چالش برنامه‌های جذاب تلویزیونی از زمانی آغاز شد که مدیران سینما تمام هزینه‌های خود را بر روی تعدادی محدود از چهره‌ها سرمایه‌گذاری کردند.

به گزارش پردیسان آنلاین؛نوروز هر سال یکی از مهم‌ترین زمان‌ها برای برنامه‌ریزی برنامه‌های جذاب توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است و عید ۱۴۰۲ نیز از این قاعده مستثنی نیست، با این تفاوت که در پی حوادث اخیر در کشور، موج کناره‌گیری‌های مجریان و چهره‌های شاخص درعرصه هنر فضای ویژه‌ای در تلویزیون ایجاد کرده که هنوز پس‌لرزه‌های آن در رسانه‌های جمعی همچون تلویزیون حس می‌شود.

امسال از یک جهت دیگر هم نوروز متفاوتی خواهیم داشت و آن تلاقی دو مناسبت ملی و مذهبی عید نوروز و ماه رمضان است که با توجه به این‌که تلویزیون همواره از نبود بودجه گله‌مند بوده، امسال با یکی کردن خرج این دو مناسبت نفس راحتی کشیده است.

امسال عید از تلویزیون چه می‌بینیم
عید فرصت مناسبی است که سریال‌های تلویزیونی بیشترین مخاطب را جذب کنند و از این جهت همیشه انتخاب سریال برای این مناسبت از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است. با تمام حاشیه‌های امسال، تلویزیون همانند هر سال سریال‌هایی را برای پخش در ایام نوروز در نظر گرفته است. سریال «نون خ» که سه فصل قبلی آن با استقبال مخاطبان مواجه شده بود، نوروز ۱۴۰۲ با فصل چهارم خود به تلویزیون باز خواهد گشت.

کارگردانی فصل چهارم این سریال هم همچون فصل‌های قبلی آن برعهده سعید آقاخانی بوده است و او این‌بار همچون فصل‌های گذشته در کنار کارگردانی، ایفاگر نقش نورالدین خان‌زاده خواهد بود. هدیه بازوند، یدالله شادمانی، صهبا شرافتی، سیدعلی صالحی، حمیدرضا آذرنگ، بیژن بنفشه‌خواه و هومن حاجی‌عبداللهی از دیگر بازیگران «نون خ ۴» هستند. فیلم‌برداری فصل چهارم این سریال از آبان‌ماه امسال آغاز شد.

«عاشورا»: شبکه یک
شبکه یک از جمله شبکه‌هایی است که برای هر دو مناسبت یک سریال در نظر گرفته، علاوه بر «نون خ»، مینی‌سریال «عاشورا» نیز کاندیدای پخش از این شبکه در ایام نوروز ۱۴۰۲ است که نسخه‌ سریالی فیلم سینمایی «موقعیت مهدی» به کارگردانی هادی حجازی‌فر است و در هفده قسمت پخش خواهد شد.

«آقای قاضی» و «وضعیت زرد»: شبکه دو
فصل دوم سریال «آقای قاضی» به کارگردانی سجاد مهرگان از گزینه‌های نوروزی شبکه دو سیما است. این سریال داستان قضاوت‌های یک قاضی در دادگاه را روایت می‌کند و تمام موضوعات مطرح‌شده در آن بر اساس واقعیت است. فصل اول این سریال در ۴۲ قسمت از خرداد تا آبان ۱۴۰۱ پخش شد.

فراموشی سلبریتی ها از مسئولیت اجتماعی

فصل سوم سریال طنز «وضعیت زرد» به کارگردانی مجید رستگار نیز به عنوان سریال نوروزی شبکه دو مطرح است. فصل اول این سریال در سال ۱۴۰۰ و سری دوم آن نیز در سال ۱۴۰۱ پخش شد. مریم سعادت و مهران رجبی از بازیگران اصلی فصل دوم این سریال بودند.

«رستگاری»: شبکه سه
مجموعه ماورایی «رستگاری» در ۳۰ قسمت به تهیه‌کنندگی و کارگردانی مسعود ده‌نمکی ساخته شده است. داستان این سریال به قلم حسن وارسته به نگارش درآمده است که پیش از این نام او را در فهرست نویسندگان مجموعه‌های موفق تلویزیونی همچون پایتخت، دودکش، علی‌البدل، دیوار به دیوار و بچه مهندس دیده بودیم. حالا حسن وارسته طراحی و سرپرستی فیلم‌نامه سریال ماورایی «رستگاری» را بر عهده دارد.

