گروه خانواده: اغراق نیست اگر بگوییم حضور اجتماعی زنان پیش از انقلاب اسلامی در جایگاههای اجتماعی و سیاسی اگر در دوران قاجار منتهی به حرمسراها بود در پهلوی نیز چیزی بیشتر از رقاصان دلفریب در کابارهها نبوده است. حتی در دنیای هنر نیز بازیگران زن تنها دلربایان برهنهای بودند تا بار اروتیک فیلم را برای فروش بیشتر به دوش بکشند و نهایتا عکسهای برهنه و نیمهبرهنهشان روی جلد نشریات زرد نقش میبندد. آمارها نشان میدهد مشارکت و حضور سیاسی و اجتماعی زنان بعد از انقلاب از شکل تصنعی و فرمایشی شکل کاملا جدیتری به خود گرفت و این موضوع در گوشه گوشه سخنرانیها و حتی سیره سیاسی امام خمینی (ره) هم کاملا مشهود بودهاست. به گونهای که حضرت امام در هیئتی که از ایران به شوروی میفرستد تا نامه ایشان را به گورباچف برساند یکی از اعضاء مهم گروه مرحوم مرضیه حدیدچی دباغ بودهاست. زنی فعال و پرشور که حتی فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان همدان را نیز به عهده داشت.
به بهانه چهل و سومین سالروز باشکوه انقلاب اسلامی و دهه فجر با دکتر «حسین شیخزاده» دکترای علوم سیاسی و عضو هیئتعلمی دانشگاه درباره میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان پس از انقلاب گفتگو کردیم.
وقتی صحبت از مشارکت سیاسی و اجتماعی میکنیم اولاً مشارکت چه نقش و اهمیتی در حفظ حکومتها، در کارآمدی نظامهای سیاسی و در خدمترسانی به مردم دارد؟ و منظورمان از مشارکت چیست و مصادیق مشارکت کداماند؟
نظامهای دموکراتیک بر اساس حضور مردم به وجود میآیند. یا این نظامها مبتنی و برخاسته از انقلابها هستند که با حضور مردم به وقوع میپیوندد و یا در قالب تغییر نظام به صورت مسالمتآمیز است که این هم باز با پشتیبانی مردم صورت میگیرد. لذا حضور مردم اولاً ایجادکننده و عامل تشکیل حکومتهای دموکراتیک است. از طرف دیگر حکومتهای دموکراتیک توسط مردم اداره هم میشوند؛ یعنی نه تنها با مردم ایجاد میشوند بلکه توسط مردم اداره هم میشوند و در خدمت مردم هستند. لذا میگویند دموکراسی عبارت است از حکومت مردم، توسط مردم، برای مردم. در هر سه زمینه مردم اصل هستند.
در اسلام هم مردم جایگاه اساسی دارند. یعنی علاوه بر دموکراسی غربی در مردمسالاری دینی هم همین جایگاه را برای مردم مشاهده میکنیم. امام علی (ع) ۲۵ سال امام بودند ولی خلیفه نبودند. بعد از این ۲۵ سال وقتی خلافت را پذیرفتند فرمودند اگر حضور مردم نبود، من این مسئولیت را قبول نمیکردم. یعنی حضور مردم آن عامل مؤسس و ایجادکننده حکومت است.
از طرف دیگر حکومت توسط مردم هم اداره میشود. هم در حکومت پیامبر (ص) مشورت با مردم یکی از شیوههای اصلی بود که پیامبر (ص) اجرا میکردند و سنت سیاسی پیامبر (ص) بود و هم در دوره امام علی (ع). اینها حکومتهای اسلامی ایدهآل هستند. در تاریخ اسلام حکومتهای دیگری هم بوده که به نام اسلام حکومت میکردند اما حکومت ایدهآل اسلامی نبودند. ما باید مثالهایمان را از حکومتهای ایدهآل بزنیم.
