، مهندس مکانیک بودم. الان دکترای مدیریت مالی خواندم و دکترای مهندسی اقتصاد خواندم، تجربه ۴۲ ساله دارم. من آن زمان ۲۵ ساله بودم که از کف کارخانه شروع کردم. می‌فهمم کار و ارتباط کار با بیرون و صادرات و تولید و بازار به چه معناست. الان هم کار بسیار مشخص است. می‌دانید مشکل عمده ۷۰ درصد ما چیست؟ اول قوانین زیاد متعارض با هم است. بخشنامه و قوانین زیاد است. آن چه مقام معظم رهبری اخیراً به دقت اشاره کردند. این میزان جزئی و کارشناسی است، رهبری به رفع موانع یا مانع زدایی اشاره کردند. چند سال است در کشور ما نامگذاری سال‌ها به نام افزایش تولید، رونق تولید، تولید داخلی، جهش تولید و غیره است ولی تکانی نمی‌خواهد چون هر چه بگوییم فایده ندارد چون موانعی وجود دارد و یکی از آن موانع بخشنامه‌های متعدد است.

دومین مورد این است که فرد می‌خواهد کاری را راه بیندازد، مواد اولیه نسبت به ۴-۳ سال پیش ۶-۵ برابر شده است. پتروشیمی ما هم هست ولی ۶-۵ برابر شده است. کسی که می‌خواهد محصولی را تهیه کند با وجود اینکه تجهیزات و ماشین آلات را دارد ولی باید برای مواد اولیه ۵ برابر پول بدهد. نقدینگی که در سرمایه‌گذاری است بخشی از آن سرمایه گذاری است. فروش که ندارند، پیش فروش هم نمی‌توانند بکنند، باید ۵ برابر پول داشته باشد. سراغ بانک می‌رود، بانک‌های خصوصی ترجیح می‌دهند به جنابعالی ۲۵-۲۰ درصد سود بدهند و ۶-۵ درصد هم سود خود آنهاست و در مجموع ۲۸-۲۷ درصد می‌شود و هر چه بخشنامه ابلاغ شود و بانک مرکزی می‌گوید من تهدید کردم، کار خودشان را می‌کنند. با پول ۳۰ درصدی نمی‌توانید تولیدی انجام دهید. این راه دارد.

می‌دانید الان سن ازدواج چقدر است؟

خیلی افزایش یافته است.

فکر می‌کنید سن ازدواج باید چه میزان باشد؟

۲۴-۲۳ سال باید حداکثر باشد.

اگر بخواهید برای ازدواج جوانان کاری کنید چه کاری خواهد بود؟

مهمترین آن کار است. به شکل مصنوعی نمی‌توان گفت جوانان ازدواج کنند و وام پرداخت می‌کنیم. هیچ وقت یک جوان برای وام ۲۰-۱۰ یا ۱۰۰ میلیونی ازدواج نمی‌کند، مگر این که خیلی علاف باشد. یک زمانی وقتی به خواستگاری می‌رفتند می‌گفتند خانه تهیه می‌کنند، سربازی هم می‌رود، کار هم انجام می‌دهد و قولی می‌دادند اما الان می‌گویند آدرس خانه کجاست؟ کار شما چیست؟ مدیر هستید؟ ماشین شما چیست؟ چه میزان حقوق دارید؟ این مسائل باعث می‌شود سن ازدواج روی ۳۵-۳۰ سال برود.

بچه‌های شما ازدواج کردند؟

بله. فرزندان من به موقع یعنی ۲۵-۲۴ سالگی ازدواج کردند.

اگر دختر بوده است مهریه چه میزان بود و اگر پسر بوده مهریه را چقدر تعیین کردید؟ جهیزیه چه میزان بوده است؟

الان نمی دانم ولی آن زمان با مهر السنه ها بوده است. من الان نوه ۱۲ ساله دارم و الان به یاد ندارم. مهریه‌ای که من برای خانمم تعیین کردم ۱۰۰ تومان بوده است. البته ما خیلی قدیمی هم نیستیم. ما از بچه‌های پرشور انقلاب بودیم که بعد از انقلاب ازدواج کردیم.