سریال نوروزی «مستوران»
سریال «مستوران»، سریالی تاریخی است که با بودجه‌ای برابر با سریاله‌ای آپارتمانی ساخته می‌شود. این سریال که ساخته سازمان اوج است، حکم آغاز یک راه میانبر را دارد. معمولا سریال‌های تاریخی بورد بیشتری دارند و مردم استقبال بیشتری به این‌گونه سریال‌ها نشان می‌دهند. البته کیفیت ساخت بسیار مهم است و باید آن را در نظر گرفت. به هر حال قصه‌هایی چون آرش و یا حتی اسفندیار …رستم و … نیاز به جلوه‌های بصری ویژه‌ای دارند و این جلوه‌های بصری گاها هزینه‌ بسیاری را می‌طلبد.

در میان سریال‌های آماده شده برای این ایام شاید سریال «نون خ» پربیننده‌ترین سریال امسال باشد که احتمالا گوی جذب مخاطب را از سایر سریال‌ها خواهد ربود. این سریال که بعد از «پایتخت»، پربیننده‌ترین سریال محسوب می‌شود، در رقابتی نه‌چندان سخت باید با سریال‌هایی همچون سریال ماورایی «رستگاری» رقابت کند که آخرین کار کارگردان آن امسال در سریال نه‌چندان موفقی در چند ماه گذشته به روی آنتن رفت و نقدهای فراوانی بر آن وارد شد و باید دید برای عید چه برای مخاطبانش به ارمغان می‌آورد.

فراموشی سلبریتی ها از مسئولیت اجتماعی

با وجود اینکه هنوز از پخش آخرین اثر این کارگردان زیاد نمی‌گذرد، بنابراین پیش‌بینی می‌شود که در این فرصت کم آن‌چنان رشدی حاصل نشده باشد، هر چند این بار ده‌نمکی از ظرفیت خوبی در زمینه‌ نویسندگی بهره برده است و باید دید که در نتیجه چه اتفاقی رقم می‌خورد. با مرور اجمالی سریال‌های امسال عید نوروز می‌توان در یک حساب سرانگشتی دید که امسال خبری از چهره‌های شاخص تلویزیونی نیست و گویی بعد از تقریبا چهل سال، تلویزیون هر چرا که کاشته بود، پنبه کرده و تقریبا چهره‌هایی که به واسطه‌ حضور در تلویزیون چهره شده‌اند، امسال در مهم‌ترین زمان پخش برنامه‌ها غایب‌اند. چهره‌‌های شاخصی که در چند سال اخیر حضورشان کمرنگ‌تر شده و در شرایط ویژه امسال این عدم حضور پررنگ‌تر هم شده است.

جای خالی سریال‌های پرطرفداری همچون «پایتخت» که رکورد سریال‌های دنباله‌دار را در دوره‌ خود شکست و حضور طنازی همچون مهران مدیری که مخاطبان زیادی را پای تلویزیون می‌کشاند و بسیاری دیگر از این سریال‌ها که عید مردم را طعم دیگری می‌داد اما امسال جای خالی این هنرمندان طنزپرداز خالی است.

رضا جودی کارگردان سریال‌های طنز با اشاره به دلیل کاهش آثار طنز در تلویزیون گفت: «ساخت فیلم یا سریال کمدی و طنز بسیار سخت است؛ چراکه قرار نیست مردم را با هر بی‌اخلاقی بخندانیم. خنداندن مردم کار بسیار سختی است و نویسنده باید زمان زیادی بگذارد تا بتواند اکثر مخاطبان را راضی نگه‌دارد و مردم با اثرش بخندند.»

تهیه‌کننده سریال «لیسانسه‌ها» تصریح کرد: «ما تهیه‌کنندگان در تلویزیون دقیقه‌ای ۴ میلیون تومان سریال می‌سازیم، درحالی که در مدیاهای دیگر مثل نمایش خانگی هزینه هر دقیقه ساخت سریال به ۲۰ میلیون تومان هم می‌رسد، بنابراین بازیگران، کارگردانان و تهیه‌کنندگان ترجیح می‌دهند پول بیشتری بگیرند؛ به همین دلیل از تلویزیون رفته‌اند.»