در جمهوری اسلامی هم به همین شکل است که جلوتر توضیح خواهم داد. اما باید بدانیم که حکومت در اسلام برای مردم است. اصلاً در اسلام هدف از خلقت عبارت است از سعادت و کمال بشر. دین هم برای تسهیل سعادت بشر آمده و سیاست هم که بخشی از دین است باز هم هدفش همین است. منتها این هدف با هدف دموکراسیهای غربی قدری متفاوت است. یعنی در آنجا ممکن است حکومت فقط مسئول امور مادی و دنیوی مردم مثل نظم، انضباط، رفاه، اشتغال و… باشد؛ اما در حکومت اسلامی علاوهبر اینها و در رأس اینها حکومت مسئول پیشرفت معنوی، کمال و سعادت بشر است. این هدف عالی اسلام است و سایر اهداف ابزاری برای تحقق این هدف مهم هستند.
حالا وقتی میگوییم «مشارکت سیاسی اجتماعی» منظورمان چیست؟
مصادیق مشارکت سیاسی عبارتاند از حضور در انتخابات هم بعنوان انتخابکننده و هم بعنوان انتخابشونده، شرکت در راهپیماییهای حمایت از حکومت، تشکیل احزاب و تشکلهای سیاسی، انتشار روزنامه و سایت و محتوا در فضای مجازی در عصر کنونی و بطور کلی هر نوع فعالیتی که به امر سیاست، شفافیت و نظارت کمک میکند، اینها مشارکت محسوب میشوند.
مشارکت در حوزه درمان، بهداشت، رفع آسیبهای اجتماعی، مددکاری اجتماعی، حوزه مالی و ایجاد صندوقهای حمایتی و حمایت از خانوادههای بیسرپرست و کودکان یتیم مشارکتهای اجتماعی محسوب میشوند. بر اساس فرهنگ ما و در کشور ما اینها مهمترین مصادیق مشارکت اجتماعی هستند.
مشارکت سیاسی هم که مشخص است. همان بحث انتخاب شدن و انتخاب کردن، انتقاد از مسئولین، شفافیت، نظارت همگانی و عمومی و امر به معروف و نهی از منکر در حوزه سیاسی -که در حوزه اجتماعی هم هست. امر به معروف و نهی از منکر یکی از مصادیق اصلی مشارکت سیاسی و اجتماعی در اسلام است.
بحث اصلی ما در این موضوع مشارکت سیاسی زنان بعد از انقلاب و مقایسه آن با قبل از انقلاب است. چه نمونههایی وجود دارد که نشان از تغییر وضعیت مشارکت سیاسی زنان بعد از انقلاب اسلامی باشد؟
اولین تغییر این بود که زمینههای حقوقی و سیاسی این مشارکت در جمهوری اسلامی فراهم شد. یعنی قانون اساسی جمهوری اسلامی بحث برابری زن و مرد را مطرح کرد. این تحول و گام اساسی در مشارکت زنان، تکریم خانواده و جایگاه زن به استناد قرآن کریم بود که در قانون اساسی مطرح شد و از ابتدای انقلاب بدون هیچ وقفهای این برابری به صورت عملی اجرا شد. اینطوری نبود که فرض کنید ۱۰ سال از پیروزی انقلاب بگذرد و ما بعدش مثلاً حق رأی یا حق انتخاب شدن به خانمها بدهیم. بلکه از همان ابتدا هم حق رأی، یعنی حق انتخاب کردن، به صورت برابر به زن و مرد اعطا شد و هم حق انتخاب شدن در عرصههای مختلف.
این اولین گام بود و در واقع اولین حرکتی بود که جمهوری اسلامی به نفع مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان انجام داد.