از فضای مجازی خبر دارید؟ نوه و فرزند شما به فضای مجازی مراجعه کنند دغدغه ندارید؟ با خیال راحت اجازه می‌دهید در فضای مجازی باشند؟

نگرانی وجود دارد اما اگر راه مشخص برای بچه طراحی شود و والدین با مراقبت لازم در سنین متفاوت بچه را نسبت به فضای مجازی آگاه کنند و به عبارت دیگر بد مصرفی نباشد، به نظر من می‌توان دغدغه‌ای نداشت.

چه کاری باید برای فضای مجازی انجام داد؟

نوه‌های من به تنهایی وارد فضای مجازی نمی‌شوند. بچه را با بازی و مسائل درگیر سرگرم می‌کنند. در یک سنی وارد فضای مجازی نمی‌شوند. اگر بر اساس فرهنگ ما ایرانی‌ها تنظیمی خانواده داشته باشد، راه این است که دولت بویژه دستگاه‌های فرهنگی ما روی این مسئله نه با ایده بستن و سانسور و محدود کردن، قدم بردارد؛ بلکه با ایده‌ای که بتواند همین رویه‌های مصرف خوب و صحیح را به خانواده‌ها انتقال دهند و خانواده‌ها نیز به بچه‌ها انتقال دهند و بچه‌ها نیز استفاده مطلوب کنند. واقعاً می‌توانم بگویم در اروپا بچه‌ها از بچه‌های ما سالم‌تر از فضای مجازی استفاده می‌کنند. درست است که هنجارهای اجتماعی و فرهنگی آنجا با اینجا فرق می‌کند اما در آنجا اینطور نیست. ما می‌رویم و می آییم و اطلاعات داریم و می‌خوانیم. برای این که آنها نیز با این خطر مواجه بوده اند. این خطر در آن کشورها ۲۰ سال پیش خودش را نشان داد، کار کردند و الان آرامش ذهنی که بچه در استفاده از فضای مجازی دارد و والدین هم با آرامش فکری این فضا را در اختیار آنها قرار می‌دهند، بیشتر از آن چیزی است که در ایران وجود دارد.

متولد ۱۳۳۵ در مراغه هستید. چه سالی ازدواج کردید؟

من در سال ۶۰ ازدواج کردم.

چطور با حاج خانم آشنا شدید؟

من آن زمان در سپاه بودم. دو سال اول بعد از انقلاب را در جبهه و جنگ و سپاه و بسیج بودم. آن زمان یکی از بچه‌های همرزم ما بودند که در تهران زندگی می‌کردند و از من پرسیدند که نمی‌خواهید ازدواج کنید؟ گفتم جنگ است. گفت جنگ به این زودی تمام نمی‌شود و جنگ تازه در سال ۵۹ شروع شده بود. ایشان ازدواج کرده بود و به من گفت خانم من همکلاسی دارد که می‌تواند مورد مناسبی باشد. ما همانجا با ایشان و خانم ایشان برای آشنایی اولیه رفتیم و بعد مراحل طی شد.

خطبه عقد را چه کسی خواند؟

حضرت امام (ره) خواند.

سه فرزند دارید؟

بله. دو پسر و یک دختر دارم.

چه می‌کنند؟

پسر اول من بچه صنعتی شریف است. با ۳-۲ نفر از بچه‌های همکلاسی خودش شرکت استارت آپی تأسیس کرده‌اند و آنجا مشغول هستند. ۱۵-۱۰ سالی است که مشغول هستند و یک کار تکنولوژیک انجام می‌دهند. پسر دوم من هم علی است که آن هم دکترای مدیریت مالی دارد، او هم خواجه نصیر درس خوانده و در یک شرکتی است که تولید نرم افزار و اپ می‌کند مشغول است و مدیر داخلی آن مجموعه است. دختر من هم در منطقه آزاد کیش بعنوان کارشناس مسئول و رئیس اداره نظارت و توسعه گردشگری است.