از مهران مدیری تا مهران رجبی
با توجه به تجربه‌ شب یلدا که به گفته‌ برخی، تلویزیون در این شب رفوزه شد، باید دید که آیا عید امسال هم به همان شکل تمام می‌شود و برای ساخت برنامه‌های مفرح، وجود مهران رجبی کفایت می‌کند یا تلویزیون برنامه‌ دیگری دارد. به هر حال تاثیر برخی اتفاقات غیرقابل انکار است، حالا در روزهایی که برخی هنرمندان تصمیمات تازه‌ای گرفته‌اند، فعلا دست برنامه‌سازان تلویزیون نیز بسته است.

فراموشی سلبریتی ها از مسئولیت اجتماعی

معضلی که فضای مجازی به‌بار آورده و هنرمند احساسی در واکنش بر هر اتفاقی بر خود وظیفه دانست که ابراز نظری کند، ابراز نظرهایی که برای‌شان گران تمام شد و تبعاتی داشت. اهمیت فضای مجازی این روزها تا آن‌جاست که برخی آینده‌ کاری، ارتباطی و حتی سبک زندگی خود را بر اساس آن تعریف می‌کنند و امروزه آنقدرها طرفدار دارد که برای کسانی که می‌خواهند دیده شوند به کار بیاید و حتی سلبریتی‌ها هم برای حفظ جایگاه خود به خودنمایی در فضای مجازی اکتفا می‌کنند و شاید ترس از همین قضاوت‌های دنیای مسموم فضای مجازی باشد که این روزها از حضور در برنامه‌های تلویزیونی خودداری می‌کنند.

عبور تلویزیون از دوران گذار و رسیدن به دوره‌ بحران
فقط امسال نیست که تلویزیون از این قحطی سلبریتی رنج می‌برد. این ریزش از سال‌های دور آغاز شد و تا امسال با بروز حوادث اخیر به یک بحران مبدل گشت. شاید در ظاهر نتوان برای آن نام بحران را گذاشت اما برای روندی که در سیستم مدیریتی صداوسیما تا امروز دنبال شده، نتیجه‌ای جز بحران‌آفرینی ندارد.

داستان ستاره‌های تلویزیونی از همان سال‌های حیات این وسیله‌ ارتباط جمعی مطرح بود، به‌خصوص در گذشته که تنها ابزار سرگرمی مردم تلویزیون محسوب می‌شد و رفته‌رفته این ابزار سرگرمی وسعت بیشتری یافت تا آن‌جا که این دوست و یار قدیمی خانواده‌ها به حاشیه رانده شد. هر چند تلویزیون به حاشیه رفت اما هنوز بیشترین مخاطب را میان مردم دارد و حتی همه آنهایی که می‌گویند ما تلویزیون نگاه نمی‌کنیم برای‌شان مهم است که تلویزیون چه چیزی پخش می‌کند. مردم برنامه‌های تلویزیون را دنبال می‌کنند و وقتی چیزی برای دیدن پیدا نمی‌کنند به سراغ سایر گزینه‌ها می‌روند.

چالش برنامه‌های جذاب تلویزیونی از زمانی آغاز شد که مدیران سینما تمام هزینه‌های خود را بر روی تعدادی محدود از چهره‌ها سرمایه‌گذاری کردند، شرایطی که انحصار را به‌وجود آورد. بخش اصلی بودجه‌ صداوسیما صرف حضور چهره‌هایی می‌شد که خود را یکه‌تاز نگاه مردم می‌دانستند و تلویزیون برای نگه‌داشتن مخاطب خود پای شبکه‌های تلویزیونی تمام بودجه‌ خود را صرف حفظ آنها می‌کرد، اوضاعی که با یک آینده‌نگری می‌توانست به این‌جا نرسد.

با مرور سیر تحولات حضور ستاره‌ها در تلویزیون متوجه می‌شویم که در سال‌هایی که تلویزیون اصلی‌ترین سلبریتی‌ساز رسانه‌های جمعی محسوب می‌شد، از دل آن افرادی متولد شدند که بعدها تنها چهره‌های شاخص تلویزیون محسوب می‌شدند و نه تنها حمایت بی‌دریغ مدیران را پشت‌سر داشتند، بلکه در میان مردم هم به‌شدت محبوب بودند.