دوم این بود که زنان توانستند در سایه این برابری قانونی و حقوقی از حقوق خودشان استفاده کنند و وارد عرصههای سیاسی اجتماعی شوند. در مجلس شورای اسلامی در بعضی از دورهها تا ۱۷ نماینده زن هم داشتیم. ممکن است کسی این مسئله را مطرح کند که این ۱۷ نفر در مقایسه با مقطعی که ۲۷۰ نماینده داشتیم یا الان که ۲۹۰ نماینده داریم، درصد ناچیزی است. بله! این مسئله هنوز جای پیشرفت دارد. منتها موضوع این است که در میان کاندیداها تعداد زنان بیشتر از تعداد نمایندههای مجلس بوده است. یعنی درصد نامزدهای زن خیلی بیشتر است. این همان مشارکت سیاسی است. یعنی خانمها وقتی که میتوانند کاندیدا شوند، نظراتشان را مطرح کنند، ایدههایشان را ارائه دهند و راهکار بدهند، به نوعی مشارکت کردهاند.
حالا این که چرا در نتیجه انتخابات تعداد خانمها کمتر است؛ اینها عواملی دارد که باید در جای خودش به آنها پرداخت، مورد بررسی قرار داد و قابل تجزیه و تحلیل و آسیبشناسی است. برای مثال یکی از این عوامل موانع فرهنگی است. مثلاً قومیت در بعضی از حوزههای انتخابی در شهرستانها خیلی مؤثر است. در این شهرستانها قومیتها محور و مهم هستند و رأی، رأی طایفهای است. خب این به اصل مشارکت سیاسی و اصل شایستهسالاری و به تبع آن به مشارکت سیاسی زنان لطمه میزند. صدمهای که قومگرایی و طایفهگرایی به وجود میآورد صرفاً مخصوص زنان نیست؛ بلکه شایستگان را اعم از مرد یا زن حذف میکند. اینها آسیبهایی است که باید رویشان کار کرد تا محور در انتخاباتها شایستگی، تفکر و گفتمان قرار بگیرد؛ نه قومیت، ثروت و هزینه انتخابات. وقتی ملاکهای قومیت و ثروت مطرح شود، خود به خود هم شایستگان و هم زنان متضرر میشوند.
ولی به لحاظ اینکه جمهوری اسلامی موقعیت را برای انتخاب زنان فراهم کرده باشد، بله این کار را کردهاست و به وضوح مشخص است.
در مورد پستهای سیاسی چطور؟ به نظر شما زنان بعد از انقلاب توانستهاند در پستهای مهم حاضر شوند؟
درمورد پستهای سیاسی در جمهوری اسلامی، زنان تا معاونت رئیس جمهور پیشرفت کردند. فرماندار شدند، در هیئتهای دیپلماتیک مهم زنان عضویت داشتند. مثلاً آن هیئت مهم و راهبردی که حضرت امام (ره) انتخاب کردند تا پیامشان را به گورباچف، رهبر شوروی سابق، برسانند، یک هیئت سه نفره یا چهار نفره بودند که یکی از آنها خانم مرضیه حدیدچی دباغ بود. این جایگاه والای زنان را در مشارکت سیاسی میرساند.
قبل از انقلاب ۶ درصد زنها تحصیلات دانشگاهی داشتند
در حوزههای اجتماعی و فرهنگی مشارکت زنان خیلی چشمگیرتر است. قبل از انقلاب فقط شش درصد فارغالتحصیلان دانشگاههایمان زن بودند، اما الان این عدد به بیش از ۵۰ درصد افزایش یافته است. در یک مقطعی در دهه هفتاد، ۶۸درصد ورودی دانشگاهها خانم بودند. الان هم چیزی حدود ۶۰درصد است.
در طول چهل سال صدهزار پزشک زن تربیت کردیم
ما بعد از انقلاب توانستیم صدهزار زن پزشک از عمومی تا متخصص و فوق تخصص تربیت کنیم. درحالی که قبل از انقلاب این رقم، عدد قابل توجهی نبود. حتی پزشک مرد زیادی هم نداشتیم چه رسد به پزشک زن! قبل از انقلاب اغلب پزشکان از خارج از کشور میآمدند.
در مورد تشکلهای اجتماعی نیز به همین شکل است. ما امروزه صدها تشکل اجتماعی در حوزه مددکاری، حمایت از خانوادههای بیسرپرست، کمکهای مالی، اعطای وام، صندوقهای قرضالحسنه و… داریم که مسئولیتشان با خانمها است.