اگر رئیس جمهور شوید دایره دخالت خانواده و فرزندان خود را در امور اداری چگونه تعریف می‌کنید؟ آیا شاهد آقازادگی خواهیم بود؟

خوشبختانه نه آنها علاقه‌ای دارند و نه هیچ راهی در این امر برای آنها باز کرده‌ام. من ۴۲ سال است در این نظام کار می‌کنم. جالب است که بیشتر از آنکه من راه را باز نکردم، خود آنها هیچ علاقه‌ای ندارند. یک خاطره‌ای بگویم؛ یاسر ما که مهندسی مکانیک می‌خواند، بچه صنعتی شریف بود، فارغ التحصیل شده بود، با دوستان خود به تحقیق وو توسعه سایپا رفته بود کار کردند و اسم خود را آنجا علیزاده معرفی کرده بود. یک سال کار کرده بود و بعد یک روز آقای قلعه بانی که آن زمان مدیر عامل سایپا بود و بعد مدیرعامل شرکت نفت شد، با بچه‌های تحقیق وو توسعه ملاقات کرده بود لیست را گرفته بود و اسم مهرعلیزاده را در مدارک دیده بود.

آن زمان من معاون آقای خاتمی بودم، آنجا فهمیده بودند که ایشان پسر من است. روز بعد با من تماس گرفتند و گفتند اجازه دهید پسر شما را مدیرعامل فلان بخش بگذارم؛ چون من هم وقتی ۲۵ ساله بودم از اینجا شروع کرده بودم. من قائم مقام سایپا و عضو هیئت مدیره شدم. من در جواب گفتم چنین کاری نکنید و او هم نمی‌آید. روز بعد که یاسر این موضوع را فهمید از آنجا بیرون رفت. با بچه‌ها و همکلاسی‌های خود شرکت استارت آپی راه انداختند.

تفریح آقای مهرعلیزاده چیست؟

یک باغ کوچکی داریم که اگر فرصت کنم سالی یکی دو بار آنجا می‌روم. سه سال پیش اصفهان بودم و یک سال و خرده‌ای نتوانستم به باغ بروم ولی کوه می‌روم. فرصت کنم آخر هفته به کوه‌های دارآباد می‌روم. تفریح من در آنجا است. سفرهای زیارتی داخلی و سیاحتی هم می‌روم.

باغی که گفتید کجاست؟

در آبسرد.

اهل سینما و تلویزیون هستید؟ آخرین فیلم سینمایی و سریالی که دیدید چه بود؟

آخرین فیلمی که دیدم فیلم «روح» بود که انیمیشن است. در یک ماه اخیر دیدم. سریال هم «هم‌گناه» را دیدم. فیلم سینمایی در سینما هم به‌دلیل این که چند وقتی است سینما تعطیل است، به یاد ندارم چه چیزی قبلاً دیده بودم.

اهل ورزش هم هستید؟

من هر روز صبح یک ساعت ورزش می‌کنم. بدنسازی و دو و بعضاً شنا انجام می‌دهم.

ورزش‌های قهرمانی هم پیگیری می‌کنید؟

خبرهایش را علاقه مند هستم. من ۴ سال آنجا مسئولیت داشتم. با این مسئله عجین شدم.

تاکنون به اطراف شهرهای بزرگ سر زده اید؟

بله، در تهران بارها و بارها سر زده ام، نسیم شهر، صباشهر، پاکدشت و اطراف جاده قم و غیره را رفته ام.

پس معضلات را دیده اید؟

خیلی دیده ام. وقتی مشهد استاندار بودم شاید نخواهم اغراق کنم شاید ۱۵ روز یک بار سوار اتوبوس می‌شدم و آخر شب بدون هیچ شرایطی با روابط عمومی خودم که به نام آقای سنجی بود و یک محافظ که معمولاً با ما همراه بود، در محلات اطراف شهر می‌رفتیم. از محلاتی که برق و آب دسته جمعی می‌گیرند. اصطلاحاً به آن برق امامی می‌گویند که زندگی‌های عجیبی است.