این محبوبان تلویزیونی به مرور دامنه‌ فعالیت خود را وسیع‌تر کردند و حضور در سینما جایگاه بهتری برای آنها ساخت و نه تنها جایگاه بلکه درآمدهایی چند برابری و تبلیغاتی که از سوی روزنامه‌ها و اهالی هنر حمایت می‌شد سبب شد تا اغلب هنرمندان دیگر حضور در تلویزیون را هم‌شأن خود ندانند. موج تبلیغات اهالی سینما برای اثبات برتری‌اش نسبت به تلویزیون و اینکه چند صد پله از آن بالاتر است و اگر کسی وارد عرصه‌ سینما شود حتما نمی‌تواند به شرایط نازل حاکم بر تلویزیون بازگردد، همین به‌نوعی زمینه‌های گسستگی هنرمندان با تلویزیون را فراهم کرد.

فراموشی سلبریتی ها از مسئولیت اجتماعی

تبلیغاتی که مدام از زبان‌های مختلف اهالی هنر بیان می‌شد، از این رو دعوای میان سینما و تلویزیون برای حفظ چهره‌‌ شاخص‌اش مهم‌ترین چالش تلویزیون محسوب می‌شد، چالشی که سبب شد تا تلویزیون به جای تربیت نسل جدیدی از چهره‌های محبوب خود بر روی کسانی سرمایه‌گذاری کند که تاریخ مصرف‌شان گذشته بود و تنها محبوبیت‌شان باقی‌مانده بود. این بی‌توجهی برای تربیت نسل جدیدی از هنرمندانی که می‌توانستند انحصار این جریان را بشکنند، شاید مهم‌ترین کم‌کاری بود که امروزه دامن‌گیر تلویزیون شده است.
از طرف دیگر، تلویزیون برای حفظ دستاوردهای خود که یک به یک جذب سینما می‌شدند، درآمدهای بالایی تعریف کرد تا وسوسه‌ درآمد، بیشتر آنها را به خانه‌ اصلی‌شان یعنی تلویزیون بازگرداند. پول‌های هنگفتی که نتیجه‌ عکس می‌داد، چراکه آنها این فرصت را داشتند تا با این پول‌ها که تنها نصیب افرادی خاص می‌شد، بار چندساله خود را ببندند و بار دیگر با درخواست‌های نجومی‌تر به تلویزیون بازگردند.
حفظ چهره‌های مشهور در تلویزیون بدون وجود یک مدیریت درست سبب شده تا این شخصیت‌ها از مرز محبوبیت عبور کنند. نوایی که در پس اغتشاشات روی دیگری از خود را نشان داد و حال در کنار معضلات دیگری که دامن‌گیر صداوسیما شده، این داستان که تلویزیون دیگر چهره‌های محبوب خود را ندارد، این سازمان را در مقابل بحران غامضی قرار داده است.

این سازمان با تکیه بر یک گروه خاص و بها دادن به آنها و عدم مدیریت درست چهره‌های شاخص خود و در مقابل بی‌توجهی به نیروهای تازه‌نفس و تربیت شخصیت‌های جایگزین برای شکست این انحصار سبب شده تا تلویزیون با مسأله فقدان چهره های محبوب مواجه شود.
روی دیگر این سکه، نبود فیلم‌های جذاب و مخاطب‌پسند است، فیلم‌هایی که به واسطه‌ داستان خود مخاطبان را جذب می‌کنند و بازیگران آن به دلیل همزادپنداری مخاطب با داستان به شخصیت‌های محبوب تبدیل می‌شوند. ورود شبکه نمایش خانگی به رقابت با سریال‌های داخلی و دسترسی آسان‌تر افراد به سریال‌های روز دنیا، سطح توقع مردم را بالا برده و دیگر سریال‌هایی با محتوای دم‌دستی نمی‌تواند مردم را راضی نگه‌دارد و خیلی زود کانال تلویزیون را می‌بندند و به سراغ گزینه‌های دیگر می‌روند، گزینه‌هایی که کم هم نیست.