در احزاب نیز زنان فعالیت زیادی دارند. در ستادهای انتخاباتی علاوهبر اینکه همیشه یک بخشی به نام معاونت امور بانوان داریم، بعضی وقتها حتی ستاد زنان داریم و خود بانوان ستاد تشکیل میدهند. حتی در آن ستاد اصلی هم ممکن است مسئولین یا معاونین ستاد انتخاباتی خانمها باشند. مخصوصاً در انتخاباتهای ریاست جمهوری. این هم مشارکت سیاسی است. همچنین در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، مالی و در حوزههای مختلف زنان پیشرفت زیادی داشتند.
به نظر شما چه اتفاقاتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی افتاد که این جهش در مشارکت سیاسی_اجتماعی زنان به وجود آمد؟
بنده یک تحقیق علمی انجام دادم که نتیجه این تحقیق به صورت یک مقاله علمی_پژوهشی در مجله «زنان و خانواده» وابسته به دانشگاه جامعه المصطفی منتشر شده است. مطابق نتایج این تحقیق چهار عامل اصلی به افزایش مشارکت سیاسی_اجتماعی زنان در دوره جمهوری اسلامی کمک کردهاند که عبارتاند از: ۱. اعتماد، ۲. آموزش، ۳. هویت اسلامی و ۴. نوع نظام سیاسی.
اولین عامل، اعتماد بود. مشارکت بدون اعتماد صورت نمیگیرد. اولاً فضای عمومی جامعه باید برای ورود زنان قابل اعتماد باشد و زنان در فضای عمومی جامعه احساس امنیت کنند. جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی این اعتماد را ایجاد کرد. به دلیل اینکه نوع نگاه به زن را از آن نگاه ابزارگونه تغییر داد. نگاه ابزارگونه زن را بعنوان موجودی که در خدمت اهداف مادی قرار میگیرد، مصرفگرایی را ترویج میکند، عامل مدگرایی است، باعث رونق نظام سرمایهداری میشود و در بعضی مواقع بعنوان ابزاری در اختیار یک جنس مرد قرار میگیرد، میشناخت. این نگاه تغییر کرد و زن بعنوان موجودی که بهشت زیر پایش است و جایگاهی که مادر دارد، مطرح شد. نگاه لذتگرایانه، ابزارگونه، عامل ترویج فروش کالاها و اینطور چیزها عوض شد و در جمهوری اسلامی جایگاه رفیعی که مادر در اسلام دارد، مبنای کار قرار گرفت. این یک مسئله بود که باعث افزایش اعتماد زنان به محیط اجتماعی و به مسئولین شد و به آنها در فضای عمومی و در ادارات و سازمانها احساس امنیت بخشید.
خود حجاب! حجاب عامل مصونیت شد و مصونیت اعتماد به وجود میآورد. اعتماد هم باعث ایجاد حس امنیت میشود. اینها به همدیگر مرتبط و وابستهاند. زن وقتی در محیط عمومی احساس امنیت میکند، خب به این محیط اعتماد دارد.
زنان نسبت به مسئولین و به کسانی که با آنها کار میکنند، اعتماد پیدا کردند. به حمایتهای نظام سیاسی در مواردی که حقوق زن پایمال شود، اعتماد پیدا کردند؛ زیرا نظام جمهوری اسلامی با تمام توان بر مبنای عقاید دینی از زنان حمایت میکند. اینها اعتماد را افزایش داد.
سواد آموزشی زنان نیز موثر بودهاست؟ چون متاسفانه قبل از انقلاب تعداد زنان بیسواد بسیار زیاد بودهاست.