برای حل این معضل چه باید کرد؟

برای حل این معضل باید تولید و اشتغال راه بیفتد، والسلام. باید فکر کنیم و عقل داشته باشیم وبرنامه‌ریزی کنیم و برای ایجاد اشتغال تولید راه بیندازیم و راه‌هایی که تولید را حمایت می‌کند را پیگیری کنیم تا راه باز شود و ایجاد اشتغال شود بعلاوه این که عمده این جمع شدن در اطراف شهرهای بزرگ برای این است که در شهرهای کوچک و دوردست زندگی را رها می‌کنند. در مراغه که متولد آن شهر هستم، بعضاً عاشورا که مراسم خوبی دارد می‌رفتم و در مسیر شهرستانی به نام هشترود است. آنجا یک زمانی به نام انبار غله ایران معروف بود. الان روستا را رها کرده‌اند. ساختمان‌هایی آنجا وجود دارد ولی رها شده است. خیلی از شهرهای کوچک و روستاها این چنین هستند.

همان منطقه ممکن است ۴۰-۳۰ هزار نفر جمعیت بیشتر نمانده باشد، در شهرهای اطراف تهران همان جمعیت ساکن شدند. آدم‌های کاری هستند و در تهران کار خدماتی را انجام می‌دهد. راه این است که مکان تولید را بر اساس استعدادهای هر منطقه ایجاد کنیم. مشکل به نظر من به‌عنوان یک اقتصاددان این است که شیپور توسعه را وارونه و برعکس می زنیم. ما به‌جای این که توسعه از زمین و خاک و معدن و از ساحل و دریا و غیره داشته باشیم، چشم را به درآمد نفت دوخته‌ایم و در خوزستان نفت را استخراج می‌کنیم. پول آن را به تهران، خیابان میرداماد، بانک مرکزی لوله کشی کردیم و از آنجا هم پول را به شهرستان‌ها لوله کشی کردیم. وقتی در منبع پول کم است همانند آبی که کم است به یک جاهایی می‌رود و شهرهای بزرگ را رشد می‌دهد. اصلاً به مناطق کوچک‌تر نمی‌رسد بنابراین بودجه‌های عمرانی الان قطع است. تنها راهش این است که با برنامه‌های دقیق علمی، نه بی منطق، توسعه را از آنجاهایی که پتانسیل توسعه داریم شروع کنیم.

می‌دانید که یکی از بحث‌های اصلی زیرساخت ازدواج بحث مسکن است. الان خیلی‌ها دنبال مسکن، اجاره یا خرید، هستند که البته الان خیلی‌ها به خرید فکر نمی‌کنند. می‌دانید در سال‌های اخیر چقدر رشد قیمت مسکن داشتیم؟ علت چیست؟

فکر کنم در ۸-۷ سال اخیر ۱۰ برابر شده است. در رشدی که ۲ سال اخیر داشت یکباره ۵/۴ یا ۵ برابر رشد کرد. متراژ را در خانه‌های تهران می‌بینید.

ریشه این مشکل چیست؟

این چند علت دارد. یکی از علت‌های مهم این است که مسکن تبدیل به کالای بورسی شده است، مسکن محلی برای اسکان نیست. برای اینکه پول در جامعه وجود دارد و نقدینگی خیلی افزایش یافته است، نقدینگی وجود دارد و وقتی صنعت را می‌خوابانید، توان اداره ندارید، توان فکر و کار ندارید و عملاً فقط نگاه می‌کنید و صنعت هم خوابیده است و این امر سبب می‌شود پولی که می‌توانست در صنعت اشتغال و تأمین زندگی کارگر شود، تأمین خدمات و بیمه کارگر، وضعیت خوب اقتصادی شود، کارگر در خانه نشسته و بیکار است و روز به روز فقیرتر می‌شود و از سوی دیگر پول در مسکن حباب ایجاد می‌کند.