 

شاید ستاره‌سازی در فرهنگ ما مورد تایید نباشد اما همواره معرفی شخصیت‌های محبوب و دوست‌داشتنی نیاز جامعه است که تلویزیون سال‌هاست در معرفی چهره‌های جدید عاجز مانده و در عین حال به‌دلیل ضعف مدیریتی نتوانسته آنچه که سال‌ها کاشته را درو کند. (حفظ شخصیت‌های محبوب تلویزیونی در صداوسیما)

ستارگان در ایران چگونه مدیریت می‌شوند؟
مشکل بسیاری از سلبریتی‌ها در ایران این است که بعد از رسیدن به شهرت و ثروت، تعامل‌شان با مردم و کف جامعه بعضا قطع و محدود به شبکه‌های اجتماعی و حلقه دنبال‌کنندگان می‌شود. در نتیجه تصویر و تصوری که از مردم دارند به آن‌چه در فضای مجازی و شبکه‌های ماهواره‌ای پخش می‌شود، خلاصه می‌شود. برخی از آنها تحت‌فشار یا جو‌سازی همین فالوور‌ها یا برای جذب لایک و فالوور بیشتر، فریب سناریو‌های جعلی را می‌خورند.

مهدی متولیان، منتقد و کارشناس فرهنگی در این‌باره می‌گوید: «با سلبریتی‌هایی که تا این حد از لجاجت با نظام جمهوری اسلامی پیش می‌روند، باید با قاطعیت برخورد کرد. البته چنین افرادی شاید به تعداد انگشتان یک دست باشند. قطعا حرف ما این نیست که رفتاری فراتر از چارچوب قانونی شود، هر آن‌چه در قانون آمده باید اجرا شود، اما نظام به خاطر ملاحظاتی که در حوزه‌های فرهنگی و رسانه‌ای داشته از آن حد قانونی کوتاه آمده است که این مماشات باید کنار گذاشته شود، چون ثمره‌اش را کف خیابان و تهدید جان مردم و حافظان امنیت دیده‌ایم. بنابراین باید امر قانون اجرا شود.»

شاید خواسته مهدی متولیان در شرایط امروز به‌جا باشد اما آن‌چه اهمیت دارد پیشگیری است یعنی چه می‌شود که سلبریتی‌های ایرانی تا آن‌جا جلو می‌آیند که برای مدیران خود تعیین‌تکلیف می‌کنند اما در هالیوود و رسانه‌های خارجی، بازیگران، هنرمندان و سلبریتی‌ها حکم سرباز را دارند و خارج از نظام تصمیم‌گیر مدیریتی ابراز نظری ندارند و در چارچوب تعریف‌شده عمل می‌کنند.
تلویزیون سال‌ها برای تربیت ستارگان خود هزینه می‌کند تا از طریق آن مخاطب جذب کند و پیام خود را به مخاطبانش مخابره کند اما آن‌چه اکنون با آن روبه‌رو هستیم، تربیت سلبریتی‌هایی است که مدیریت نشدند و یا در دل مدیریت غلط امروز برعلیه ارزش‌ها و سیاست‌های تلویزیونی فعالیت می‌کنند و به قولی نمک را بخوردند و نمکدان را بِشکستند.