بله دقیقا دومین عاملی که باعث جهش مشارکت شد، آموزش بود. من در بعضی از آمارها دیدهام که میگویند تعداد زنان باسواد قبل از انقلاب بالای ۲۶درصد بوده است، در حالی که خود سالنامه آماری رژیم پهلوی طبق سرشماری سال ۱۳۵۵ میگوید فقط ۲۶درصد از زنان باسواد بودهاند. این چیزی است که خودشان اعلام میکنند، اما برخی افرادی که مطلبی مینویسند، تعداد زنان باسواد را از آمار رسمی حکومت پهلوی هم بیشتر ارائه میدهند! سرشماری سال ۱۳۶۵ نشان میدهد این باسوادی بین زنان به ۵۲درصد رسیده و دقیقاً دو برابر شده است.
ما تا سال ۱۳۶۰ که درگیر تثبیت نظام و منافقین و بمبگذاریها و… بودیم و بخشهایی از حاکمیت مثل قوه مجریه نیز در دست لیبرالها بود. از سال ۱۳۶۰ که نیروهای مذهبی مستقر شدند تا ۱۳۶۵، در این پنج سال درواقع باسوادی زنان دو برابر شده است. این درصد در سال ۱۳۷۵ بیش از ۷۰ درصد شده است. یعنی بیش از ۷۰ درصد از زنان سواد خواندن و نوشتن داشتند. این هم از بحث تأثیر آموزش در افزایش مشارکت. شما وقتی میخواهید مشارکت کنید، حزب تشکیل دهید، رأی بدهید، کاندیدا شوید و کار اجتماعی انجام دهید، اینها نیاز به آموزش، سواد خواندن و نوشتن و تحصیلات عالیه دارد و بدون آموزش نمیشود در امور سیاسی_اجتماعی مشارکت داشت.
با این حساب میتوان گفت که خود «جمهوری اسلامی» و شخص امام خمینی ره زنان را تشویق به حضور پرقدرت در عرصههای سیاسی کردهاند؟
بله دقیقا جمهوری اسلامی و شخص حضرت امام بر مبنای آموزههای دینی زنان را تشویق کرد تا وارد عرصههای اجتماعی شوند. بر مبنای آیات قرآن، جایگاه و کرامت زن در اسلام و احادیث در مورد جایگاه زنان چنین کاری کرد. بعد از آن هم نوع نظام سیاسی مؤثر بود. در نظامهای اقتدارگرا و غیردموکراتیک مشارکت به طور کلی پایین است؛ خواه مشارکت زنان، خواه مشارکت مردان. همانطور که در زمان حکومت پهلوی گفته شده انتخابات مجلس سوری بوده است و انتخاباتی وجود نداشته است! نظام سیاسی ما، نظام جمهوری اسلامی، مبتنی بر مردمسالاری دینی است و تکثر قدرت در این نظام وجود دارد. قدرت در یک جا متمرکز نیست و تعدد قدرت داریم. یک بخشی از قدرت در اختیار قوه مجریه و رئیسجمهور است، یک بخش در اختیار مجلس است و بخشی از قدرت در اختیار شورای نگهبان است که میتواند قوانین را به لحاظ اینکه ممکن است با اسلام یا قانون اساسی مغایرت داشته باشند، تصویب نکند. همچنین از نظر نظارت بر انتخابات و تأیید صلاحیت نامزدها نیز اعمال قدرت میکند. یک بخشی از قدرت نیز در اختیار نهادهایی مثل نهاد نماز جمعه و ائمه محترم جمعه و… است. به این پخش شدن قدرت در بخشهای مختلف، تکثر قدرت میگویند. مثلاً یک بخشی از قدرت در حوزه محلی در اختیار شوراها است که آنها نیز اختیارات متعددی دارند.
لذا این نظام اسلامی اصلاً قابل مقایسه با نظام سیاسی قبل از انقلاب نیست.
وقتی تکثر به وجود میآید، تعدد مراکز قدرت به وجود میآید، انتخابات واقعی میشود و مجلس جایگاه واقعی خودش را پیدا میکند، انگیزه برای مشارکت افزایش پیدا میکند و مشارکت همه از جمله مشارکت زنان افزایش پیدا میکند.
انتهای پیام/