در تهران در شمال شهر خانه‌ها متری ۱۴۰-۱۲۰ میلیون تومان کمتر نیست. حداقل در میانگین شهری ۱۰۰ میلیون تومان متری است. حساب کنید این به درد کسی نمی‌خورد. با این درآمدهای کارمندی و ماهی ۵-۴ میلیون نه می‌توان رهن کرد و نه می‌توان خرید. در نتیجه این بصورت کالای بورسی وجود دارد؛ مانند سکه بهار آزادی.

اگر بخواهید طرح نوی برای مسکن راه بیندازد چه کاری انجام می‌دهد؟ اولویت اول چیست؟

اولین کار این است که کاری کنم حجم تخریب کننده نقدینگی از مسکن به سمت تولید برود؛ لذا حجم پول کمی برای تخریب در حوزه مسکن وارد می‌شود. دوم ااینکه، راه را برای این باز کنیم که شرکت‌های خصوصی، نه دولت و بانک‌ها که الان خودشان پول می‌گیرند و شهرک سازی می‌کنند، مانند کاری که در بوسان کره و سئول شده است، وارد این حوزه شوند. شهرک‌ها در این کشورها دیده‌ام. بخش خصوصی شهرک‌های ۵۰۰ خانواده تا هزار خانواده بسازد و به شکل رقابتی در حد میانگینی باشد. نه مانند طرح سابق مسکن مهر و مساکن دیگر که معمولاً ساخته شد ولی خیلی‌ها مورد استقبال مردم نبود چون امکانات اولیه نبود. نه این مسکن مهر به این وضعیت و نه به وضعیتی که در شمال شهر تهران شاهد هستیم که در خیابان ۲۰ متری ساختمان ۲۰ طبقه می‌سازند و ترافیک را بهم می‌زنند و زندگی را بهم می‌زنند و متری ۸۰-۷۰ میلیون هم می‌فروشد.

باید بین این دو باشد. شرکت‌های خصوصی شهرک‌ها را در اطراف تهران می‌سازند و به مردم با قیمت‌های بانک رهنی سابق، در زمان قبل انقلاب، می‌فروشند و فرد را به شکل رهنی با اجازه به شرط تملیک صاحبخانه می‌کنند.

اگر آقای مهرعلیزاده رئیس جمهور شود قانون واقعی هدفمندی یارانه‌ها را اجرا می‌کند؟ یعنی همچنان قشر پولدار را مستحق گرفتن یارانه می‌داند یا خیر؟

این فرمایش شما دو بعد دارد. بخشی از این قانون این است که یارانه به قشر برخوردار می‌دهید و این طبیعی است که باید برود. من نمی دانم چه رودربایستی دارند و مجلس هم این را تصویب کرده که یارانه ۳ دهک حذف شود. این نقدترین حالت است چون در سه دهک ۴۵ هزار تومان در ماه هیچ مبلغ خاصی نیست و فقط هدر رفتن پول است؛ این حداقل است. در محافل روشنفکری و محافل اقتصادی این مباحث وجود دارد ولی در محافل عمومی این چنینی این بحث مطرح نشده است.

در سال چه میزان یارانه پنهان انرژی پرداخت می‌کنیم؟ این دو ۲,۲۰۰ هزار میلیارد تومان است. بودجه ما در سال ۱۴۰۰ هزار و دویست میلیارد تومان است. نزدیک به دو برابر بودجه کشور در یک سال بابت انرژی و آب بابت یارانه پنهان پرداخت می‌شود. در کجا؟ در صنایع بزرگی که وابسته به شرکت‌های دولتی و نیمه دولتی هستند. پول مردم را که حق آنهاست به شرکت‌ها می‌دهیم و اینها آب تقریباً مجانی، برق و گاز تقریباً مجانی استفاده می‌کنند و در نهایت محصول نهایی را به ما به قیمت جهانی می‌فروشند. الان قیمت میلگرد ۱۵ هزار تومان است. در دنیا میلگرد ۷۰۰ دلار است که با دلار ۲۰ هزار تومانی ۱۴ هزار تومان می‌شود. پس به قیمت جهانی می خرم ولی آنچه به شرکت تزریق می‌کنم آبی که در دنیا اقلاً هر مترمکعب دو و نیم یورو قیمت دارد، با یوروی ۲۵ هزار تومانی ۶۰ هزار تومان می‌شود، یعنی ۶۰ هزار تومان را به ۷۰۰ دلار می‌دهم که زیر هزار تومان است!