فراموشی سلبریتی ها از مسئولیت اجتماعی

نکته‌ای که نماینده اردبیل در نشست علنی مجلس خطاب به نهادها و مسئولان متذکر شد و گفت: «ریاست صداوسیما باید عبرت بگیرد و سازمان سینمایی در چهره‌سازی‌ها تجدیدنظر کند، این در حالی است که افرادی که با سرمایه این ملت چهره شده‌اند و جایگاه پیدا کرده‌اند به گمان اینکه شترانی هستند که می‌توانند بار امنیت و مردم را حمل کنند، در میانه رودخانه فتنه‌ها بدرقصی می‌کنند، لذا صداوسیما باید عبرت بگیرد و از جوانان قابل چهره بسازد، نه افرادی که در بزنگاه‌ها برای دشمنان خوش‌رقصی می‌کنند.»
نکته اینجاست که همیشه هنرمندان مقصر نیستند و فضای مدیریتی حاکم بر تلویزیون است که آدم‌ها را به سمت این رفتارها هدایت می‌کند وگرنه هنرمندان همیشه مدیریت شده‌اند، اگر مدیران داخلی در امر هدایت آنها کوتاهی کنند، همیشه کسانی هستند که از آب گل‌آلود بی‌مدیریتی ماهی بگیرند و خود هدایت هنرمندان را در جهت منافع خود به دست گیرند.
کم‌کاری که می‌توان در صحبت‌های مطهری، نماینده پیشین مجلس هم مشاهده کرد، وی می‌گوید: «سلبریتی‌ها در این نظام و به‌واسطه این مردم به اوج رسیدند و همه چیز آن‌ها برای نظام و مردم است. آبان سال ۹۸ مگر کشور مشکل نداشت، چرا آن‌موقع پای کار نیامدند؟ مگر جنگ نداشتیم، چرا آن زمان پای کار نیامدند؟ این سلبریتی، چطور آمده و رشد کرده است؟ سلبریتی‌ها به خاطر نظام جایگاه پیدا کردند و قبل از اینکه سلبریتی شوند، واقعا چه جایگاهی داشتند و کسی حرف آن‌ها را حساب می‌کرد؟ اینکه این‌ها آمدند و رشد کردند در این نظام بوده نه ابتکار خودشان. بالاخره این افراد انتخاب و از خیلی از فیلتر‌ها رد شدند.
اگر به قرن بیستم بازگردیم و در هالیوود گشتی بزنیم به موج «مک کارتیسم» برمی‌خوریم. مک کارتی، سیاستمدار آمریکایی با ادعای این‌که تعداد زیادی از کمونیست‌ها در موقعیت‌های مختلف حضور دارند، روند سانسور و ممیزی آثار تلویزیونی و سینمایی را آغاز و بسیاری از هنرپیشه‌ها و کارگردان‌ها را که سلبریتی‌های آن زمان بودند، محاکمه و مجازات کرد.

دکتر چابکرو این اتفاق قرن بیستمی را در قرن بیست‌و‌یکم نیز قابل مشاهده می‌داند و می‌گوید: «هم‌اکنون نیز در نظام سرمایه‌داری، سلبریتی‌ها نمی‌توانند خلاف نظام ارزشی جامعه‌شان رفتار کنند، چرا که به‌زودی حذف می‌شوند، همان‌طور که بازیگر نقش پدرخوانده پس از اعتراض به ساختار‌های موجود، کنار گذاشته شد.»این استاد دانشگاه توضیح می‌دهد: «هم‌اکنون نیز در این ساختار انسجام‌یافته یک نظام فرهنگی پنهان بر سازمان هنری و سینمایی مستولی است، نظامی که سلبریتی‌ها آن را پذیرفته‌اند، چراکه اگر قبول نداشته باشند به مرحله سلبریتی یا سلبریتی مشهور نمی‌رسند.»
او با بیان این مقدمه نتیجه گرفت که «مشکل کار ما این است که نظام ارزشی‌مان را تبدیل به قانون نکرده‌ایم»، بنابراین سلبریتی‌ها قانونی ندارند که مطابق آن رفتار کنند. در واقع ما سلبریتی‌ها را ساخته‌ایم و رها کرده‌ایم در حالی که دیگران از نقطه اوج آن‌ها استفاده می‌کنند و میوه‌اش را می‌چینند. به همین علت یکی از بحث‌های جامعه دانشگاهی و کارشناسی کشورمان، لزوم مدیریت سلبریتی‌هاست.

مدیریت به معنی ترسیم خطوط قرمز برای آنها، همان‌طور که در اروپا و آمریکا که مهد ظهور و حضور سلبریتی‌هاست. به ‌گفته دکتر مهدی ناظمی، جامعه‌شناس «سلبریتی‌ها باید تابع ارزش‌های اخلاقی، سیاسی و اجتماعی کشورشان باشند وگرنه از سلبریتی بودن ساقط می‌شوند که همین برایشان بس است.

بایکوت شدن و کنار گذاشته شدن به عبارتی نادیده گرفته شدن شاید مهترین دغدغه‌ ستارگان باشد، بنابراین ستارگان باید به این باور برسند که نسبت به فضایی که از دل آن تربیت شدند و به ستاره مبدل گشتند، تهعد دارند و باید به تعهد خود پای‌بند باشند این تصور که مدیران همیشه حامی ما خواهند بود و اگر امروز رفتیم هر زمان که خواستیم می‌توانیم باز گردیم، این حریم امن آنها سبب شده تا بعد از شهرت به سراغ بازارهای دیگر بروند و تلویزیون را رها کنند، چون می‌دانند که این فضا همیشه پذیرای آنها خواهد بود و نظارت و مدیریت درستی بر آنها وجود ندارد.»