آن گازی که مجانی به کارخانه‌های می‌دهیم و حتی نگه داری خط لوله برای شرکت گاز هزینه بیشتری از هزینه پول گاز در بیرون از شرکت است. آن پول را باید بگیرم و کسری بودجه را تأمین کنم، تسهیلات ارزان به شرکت‌های متوسط و کوچک بدهیم که به بانک مراجعه می‌کنند و با بهره ۳۰ درصد پول را می‌گیرند و برای آنها به صرفه نیست. به آنجا می‌روند که در آنجا ۷۰ درصد ظرفیت معطلی که الان وجود دارد راه بیفتد و از همین ناحیه همین امروز دو میلیون و ۴۰۰ هزار نفر اشتغال دارد که در صنعت بود و الان بیکار شده است.

شما سوال بعدی من را هم پاسخ دادید که اگر یارانه را از دهک‌های بالا بگیرید چه می‌کنید که گفتید این اقدامات را انجام می‌دهید.

دقیقاً

رئیس جمهور جایگاهی است که هر تصمیم آن به احتمال زیاد مورد نقد افراد مختلف و طرز تفکرهای مختلف قرار می‌گیرد. در مقابل نقد عکس العمل شما چیست؟ چه پیشنهادی برای منتقدین دارید که چطور شما را نقد کنند؟

اینکه چطور نقد کنند دست خودشان است. من هیچ محدودیتی قرار نمی‌دهم چون نقد را دوست دارم. کسی با تندی هم با من صحبت کند می دانم هر چه تندتر صحبت کند یعنی از این قضیه بیشتر ناراحت شده است. میزان به ضرر جامعه بودن آن تصمیم را بیشتر می‌فهمم، بنابراین دوست دارم نقد کنند، بنویسند و بگویند البته تصمیم دارم در هر وزارتخانه از وزیران می‌خواهم یک گروه مشاورین متخصصین تشکیل دهند که از طرز تفکرات مختلف باشند.

مثلاً در حوزه اقتصاد دو نوع اقتصاد داریم که عده‌ای نئولیبرالیستی را اعتقاد دارند و بازار کاملاً آزاد هستند و عده‌ای هم نهادگرا هستند و به بازار محدود اعتقاد دارند. البته من تز اقتصادی اجتماعی را در اقتصاد قبول دارم و ادامه دولت رفاه سال ۸۴ است. الان همان سیستمی است که در آلمان اجرا می‌کنند که اسم آن اقتصاد اجتماعی است. اقتصاد اجتماعی این است که تمام راه‌ها برای رقابت باز است و هر گونه رانت اطلاعاتی و رقمی و امضای طلایی و ارز و غیره بسته است، اما کاری می‌کند که مردم زیر چرخ توسعه له نشوند. مراقبت‌های حداقل حقوق و بیمه مجانی ارزان، مراقبت‌های بازنشستگی درست و … سر جای خودش است. به عبارت دیگر اقتصاد آزادی با نگاه اجتماعی و مراقبت از مردم است.

اگر آقای مهرعلیزاده رئیس جمهور شود و یکی از نزدیکان وی مرتکب فساد اقتصادی شود چه برخوردی می‌کند؟

برخورد جدی تر از برخوردی است که با بقیه دارم. البته خوشبختانه این طور است که هیچگاه اجازه ندادم از نزدیکانم چنین فرصت‌هایی را کسب کنند. اگر بیرون چنین کاری کنند به نظر من دو جرم کرده است. یک اینکه مثل یک شهروند کار خطایی کرده و بخواهم و نخواهم به اعتبار من نه، بلکه به اعتبار ریاست جمهوری که مردم بدان چشم دوخته‌اند، لطمه وارد کرده است.

در صحبت‌هایتان بیان کرده بودید نیامدن در انتخابات شایسته یک جریان مدنی و حق‌گرای در چهارچوب قانون نیست. برخی از همفکران شما می‌گویند مهرعلیزاده همینطور فکر می‌کند که ما خیلی نمی‌توانیم از آن حمایت کنیم.

من می گویم ممکن است مردم از برخی چیزها عصبانی باشند و این‌طور هم هست و این را نشان دادند. در جریان ۹۶ مردم به خیابان آمدند و نشان دادند از یکسری مسائل عصبانی هستند. در جریان ۹۸ بیرون آمدند و گفتند از اینکه قیمت بنزین را افزایش دادند ناراحت هستند؛ این نوع عکس العمل مردم طبیعی است. وقتی عصبانی است باید حرف خودش را بزند، اما گروه‌های سیاسی علی القاعده خود را جزو نخبگان می‌دانند.

می‌گویند در انتخابات شرکت نمی‌کنم، یک وقتی فرد عادی جامعه است و عصبانی است و در عصبانیت حرف خود را می‌زند، اما اصولاً نقش گروه‌های سیاسی این است که برای امروز فکر نمی‌کند بلکه برای آینده فکر می‌کند. اگر این نباشد باید چه کار کرد؟ من اعتقاد دارم و بارها بیان کردم من نیروی اصلاح طلب هستم و معاون آقای خاتمی بودم و قبل تر ۵ سال معاون آقای بهزاد نبوی بودم. در سیستم بهزاد نبوی به عنوان مدیر کار کردم. ۲۹ ساله تا ۳۴ ساله من معاون ایشان بودم. بعد در دولت آقای خاتمی استاندار و معاون ریاست جمهوری بودم. من اعتقاد دارم جریان اصلاح‌طلبی جریانی شناخته شده در ایران است و همواره بیان کردم ایرانی‌ها ذاتاً اصلاح طلب هستند. نهضت تنباکو یک امر اصلاح طلبی بود، جنگ طلبی نیست بلکه اصلاح طلبی است چون ایرانی جماعت این چنین است که اهل جنگ نیستند بلکه اهل اصلاح و بهبود امور هستند. امیرکبیر یک اصلاح طلب بود. نهضت مشروطه یک اصلاح طلبی بود. خوی انقلاب اسلامی یک اصلاح طلبی بود. اصلاح وضعیت موجود آن زمان به وضعیت مطلوب جامعه و مردم بود. بنابراین باید در این جریان فعال باشیم و به سمت و سویی آن چه که ظرفیت قانونی دموکراسی و مردم سالاری در قانون اساسی حرکت کنیم و راه را برای آینده باز کنیم والا این کمپین‌هایی همچون نه به انتخابات خیلی مواقع از سوی آب هدایت می‌شود و اینها به نارضایتی‌های مردم سوار می‌شود و حرکت مقاومتی در مردم ایجاد کند. ما کنشگران سیاسی و مدیران مدعی که در جامعه چند پیراهن از بقیه بیشتر پاره کردیم موظف هستیم در جهت آن چه می‌فهمیم و آن چه بدان اعتقاد داریم کار کنیم. من اصول اصلاح طلبی را می‌فهمم و در آن جهت می‌خواهم حرکت کنم و مردم را در آن جهت بسیج کنم و حرکت کنم و از روزنه چند درصدی جزئی هم یک فضایی را برای آینده باز کنم.

یکی از صحبت‌های شما این بود که کسی باید رئیس جمهور شود که زندگی مردم را حس و درک کرده باشد. خودتان واقعاً اینطور زندگی کردید؟

دقیقاً. در طول زندگی‌ام در مسیرهایی حرکت کردم که از کف کارخانه، در محله‌ها، در بین مردم، در کشاورزان و … بودم. خانواده فامیل من اغلب کشاورز و کاسب کار جز و یا معلم و کارمند هستند. من می‌فهمم زندگی‌ها به چه صورت است. دو سال پیش من استاندار اصفهان بودم و بحران آب داشتیم. بحران آب در کشور بحران جدی است. بسیاری گمان می‌کنند استاندار محترم هستند و در اتاق کاریم نشینند. در حالی که من تا ساعت دو نیمه شب درباره آب جلسه برگزار می‌کردم تا مشکل را برطرف کنم. با کارشناسان و مدیران طرح نوشتیم و از دولت مجوز گرفتیم که مشکل حدود ۱۶۰-۱۵۰ هزار نفر در شرق اصفهان که کشاورز بودند و دست آنها پینه بسته ۴-۳ سال است بر اثر خشکسالی زندگی آنها از بین رفته، برطرف شود. در ورزنه نشستم، در مسجدشان حرف زدم، در نجف آباد که مردم آب نداشتند گفتم به شما قول می‌دهم با آب‌پاش هم درختان شما را آب می‌دهم. آب هم آوردیم و درختان از بین نرفت. من اینها را لمس کردم.

اتفاقاً کسی باید رئیس جمهور شود که پشت دیوارهای اتاق مدیریتی خودش بنشیند و سیستم کولر هم کار کند. در بین مردم بوده باشد و درد و مشکل مردم را بفهمد. نه فقط بفهمد بلکه در عمل هم از نظر سواد و از نظر تجربه بتواند راه حل داشته باشد و مشکلات را حل کند.

آقای مهرعلیزاده مهمترین ویژگی مثبتی که در سوابق خودش دارد و فکر می‌کند در جایگاه رئیس جمهوری به او کمک می‌کند چیست؟

من آدم پشتکار داری هستم و بسیار دارای تجربه توأم با تحصیلات دانشگاهی مرتبط هستم. من یک مهندس هستم، از نظر نظم فکری فرد مهندسی هستم و همه چیز سرجای خودش منظم و مرتب است. خیلی مغشوش فکر نمی‌کنم. اگر مشکل بیکاری است ریشه و علل را بررسی می‌کنم و راه حل را پیدا می‌کنم. بعلاوه این که از کار خسته نمی‌شوم و با تمام توان حرکت می‌کنم و خود را مدیون مردم می دانم. در سن ۲۴-۲۳ سالگی در خیابان راه افتادیم و با نظام همراه شدیم. الان نباید با وجود این نظام مردم گرسنگی بکشند و امید به آینده نداشته باشند، من خود را به نوعی سرزنش می‌کنم هر چند دست ما نبوده است.

در دوران آقای خاتمی دوران خوبی از بُعد مسائل اقتصادی، مسائل اعتبار بین‌المللی، آرامش داخلی، ارزش پول و … بود. من ۱۶ سال کار نکردم. نزدیک به ۵۰ درصد تورم در دوره آقای هاشمی را تجربه کردیم که در دوران آقای خاتمی به زیر ۱۰ درصد رسید. قیمت دلار آن زمان در ۸ سال حوالی ۸۰۰-۷۰۰ تومان ثابت بود. نکته دیگر هم پاکدستی است. من تلاش می‌کنم به عنوان ادامه دهنده آن راه دولت سوم خاتمی را تشکیل دهم و آن روند را پیگیری کنم که بتوانیم مردم را به حال و روزی برسانیم که مردم از آن چه زندگی برای آنها می‌گذرد راضی و امیدوار باشند.

خیلی ممنون که حضور پیدا کردید و آروزی توفیق برای مردم ایران و حضور پرشور پای صندوق‌های رأی دارم. ما خداحافظی می‌کنیم اما برنامه با دستخطی به پایان می‌رسد که مهمان ارجمند ما، آقای محسن مهرعلیزاده، نامزد سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برای ما خواهند نوشت.

بسم الله الرحمن الرحیم

حال که برای دومین بار در مقطع حساس انتخاب سیزدهمین دوره ریاست جمهوری در برنامه خوب و ارزشمند دستخط شرکت می‌کنم، امیدوارم این برنامه هم همچون برنامه‌های سابق، در جهت آگاهی هرچه بیشتر مردم عزیز ایران و کمک به انتخاب آنان و افزایش امید آنان به آبادانی ایران عزیز و سرافرازی و شادابی ایرانی‌های پرافتخار مفید واقع شود.

موفق باشید ان شاالله